• برچسب‌ها:, , , ,

    جایگاه زن وفرهنگ در ملت دموکراتیک در جامعه ی ایران وشرق کوردستان

    11 نوامبر, 2020

      برمال چم

    فرهنگ نحوه ای از زندگی است و به مثابه ی هویت اجتماعی در مرحله ی پیشرفت جوامع درایجاد ارزشهای مادی ومعنوی نقش بسزایی را ایفا نموده است. فرهنگ که در جامعه انسانی نقش حافظه اجتماعی را برعهده دارد، عرصه ای می باشد که دستاوردهای انسانیت در آن جاودانه می گردد. اما هرجامعه با توجه به شرایط جغرافیایی وخصوصیات طبیعی واجتماعی خویش شکل می پذیرد. وجود اجتماعات متنوع با فرهنگهای متفاوت ازغنای آن جامعه نشأت می گیرد.

    بدین شکل فرهنگ یا نهادهای فرهنگی را نمی توان در چارچوب  مرزهای دولت-ملت جای داد. به این دلیل که فرهنگ، متنوع وچند بعدی می باشد و نمی توان آن را ازطبیعت متمایز دانست. سرشت اجتماعی ضد دولت-ملت است و این نیز از جایگاه و نقش زن در این عرصه نشأت می گیرد. بدین ترتیب اساسی ترین نتیجه فرهنگی که به دست زن ایجاد گشته، جاری شدن زندگی است. جریان یابی که زندگی عادلانه را در خویش جای می دهد.

    به این دلیل می گوییم که فرهنگ، شیوه زندگی هر جامعه است و هر جامعه با هویت اجتماعی خویش دارای معنا می باشد. در نتیجه جوامع بدون فرهنگ مختص به خویش، جوامع بدون هویت هستند. یا بهتر می توان گفت به مانند بیگانه ای با فرهنگ خلقهای دیگر زندگی می نمایند و همچنین در سیستم بیگانه ذوب می گردند؛ زندگی بدون فرهنگ امکان پذیر نیست.

    لیکن باید از خویش بپرسیم که چگونه فرهنگی؟ در عصر کنونی اقتدارگری فرهنگ خلقها را در خویش ذوب نموده و به ورطه ی نابودی می کشاند. اما ما می گوییم فرهنگ آزاد، کومینال و دمکراتیک تا همه خلقها بتوانند با شناسنامه فرهنگی خویش زندگی نمایند. باید اندیشه فرهنگ جمعی و کومینال پیشبرد یابد. فرهنگ کومینال و دمکراتیک قبل از سیستم دولتگرا وجود داشته و همه خلقها را در خویش جای می  داد. با وجود فرهنگ دولت-ملت نیز فرهنگ دمکراتیک و جمعی در تاریخ همیشه مقاومت نموده و تا به امروز نیز ادامه داشته است. در برهه ای به شکل کلان، عشیره یا اتنیسیته نامگذاری شده است. در واقع این مدلها به گونه ای مقاومت در برابر فرهنگ دولت گرا می باشد.

    در طول تاریخ تا به امروز نیز انسان برای اینکه بتواند در طبیعت از خویش محافظت نماید، اسکان یابد و نسل خویش را ادامه دهد، همیشه در حال کاوشگری و تلاش بوده است. مبارزه برای زندگی که پیشبرد یافته در نتیجه به برساخت فرهنگ و نیز ایجاد جامعه انجامیده است. همانگونه که می دانیم جامعه با پیشاهنگی زن ایجاد شده است. فرهنگ و زراعت در تاریخ به عنوان تولیدات زن پیشبرد می یابد. به همین دلیل زمانی که گفته می شود فرهنگ، زحمت، رنج و خلاقیت زن معنادار می گردد. در نتیجه ارزشهای هزاران ساله، فرهنگ خلقها ایجاد می گردد و رنگ، زبان و مدلهای زندگی ارتقا می یابد.

     

    آنچه که فرهنگ یک خلق را تعیین می نماید، جغرافیا، تاریخ و شیوه زندگی آن خلق است. هزاران سال است که با پیشاهنگی زن، خلقها در یک فرهنگ کومینال و اجتماعی به زندگی خویش ادامه داده اند. تا زمانی که دولت-ملت یا اقتدارگری مرد به وجود نیامده بود، در بسیاری از گامهای اولیه اجتماعی بودن، رد زحمت و تلاش زن نمایان است. در همه کشفیات اولیه، تأثیر زن قابل مشاهده است. معماری که امروز پیشرفت نموده، از دوران نئولیتیک توسط  زنان ایجاد گردیده است. همچنین هنر، ادبیات، ادیان و مذاهب و سبکهای هنری و فرهنگی از این دوران نشأت می گیرند. بدین ترتیب فرهنگ با تلاش و رنج زن ایجاد گشته و تا به امروز نیز رسیده است. در این دوران همه خلقها با ویژگی و فرهنگ خویش زندگی کرده اند.

    بر این اساس زمانی که رهبر آپو می گوید" زن به مثابه ملت است" ما این را به مثابه اتحاد خلقها نام می بریم. ملتی که نژادپرست  و اقتدارطلب نیست چون در سرشت زن این ویژگیها جای ندارند. در برساخت اجتماعی بودن نیز، آشکار است که زن همه خلقها را به مثابه ملتی در آغوش می گیرد. می توان زن را به مثابه سرشت اجتماعی در مقابل سیستم دولت – ملت به عنوان ملت دمکراتیک تعریف کرد. زیرا سرشت زن و ویژگیهای مادر در سطح کیهانی، زندگی را تحت پوشش قرار می دهد. زمانی که کودکی را پرورش می دهد، به او زبان می آموزد و به جامعه می سپارد، با این ویژگیها رفتار می نماید. در اینجا رفتار مادر مهم است که طبیعت را به مثابه فرزند خویش حس می نماید. این را می توان به مثابه مبدأ جامعه اخلاقی و سیاسی تعریف کرد.

    دولت-ملت در عصر کنونی در تلاش است همه ارزشهای اجتماعی را در چنگال خویش گرفته و از بین برد. زیرا فرهنگ کومینال را برای خویش تهدیدی بزرگ می بیند. متأسفانه تفکر دولت گرا و اقتدارگر با راه و روشهای گوناگون این کار ارا انجام می دهد. هر چند که تلاش و مبارزه بی امان در این زمینه نیز انجام گیرد، اما نمی توان گفت به تمامی تفکر دولت ملت از بین رفته است. بدون شک راه چاره برای مبارزه با تفکر دولت گرا، برساخت ملت دمکراتیک است که رهبری به شکلی وسیع توضیح داده و برای برساخت آن راه و روش آن را نیز نشان داده است. یکی از پایه های اساسی آن نیز فرهنگ می باشد. به ویژه چون معنای فرهنگ، زن و زندگی یکی می باشد، آن که پیشاهنگی این کار را بر عهده خواهد داشت زن، به ویژه زنان کرد خواهد بود.

    در برساخت ملت دمکراتیک فرهنگ یکی از پایه های اساسی به شمار می رود. می توان گفت که فرهنگ همه ابعاد دیگر را نیز در خویش جای می دهد. چون موجودیت جامعه و انسان می باشد. در همه عرصه های اجتماعی فرهنگ وجود دارد. برای عملی گشتن اندیشه ملت دمکراتیک ، بایستی هر جامعه و اجتماعات اتنیکی، فرم فرهنگ خویش را با تفکر جامعه اخلاقی و سیاسی با فرهنگ ذاتی خویش پیشبرد داده وسازماندهی نماید. بدین ترتیب ملت دمکراتیک با پیشاهنگی زن، سازماندهی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پیشبرد و شکل می گیرد. این در واقع مبارزه تاریخی در مقابل ذهنیت دولت گرا و پدرسالاری می باشد. می توان ملت دمکراتیک را به مثابه شیوه موجودیت و زندگی خلقها، جانداران و گیتی تعریف کرد. در ذات خویش، زبان حقیقی موجودیت یابی است. از دیالکتیک  فلسفی آفرینش و پیشرفت گیتی سرچشمه می گیرد.

    بویژه درشرق کردستان وایران با پیشاهنگی زن می تواند بهتر شکل گیرد و توسعه یابد. چون در تاریخ نمونه هایی که بتوان از آنها بهره  جست و منابع مناسبی وجود دارد تا از طریق آن بر اساس ارزشهای فرهنگی همه خلقها در جامعه اخلاقی و سیاسی زندگی کرد.  شرق کردستان دارای تاریخ غنی می باشد که پیشاهنگی ملت دمکراتیک را بنماید.

    ایران از لحاظ جغرافیایی جوامع اتنیکی زیادی را در خویش جای می دهد. همچنین باورداشتهای یارسان، بهایی، مسیحیت، یهودی، ارمنی و زرتشتی و نیز اسلام با مذاهب شیعه، سنی حنفی و شافعی در ایران وجود دارد. در زمینه تلون خلقها نیز ایران سرزمینی بسیار رنگارنگ است. فارس،کرد، آذری، بلوچ، عرب، گیلکی، مازنی، تات و بسیاری ازملیتهای دیگر در ایران  زندگی می کنند و کشوری بسیار استراتژیک است.

    جایی که در آن تنوع فرهنگی وجود دارد، غنای آن به مثابه فرصتی است. با تلاش و مبارزه خلقها می توان به زندگی زیبا تبدیل گردد. امروز این خلق بیش از پیش با هویت فارسی و مذهب شیعه ذوب گردیده است. اگر ملتی فارس و  دارای مذهب شیعه باشد دارای حق زندگی بوده در غیر این صورت با اقتدار و خشونت دولت روبرو می گردند. زبان فارسی زبانی است که در تاریخ نیز از لحاظ فرهنگی به کار برده شده است. به این دلیل که زبان فارسی زبان رسمی بوده و خلقهای دیگر نیز به عنوان فارس نام برده می شوند. این زبان به زبان سیاست و بروکراسی مبدل گشته است. همچنین با شناسنامه فارس خلقهای بسیاری وجود دارند. این را می توان اقتدارگری به نام کرد، اما اگر خلقهای دیگر با فرهنگ و هویت خویش زندگی نمایند و سازماندهی گردند، پتانسیل عظیمی برای برساخت ملت دمکراتیک وجود دارد. در جایی که تنوع و تفاوت مندی وجود دارد، فرصت این هدف بیشتر است. بویژه در زمینه تنوع ملتها غنای فرهنگی قابل توجهی وجود دارد و این برای پیشبرد تفکر ملت دمکراتیک فرصت مناسبی است.

    در فرهنگ ایران اثرات  فرهنگ زن – مادر وجود دارد. کاوشهای باستان شناسی اثبات کرده  که در سده های کهن، خلقهایی که در ایران زندگی کرده اند با فرهنگ و باورداشت الهه مادرزندگی کرده اند. به این دلیل که فرهنگ دوران نئولتیک و همچنین اخلاق و فلسفه زرتشتی دارای جایگاه خاصی بوده، بدین شکل رابطه زن و مرد بیش از رابطه  بر اساس امیال غریزی، رابطه ای بوده است برای پیشبرد جامعه. این باعث ارتقای سطح معنویات شده و نیکی بربدی غالب شده است. فلسفه زرتشتی غالب و زن و مرد به شیوه ای معنوی در زندگی سهیم هستند. بدین ترتیب می توان گفت که تاریخ ایران با نیرو و نقش مؤثر زن پیشبرد یافته و فرهنگ الهه مادر غالب است.

    با وجود همه اقتدارگریهای رژیم ایران ، چون این فرهنگ از خویش میراثی به جای گذارده، آثار آن در اذهان جامعه هنوز هم زنده است. به ویژه در روح و روان زنان بیشتر نمایان است و از آن محافظت می گردد. فرهنگ نئولیتیک دارای ریشه ای بسیار عمیق است. این فرهنگ نبایست از بین برود. همچنین در زمینه کشاورزی، آسیاب کردن، دوزندگی و مدیریت قبایل بسیار توانمند بوده اند. علاوه بر این زنان ایران در زمینه استاتیک و تزئینات محل زندگیشان بسیار حرفه ای بوده اند. در آن زمان هنوز هم زن پیشاهنگی و مدیریت جامعه را بر عهده داشته  وهمه امور کشاورزی توسط زن انجام می گرفت.

    با پیشرفت تفکر اقتدارگرا بعد از سالهای ١٩٢٤(١٣٠٣) تا به امروز و برساخت پروژه دولت-ملت، ایران تنها با یک شناسنامه و یک ذهنیت و با نژادپرستی مدیریت وسایر خلقهای تضعیف گشتند. فشار بر خلقها و بویژه بر زنان، مسائل اجتماعی بسیاری را موجب گشت. در نتیجه ذهنیت جمهوری اسلامی ایران، خودکشی زنان هر روز بیشتر می گردد. آن فرهنگ اصیل که زینت جامعه و تاریخ ایران گشته بود، با مرگ جایگزین شد. ایران در زمینه خودکشی زنان در جهان در رتبه سوم قرار دارد. اینها همه نکاتی هستند که جای دارد به شکلی خاص درباره آنها بحث و گفتگو نمود. در ایران به شکلی نادمکراتیک زن به عنوان جنس دوم تعریف می گردد و در امور رسمی نیز به عنوان دستیار مرد دیده می شود. همیشه مردان در اولویت قرار دارند. جسم و روح زنان به استثمار کشیده می شود در واقع هدف رژیم فروپاشاندن اخلاق جامعه است. با ازدواج موقت و یا  به عبارتی دیگر صیغه، زنان فروخته می شوند. این نیز راه بر فحشا و فروش زنان می گشاید و هرچند آشکار نباشد نیز، خودکشی و فحشا توسط دولت مشروع می گردد. سن ازدواج دختران در ایران 9 سال است و این باعث می گردد که دختران خردسال تنها برای تأمین غریزه مردان به مثابه ابزاری به کار برده شوند. بدون شک این کائوس و مسائل اجتماعی چالش ذهنی و کاوشگری را در زنان پیشبرد می دهد. هر چند روبروی فشار و انزوا قرار گرفته اند، لیکن در درون خویش نیز این سیستم را نمی پذیرند. بنابراین قدم اول این است که از طریق ملت دمکراتیک مسائل اجتماعات چاره یابی گردند. گفته می شود در جایی که فشار و زورمداری گسترش یابد، قدمهای بزرگ نیز آنجا برداشته خواهند شد. امواج انقلاب که با فرهنگ الهه مادر در دل زنان ایجاد گشته، در تلاش است مردان را نیزدر این کار مشارکت دهد.

    در ایران فرهنگ مقاومتگر زنان وجود دارد، در تاریخ نیز نام بسیاری از سازمانها و نهادهای زنان که در دوران خویش تأثیرگذار بوده اند، آمده است. مبارزات جنبشهای فمنیستی دارای معنای عظیمی است. در مقابل زورمداری همیشه مقاومت وجود داشته و در زمینه فعالیتهای هنری، آثار زنان بر جامعه دارای تأثیر بسیاری گذارده است. در زمینه موسیقی و سینما نیز زنان دارای جایگاه مهمی هستند.

    آثار زنانه ای که ایجاد می گردند بیشترشان دارای دیدگاه انتقادگرایانه ای از سیستم هستند و شرایط جامعه را تحلیل می نماید. به همین دلیل در مبارزات زنان در برساخت ملت دمکراتیک، فعالیتهای فرهنگی و هنری پایه اساسی برای تغییر در جامعه می باشند. جامعه ایران به هنر علاقه ویژه ای دارد. از جنبه فلسفیک با وجود فشارهای موجود، هنر زنانه وجود دارد و لازم است که بیشتر سازماندهی و به نیروی ذاتی فرهنگ مبدل گردد. می توان از طریق فرهنگ و هنر در جامعه ایران فعالیتهای بیشتری انجام داد. فرهنگ با جامعه تعریف می گردد و این در همه عرصه های زندگی تأثیرگذار است. تخریبات اخلاقی که ایجاد گشته اند، مگر با آگاهی از فرهنگ خویش ترمیم گردند. جامعه اخلاقی و سیاسی بدین گونه بساخته می شود. ملت دمکراتیک همه انحرافات بوجود آمده را بوسیله فرهنگ خلقها از میان برخواهد داشت و جامعه را با فرهنگ اصیل و کهن خویش آشنا و با فرهنگی سیاسی که شاخه ای از اجتماع است، برمی سازد. اتحاد فرهنگها بدین شکل بیشتر قابل درک می گردد. 

    جامعه اخلاقی در ذات خویش، اصطلاح فرهنگ را نیز بر می سازد. به همین دلیل وقتی گفته می شود جامعه سیاسی و اخلاقی به معنای فرهنگ اصیل، سیاسی و مساوات طلبانه می آید. آنکه این فرهنگ را بر می سازد نیز مبارزه و نیروی زن است. جامعه ای که زن در آن دارای جایگاه خویش باشد، به سرچشمه فرهنگ جوامع تبدیل می گردد.

    جامعه کرد در ایران هم از جنبه دینی و مذهبی و هم از جنبه ملی سرکوب می گردند. اول به این دلیل که بیشتر جمعیت کردهای شرق کردستان سنی و دوم به دلیل کرد بودن و هیچ حقی برای آنان قائل نخواهند شد و این باعث تشدید  فشارها علیه خلق کرد می گردند. سالهاست برای شکست و تضعیف اراده خلق کرد از تهدید و ارعاب علیه آنها استفاده می کند. تاریخ اشغالگری ایران در کردستان به ٢٥٦٠ سال پیش برمی گردد. خلق کرد با انواع خیانت و توطئه روبرو گشته اند و شرق کردستان چون دارای تاریخ مقاومتگری بوده ، همیشه از موجودیت و فرهنگ خویش محافظت نموده است. شرق کردستان تا امروز نیز تأثیرات فرهنگ نئولیتیک را حفظ نموده است. از مقاومت قلعه دم دم تا جمهوری کردستان در مهاباد، زنان کرد نقش آفرینی تاریخی داشته اند. در صفحات تاریخ  بسان زنان مقاومتگر، هنرمند و زنانی که مهر خویش را بر تاریخ زده اند، وجود دارند. باوجود مقاومتها و محافظت نیز، سیستم بر فرهنگ کرد تأثیرگذار بوده است. نمی توان گفت که جامعه کرد دچار ذوب فرهنگی نگشته اما زمانی که به دقت می نگریم، می بینیم در میان همه بخشهای کردستان، فرهنگ اصیل به شکل ملموسی در شرق کردستان وجود دارد. به ویژه در منطقه هورامان، مردمانش هنوز هم لباس کردی به تن دارند و به فرهنگ خویش پایبند هستند و زبان خویش را محافظت نموده و مردمانی اجتماعی هستند. مردم هورامان همیشه در مقابل دولت دارای سیستم خودگردانی خاص خویش بوده اند. هیچگاه دولت-ملت را نپذیرفته اند. به همین دلیل در مناطق کوهستانی اسکان یافته و از خویش محافظت نموده اند. خلق کرد خلقی با ویژگیهای کوهستانی است. صدا، احساسات و اندیشه هایشان در بلندیهای عاصی شکل گرفته و از خویش محافظت نموده است. در روزگار ما نیز هنوز خلقهایی که دولتها را قبول نمی کنند، هم در کوهستانها جای دارند و مقاومت می کنند. در روزگار ما کوه به نماد و جایگاه مقاومتگری مبدل گشته است.

    از لحاظ لهجه های زبان کردی نیز شرق کردستان بسیار غنی می باشد. کردهای سوران، لر، لک، کرمانج، هورامی، کلهر و شکاک در آنجا زندگی می نمایند.هر یک از آنها دارای غنای خاص خویش می باشد. این غنا در زمینه فرهنگ و هنر نیز نمود می یابد. به ویژه در زمینه هنری به مثابه دریایی است. صدای کردها در شرق کردستان از عمق تاریخ سرچشمه می گیرد و تا به امروز جریان می یابد. جنجره کردی که تا به امروز ذوب نگشته، در ترانه و آوازهای شرق کردستان محافظت گشته است. همچنین این به شکلی محافطت از زندگی و فرهنگ خویش است. در واقع این همه جنبه های فرهنگ کهن و اصیلی را که هزاران سال است با وجود همه هجمه ها نیز ذوب نگردیده، نشان می دهد. همچنین در زمینه هنری، ادبیات کردهای روژهلات سرچشمه عظیمی است. می دانیم که زن کرد در زمینه هنری نیز پیشاهنگ بوده و به این دلیل که زبان بیان خلقمان در شرق کردستان بیشتر از راه هنرمی باشد، علاقه وافری به هنر در آنجا جریان دارد. هنر در نزد آنان مقدس و این رویکردی طبیعی است و به همین دلیل نیز در زمینه فرهنگی دارای روح زنده ای می باشد. 

    زن کرد در زمینه هنر دارای جایگاه تاریخی و تأثیر قابل توجهی است. زنان کرد از ابتدای تاریخ تاکنون احساسات و افکار خویش را از راه هنر بر زبان آورده اند. هنر به بخشی از زندگی یا شاید بهتر بتوان گفت خود زندگی تبدیل گشته است. هنر که به عنوان واقعیت زن بر صفحه زندگی نقش می بندد، همراه با خویش، جامعه را نیز پیشبرد می دهد. بدون شک تلاشهای زنان فرهنگ و هنر کردها را تاریخی ساخته است. می توان غمها و شادیهای کردها در تاریخ را در ترانه ها و حکایتهای مادران کرد مشاهده کرد. در آوازهای زن کرد شادی ها و غمهای زندگی سروده شده است. به دلیل تأثیرگذاری فلسفه زرتشتی، انسان با طبیعت در رابطه مناسبی به سر می برد. همچنین به دلیل فرهنگ زرتشتی زن دارای جایگاه پیشاهنگ است. زن کرد در شرق کردستان هم در عرصه اجتماعی و هم در عرصه هنری دارای جایگاه مهمی می باشد.  بویژه در مقابل حملات اقتدارگران همیشه دارای عکس العمل مقاومتگری بوده و نقش مهمی را عهده دار بوده است. بسیارند زنان قهرمانی که هم  در عرصه مقاومت و هم هنر نام خویش را در تاریخ ثبت نموده اند.

    هر زنی به سمبل دورانی بدل گشته و جامعه را به سوی خویش کشانده است. از آن جمله مستوره اردلان، مهوش سنندجی، ایران خانم، ریحان لرستانی وزنان بسیاری در زمینه هنر و ادبیات کردی تأثیرگذار بوده اند. همچنین در عرصه مقاومت نام زنان قهرمان و جنگجویی چون خاتون هوریزاد، دختر نقده ای، شهناز خاتون، آداد و بسیاری زنان دیگر که می توان از آنها نام برد، وجود دارد که در مقابل ظلم و زورمداری جنگیده اند. پیشاهنگی زنان کرد هم در زمینه فرهنگی وهم در زمینه جنگجویی باعث گشته که جامعه حفظ گردد و سطح آگاهی جامعه پیشبرد یابد. به همین دلیل در برهه کنونی نقش زن در برساخت ملت دمکراتیک مهم است. آنکه برای زنان منطقه و زنان خاورمیانه پیشاهنگی نماید نیز زن کرد است. با مبارزه آزادیخواهی این سطح از آگاهی پیشبرد یافته است. نکته مهم فعال کردن نیروی فعلی است. همانگونه که در کردستان این گونه است، در شرق کردستان نیز برای اینکه زنان کرد بیشتر فعال باشند، نکته حائز اهمیت این است که باید سطح آگاهیهای تاریخی و هویتی خویش را پیشبرد و بشناسند.

    سیستم کنفدرالیسم دمکراتیک بدون آگاهیهای تاریخی و فرهنگی امکان پیشرفت ندارد. اگر اینگونه باشد و گامهای مصممی در شرق کردستان برداشته شود، نشان دهنده سطح پیشرفت خلق است. در شرق کردستان نزدیک به ٧٥٠٠ روستا وجود دارد که ممکن است کمی کمتر یا زیادتر نیز باشند. اگر از همین روستاها ‌آغاز کرد، نیروی عظیمی آشکار خواهد گشت. زیرا زندگی روستاها هنوز هم منعطف و می توانند پیشاهنگ ملت دمکراتیک باشند. از لحاظ فکری برای این کار مساعد هستند. اتحاد ملتها و احساسات آزادیخواهانه و سرشتی قابل لمس هستند.

    فرهنگ همسایگی در روستاها مدل ملت دمکراتیک است. همه ملل و باورداشتها می توانند به شیوه ای مسالمت آمیز با هم زندگی نمایند، بدون اینکه یکی دیگری را از میان بردارد. وابستگی و رابطه معنوی قابل مشاهده است. به همین دلیل همسایگی در روستاها از رابطه فامیلی گرمتر است. در زمینه فرهنگی و هنری نیز می تواند در اتحاد خلقها دارای نقش باشد. موزاییک خلقها در ایران و شرق کردستان در توازن با هم زندگی مین مایند. احساس و روح ملت دمکراتیک نیز این واقعیت را بازگو می نماید. نمی توان جامعه را از طبیعت، تاریخ و حقیقت آن سوای یکدیگر تفکیک نمود. سرشت جامعه مغایربا دولت-ملت و همسو با زندگی مشترک و اخلاقی است. در روزگار کنونی نیز جامعه به مانند نان و آب به این حقیقت نیاز دارد. اگر به رغم همه زورمداریها خلقها توانسته اند از خویش محافظت نمایند، این از ویژگیهای زندگی کومینال سرچشمه می گیرد. به همین دلیل راه چاره برساخت ملت دمکراتیک که با زحمات رهبر آپو فرصت برساخت آن ایجاد گشته است وظیفه بر دوش ما عملی نمودن آن است. فرهنگ و هنر با رنگ و مبارزه زن در ملت دمکراتیک به اساس زندگی تبدیل خواهد گشت.

                                                                                                                                           

      



    کژار