آزادی جامعە بدون آزادی زنان سراب و خیالی بیش نخواهد بود
19 می, 2019جوانا سنه
دین یکی از فاکتورهایی است کە در استحکام بنیانهای جامعەی اخلاقی ایفای نقش نموده و از این منظر حائز اهمیت بودە و میباشد ، اما دولتـ ملت با اختلاط سنتهای دینی با ایدئولوژی ملی گرایی موفق شد ادیان را در کالبد مدرنیتە بە جوامع تحمیل کند. بە ویژە اسلام با تمام جوانبش از سوی دولت – ملت بە کار گرفتە میشود. ایران یکی از کشورهایی است کە نمایندگان خدا بر روی زمین کە نام ولایت فقیە را به خود نهادهاند، تماما این نقش پیشاهنگی را پذیرفتەاند کە مدرنیتە را در نقاب اسلام و کاملا بە گونەایی گسستیافتە از نقش ویژەی اجتماعی و راستینش به خورد جامعە دهند. در طول تاریخ تمدن تا بە امروز زنان و نقش اجتماعی آنان نیز دستخوش تغییراتی توسط جامعەی مردسالار گردیده است. با نگاهی گذرا بە سیر این تحولات تاریخی می توان به سه روایت در این زمینه اشاره نمود؛
روایت اول؛
از زمان داستان آفرینش انسان همچون بندە، آفرینش زنان از استخوان دندەی مردان و تثبیت جایگاه زن در پایین ترین موقعیت طی دورەهای تمدن و انحراف افراطی از ساختار شخصیتی زنان تا بە امروز، با ناقص جلوە دادن خرد عاطفی زنان، چندین عملیات روحی و ذهنیتی بزرگ را بر روی زن انجام دادەاند. نظام هيیرارشيک و دولت خانداني بازتاب فرهنگی شدند کە بنا بر آنها داشتن فرزندان متعدد نە تنها ضامن تداوم نسل میشوند بلكه ضامنی هستند براي باقيماندن در مقام قدرت و دولت؛ دولت خود نوعی انحصار مالكيت است و یکی از عوامل اصلی است کە زنان را از لحاظ بیولوژیکی به ماشین تولید فرزند مبدل مينمايد. با تحمیل نقش ماشین تولید نسل و ابژهای جنسی به زن، او را به بردەای خانگی و ملک مطلق مبدل نمودهاند. بدین ترتیب مراحل تصاحب، فشار، تجاوز، حقارت و قتل های وحشیانە را کامل نمودهاند. زنـالهە در نظام دولتـ ملت بە کنیز، ملک مطلق، مستعمرەی تاریخی و ابزار تبلیغات مبدل شد و دیگر ایماژی از الهگی باقی نماند و سرنوشتی برایش تعریف شد کە خود او نیز بعدها چنین مفهومی را از زنانگی حقیقت پنداشت.
روایت دوم؛
زن در نظام جمهوری اسلامی ایران با منشأ ایدئولوژیهای مليگرايي، دينگرايي، جنسيتگرايي مصداق روایت مزکور می باشد. ایماژی از ملک مطلق، زن استثمارشده و ارزشمندترین کالاست. خشونت و نقض حقوق زنان با قانونهای زنستیزانە بە شیوەهای مختلف از جمله قتلهای ناموسی، فحشا، اعتیاد، ازدواجهای اجباری، ازدواج کودکان و صیغە بە امری واقع و رایج در جامعە مبدل گردیدە است. دولت های معاصر خاورمیانه و در این بین جمهوری اسلامی مدرنیتە را در کالبد اسلام بکار گرفتە و با بازتولید ذهنیت مردسالارانە و واپسگرایانه سعی در تثبیت بردگی جامعه دارند.
روایت سوم؛
سنت دولتی، استبداد دینی و دیکتاتوری مذهبی در ایران و سیاستهای غلطی کە برخلاف و در تعارض با واقعیتهای جامعەی ایران میباشند بستری را فراهم میکنند تا روزانە شاهد تراژدیهای اجتماعی باشیم. قوانین زنستیز و تعاریف واپسگرایانه، توجیەگر قتلهای ناموسی و فجایع خاموشی میشوند کە روزانە زنان و دختران را به کام مرگ میکشاند اما فراوانی و گستردگی خشونتها و قتلهای ناموسی در مناطق مرزی و کوردستان بیش از مناطق دیگر میباشد؛ بدون شک سیاستهای ویژهی اعمال شده در کوردستان خود یکی از عوامل تاثیرگذار در گستردگی این خشونتها میباشند. افزایش سرسام آور خودکشی زنان، قتهای ناموسی در شرق کوردستان و عکسالعمل ضعیف اجتماعی از یک طرف و لاپوشانی و مشروع جلوەدادن این قتل عامها از طرف نیروهای امنیتی پارادوکسی عجیب است. قتل دو خواهر «شایستە و اسرا» بە دست پدرو برادرانشان و مشروع نمودن و پشتیبانی از چنین قتل عامهایی توسط مریدان ولایت فقیە ارمغانی است از طرف نظام اسلامی ایران برای زنان کورد و این چیزی نیست جز تلاش برای خاموشی وجدان و عقل سلیم جامعە کە همانا اخلاق است.
چە باید کرد؟
مسئلەی رهایی زن مشروط بە شفافسازی موقعیت و هویت اوست؛ بدون شفافسازی و تعریف صحیح واقعیت اجتماعی زنان نمیتوان به تعریف و تبیین درست، تاریخی و اکنونی جامعه پرداخت. دست یافتن بە این مهم نیز امکانپذیر نیست مگر اینکە تاریخ بردگی زنان به شکلی صحیح به رشتهی تحریر کشیده شود. مسئلەی حیاتی برای زنان این است که تعریفشان از آزادی و برابری نبایستی منحصر بە برابری حقوقی گردد؛ تازمانیکه چارچوب و جهانبینیهای موجود تغییر نیابند، تازمانیکه جنسیتگرایی به منزلهی نوعی ذهنیت تاریخی بر تاروپود ساختارهای اجتماعی حاکم باشد، هر نوع برابری صرف حقوقی خودفریبیای بیش نخواهد بود؛ زیرا میدانیم کە در طول تاریخ چهل سالەی ایران به نام اسلام و به نام برابری زن و مرد، اما به کام نظام حاکم زنان را بە دردناکترین شیوەهای ممکن بە کار گرفتند. اکنون در ایران فراتر از فعالیتهای لیبرال زنان کە در چارچوب مطالبات و خواستەهای قشری و سطحی فردگرایانه محدود گردیده، نیاز مبرمی بە فعالیتهای تئوریک، مبارزات ایدئولوژیک و پاردایمیک، سازماندهی و خودساماندهی و سازوکارهای بسیار وسیع وجود دارد. انسجام، همگرایی و همیابی زنان و ایجاد جبهەهای مشترک دفاعی ضرورتهای اجتنابناپذیر مقطع کنونی میباشند. بدون شک زنان در حال حاضر پیشاهنگی اعتراضات و مبارزات مدنی در جامعه ایران را ایفا میکنند و هرنوع پروژهای که فاقد مکانیسمهای آزادیخواهانه بر مبنای آزادی زنان باشد از همان ابتدای کار محکوم به شکست خواهد بود. بدانیم و بدانید که آزادی جامعە بدون آزادی زنان سراب و خیالی بیش نخواهد بود.