رسانە شاهراهی در فرایند هویت بخشی به جامعە
13 ژانویه, 2022بریوان شاهو – عضو کمیته روابط خارجی کژار
در واقع رسانە را میتوان اینگونه تعریف کرد: ابزاری ارتباطی برای انتقال اطلاعات و حقایق موجود به جامعه با هدف روشنگری و آگاهی بخشی. بر همین اساس فعالین رسانە ملزمند در این چارچوب حقایقی کە روی میدهند را به بهترین نحو ارائە دهند.
ویژگی اصلی فعالیت رسانهای (به طور جهانی) گسترده بودن آن است. رسانەهای جمعی بە عنوان شاهراه در فرایند هویت بخشی به جامعە به ایفای نقش میپردازند. از همینرو نیز دارای قابلیتی در سطح پویایی و سرزندگی جامعه بوده و در دیگر سو نیز رخوت و سستی به بار میآورند. از یکسو نوع دوستی و آشتی را تبلیغ میکنند و از سوی دیگر نیز توانایی ترویج بیاعتمادی، دروغ و شایعه پراکنی و خشونت را دارا میباشند. این کارکرد بە طور طبیعی موجب پیدایش تضاد درونی – رفتاری در مقیاس فردی و اجتماعی میشود. با توجه به مشخصههایی که ذکر گردید، میتوان چنین استنباط نمود که در دنیای امروزین، رسانه یک ابزار قدرتمند است که توانایی ایجاد گوناگونی و تحول در جامعه را نیز دارا میباشد. از همین حیث رسانه در دست چه کسانی باشد؟ با چه ایدئولوژی و تفکری به تولید و پخش بر مبنای چگونه محتوایی میپردازد از اهمیت بسیاری برخوردار میباشد.
با رشد تکنولوژی و پیشرفت فکری، تکنیک رسانهای و شبکههای اجتماعی در زندگی روزمرەی ما نقش پر رنگتری به خود میگیرند. ما روزانه به انحاء مختلفی از رسانهها به منظور سرگرمی و منبعی جهت کسب آگاهی بهره میبریم و زمانی طولانی را صرف پرداختن به آن میکنیم. از این جهت وسواسی خاص در انتخاب و استفادە از آنها را بایستی مدنظر داشت. از جملە رسانههایی که ما در طول روز با آن سر و کار داریم می توان بە روزنامەها، رادیو، تلویزیون و شبکههای اجتماعی اشارە کرد.
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، رسانه یک ابزار قدرتمند است کە در جامعەی کنونی ما دولتها، احزاب، نهادهای دولتی و غیر دولتی، گروهها و… برای اشاعە و القاء ایدئولوژی خود بە جامعه به عنوان یک هدف اساسی استفاده و ازآن سود بسیاری میبرند. باید گفت نبود رسانەی آزاد در جوامع تحت ستم متاسفانه سبب لطمەهای جبران ناپذیری بە جامعە خواهد شد.
در بسیاری از کشورهایی کە در آن یک گفتمان سیاسی غالب وجود دارد، از جمله ایران، رسانەی آزاد وجود ندارد. تنها نهاد رسمی و رسانە در ایران، با نام “صدا و سیمای جمهوری اسلامی” شناخته میشود که زیر نظر مستقیم ولایت مطلقهی فقیه است. رسانه یا تلویزیونی در مالکیت خصوصی افراد وجود ندارد و آنچه که هست، چند رسانهی اینترنتی است که زیر نظر دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت میکنند. همانطور که پیداست تمام رسانەها چە نوشتاری و چە شنیداری در ایران زیر تیغ سانسورهستند و امکان بازتاب آنچە کە در بطن جامعە رخ میدهد، اعم از سیاسی و اجتماعی را ندارد. این مساله در مورد اخبار و اتفاقات بینالمللی نیز صدق میکند. به همین دلیل نبود رسانەی آزاد در یک کشوربا حکومتی توتالیتر، خود معضلی است کە جامعە را بە گمراهی خواهد کشاند و حقیقت جاری را از دید مردم ایران و دیگرکشورها نیز مخفی نگاه میدارد.
وقتی در مورد رسانە در ایران سخن بە میان میآید ، رسانەای ملیتاریزە شدە و مطابق با خواستەهای رژیم بە چشم میخورد. در بیشتر موارد رژیم توتالیتار ایران از طریق رسانەهای خود، سیاستی کە پایەهای نظام خود را بر آن بنا نهادە، نشان میدهد. سیاست ایجاد رعب و وحشت، کوچک شمردن ملیتها، تحقیر و خوار کردن اقشار مختلف مردم، توهین بە پوشش و فرهنگ ملیتهای غیرفارس و در عین حال هم خود را بە عنوان منجی زمانە معرفی میکند. این شیوە از سیاست رژیم از طریق جنگ ویژەای که علیە سایر ملتهایی کە در جغرافیای ایران زندگی میکنند، اعمال میشود. خصوصاً این شیوه از سیاست رسانهای رژیم تمامیتخواە ایران، در میان ملتهای تحت ستم بیشتر رواج دارد و عمدتا در چارچوب مفهوم ” ملت فرادست “، ملیتهای دیگر را زیر مجموعەی موهومی از ” ملت ایران ” نشان میدهد.
به دلیل اینکه این رژیم از بدو برسرکار آمدنش تا بە امروز هیچ مشروعیتی در بین ملت کورد نداشتە است، به طور مداوم و بە هر شیوەای خصوصاً از طریق شبکههای رسانەای خود در صدد این بودە کە بە خود مشروعیت ببخشد. چندین نمونە از فعالیتهای رژیم در شرق کوردستان، فیلم ” نان و خوێ ” ، “روزهای ابدی” ، ” درخت گردو ” است کە در این اواخر در یکی از سینماهای شهر سلیمانیە بە نمایش گذاشتە شدند. نمایش نامەی فیلم “درخت گردو” مربوط به بمباران شیمیایی شهر سردشت است کە در آخرین سالهای جنگ میان عراق و ایران از سوی جنگندەهای رژیم بعث بمباران شد. در این فیلم ملت کورد را بە عنوان ملتی فقیر و نادان و زن کورد را بە عنوان قربانی و ناتوان، که قادر به انجام هیچ کاری نیست نشان میدهد. در حالی که رژیم را بسیار فداکار، روشنفکر و منجی ملت کورد نشان میدهد. در واقع هدف از تولید این فیلمها نشان دادن درد و رنج ملت کورد نیست بلکه کاملا برعکس برای جای دادن خود در دل مردم به عنوان نیروی نجات دهنده و بخشنده است.
حکومت خودکامەی جمهوری اسلامی ایران عمدتا از ایدئولوژی بعنوان ابزار و از مردم بە عنوان بردە برای بقای سیاستهای سرکوبگرانەی خود استفادە کردە و میکند. بە علت نبود رسانەی آزاد حیات مطبوعات و سلامت اطلاعرسانی وقایع پیرامون نیز به خطر افتادە و بە دلیل اینکە سازمان و نهادهای مستقل مردمی وجود ندارد این امر در ادامەی روند کاری رسانەها در ایران بە سرعت رنگی خشونتآمیز بە خود گرفتە و شاهد تعطیلی روزنامەها، زندانی شدن فعالین، اعدام، ترور و اتهام جاسوسی برای رسانەهای خارجی بە روزنامەنگاران و شهروند – خبرنگاران بودەایم.
همانطور کە بە آن اشارە کردیم، روزنامەنگاری متعهد در ایران و کوردستان، حرفەای دشوار، ریسکپذیرو همراه با هزینەی بسیار بالا برای روزنامەنگاران جسور و آزاد در پی داشتە و دارد. تا جایی کە ایران هر سالە توسط نهاد و مجامع بینالمللی مدافع حقوق بشر بە عنوان زندانی برای روزنامەنگاران و در جدول شاخص آزادی رسانەها در جهان همواره جایگاههای آخر را اختصاص داده است. بنابر گزارش سال ٢٠٢١ سازمان گزارشگران بدون مرز، از بین ١٨٠ کشور، ایران با یک پلە سقوط در رتبە ١٧٤ ام قرار گرفتە است و در جدول بە رنگ سیاە نشان دادە شدە، در این ارزیابی تنها شش کشور وضعیتی بحرانیتر از ایران دارند.
یکی از معضلاتی کە در سال ٢٠٢١ گریبان روزنامەنگاران را گرفت، پاندمی کووید – ١٩ بود کە بە نوشتەی برخی از گزارشگران، مقامات حکومتی با فشار و مهار اطلاعات و افزایش بازداشت و محکوم کردن روزنامەنگاران بە حبسهای سنگین تلاش کردند شمار مبتلایان و کشتەشدگان بر اثر کووید – ١٩ را کاهش دهند. همەگیری کرونا در سراسر جهان گرایشهای سرکوبگرانە علیە فعالین رسانەای را تقویت کردە است.
بدون شک رژیم ایران با تکیە بر ایدئولوژی اسلام سیاسی، عرصه را بر تمامی اهالی رسانە تنگ کردە است. این امر در برابر زنان نمود بارزتری به خود گرفته است. چون این حکومت معتقد است کە زن در جامعەی ایران تنها باید مادری دلسوز برای فرزندان و همسری مطیع برای شوهرش باشد و این ذهنیت بە شیوەای عینی در تمامی ابعاد رسانەای ایران قابل مشاهده است. این تفکر مدام درپی سانسور برنامەهایی است کە زنان در آن نقشآفرینی کردە یا میکنند و بدین ترتیب زنان را تحت خشونت و تبعیض جنسیتی قرار میدهد. این تبعیض جنسیتی بە شیوەای برجستە دامنگیر رسانە در ایران شدە است. همچنین تا بەحال سردبیر و یا مدیر مسئول هیچ یک از روزنامههای رسمی ایران، زنان نبودهاند. این بدین معنا نیست کە زنان توانایی این کار را ندارند. زیرا در بسیاری از نشریات دانشگاهی و روزنامههای شهری زنان این کارها را به بهترین نحو ممکن انجام میدهند. بلکە دلیل اصلی آن وجود سانسور نقش آنان در این بعد است. اغلب دیده میشود که نوشتەهای زنان با نامهای مردانە نیز ارائە میشود و چون زنان چارەای ندارند و باید برای امرار معاش کاری انجام بدهند بە سکوت وا داشتە میشوند .
یکی دیگر از معضلاتی کە دامنگیر زنان در حیطەی رسانە و روزنامەنگاری شدە است آزار و خشونتهای جنسی کە اغلب در محیط کار شاهد بودەاند. بنا بە گزارش برخی از روزنامەنگاران زن کە در شبکەهای اجتماعی بە آن اشارە کردەاند سال گذشتە “٩٠درصد” از زنان خبرنگار در ایران در راە تهیەی خبر دست کم یک بار با آزار جنسی مواجە شدەاند. بر اساس این تحقیق “٣٦ درصد ” این آزارها از سوی مدیران دولتی و غیر دولتی اتفاق افتادە است و این آزار و اذیتهای جنسی باعث شدە است کە بسیاری از زنان روزنامەنگار بیکار شوند، چون آنان بر این واقفاند کە نباید تحت هر شرایط نامناسبی به کار کردن تحت مدیریت چنین اشخاصی کار کنند.
علاوە براینکە موانع بسیاری برای روزنامەنگاران زن در محیط کار رسانەای در ایران وجود دارد، زنان با همت خود این موانع را پشت سر نهادە و بسیاری از گزارشهای رسانەای را کە دریچەای بە بخشهای نادیدە و ناشنیدەی جامعەی ایران گشوده است را زنان نوشتەاند.
برای مثال از زندگی صیادان زنی نوشتەاند کە برای امرار معاش و برای لقمە نانی بر سر سفرەها بە صیادی روی آوردەاند. با مشکلات نبود مجوز صید، بیمەی جانی و نبود سهمیەی سوخت روبرو هستند. همچنین از تیراندازی بە زنان در اصفهان و اسیدپاشی روی زنان در نقاط مختلف ایران و از مرگ درختان نخل میناب و فروچالەهای دشت نوشتند.
از مردمی نوشتند کە برای سرپناهی برای زندگی بە علت نبود امکانات، فقر و تنگدستی بە کپر نشینی، گورنشینی واجارە کردن پشتبام خانە با کرایەی شبی ٥٠ هزار تومان و امسال شاهد جان باختن روزنامەنگاران زنی بە نامهای “مهشاد کریمی” خبرنگار ایسنا و “ریحانە یاسینی” خبرنگار ایرنا کە با قیمت جان خود و برای تهیەی گزارش از وضعیت محیط زیست و از بین رفتن دریاچەی ارومیە با حادثهی دلخراش واژگونی اتوبوس روبەرو شدند. با وجود اعتراضهای پیاپی فعالین بە این حادثهی دلخراش کە منجر بە زخمی شدن و جان باختن چندین روزنامەنگار زن شد، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران حاضر بە معذرتخواهی از خانوادەهای آنان نشد.
باید این را بە خاطر داشتە باشیم کە جامعە و خصوصا زنان برای بە دست آوردن خواستەهای برحقشان مدام با رژیم ضد زن جمهوری اسلامی در جدالند و برای برداشتن نقابهایی کە این رژیم خودش را پشت آن پنهان کردە است ساکت نماندەاند و بە هر طریقی کە شدە در صدد برداشتن این نقابها بودەاند. عرصەی رسانە نقش بسزایی در این بارە داشتە است. اهالی رسانە در این راە بدیلهای فراوانی دادەاند و با موانع بسیاری مواجە شدەاند. در سال ٢٠٢١ ما شاهد دستگیری و زندانی شدن چندین روزنامەنگار در ایران و شرق کوردستان بودەایم؛ برخی از روزنامەنگاران بە علت نداشتن امنیت مجبور بە ترک دیار خویش شدند. همان طور کە میدانیم عرصەی روزنامەنگاری برای روزنامەنگاران ریسک زیادی دارد و این ریسک در شرق کوردستان به طور عام و بویژه برای زنان چند برابر است. ترس و واهمەای کە رژیم از روزنامەنگاران کورد دارد این است کە مبادا با گزارشهایی کە تهیە میکنند پردە از سیاست نابرابری، تبعض جنسیتی – ملیتی و سرکوبگرانەای که از سوی رژیم غیر دمکراتیک ایران بر ملتهای تحت ستم و همچنین زنان روا داشتە میشود را بردارند. یا اینکە از شلیک مستقیم نظامیان حکومتی بە کولبران کورد و گرفتن جانشان در مرزهای کوردستان بنویسند و… . بە این دلایل جو امنیتی از سوی دولتمردان رژیم برای روزنامەنگاران و شهروند – روزنامەنگاران در شرق کوردستان شدیدتر اعمال میشود.
در پایان بە این نتیجە میرسیم کە زنان با تجربەی مقاومت و مبارزە دربرابر بی عدالتی، تبعیض جنسیتی و نابرابری از سوی این رژیم سرکوبگر، اکنون هم با همان سابقەی مقاومت، این حصارها را کنار خواهند زد. اگر چە با برسر کار آمدن دولت اصولگرای ابراهیم رئیسی شرایط به شیوهی چشمگیری در حوزهی آزادی بیان برای زنان روزنامەنگار بسیارسختتر از مردان همکار خود میباشد. اما بە جرأت می توان گفت کە با توجە بە هستەی مقاومتی کە زنان طی سالهای گذشتە و امروزە در برابر ظلم و ستم تشکیل دادەاند ادامە دادن فشارها از جانب دولت اصولگرای رئیسی بر جامعە و خصوصا فعالین رسانەای امکانپذیر نخواهد بود.