• ماهرخ حسین پناهی
     
    افزایش بی رویه انباشت سود و سرمایه جهانی و همچنین قدرت در انحصار عده ای کوچک از سرمایه داران ، جامعه ی طبیعی و انسانی را دچار خسران و آشفتگی کرده است. به طوری که موج اعتراض و انزجار مردم در قبال شرایط موجود روز به روز گسترده تر می شود.
     اگر نگاهی گذرا به تاریخ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی سیستم سرمایه داری بیندازیم، مشاهده می نماییم که جهت انباشت بیشینه قدرت و سود چگونه و با چه شیوه و ابزاری جوامع طبیعی و انسانی را مورد استثمار قرار داده و آن را مستعمره کرده اند.
    در میان هجمه ها و تنش های سیاسی و نظامی موجود، خاورمیانه از این حملات و اشغال ها بی نصیب نماند و در گرداب فقر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گرفتار شد. از یک سو به بهانه ی مبارزه علیه تروریسم و از دیگر سوی، تحت نام برقراری صلح و دموکراسی در خاورمیانه به موجودیت خود در منطقه مشروعیت بخشیدند. حادثه ی 11سپتامبر 2001 میلادی اثباتی است بر این امر که نیروهای آمریکایی سرزمین افغانستان را به مستعمره گرفتند و نیز در راه رسیدن به قدرت و سرمایه بیشتر در منطقه، میزان زیادی آسیب جدی بر بدنه و روح اجتماع منطقه وارد کردند. به دنبال آن آغاز جنگ در سرزمین عراق در سال 2003 میلادی به بهانه ی نابود سازی رژیم بعث، بستر قدرت نمایی و انحصارگری خود را گسترش داد. اگر کمی جلوتر بیاییم سال 2014 نیروهای جهانی هژمون گرا و امپریالیستی منطقه و فرامنطقه ای، تحت نام مبارزه علیه داعش حوزه ی نفوذی خود را بر مرزهای سوریه تحمیل و گسترش دادند. تاریخ معاصر هژمونی جهانی صحتی است بر این امر که پیشروی های نظامی موجود بر خاورمیانه بویژه کوردستان سعی بر شکل دادن نوع جدیدی از استعماری نوین در منطقه و جهان است.
    دولت استبدادی و اقتدارگرای اسلامی ایران به عنوان یکی از نیروهای مدعی در جنگ های کنونی، نقش تدارکاتچی و  تهیه کننده و کارگردان را برعهده گرفته و آن را از دور هدایت می کند. اکنون از سوی نظام های سرمایه داری و دولتمدار فرا منطقه مورد هجوم قرار گرفته است. ایران به دلیل ویژگی ژئوگرافی اش، ارتباطی استراتژیکی و سیاسی با اقصی نقاط جهان دارد و یکی از گرداننده های چرخه ی سرمایه و قدرت جهانی و منطقه است.  اما در این اواخر با اوج گرفتن جنگ و فراگیر شدن آن در میان دولت های موجود در خاورمیانه، با خروج یک طرفه ی آمریکا از برنامه ی برجام، ایران وارد مرحله ی نوینی از تحولات خاورمیانه ای گردید. این تغییرات و تحولات تنها جنبه نظامی را اساس و سرلوحه خود قرار ندادند بلکه بخش بزرگ آن تسخیر جامعه ی مدنی است تا شاید از این طریق تمامی ارزش ها، معنویات و اندوخته های آنان را تصاحب نماید. 
    اکنون نظام حاکم بر ایران جهت رهایی از ضربات وارده ی خارجی، از اعمال هر نوع خشونت و تعرض در قبال جامعه بویژه زنان رویگردان نیست. نظام استبدادی اسلامی ایران با الهام از تاریخ استبدادی 2500 ساله ی دیوان سالاری ایرانی با استفاده از  اصل بر چسب زنی، اقدام به برچسب زدن بر زنان می نماید. با  بکارگیری گسترده از واژه هایی نظیر جنس دوم و ضعیفه، سعی دارد آنان را آسیب پذیرترین و ضعیف ترین قشر جامعه معرفی و وانمایی نمایند. این نیز سیاستی است که بر پایه تفکری استوار است که از همان ابتدا هویت و ماهیتی به دور از اصل واقعی زنانه را به آنان تحمیل می کند. باید نسبت به این سیاست ها آگاه بود که چگونه به لایه ها و زوایای پنهان ماهیت وجودی زنان وارد گشته اند. این رویکردهای مردسالارنه با کشیدن پرده ی ابهام، هر گونه خشونت و تعرض را بر زنان تحت لوای قانون، شریعت و سنت مشروع نموده اند.درواقع آنان را بعنوان کالای جنسی معرفی نموده و در نهایت با فروش و به خدمت در آوردن تنانگی و زنانگی زنان به جامعه ی مردسالار کار خود را خاتمه می دهند. همان گونه که در بالا بدان اشاره نمودیم نظام سرمایه دای با پوشش مدرنیته کاپیتالیسم، تحت عنوان جهان مدرن، جامعه بویژه زنان را به بردگی و استثمار کشانده است. و با قبولاندن آن به جامعه جهانی، ایدئولوژی خود که لیبرالیسم می باشد را اشاعه داده است. بزرگترین تخریبات کاپیتالیسم، نابودسازی تعریف زندگی است. کاپیتالیسم رابطه ای که میان زیست انسان با جامعه و محیط زیست وجود دارد را از میان برده است. در عین حال با جداسازی نیروهای سازنده و بنیادین جامعه، زنان، جوانان و مردان سعی بر از هم گسیختگی روح و جسم جامعه دارد. 
    جستجو برای شناخت، اولین گامی است برای رسیدن به رهایی از چنگال نظام سرمایه داری و ذهنیت مردسالاری باید برداشت. در این صورت است که زنان بنابر شرایط و مقطع زمان و مکانی نقش و جایگاه خود را پیدا می کنند و با مبارزه و  گذار از خشونت و تعرض های وارده بر جامعه ی آنان، پیروز میدان می شود. 
    با ورق زدن صفحات تاریخ مقاومت زنان ایران از آغاز دولت – ملت معاصر  ایران درمی یابیم که زنان هیچگاه عرصه مبارزه و جنگ علیه بیدادگری و استیلایی حاکمان را ترک نگفته اند و با تشکیل تحصنات جمعی، همه افراد جامعه را سازمان دهی کرده و خویش پیشاهنگی آن را بر عهده گرفته اند. انقلاب مشروطه، انقلاب 57، جنبش های اعتراضی اجتماعی-سیاسی در سالهای 58- 59- 67- 78- 88- 96 تا به امروز صحتی است بر مبارزات جامعه ی زنان علیه نابرابری، بی عدالتی و ذهنیت جنسیت گرای، نظام مردسالار حاکم بر ساختار های  سیاسی و اجتماعی ایران است. 
    زنان در هر کجای جهان قرار داشته باشند، بنابه هویت مشترک و عدم آزادی و حقوق اجتماعی برابر در جامعه مورد سرکوب و خشونت قرار گرفته و ذهنیت زن ستیزانه، سیستم مردسالار  به شکلی جهانی بر آنان حاکم است. 
    جامعه ی زنان کورد نیز بصورت متوالی از سوی رژیم های استعمارگر حاکم بر کوردستان مورد حملات جسمی و روحی فراوانی قرار گرفته اند؛ اما در برابر آن ایستادگی کرده و با همبستگی میان دیگر اقشار و طبقات جامعه پایه های حکومت و دولت های لستبدادی و مردسالار را تضعیف نموده اند. نمود بارز این امر در جنگ 24 روزه در سنندج، زنان دوشادوش همرزمان خود علیه نظام حاکم به جنگ پرداختند.
    ایستار و پویایی زنان در جنبش آپویی الهام بخش زنانی شده است که تا دیروز زیر پرده ی ارتجاعی ذهنیت مردسالار و پدرسالار دچار اختلال هویتی و ماهیتی شده بودند، اکنون با مشارکت در جنبش آپویی برای آزادی خود و زنان سرزمینش به مبارزه و مقاوت می پردازد. شیرین علم هولی، زیلان سردشت، جهان آزاد جزو آن مبارزان زنان آزادی بودند که جهت فروپاشی و تضعیف ذهنیت و ساختار اقتدارگرا، مردسالار و جنسیت گرای رژیم اسلامی ایران به مجادله و پیکار پرداختند و در این راه جان پاک خود را فدای دیگر زنان مبارز سرزمینش نمود. 
    جامعه ی زنان آزد شرق کوردستان-کژار جهت رهایی زنان و مبارزه جهت تغییر و آزادی جامعه کمپینی با شعار« در برابر خشونت مبارزه نماییم، متحد شویم، آزاد گردیم » را آغاز نموده و تمامی جوامع ایران بویژه جامعه ی زنان ایرانی و شرق کوردستان را دعوت به مشارکت فراگیر در جهت عضویت در  کمپین نموده است. 
    بر همین مبنا، اولین گامی که بسیار مهم نیز است، شناخت خود آگاهی فرد و جامعه از حقوق و توانمندی های خویش است. در این صورت است که سطح آگاهی نیز بالا می رود و خشونت و تعرض اعمال شده را نمی پذیرد؛ زیرا با این پدید آمدن این خودآگاهی زنان درک می نمایند که ارزش و جایگاهشان مورد سرکوب و اعمال فشارها قرار گرفته است و این امر و مسئله ای عادی نیست؛ از همه مهمتر از این پس با نگرشی عادی و سطحی به مسائل و پدیده ها نمی نگرد. در اینجاست که موجبات مبارزه و جنگ علیه استبدادگر آغاز می شود و اتحاد و همبستگی میان تمامی اقشار جامعه بوجود می آید و شکست اقتدارگریان و زورگویان اجرایی می گردد. البته لازم به ذکر است تا زمانی که آزادی زن مبنا قرار داده نشود، جامعه رنگ آزادی به خود نخواهد گرفت.
     
     
     


    کژار