• برچسب‌ها:,

    نگین شیخ الاسلامی:ظهور فمنیسم در ایران و تاثیر ناسیونالیسم بر آن

    3 آوریل, 2021

    فمنیسم (جنبش دفاع از حقوق زنان ) در ابتدای ظهورش بیشتر یک جریان اجتماعی بودەاست، کە در قرن نوزدە بە دلیل صنعتی شدن جامعەی اروپایی و نیاز بە نیروی کار– کە تنها با مردان تامین نمی شد- زنان را وارد عرصەی کار کردند با حقوق و دستمزدی نصف حقوق و دستمزد مردان، لاجرم بە موازات دیگر جنبش‌ها و گاە در درون آن – کە در ابتدا مطالباتی صرفا اقتصادی را از صاحبان سرمایە میخواستند- جنبش فمنیستی شکل گرفت. کە دراواخرقرن نوزدهم و بیستم این جنبش رادیکال‌تر شد و شاخەهای متفاوت از آن ظهور کرد کە ازآن جریان صرف اجتماعی گذرکرد و ضرورت تحول در معرفت شناسی و ایجاد یک نظام فکری گستردە و بنیادین در زندگی اجتماعی و زندگی انسانی را از دیدگاە و چشم انداز یک زن خواستار شد.

     لازم بە یادآوریست تاریخ ظهوراین فمنیسم بە طورنظری و عملی بە آمریکا و فرانسە است، کە هر کدام از ان‌ها تاریخ نظری خود را دارند. سپس نحلەهای از آن بە دیگر کشورها از جملە ایران رسیدە است.  یعنی در واقع فمنیسم مانند بسیاری از دیگر مکاتب و ئیسم ها پدیدەی بومی و تولد یافتە در لابەلای جامعەی ایرانی نیست. البتە این بە آن معنانیست کە فعالیت‌های زنان در حیطەی فعالیت‌های فمنیستی و جنسیتی جای نمیگیرد، بلکە اساسا از نظر معرفت شناختی درجایگاه و تاریخی متفاوت قرار می گیرند. فمنیسم ایرانی زمینەهای شناخت و وجودی خود را از فرهنگ و تاریخ دیگری بە عاریت گرفت کە فهم مبانی فلسفی و بسترهای تاریخی ورود این نظریەها بە ایران در شناخت ماهیت وکنش فعالان حقوق زن در ایران موثر بود.

    در این نگارش سعی دارم ، بەظهوردانش فمنیسم و نحلەهای آن درایران و در میان زنان کرد و تقابل آن‌ها را بریکدیگر و نقش ناسیونالیسم را بر آن‌ها بررسی نمایم، البتە ناگفتەنماند، نگارندە بە هیچوجە قصد ندارد، ادعا کند کە این یاداشت میتواند تعریف کلی و دقیق باشد، از آن چە کە رویدادە است این نگارش حاصل تجربەی زیست محیطی و تحقیقات و مصاحبە در این زمینە است.

    روی دادن  دو انقلاب در فاصلەی کمتراز١٠٠سال برشکل دهی هویت اجتماعی‌مردم تاثیر داشتەاست.تحولاتی بنیادین در زمینەهای سیاسی و اجتماعی و بالطبع اقتصادی را پدیدآوردە کە خود این تحولات در تغییر و تثبیت مناسبات جنسیتی نقش داشتە است. نخستین ظهور زنان بە دوران مشروطە و کمی پس از آن برمیگردد، درآن دوران زنان توانستند سوژە انقلاب شوند و نقش کلیدی را در بە وجودآوردن تحولی بزرگ بە نمایش بگذارند. زنان در هر دو انقلاب مشروطە وانقلاب٥٧با دو گفتمان  و محوریت جداگانە سوژەی انقلاب بودند.آن چە کە دوران مشروطە را پر اهمیت میکند، استفادە از ناسیونالیسم ایرانی برای پرورش و بە حرکت درآوردن نیروی زنانە است، نقش روشنفکران ایرانی و بە فرنگ‌رفتەها در بە وجودآمدن این گفتمان تاثیر بسیاری داشت، آن ها با نگاە بە غرب و مقایسەی جامعەایرانی (پرشیای) آن دورەعامل عقب بودن جامعەی ایرانی را در بیسواد بودن نصفی از جامعە- کە زنان بودند – می دانستند.

    پس زنان کە دراندرون ها سواد را آموختە بودند، در کنار روشنفکران و غرب رفتەها این نظریە رامطرح کردند کە دور نگە داشتن نیمی ازجامعە را از حق تحصیل کە وظیفەی تربیت و پرورش نیمی دیگر را برعهدە دارد، عاملی ست برای عقب ماندن جامعە؛ سپس بەعنوان اینکە زنان نیمی از جامعە هستند کە نیمی دیگرازجامعە را پرورش میدهند – با استفادە از ناسیونالیست ایرانی – در واقع پیوند میهن پرستی با نقش مادری زنان توانستند انجمن ها و سازمان های را برای زنان تاسیس کنند.

    این رویە(سایەی ناسیونالیسم ایرانی ) را ما در دورەهای بعد نیز تحت عنوان هویت خواهی ایرانی و طرح دولت و ملت کە از سوی رضاشاە نیز ادامە داشت تا جایی کە امروزە نیز تاثیر این گفتمان غالب را در فعالین و فمنیست های غالب ایرانی مشاهدە میکنیم .  یعنی فمنیست مرکز گرا هنوز نیز از نحلەی ناسیونالیست ایرانی بر دیگر اتنیکها و گروه‌های ملی ایرانی میتازند.

    بعد از استقرار رضا شاه پهلوی، انجمن ها و نشریه های مستقل زنان که در زمان مشروطه و یا پس از آن تشکیل شده بودند، به تدریج تا سال ١٣١١ بسته شدند و تنها یک انجمن خیریه به نام “کانون بانوان” در ایران اجازه فعالیت داشت، منتقدان رضا شاە معتقدند کە او تمامی دستاوردهای دوران مشروطیت را نابود کردە است . دوران مشروطیت را می توان بازنمایی از مدرنیتە ، تجدد گرایی ، غرب گرایی و نوگرایی دانست ،  و دوران رضاشاه و محمدرضاشاه به یک منطق دیگری البته در همین معنا جای می گرفت،اما بعد از کودتای ٢٨ مرداد ما شاهد یک تغییر شیفت هستیم و جامعه ایران که تقریبا تا ملی شدن صنعت نفت در همین مسیر حرکت می‌کرد به تدریج جهت‌گیری و مسیر حرکت خود را تغییر می‌دهد و به سمت سنت پیش می‌رود. جامعەی ایرانی بە شدت ضد غرب می شود، کە این در نتیجەی سیاست‌های حاکم در آن دوران و دوقطبی بودن جهان بە بلوک غرب و شرق است .هم چنین ادبیات تند چپ مارکسیستی رایج در آن دوران همگی سبب این بود کە جامعە نوعی تضاد را با غرب و جامعەی غربی داشتە باشد، کە همەی اینها در مبارزات زنان نیز بە شیوەهای نمود داشت.

    البتە کە رضاشاە درصدد بازآفرینی زن مدرن و کشوری مدرن بود، درست مانند همتای خود آتاتورک در ترکیە کە رضاشاە بسیار متاثرازکارهای او بود. رضاشاە بعد از سفر بە ترکیە و دیدن زنان ترک ماجرای کشف حجاب را در دستور کار خود قرار داد.   زنان در دورەی رضاشاە حقوقی را بە دست آوردند کە در نتیجەی مبارزات آنها نبود، بلکە این پیامد در نتیجەی خواست رضاشاە بود مبنی بر مدرنیتە کردن ایران و صنعتی کردن شهرهای بزرگ ، لذا در همان دوران نیز ما شاهد محروم بودن زنان بسیاری در مناطق دوراز مرکز کشور یا مناطق در حاشیەی حکومت  بودیم کە حتا ازامکانات نیازهای اولیە مانند بهداشت و خواندن و نوشتن محروم بودند.

    اگرچە زنان در بە دست آوردن آن حقوق نقشی نداشتند، اما نمی توان تاثیرات مثبت آن را در زندگی روزمرە زنان انکار کرد. فراهم آوردن سازمان های زنان با نام ها و علت های متفاوت نتیجەی سیاست ناسیونالیسم دولت- ملت بود. ”کتاب فمینیسم و ناسیونالیسم اثر کوماری جای واردنه؛” فمنیسم در خاورمیانە و آسیا رویکردی کاملا مردانە است برخلاف غرب ، و در راستای اهداف ملی گرایانەی دولت – ملت.’’البتەجای واردنە اشارە بە کوردها درخاورمیانە نمیکند، شاید بە این دلیل او از دولت – ملت سخن می گوید و کوردها چون در دایرەی دولت- ملت نبودند، در تحقیقات او نامی از آنها بردە نمیشود.

    پروژەی دولت – ملت نیز پروژەی کاملا استعمارگرایانە است، کە برای بە انقیاد کشاندن انسان‌ها در یک نظام قانون مند بە وجودآمدە است، عبداللە اوجالان نیز در کتاب “مانیفست تمدن دمکراتیک” بە آن پرداختە است.

    در کردستان ایران نیز پدیدەی زن مدرن یا باسواد در جمهوری کوردستان از سوی ملی گراها مطرح می شود، کە همسر قاضی محمد میناخانم با تاسیس سازمان زنان و دعوت از زنان سنگ بنای شروع این حرکت بودە است.

    کە البتە تفاوت جوهری ست مابین ناسیونالیسم کوردی کە در آن زمان بە رهبری قاضی محمد شکل گرفت با ناسیونالیسم ایرانی، ناسیونالیسم ایرانی درهمان ابتدا با طرح ایدەی یک زبان و یک ملت طرح بە انقیاد کشاندن دیگر اتنیکهای ملی درایران را اجرا کردند و با نادیدە انگاشتن زبان و فرهنگ دیگر اتنکی‌ها سعی درتقلیل آن‌ها را داشتند و این مسالە بە مرور زمان بە رابطەی سلطەگر و تحت سلطە بدل شد. تاسیس جمهوری کوردستان را می توان در راستای مبارزەی برای کسب هویت نام برد. طرح مسالەی زن در جمهوری کوردستان را نمی توان در دایرەی مقایسە بازم امداری رضاشاە مقایسەکرد. مبارزەی کە در کوردستان جاریست، مبارزەی ست برای کسب هویت کەحتی از سوی ملی گراها نیز مطرح شود، کاملا با آن مبارزەی ناسیونالیستی کە ایدەی یک زبان و یک ملت را مطرح می کند، متفاوت است.

    در سال ٥٧ بە دنبال بە‌وجودآمدن نارضایتی‌های از سوی گروەهای سیاسی و اجتماعی و شکل گیری اپوزیسیون های سیاسی و گروه های چپ  زنان بسیاری تحت نام‌های مختلف و با اهداف متفاوت در کنار این گروه‌ها جای گرفتند، مسالەی حجاب اجباری تلنگری دیگر بود دبرمبارزات زنان، چرا کە آن‌ها بە وضوح متوجە شدند کە خواستەهای انسانی شان نادیدە گرفتە شد. زنان در این مرحلە تنها ماندند، حکومت نوپای جمهوری اسلامی سرکوب شدید کرد و شعار “یا روسری یا توسری” را در مقابل زنانی کە برای خواست انسانی خود بە خیابان‌ها آمدە بودند با سرکوب همراە کردند، حتی اپوزیسیون‌های سیاسی و چپ نیز مسالەی زنان و حق آن‌ها برتن خویش را قربانی سیاست‌های حزبی و نگاە ضد امپریالیستی شان کردند. همان مناطق، استاد تاریخ و فعال چپ گرا می گوید:( حجاب برای ما مسالەی نبودە، همەی زنان ایران حاضرند حجاب سر کنند اگر بە قیمت خلاصی از امپریالیسم باشد.) این ادبیات ضد غرب کە امیختە با ناسیونالیسم ایرانی ست تا بە این حد در جامعە رنگ دارد کە فعالین چپ آمادە هستند تن و اندیشەی خود را بە انقیاد بکشانند. و این ریشە در همان تاریخ دارد.

    در دهەی شصت این حضور رنگ زنانەتری بە خود میگیرد و گامی تازە بە سوی ماهیت جنسیتی خود برمی دارد، کە البتە با سرکوب همە جانبەی از سوی حاکمیت روبەرو میشود، همچنین خواستەهای زنانەی زنان با سرکوب همە جانبەی حاکمیت و هم چنین گروه‌های موجود در آن زمان رو بەرو شدند.

    جدای از زندانی شدن و اعدام، در دو طرح جداگانە بە نام “پاک سازی و آمادە بە خدمت” زنان بسیاری را از کارهای خود اخراج و معلق از کار نگە‌‌‌‌‌‌‌‌داشتند. این اقدام زنان بسیاری را از عرصەی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی دور کرد. زنانی کە درعرصەی سیاسی حضور داشتند، سرکوب و گوشە نشین و اعدام شدند یا مجبورشدند بە همراه گروه‌های سیاسی کە با آنها همفکری داشتند زادگاە خود راترک کنند کە همەی این ها موجب بە عقب راندن جنبشن و پای زنان شد.

    عواملی کە در این افول تاثیر داشتند، عدم داشتن دانشی نظری ”زنانە” و عدم شناختی نظری از جنسیت خود و ضرورت پرداختن بە آن، هم چنین وابستگی سیاسی، نظری، بە جریان سیاسی و اپوزیسیون های سیاسی کە آن ها فاقد گفتمان فمنیستی بودند و اساسا مسالەی زنان و دانش فمنیستی در اولویت های آن ها نبودند و آن چە در اولویت این سازمان ها بود، مبارزە و ایدئولوژی صرف حزبی آن ها بود کە بر هر گونە کنش های جنسیتی در اولویت قرار می گرفت. عدم رفاە اقتصادی برای زنان کە بە واسطەی سیاست های اجرایی بسیاری از آن ها از کار اخراج و سرکوب و زندانی شدە بودند در کوردستان بە واسطەی سیاست تهدید و تخریب این پدیدە چند برابر مشهود بود، بە ویژە تا سال‌های بسیاری فضای شهرهای کورد نشین هم چنان میلیتاریزە بود، و بسیاری از زنان نخبە بە دلیل همان سیاست های حجاب اجباری و … یا توهین های کە بە واسطەی تغییراتی کە در قانون روی دادە بود از محیط های اقتصادی و فرهنگی دوری گرفتند و درعوض آنها نیروهای بە نام “خواهرزینب” جایگزین شدند..

    در سال‌های اولیە حکومت ایران بە سبب همان سیاست های کە در بالا بە آن پرداختە شد. زنان از مسایل سیاسی و فرهنگی و اقتصادی دور شدند و فضا کاملا از وجود زنان خالی شد. در زمینەی سیاسی مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران یا همان مجلس خبرگان قانون اساسی پس از پیروزی انقلاب در پی انتخابات تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۵۸، در روز ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ با ۷۵ نماینده تشکیل شد. کە تنها یک نفراز آنان زن بود با نام”منیرەگرجی “کە بعدها اعظم طالقانی، مرضیە حدید چی دباغ بە آن افزوە شدند. کە آن ها نیز کاملا موازی با ساختار حکومتی و سیاست‌های حکومتی بودند.

    در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی در فاصلەی سال‌های٦٠تا٦٨ کە بە دورەی سازندگی از آن نام بردە می شد ، اولین تشکیلات اجرایی زنان در جمهوری اسلامی شکل گرفت کە بە نمایندگی از قوەی قضاییە یک زن – دخترآقای یزدی – درآن حضور داشت. در این دورە بود کە تعداد نمایندگان زن در مجلس بە ١١ نفر رسید.

    این سکوت و گسست چند سالە برای زنان فرصتی را فراهم آورد کە بە خود و خواستەهای زنانەی خود کە پیشترها بە علت وجود تعلق داشتن بە احزاب سیاسی یا خاستگاە فکری خاص آن را درجەی دو متقلیل دادە بودند بیشتر بیاندیشند و این‌ بار زنانەتر و رادیکال‌تر بە طرح خواستەهای زنان بپردازند. و آن گفتمان مسلط درون حزبی را بە چالش بکشانند و رویکردی منتقدانە و نو را بە نسبت بە فعالیت‌های زنان داشتە باشند، نگاهی کامل جنسیتی و فمنیستی و از زاویەی دید زنانە مسائل را بررسی کنند.

    حتی زنان هم گام با دولت و اندیشەهای اسلامی کە بە علت بروز جنگ ایران و عراق خواستەهای خود را موکول بە بعد از جنگ کردە بودند نیز با نگاە منتقدانە و با همان آموزەهای دینی سعی در باز کردن دریچەی فمنیستی و جنسیتی بودند، کە بتوانند با رویکردی فمنیستی بە قضایا نزدیکترشوند.

    در فاصلەی سال‌های٧٢ تا ٨٢ مبارزەی زنان وارد مرحلەی دیگری شد. دانش فمنیستی زنان و مطالباتی کە خواهان آن بودند در مسیری نظری و معرفتی و کنش‌های جنسیتی پیش‌میرفتند، وابستە بە ترجمە سبب شد کە سنت آمریکایی در ایران بالا دست باشد. از خلال ترجمەی متون و مقالات آمریکایی و انگلیسی کە اغلب در جغرافیای آمریکا تولید شدە بود، سبب شد کە آنچە را برای فمنیست آمریکا ایجاد مسالە است، برای فمنیست ایرانی نیز مسالە سازباشد کە این بە خودی خود هم خوب بود و هم بد، چرا کە سبب شد، فمنیست ایرانی از توجە بە مسالەی واقع جامعەی خود فاصلە بگیرد و با توجە بە آن دانش نظری کە آنها تولید کردە بودند و جوابگوی واقع جامعەی ایرانی نبود مسائل را بررسی نمایند. افزون بر آن مسالەی نادیدە انگاشتن دیگر گروه‌های ملی در ایران و بی توجهی بەخواستەهای زنانی کە بە آن گروه‌ها تعلق داشتند. نوعی نادیدە انگاشتن فمنیست بومی بود، کە تجربیات و دانش متعلق بە خود را داشتند.

    این مسالە در کوردستان- روژهلات – نیز بە همین شیوە خود را نمایاند، چرا کە بە علت رابطەی تنگا و تنگ زنان کورد با زنان مرکز و استفادە از همان ادبیات کە ان‌ها و امدار آن بودند، با اختلاف این کە در کوردستان وجود زن پیشمرگە در گذشتە وزنان گریلا در امروز شکل دیگری از مبارزە زنان را همزمان بە تصویرمیکشاند.

     فمنیست آمریکایی کە بر جدل‌های نظری استوار است از یک طرف نخبە گرایی و مرکز گرایی را در میان جنبش زنان ایران سبب شد. و از طرف دیگر آن‌ها را از دیگر دانش‌های فمنیستی در جهان بە دورنگە داشت. این فمنیسم لیبرال کە در ایران شکل گرفت؛ دیگر موضوعاتی چون تقسیم کار و عدالت و ستم ملی و جنبش های سیاسی برایش در درجەی اهمیت نبود و برای آن‌ها امری حاشیەای بە شمار می‌آمد. این فمنیست مرکز محور و نخبەگرا با نادیده گرفتن هویت سیاسی و اجتماعی زنان دیگر گروه‌های ملی آن ها را خطری برای تمامیت ارضی ایران تلقی می کردند، نمونەی بارز آن در سال‌های ٨٤ تا ٨٨ کە نگارندە یکی از کنشگران و فعالان آن دورە بودم شاهدی بر آن بودم، این امر تا حدی سایە بر فمنیست‌های کورد افکندە بود، کە بسیاری از آن‌ها در بسیاری اوقات مجبور بە خود سانسوری یا کتمانی از واقع جامعەی خود بودند، حال پرسش اینجاست؛ فمنیست ایرانی کە و امدارسنت آمریکایی و ناسیونالیست ایرانی  است، چە گونە میتواند برای رفع تبعیض جنسیتی و برابری بکوشد در حالی کە خود بخشی از آن را نمایندگی می کند!؟

    خانم نوشین خراسانی یکی از نمایندگان جنبش زنان در ایران در مقالەی”جنبش های قومیتی و مطالبات زنان” می گوید: “جنبش برابری خواهانه زنان در ایران معاصر، علاوه بر جنبش های برابری خواهانه و مدنی قومیتی، مذهبی، زبانی و… با نوع دیگری از جنبش قومیتی روبروست که خود را در چارچوب «جدایی طلبی» تعریف می کنند. طبعاَ هدفی که جنبش های جدایی طلبانه قومیتی، اعلام کرده اند معطوف به «برابری و تبعیض زدایی از قانون» نیست بلکه خواهان برپایی و تشکیل کشور دیگری حول قومیتی واحد هستند. بی شک این نوع از جنبش های جدایی طلب قومیتی در نهایت نمی توانند فصل مشترکی با جنبش برابری خواهانه زنان بیابند.”

     برای این فعال حقوق زنان مسالەی ملی و تمامیت ارضی ایران در صدر هویت جنسی و سیاسی ست، او این حق را برای زنانی از دیگر گروه‌های ملی کە هموارە ستم ملی و ستم جنسیتی را با هم دارا هستند، مشروع و بر حق نمی داند. حال پرسش این است کە خانم خراسانی و دیگر فعالان حقوق زنان کە با او هم فکری دارند بر کدام استاندارد این حق را برای خود بە رسمیت می شناسند و برای دیگرینە؟ برای آنها محوریت سیاسی شان ارجح است، اما برای من نە!؟

    منصوره شجاعی یکی دیگر از فعالان جریان غالب فمینیستی در مقاله‌ای با عنوان «سه تصویر از زنان در قاب حضور داعش»اسلحه به دست گرفتن زنان گریلا را  منافی اصول فمینیستی و پایبندی زنان به صلح جهانی قلمداد می‌کند. او در دام نوعی ذات‌گرایی جنسی ست، که در آن جنگیدن و نظامی‌گری کاری اساساً مردانه قلمداد می‌شود و زنان باید از آن تبری بجویند تا اینکه با رجوع به واقعیت‌های عینی خاورمیانه، کنشگری سیاسی زنان مسلح کورد را فهم کند. او با استفاده از ادبیات حاکمیت و جمله‌ی (زنان متعلق به اقوام ایرانی) از همان آغاز  به ناسیونالیسم ایرانی و برحق بودنش در سرکوب اقلیت‌ها رسمیت و مشروعیت می‌بخشد وهمین ذات گرایی جنسی خود نشان از همان تسلمیت است کە در برابر تقسیم زن و مرد بە وظایفشان کە در جامعە رواج دارد کە جنگیدن را کاری مردانە و در خانە ماندن را و بسیارعادات دیگر را کاری زنانە تلقی میکند، بە طوریکە زنان گربەهای ملوسی هستند کە تنها برای نوازش و عشق ورزی متولد شدەاند.

    آزادە داوود چی درمقالەی تحت عنوان نظامی کردن زنان می گوید: زنان سوژەهایی هستند کە ناآگاهانە طعمەی قربانی و اهداف جنگجویانە و خشونت طلبانەی مردان کورد شدەاند، یعنی مشارکت زنان در جنگ برعلیە داعش را نشانەای از تسلیمیت زنان کورد می داند، نە نشان از ارادەی آزاد.  کلیشه‌ی که در اکثریت نوشته‌های فعالان فارس تلویحی و ضمنی در ارتباط با زنان کورد و دیگر زنان در دیگر گروه‌های ملی دیده می‌شود؛ همان نگاە سلطەگر و تحت سلطە، همان نگاهی کە زنان دیگر گروه‌های ملی را فاقد ارادە و توانایی می پندارند. خانم داوودچی ناآگاە از مسیر تاریخی کە زنان گریلا سال‌هاست با آن رو بەرو هستند و ناآگاە از ایدئولوژی و مانیفستی کە آن ها سالهاست آن را منبع الهام بخش و ازادی زنان می دانند، با استفادە از فعل سوم شخص یعنی زنان تحت ارادەای دیگر کە آن هم می تواند بار معنایی خشونت را نیز با خود داشتە باشد بە نظامی گری روی آوردەاند.

    برای نگارندە جای تامل دارد کە چرا صورت های زنانە قادر بە حمل اسلحە نیستند، آیا این همان تفکیک جنسیت و تقسیم کار نیست، کە زنان را با صورت زنانە نمی توانند در قالب زنی چریک یا مبارز ببینند، یا تنها در برابر زنان کورد این پرسش ها مطرح می شوند ؟

    از این دست نوشتەها و مقالات در فاصلەی سال‌های ٩٣ تا ٩٥ بسیار نوشتە شد کە بازتولید همان تفکر ناسیونالیست ایرانی کە مخلوطی از دین محوری را نیز این بار آمیختەی خود کردە بود.

    در خاتمە می توان چنین گفت؛ فعالان جنبش زنان ایران (فمنیست غالب) اگر بازنگری بنیادینی در فلسفەی معرفت شناختی خود نداشتە باشد و نخواهد دیگر فمنیست های دیگر گروه‌های ملی را با محوریت سیاسی و معرفتی خود بە رسمیت نشناسد، نخواهد توانست از آن بحرانی کە امروز گریبانگیرش شدە است خارج شود. و فاصلەی میان آن ها و زنان مبارز فمنیست ایجاد خواهد شد. طرح این مسائل شاید کمکی کند بە آن خلاء و کمبودها کە امروز فمنیست غالب آن را در درون با خود دارد، چرا کە در مبارزە طولانی کە در آیندە پیش روی زنان ایران خواهد بود، نیاز بە خواهرانگی و نگاهی دوستانە تر خواهد بود تا بە یک همدلی زنانە رسید .



    کژار