• کنفدرالیسم دموکراتیک چیست؟

    22 اکتبر, 2015

    نویسنده: خبات آندوک / ترجمه: زانا پشکۆ

    کنفدرالیسم دموکراتیک، تداعی‌گر راستین دموکراسی است. هر کنفدرالیسمی الزاماً دموکراتیک نیست. دولت‌ها نیز می‌توانند کنفدرالیسم را جهت افزایش اقتدار خود تاسیس کنند. دولت‌های کنفدرال آن‌دسته از دولت‌هایی هستند که قدرت خود را بیشتر کرده‌اند، همانطور که می‌دانیم قدرت یک دولت محدود است در‌حالی‌ که وقتی چند دولت به صورت کنفدرال با هم متحد شده‌اند و تشکیل یک کنفدراسیون می‌دهند و یک قدرت بزرگتری را بنا می‌کنند، اقتدار آنها بیش از پیش می‌شود. در چنین حالتی ارتباط کنفدرال بر اساس افزایش اقتدار ایجاد می‌گردد، به همین سبب این نوع ارتباطات و اتحاد کنفدرال الزاماً نتیجه‌ای دموکراتیک نخواهند داشت. همچنین در میان نهاد‌های اجتماعی نیز می‌توان کنفدارلیسم ایجاد نمود. در این حالت تفاوت کنفدرالیسم دموکراتیک با انواع دیگر کنفدارلیسم در چیست؟ منظور از کنفدارلیسم دموکراتیک، کنفدرالیسم اجتماعی است در نتیجه کنفدارلیسمِ دموس (كليّت همه‌ي ارگان‌هاي جامعه‌ي قبيله، خانواده، عشيره، قوم و ملت) است. دموس به معنای خلق می باشد. خلق در جوهره‌ی خود به قشری از اجتماع اطلاق می‌گردد که بیرون از طبقات دولتی باقی‌مانده است. خلق‌ها در بطن جامعه خود را سازماندهی می‌کنند و این سازماندهی‌های خلقی توسط کنفدرالیسم دموکراتیک با هم ارتباط برقرار می‌کنند. کنفدرالیسم دموکراتیک به معنای سیستم سازماندهی خلقی و اجتماعی می‌باشد. نهاد‌های اجتماعی می‌توانند درون کنفدرالیسم دموکراتیک جای گیرند و خود را تعریف و نقش خود را در جامعه ایفا کنند، البته این سیستم تنها از این نهاد‌ها تشکیل نمی‌شود.

    کنفدرالیسم دموکراتیک به مانند دو کلمه که بایستی درست درک شوند، تعریف می‌شود. کلمه‌ی کنفدرالیسم ارتباطات منعطف را تعریف می‌کند، ارتباطاتی که برای هر بخشی حق انتخاب و اختیار عمل (انسیاتیو) قائل می‌شوند. این نوع ارتباطات، آزادی را در بطن خود جای می‌دهند و معنای واقعی استقلال را تداعی می‌کنند. دموکراسی نیز به معنای خارج از ساختار سیستمی و ذهنی دولت بودن، می‌تواند تعبیر شود. وقتی از دموکراسی سخن می‌گوییم بیشتر اوقات خارج از دولت‌بودن را بحث می‌کنیم.

    رهبری سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک را به تسبیح تشبیه می‌کند. کنگره‌ی خلق را به شیخک تسبیح (مهره‌ی بزرگ تسبیح) و هر مهره‌ی آن را به واحدی از جامعه شباهت می‌دهد. هر واحد (مهره) به تنهایی یک وجود می‌باشد و هر وجود دارای ارزش و قابل احترام. همچنین هیچ واحدی به تنهایی نمی‌تواند یک جامعه باشد. برای اینکه هر یک از این مهره‌های مستقل بتوانند تسبیح را تشکیل دهند بایستی عاملی آنها را در کنار یکدیگر قرار دهد که آن هم بند تسبیح می‌باشد. در سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک نیز هر یک از بخش‌های جامعه (زنان، جوانان، سالمندان، قومیت‌ها و اقشار مختلف جامعه) دارای اهمیت خاصی هستند و همگی آنها دارای آزادی عمل و استقلال مختص به خود هستند. در ضمن هیچ یک از آنها نمی‌تواند به تنهایی معرف جامعه باشد. برای اینکه هر یک از این بخش‌های مستقل و آزاد بتوانند معرف جامعه‌ای دموکراتیک باشند بایستی در کنار یکدیگر قرار گیرند. به همین علت تمام تلاش ما بر این است که جامعه را تقویت کنیم و از متلاشی‌شدن و تجزیه جامعه جلوگیری نماییم چراکه اجتماعی بودن شرط اصلی انسانیت می‌باشد. سیستم اقتدارگرا برای اینکه بتواند بر جامعه حکمرانی نماید سعی در تجزیه و متلاشی‌کردن جامعه دارد به همین سبب هرگونه تجزیه‌ی اجتماعی محصول سیستم طبقاتی و دولت‌گرا می‌باشد. در جوامع ابتدایی بشری، اقشار مختلف جامعه در درون کنفدرالیسم دموکراتیک به صورت طبقه روی هم قرار نمی‌گرفتند بلکه در کنار هم قرار داشته و توامان بر اساس برابری و آزادی می‌زیستند چراکه به خوبی می‌دانستند که وجود و هویت هر قشر از جامعه با وجود و هویت اقشار دیگر معنا پیدا می‌کند. در سطحی وسیع‌تر جوامع به صورت کومونال بودند. به دلیل وجود ذهنیت کومونال بود که می‌توانستند برابری تفاوت‌ها را بنیاد نهند و معنا بخشند.

    در سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک هر یک از بخش‌ها، اقشار و نهادها دارای قدرت انتخاب و آزادی عمل هستند. امکان بروز نیروی فکری و عملیِ هر بخش از جامعه به شیوه‌ای کاملاً آزادانه وجود دارد. در مقابل اقشار و بخش‌هایی که فاقد هرگونه قاعده‌ای می‌باشند نمی‌توانند به حیات اجتماعی خود ادامه دهند. برای اینکه بتوان جامعه‌ای کامل ساخت بایستی تمامی اقشار و بخش‌های جامعه متحد شوند و نیروی خود را یکی کنند و برای اینکه این اتحاد در بین آنها ایجاد گردد به یک عمل اتحاد اجتماعی نیاز است. در سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک این عامل اتحاد اجتماعی شیوه‌ی زندگی و ذهینت دموکراتیک یا به عبارتی دموکراسی است. به عبارتی دیگر جوامع انسانس انسیاتیو دموکراتیک یا شیوه‌ی زندگی دموکراتیک را در پیش می‌گیرند و سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک را اساس قرار می‌دهند. در هر جایی که شیوه‌ی زندگی دموکراتیک وجود نداشته باشد، تفکر زندگی کمونال وجود نداشته باشد، کنفدرالیسم دموکراتیک نمی‌تواند معنا داشته باشد. در چنین حالتی قطعاً انسیاتیو بخش‌ها به شیوه‌ای منفرد بروز پیدا می‌کند و این حالت به دلیل عدم جلوگیری از تجزیه‌ی اقشار مختلف جامعه،‌ اتفاق می‌افتد و روش موجود را نمی‌تواند تغییر دهد. در چنین روشی است که اقتدار ایجاد می‌گردد.

     



    کژار