تاریخ مقاومت زنان
28 سپتامبر, 2020کمیته ژنئولوژی
زنان اهل كدام كشور يا سرزمين و يا از كدام قوم و نژاد كه باشند تفاوتي ندارد، زيرا مشکلات آنان مشترک است. پس از برساخت سیستم دولتگرا بر اساس ذهنيت مردسالار، زنان از روزی که به دنیا ميآيند تا زمانی که از دنیا میروند از قربانیشدن توسط ذهنیت اقتدارگرای مرد رهایی نمییابند. هرچقدر مملکت زنان جداگانه نیز باشد ملت آنان مشترک است. نظامهاي دولتگرا در طول تاريخ خود ملتِ زن را به مانند مزرعهای آنگونه که خواستهاند شخم زدهاند. در طول تاریخ هژمونگرایی نظام مردسالار، زن در برابر این زمينِ زراعي شدن، مقاومت كرده است. به همین دلیل است که زنان در انقلابهای جهان بیشتر از همه نقش ایفا کرده و از لحاظ مادی و معنوی ياري رسان بودهاند. اما زنان در انقلابهایی که در آن شرکت جستهاند به نتایج دلخواهشان نرسیدهاند. زنان در جنبشهای انقلابی همواره احساس کردهاند به آنان آن طور كه بايد و شايد توجه نمیشود، مشکلات آنان به کناری نهاده شده و مورد استهزاء قرار ميگيرند.
زن در انقلابها همیشه در اولويت دوم يا چندم قرار داشته و دیگر از این وضعیت بیزار است. عملياتها را مردان طراحي كرده و اجرا نمودهاند، اصلاحات لازم را آنها انجام داده و برنامهها نيز از سوي مردان ارائه شده، زنان همیشه به عنوان نيروي حمايتي، ذخيره و پشتجبههي مردان عمل كردهاند. آنها این تقسیمکار مبتني بر جنسیتگرايي را رد کردهاند. به این شیوه زنان از جريان موسوم به چپ نو جدا شده و گروههایی را تشكيل دادند که در آن تنها زنان حضور داشتند. زنان بر اساس تفکرات فمنیستی گروههایی خودویژه تشکیل دادند، آنان به برابری، دموکراسی و آزادی ارج نهادند. با اين تفکر؛ که امكان رهایی زنان در چنین سیستمی(قدرتگراي مردسالار) امکان ندارد، براندازي آن را هدف قرار داده و با اين برداشت كه نظام مزبور فعالين زن را با دستاوردهاي نسبي و كماهميت دلخوش نموده و كمكم آنها را به سوي تفكرات رفرميستي سوق ميدهد نسبت به تهديدات موجود اعلام موضع نمودند. جنبش فمینیستی که در درجهی دوم قرارگرفتن زنان در سازمانهای "مردان" را زیر سوال میبرد، یکی پس از دیگری در اقلیم آزادی و در میان زنان شروع به رشدونمو کرده. زنان در اواخر قرن 19 و اوایل قرن بيستم با تلاشها و مبارزات خود، مسالهي برابري حقوقي در قانون را به مباحث عمومي كشاندند. در قرن 21 نیز علیه قرار گرفتن در منزلت اجتماعي پايينتر از مردان، مبارزات خود را تحت عنوان هستييابي و هويتمندي زنانه، در راستاي تعريف خودـ بودن آغاز نمودند. آنها نه تنها نحوهي برساخت نظام را مورد انتقاد قرار دادند بلكه سازمانهاي چپي را كه خود از آنها منشعب شده بودند آماج انتقادات و حملات خود قرار دادند. به سبب همين فعاليتهاي راديكال و مبارزات دامنهدار و هوشيارانه، زنان مورد هدف نظام اقتدارگرای مرد و دولتمردان قرار گرفتهاند. به همین دلیل گفتهي" ابتدا زنان را هدف قرار دهید" که از بيانات يكي از مسئولان امنیتی كشور آلمان میباشد، در تمام دولتهای دنیا به عنوان یک دستور قابل اجرا مورد قبول واقع شده و زنان هدف قرار ميگيرند.
ولی چرا دارندگان ذهنیت اقتدارگرای مردسالارِ دولتي تا به این اندازه از زنان میترسند. چرا زناني که به گفتهی مردان"به هیچ دردی نمیخورند، ترسو و بزدلند، موهايی بلند و عقلي كوتهبين دارند" باید قبل از همه آماج حملات باشند؟ پر واضح است، کسانی که هيچ تعريفي از خود ندارند و كاركردي خاص و تاثيري ويژه بر اجتماع نداشته باشند هیچگاه به عنوان هدف انتخاب نمیشوند! زنان رودخانههاي خروشان تاريخ بودهاند كه به درياي تمدن دموكراتيك ريختهاند. صاحبان قدرت نیز از اين امر آگاهند و جهت خشک کردن دریا، ابتدا به سرچشمهي رودها حمله ميبرند.
در جريان مقاومتهایی که در جهان صورت گرفته است اگر به طور مختصر هم كه باشد به نقش و شيوهي پيوستن زنان به اين مقاومتها نظري بيافكنيم، وضعیت را بسیار بهتر درک خواهیم کرد.
جنبش زنان فرانسوی نشات گرفته از چپ فرهنگي با نام اختصاري MLF(جنبش آزادی زن). آنها براي دموکراسی مستقیم، خودباوري و رادیکالیزم بسیار ارزش قائل بودند. نویسندهی فرانسوی Françoise Picq در کتاب خود با نام "فمینیسمِ دههي هفتاد فرانسه" در مورد این جنبش چنین مینویسد: MLF از درون فرهنگ انتقادي و اعتراضي چپگرايان به وجود آمد و مستقیما چپگرایان را نیز هدف انتقادهای كوبندهاش قرار داد. زیر رفتارهای نامتعادل خط کشید، مرز پروژهها و برنامههاي انقلابي را آشکار ساخت. وجود مرز و محدوده در امر پيشاهنگي را به عنوان دنباله و زائدههاي نظام قدرت در میان گروههاي انقلابي و راديكال خلقي مورد انتقاد قرار داد. از تمامي جزمانديشيهاي انقلابیمآبانه انتقاد کرد. آنها وجود حزب و سازماني منسجم براي پيشاهنگي انقلاب را از اولویتهای مبارزه علیه وجود طبقات اجتماعی و تغییر وضعیت اقتصادی ميدانستند.
Bernardine Dohrn (برناردین دورن) از رهبران سازمان Weathermen (مردان غربي) که جنبشی مسلح زیر چتر جنبش Students for Democratic Society(دانشآموزان طرفدار جامعهای دموکراتیک) ميباشد. آنها در سال 1968 و در جریان اعتراضات به جنگ ویتنام، برخي از ساختمانهاي دانشگاههای آمریکا را سوزاندند. اين جنبش صدها عضو داشت و نزدیک به نیمی از آن را زنان تشکیل میدادند. در 1970 فعالیتهای زیرزمینی خود را آغاز کرد. برناردین دورن سخنران قابلي بود و هنگامي كه میکروفون را در دست میگرفت اجتماع را به وجد میآورد، نويسندهاي ماهر و چيرهدست بود و در به کار آوردن مواد منفجره نيز مهارت داشت. هنگامی که جنبش شروع به فعالیت مخفی کرد نام آن به“Weather Underground” (هوای زیرِ زمین) تغییر یافت. در آن زمان بیانهی جنبش، خطاب به حکومت ایالات متحدهي آمریکا تحت عنوان" بیانيهی وضعیت جنگي"را او نوشته بود. جنبش، در دوران جنگ، چندین پاسگاه پلیس را در شهرهای واشنگتون و نیویورک منفجر کرد. دورن به مدت سه سال در لیست ده نفری اف.بي.آي جهت پيگرد و دستگيري قرار داشت و امروز نیز دورن در دانشگاه نورسوسترن مشغول تدريس در زمينهي حقوق میباشد.
پس از بیتاثیر شدن جنبش“Weather Underground” ، یکی از اعضار گروه به نام "کتی بوندین" با گروهی از دوستان خویش که بیشتر آنان زن بودند در 19 فوریه" جنبش کمونیست" را پايهگذاری کرد. این جنبش برای مدتی با "ارتش آزادی بخش سیاهپوستان" که از "پلنگهاي سیاه" جدا شده بودند، عملیاتهای مشترکی انجام داد. کتی بودین که موفق شده بود مدت زیادی مخفیانه زندگی کند در سال1985 در یک عملیات سرقت بازداشت و به زندان انداخته شد.
مبارز آفریقايي- آمریکایی به نام آساتا شاکور پس از مرگ مارتین لوترکینگ(رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکاییهای آفریقایی تبار) که در نتیجهی یک سوءقصد در سال 1968 به قتل رسيد، به حزب پلنگهاي سیاه که طرفدار مبارزهی مسلحانه بود ملحق شد. پس از مدت کمی به یکی از اهداف اصلی برنامهی ضد اطلاعاتی اف.بی.آی تبدیل شد. به سبب فعالیتهایش در لیست ده نفرهي تحت تعقیب اف.بی.آی بود. شاکور در سال 1973 زخمی و دستگیر شد و از چهار سال حبس خویش یک سال آن را در زندان مردان و در انزوا گذرانيد. شاکور در زندانی فوق امنيتي نگداری میشد، لیکن از آنجا فرار کرده و به کوبا رفت.
یکی دیگر از زنان آفریقايي-آمریکایی، که از مشهورترین زنان عصر خویش بود آنجلا دِیویس نام دارد، وی زمانی که هنوز در دبیرستان بود به گروه کمونیستهای مدرسهی خویش ملحق شد. وی یکی از سه دانشجوی سیاهپوست دانشگاه براندیس فرانسه و از دانشجویان هربرت مارکوزه(فیلسوف و جامعهشناس آلمانی از اعضای اصلی مکتب فرانکفورت) بود. در سال 1965 هنگامی که به آلمان رفت توانست در کلاسهای تئودور آدورنو(جامعهشناس، فیلسوف، موسیقیدان و آهنگساز نئومارکسیست آلمانی و از استاتيد مکتب فرانکفورت) و ماکس هورکهایمر(فیلسوف آلمانی و از اعضای مکتب فرانکفورت) حضور یابد. شناخت عميق و درك بالايش از مفاهيم و اصطلاحات را با فعالیتهای عملیاتی خستگیناپذیر خویش یکی ساخته بود. از سال 1970 به بعد در ایالات متحده، به یکی از پیشگامان دفاع از حقوق بشر و [بخصوص] سیاهپوستان بدل شد. پس از سوءقصد به جان مارتین لوترکینگ، حزب پلنگهاي سیاه در آمریکا گسترش چشمگیری یافت. آنجلا دِیویس در میان حاميان و پشتيبانان این حزب جای گرفت. به اتهام همکاری در فراری دادن یکی از افراد متهم به عضویت در حزب، او نیز در لیست ده نفرهي تحت تعقیب اف.بی.آی جای گرفت. در سپتامبر سال 1970 دستگیر شد. تحت تاثیر کمپینهای بینالمللیاي که برای آزادی وی به راه انداخته شدند، در سال 1972 از زندان آزاد گرديد. دیویس به زندگی خویش به عنوان پروفسور فلسفه و عضو کمیتهی مرکزی حزب کمونیست ایالات متحدهی آمریکا ادامه داد. در سال 1980 و 1984 نامزد ریاست حزب کمونیست شد. تا به حال نیز در زمینههای حقوق بشر، برابری زنان، حقوق زندانیان سیاسی و برابری سیاهپوستان به فعالیتهای انقلابي خویش ادامه میدهد.
یکی دیگر از زنان عضو حزب پلنگهاي سیاه کاثلین کلیور، که اولین زن عضو کمیتهی تصمیمگیری حزب است. زنان یک سوم از اعضای حزب پلنگهاي سیاه را تشکیل میدادند.
گودرون انسلین و قبل از آن نیز اولریش مینهوف که یک روزنامهنگار بود دو تن از سه بنیانگذار حزب چپگرای راف(فراکسیون ارتش سرخ) بودند. این حزب در حوزهی چریکهای شهري با عملیاتهای مسلحانهی خود آلمان را میلرزاند.
فوساکو شیگهنوبو از سال 1970 تا 2000 رهبر حزبي مارکسیست- لنینیست، با عنوان ارتش سرخ ژاپن بود. این حزب که با جبههی خلق برای آزادی فلسطین رابطهای نزدیک داشت در سال 1972 عملیات حمله به "فرودگاه لرد" اسرائیل را انجام داد. شیگهبونو 25 سال به مبارزهی مخفیانه پرداخت و سرانجام در سال 2000 دستگیر شد و در اوزاکا به جرم "به استفاده از پاسپورت قلابی، قتل عمد و همچنین مدیریت گروگانگیری پرسنل کنسولگری فرانسه در سال1974 " محاکمه شد و به 20 سال زندان محکوم گشت. شیگهنوبو در جلسههای دادگاهی خود از "لیلا خالد" دفاع کرده بود.
لیلا خالد، انقلابي افسانهای "جبههی خلقي برای آزادی فلسطین"… هنوز 15 سال سن داشت که به "جنبش ملیگرای عرب" که توسط "جرج حبش" بنیانگذاری شده بود، پیوست. "جبههی خلقي برای آزادی فلسطین" در سال 1968 از درون این جنبش به وجود آمد. لیلا خالد از همان روز نخست در جنبش جای گرفت. در سال 1969 به اردوگاههای آموزشی جنبش ملحق شد و در بخش عملیاتهای خارجی قبول مسئوليت نمود. جهان وی را با عملیات ربودن هواپیمای آمریکایی "بوئینگ 707 پرواز شمارهی 840 تی دبلیو ای که در مسیر رم به آتن" در پرواز بود، در روز 29 اوت سال 1969 شناخت. در نتيجهي این عملیات بود که مسئلهی فلسطین به موضوع بحث جوامع غرب تبديل شد. لیلا خالد امروز نیز یکی از سمبلهای "آرمان فلسطین" است.
هایدی تامارا بونک بیدر(تانیا) با هدف فرار از دست نازیها به آرژانتین پناهنده شد، در آن هنگام شخصی عادی بود. هنگامی که با خانوادهی خویش به آلمان شرقی بازگشت به عنوان عضو جنبش متحد سوسیالیست به فعالیت پرداخت. او باري ديگر به شرق قارهي آمريكا و به كشور كوبا رفت و به عنوان وزیر آموزش و مسئول فدراسیون زنان به فعالیت پرداخت. وی به عنوان یک انترناسیونالیست اعتقاد داشت که انقلاب باید در تمام قاره گسترش یابد. به همین دلیل در سال 1964 به بولیوی رفته و به گریلاهای چگوارا پیوست. در 31 آگوست در ساحل رودخانهی وادو دلیاسو در یکی از کمینهای سربازان بولیوی کشته شد. جسد وی را در 6 سپتامبر 1967 پيدا كردند و در همان محل دفن شد. استخوانهایش پس از 31 سال در کنار یادمان چگوارا در سانتا کلارا در کوبا به خاک سپرده شد.
تانیا تنها زنی نبود که به همراه چگوارا به مبارزه پرداخته بود. بلکه کلیا سانچز و ویلما اسپین نیز در مبارزهی مسلحانه علیه رژیم باتیستا به عنوان معاونان فرمانده چگوارا در کنار وی به مبارزه پرداختند.
در نیکاراگوئه "ساندینیست"ها و در السالوادور"FMLN ها راه انقلاب کوبا را پیش گرفته و زنان را به فعالیت فراخواندهاند.
مگا انریکوز عضو "جمعیت زنان لویسا آماندا اسپینوزا"ی نیکاراگوئه پس از سالها در مصاحبهای که با وی صورت گرفت، در مورد پیوستن زنان به جنبش چنین گفت:" در مرحلهی رهایی مهمترین چیزی که دریافتیم این بود، با اینکه دربارهی برابری هیچ سخني نگفته بودیم لیکن در میدان جنگ آنرا به دست آوردیم. در سنگر زن یا مرد بودن هیچ تفاوتی ندارد، هر كدام از ما يك مبارز بودیم."
ساندینیستها یکی از جنبشهایی بود که شمار زنان عضو در آن نسبت به جنبشهای چریکی دیگر بیشترین تعداد را داشت.
40% از مبارزان ساندينيست و 6% افسران آن زنان بودند. 6 زن به مرتبهی فرماندهی رسیده بودند. در سال 1987 ، 67% از شبه نظامیان و 60% از محافظان کشور را زنان تشکیل میدادند. در میان زنان گریلای ساندينيست، الیزابت رودریگویز اوباندو، مارتا پیکادو آگویلار، آمینتا گرانیرا، نورا آستورگا گادیا و ژنکینس، دورا ماریا تلیز در حافظهها جای گرفتهاند.
آيا زنان تنها در میان مبارزان چگوارا یا در میان ساندینیستها حضور داشتند؟ در سال 1960 تا70 در فعالیتهای چریکیاي که تمام قاره را در بر گرفته بود، عضویت زنان به طرز چشمگیری افزايش يافته بود که تا سطح فرماندهی نیز پیشرفت کردهبودند. در جغرافیایی که کلمهی" ماچیسمو"(كلمهي اسپانياي كه به ماتادورهاي مرد گفته ميشود، به معناي خيلي مردانه) را به لغتنامهی مردانه افزوده و مردسالاری در همه جا حضور داشت، زنان آن سرزمين اسلحه در دست گرفته و به مبارزه میپردازند. به همین سبب 45% از اعضای فارک(نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا) و ELN(ارتش آزاديبخش ملي) را در کلمبیا و 30% از اعضای FMLN السالوادور را نیز زنان تشکیل میدادند. در دیگر جنبشهاي چریکی آمریکای لاتین(راه روشنایی و MRTA ی پرو، گروههای گریلایی برزیل که از Marighella الهام گرفته بودند، Tupamaros اروگوئه، در اواخر قرن بیستم دهها زن فرمانده به همراه شمار گستردهای از کادرهای زن مبارز از URNGگواتمالا تا EZLN (ارتش زاپاتيستي آزاديبخش ملي) مکزیک) از تداركات و پشتيباني گرفته تا فرماندهی، زنان جای گرفتند. دیلما روسف که در 1 ژانویهی سال 2011 به ریاست دولت برزیل برگزیده شد، یکی از اعضای فعال جنبش چریکی VAR-Palmares در سال1960 بود. روسف که در سال 1970 دستگیر شده بود سه سال را در زندان ابو غوریب و زندان تریادنتسِ سائوپائولوي برزيل گذراند.
در مبارزات استقلال ایرلند که از اوایل قرن 19 آغاز گشته زنان همچنان در دل مبارزات جای گرفتهاند. در طول 200 سال قیامهای مردمي زنان در تمامي عرصهها وظایفی را به عهده گرفتهاند. زنان عضو "Cumann na mban پرچم جمهوری خواه"( حزبی از زنان که با هدف یاریرسانی ایرا تشکیل شد) در سال 1960 اعلام کردند که دیگر نمیخواهند در موقعيت" همكار يا شركاي فعاليتي" باقي بمانند و خواستند تا به صورت مسلحانه به عضویت ایرا (ارتش آزاديبخش ايرلند) درآیند. این خواستهی آنان عملی شد. البته در نخستين گام به آنها پيشنهاد شد كه" ميتوانند در عملیاتهای نظامی شركت نمايند اما نه به عنوان عضو اصلی" كه از سوي زنان رد شد. بدین وسیله در سال 1968 که ایرا دچار انشعاب شد، در صفوف "ایرا"ی موقتی به صورت برابر با دیگر اعضا به مبارزهي مسلحانه پرداختند.
در سال 1972 در زندانهای بریتانیا3000 زن به اتهام ارتباط با ایرا زندانی بودند. در میان زنان ایرا، مایرد فارل به جرم پرتاب بمت به يك هتل در بلفاست، خواهران پریس به جرم پرتاب بمب به زندان عمومی در لندن، ماریا و دونا مکگَیر که به اردوگاههای بریتانيايی در اروپا حمله کردهاند، ایلن فرماندهی درگیریهای خیابان بلفاست و زنان عضو ببرهای تامیل
همسر نمایندهی ببرهای آزادیخواه تامیل در بریتانیا، آدله آن بالاسینگهام در کتابچهی خود به نام "زنان مبارز ببرهای آزادیخواه"در مورد زنان مبارز در صفوف ببرهای آزادیخواه میگوید "در میان زنان مبارز، بیرحمترین، با نظمترین و با جسارتترین" هستند. بالاسینگهام در کتابچهی خود در مورد یگانهای ویژهی ضد تانک، نیروی هوایی و همچنین از زنانی که اسلحههای سنگين را حمل میکنند، نوشته است. در کشوری که زنان تنها میتوانند در آشپزخانه حضور داشته باشند، زنان مبارز ببرهای آزادیخواه در عملیاتهای تهاجمی شرکت داشته، به همراه مردان همان آموزشهای سنگین را دیده و در تمام واحدهای سیاسی به صورت مساوی نمایندگانشان حضور دارد. در میان صفوف ببرهای تامیل، هزاران زن درحال مبارزه جان خود را از دست دادهاند. نقش اساسی زنان در صفوف ببرهای تامیل در این چارچوب بود که زنان مبارز، عناصر اساسی رهنمودهاي"رهایی زنان" میباشند که از سوی یکی از رهبران ببرهای آزادیخواه به نام "ولوپیلای پرابهاکاران" ارائه داده شده است؛ مشابه این نیز در صفوف پ.ک.ک در سالهای 1990 به وقوع پیوست.
زنان فرماندهی کمونارها
پس از شکست کمون پاریس فرماندهی کمونار زنان لوویس میشل اینگونه در حضور قاضیان دادگاه فریاد برآورد:
"به من گفته شد که شریک جرم کمون هستم. بدون شك اینطور است؛ زیرا کمون بیش از هر چیز خواهان انقلابي مردمی بود و این آرزوی بزرگ من نیز بود. مهمتر از آن به دليل اینکه یکی از مشوقان کمون بودم افتخار میکنم. آن طور كه پیداست سهم قلبهایی که برای آزادی میتپد بیش از یک گلوله نیست؛ اگر اینطور است من نیز سهمم را میخواهم. اگر من را آزاد کنید، فریاد آزادی را بلندتر سرداده و هیچگاه از اين كار دست برنخواهم داشت!"
اواخر قرن 19 روسيه آبستن انقلاب بود، ده زن(ورا زاسولیچ، ورا فیگنر، سوفیا پروفسکایا و دیگران…) عضو مدیریت 26 نفرهی جنبش نارودنیکها(جنبشی اجتماعی طبقهی متوسط روسیه در اواخر قرن 19 که پیشكسوتان سیاسی و روشنفکری سوسیالیستهای انقلابی روسیه محسوب میشوند.) بودند که علیه روسیهی تزاری آغاز به فعالیت کرده بودند. همچنین زنانی که پس از نارودنیکها در صفوف انقلابیون سوسیالیست جای گرفتند.
در جريان تدارکات انقلاب هفده اكتبر، در مدیریت آن و بعد از انقلاب در بنیاننهادن نظام سوسیالیستي در کشور، هم در سطوح تصمیمگیری و هم در سطوح مدیریتي زنان عهدهدار مسئوليتهاي انقلابي شدند، مانند: ورا زاسولیچ، اینیسا آرماند، الکساندرا کولونتای، نادهیزدا کروپسکیا….
ماری بلیریان زن پارتیزان ارمنیتبار که در آخرین سالهای حكومت امپراتوری عثمانی به جرم مشارکت در حمله به بانک عثمانی، که توسط کمیتهگرایان انجام داده شده بود، مورد تعقیب بود. وی نویسنده بود و پس از ترک ترکیه و اقامت در مصر روزنامهی زنان ارمنی به نام آرتمیس را تاسیس نمود. وی در جریان نسلکشی 1915 ارمنیان توسط عثمانیها کشتهشد.
100 هزار زن پارتیزان که در مقاومت یوگسلاوی در برابر فاشیزم آلمان مبارزه نمودند، 1500 نفر از آنها اعدام شده و در کل 25 هزار نفر از آنان کشته شد.
در جریان مقاومت الجزایر جهت رهايي از استعمار فرانسه در سال 1956-57 در صفوف جبههی رهاییبخش ملی، زنان وظايف پيكهاي نامهرسان را بر عهده داشته، به جمعآوری استخبارات میپرداختند، زخمیها را مداوا میکردند، اسلحه جا به جا مینموند و اسلحه به دست میجنگیدند. مقامات فرانسوی حکم اعدام 6 زن را صادر کردند ولی به سبب جنسیتشان مورد عفو قرارگرفتند.
در برابر ساختار اجتماعي کنیا که جنسیتگرایی عمیقي در آن حکمفرما بود، زنان به نيروهاي گریلا ملحق شدند. آنان با اعتراض به محدوديتهاي اعمال شده توسط مردان و واداشتنشان به کارهای خانگی، تصميم گرفتند تا با انجام فعالیتهای دشوار نظامی تواناييهاي خود را اثبات نمايند. از ديگر سو با ايراد سوگند عضويت در «شوراي مخفي داخلي» با عنوان سومين مرحلهي ابراز وفاداري و سوگند ياد كردن كه زنان نيز از اعضاي آن بودند، جدایی جنسیتی اهمیت خود را از دست داده بود.
در کنیا با خيزش ماوماو(1952-60) در برابر استعمار انگلیس، زنان نیز به قيام ملحق شده و بر این گونه سوگند یاد کردند:" 1) برای سرزمین گیکویو که توسط سفیدها دزدیده شده و برای فرزندان مومبی مبارزه کنیم 2) جهت توسعه و تقويت جنبش استقاده از هر فرصتي برای ربودن اشیای گرانبها و یا پول از سفیدپوستان و یا سیاهپوستانِ همدست آنان 3) کشتن هرکس که مخالف جنبش است، حتی اگر برادر باشد 4) به عنوان عضوی از جنبش، آنچه را که دیده و یا به وی ابلاغ شده است را با هیچ کس در میان نخواهد گذاشت "
استعدادهای نظامی آنان به قدری رشد میکند که مردان را به زحمت انداخته و قابليتها و صلاحيتهاي مردان در صفوف ماوماو را پشت سر ميگذارند، به همین دلیل نیز از آنها تقدير به عمل ميآيد و به آنها اجازه داده ميشود در صورت اثبات لیاقت و شايستگي خویش به مقام"سرهنگي" دست یابند. حتی از میان آنان زنی با نام موثونی نگاثا به مقام "فیلد مارشال"(بلندترین درجهی نظامی) دست یافت. بیشتر زنانی که به جنگها میپیوستند، فرزندانشان را همسرانشان بزرگ میکردند.
در دههی 1970 از بنیانگذاران "ارتش آزادیبخش خلق ترکیه"(THKO)، حسین اینان هنگامی که دانش آموز (ODTÜ) بوده همراه با سینان جمگیل، یوسف اصلان، تایلان اوزگور، آلپ آسلان ازدوغان، قادر مانگا با هم به فعالیتهای ارتش آزادیبخش خلق ترکیه پیوستند. پس آنكه با رفتنش به فلسطين به عنوان اولين گروه مخالفت شد، براي كارهاي مدیریتي در ترکیه و ايجاد روابط و ارتباطات در آنکارا ماند. هنگامی که رفقاي وی در بازگشت به میهن دستگیر و زندانی شدند، برای آزادی آنان کمپینهایي راه اندازی میکند و همراه یوسف اصلان در سازماندهی گروههاي كوهنوردي ( THKO) شرکت مينمايد. توسط شعبهی 1 دادگستری آنکارا به 15 سال زندان محکوم میشود، لیکن در سال 1975 مورد عفو قرار گرفته و آزاد میشود. گونای اونووار هنگام کودتای 12 سپتامبر مدت زیادی در سوئد در تبعید زندگی کرده است، 2014 به ترکیه بازگشت و در اکتبر 2015 حیات را وداع گفت.
مرال یاکار، هنگامی که در استانبول درس میخواند به صفوف انقلابیون پیوست. بعد از مدت کوتاهی از PDA گسسته و به همراه ابراهیم کایپاکایا حزب آزادیبخش/مارکسیست-لنینیست ترکیه TKP/ML را تاسیس کردند. در میان مبارزانی بود که محلهی گولسویو را تاسیس نمودند. یاکار که در ژانویهی 1973 در انجام حادثهای با گلوله زخمی شد، بنا به برخي از آگاهيهاي بعد از آنكه از اعتراف سر باز ميزند، بدون مدوا رها شده تا جان بسپارد.
خدیجه آنکوش که از اعضای جبههي آزادیبخش خلق ترکیه بود، به سبب اینکه ماهر چایان و دوستان وی را پس از فرار از زندان در خانهی خود مخفی کرده بود، در 4 مارس1972 دستگیر شده و مورد شکنجههای وحشتناکی قرار گرفته که در نتیجهی این شکنجهها به بيماريهاي گوارشي دچار شده و به همان حال در زندان رها ميشود، بعد از مدتی که به بیمارستان لشکری حیدرپاشا انتقال داده میشود در آنجا جان خود را از دست میدهد. موزیسین فرانسوی برای یادبود وی آواز" Morte pour des idées"(زنی که برای افکارش مرد) ساخته و خوانده است.
ملحق شدن زنان به جنبشهای رهاییبخش ملی و مبارزات طبقاتی، بعد از سال 1968 واقعهی تازهای هم نبود. از کمون پاریس گرفته تا نارودنیکهای روس، تا انقلابیون سوسیالیست، از انقلاب اکتبر تا زنان پارتیزان یوگسلاو در جنگ جهانی دوم، مبارزات استقلال الجزایر در برابر فرانسه تا ساير مبارزات ملی و طبقاتی زنان به صورت همهجانبه جای گرفتهاند. از ابتدای 1980 با رشد پ.ک.ک مبارزات آزادیخواهي زنان به مرحلهی نوینی گام نهاد. جنبش آزادی زنان کوردستان با بهرهگیری از تمام تجربیات مبارزات زنان جهان، در چارچوب رهنمودهاي ایدئولوژی رهایی زن که توسط رهبر آپو ارائه شد، خود را سازماندهی کرده و به نیرویی دفاعی تبدیل گشت. پیوستن زنان به صفوف پ.ک.ک و به مرور زمان ايجاد سازماندهی خودویژهی آنان، متفاوتتر از تمامی جنبشهای زنان صورت گرفت. در حالی که در ديگر جنبشها، زنان با سعي و تلاش شخصی به مراتب بهتر و برتر دست مییافتند، در پ.ک.ک، زنان با يك سازماندهي جمعي توانستند كه تمامي ديوارهاي نظام هژمونگراي مردسالار را فروبريزند. این مبارزه با تقديم جان هزاران زن شهید، نیرويی دفاعی و سیستمی به وجود آورده كه الهامبخش زنان جهان است.
البته ما زنان، باید بين عضويت در ارتشهاي كلاسيك و كار و تلاش در حوزهي انقلابهاي اجتماعی كه برخوردار از ایدئولوژی و مبتني بر دفاع ذاتی هستند تفاوت قائل شويم. زیرا خودـ دفاعی زنان، آنگونه که رهبر آپو بيان ميدارند:" به اندازهاي مهم و حياتي است که نمیتوان آنرا به انصاف مردان واگذار کرد."
مهمترين اصل اساسي در پيمودن راهي كه به رهايي زن ميانجامد، بعد از داشتن انديشهي آزادي، علم و آگاهي نسبت دفاع ذاتي است. تمامي حوزههاي زيستي و حياتي زنان تحت اشغال قرار گرفته است. با توجه به تجربيات زنان كورد و حضورشان در ميدانهاي جنگ و نبرد و تلاشهايشان براي آزادي و رهايي ملت كورد، به خوبي به اين امر پي ميبريم كه انديشيدن به موضوع دفاع ذاتي در زندگي زنان يك مجبوريت و امري لازم است. سازماندهيهاي یاژک تا یژاـ ستار در چارچوب فاع ذاتی زنان، دربرگيرندهي مرحلهای طولانی است بر اساس تئوری «گسست»، كه رهبر آپو آن را ارائه نموده است. مبارزهای علمي مبتني بر فهم و شناخت از جنسيت و ابعاد اجتماعي و هستيشناسي آن و بالابردن توان سازماندهي خودويژه بر اساس ایدئولوژی رهای زن و گذار از جنيستگرايي اجتماعي و برساخت دوبارهي جامعهي آزاد و برابر مبتني بر ايدئولوژي آزادي زنان است. سازمانیافتگی کنفدرال بر مبناي ایدئولوژی رهایی زن، جهت برساخت زيستجهان ويژهي زنان داراي ابعاد جامعهشناسانه و ایدئولوژیک و دفاعي ميباشد. در اين رابطه ميهندوستي، روشنفكري، سازمانيابي، ارادهمندي، مبارزبودن، برخورداري از اتیک( اخلاق زيباييشناسانه) از معیارهای اساسی ایدئولوژی رهایی زن میباشند، كه بايد به خوبي درك شوند.
زنان کورد باید تجربیات خویش را با زنان جهان در میان گذاشته و علیه زنستيزي و نسلکشی زنان(فمینیساید) مبارزهاي مشترك را با ایجاد انترناسیونالیزم زنان جهان به پيشبرند. در قرن 21 زنان به چه شختصيت، شان و جايگاهي دست خواهند یافت و در كدام مسير گام برخواهند داشت، به شيوهي مبارزه نيروهای آزادیخواه و سازمانهای مقاومتی زنان بستگی دارد. اگر مبارزات مشترك زنان نويدبخش فروريختن نظام كاپيتالسمي است كه همهي ما را به برده و اسير خود مبدل نموده و با ايجاد نابرابري و شكافهاي اجتماعي و زيستي همه چيز را به انحصار خويش درآورده و همچنين الهامبخش جهاني برابر و بهتر است بايد بدانيم كه راهي سخت در پيش داريم و براي آنكه اين خواسته را به سرمنزل مقصود برسانيم و جهان خويش را برسازيم، بايد شبانهروز و خستگيناپذير تلاش كرده تا دستاوردهايمان از ما ربوده نشوند.