• برچسب‌ها:,

    حیات كمون دموكراتیك و فردـ شهروند آزاد در ملت دموكراتیك

    8 دسامبر, 2022

    رهنمود رهبرآپو

    به هنگام تعیین ابعاد حیات ملی دموكراتیك، جهت درنیفتادن به یك اشتباه باید از قبل یك هشدار داد؛ آن نیز درباره‌ی وجود همیشگیِ کلیت‌مندی ذهنی و نهادی در حیات ملت دموكراتیك یا هر نوع دیگری از ملت است. عموما جوامع و خصوصا جوامع دموكراتیك ملی، جهت تسهیل در آنالیزها و تحلیلات به حوزه‌ها و ابعاد مختلفی تقسیم می‌شوند. اما هیچ كدام از این تقسیمات، به‌تنهایی و به شكل «گسسته از كلیت» نمی‌توانند وجود داشته باشند. اگر جوامع و به‌ویژه ملت‌های دموكراتیك عصر ما را به یك اُرگانیسم یا موجود زنده تشبیه نماییم، معلوم می‌شود كه حوزه‌ها و ابعاد آن‌ها به‌شكلی همبسته و در چارچوب كلیت‌مندی اُرگانیسم یا موجود زنده‌ای كه اعضایش به هم وابسته هستند، می‌زیند. بنابراین اگرچه هر یك از ابعاد به‌صورت جداگانه نیز بررسی شوند، اما باید همیشه در نظر داشت كه آن‌ها بخش‌هایی از یك كلیت می‌باشند.

    فرد‌ـ شهروندِ ملت دموكراتیك، به اندازه‌ای كه آزاد است، ناچار است كمونال نیز باشد. «فرد آزاد» تقلبی و پوشالینِ فردگرایی كاپیتالیستی كه در برابر جامعه شورانده شده، ماهیتا دچار ژرفایافته‌ترین نوع بردگی است. اما ایماژ یا تصویری كه ایدئولوژی لیبرال ترسیم می‌نماید، طوری است كه انگار فرد در جامعه دارای آزادی‌های بی‌پایان است. اما واقعیت این است که فردی كه برده‌ی كارهای دستمزددار است و تمایل به بیشینه سود را تحقق بخشیده و آن را به گونه‌ای كه در هیچ یك از ادوار تاریخ تحقق نیافته به نظامی هژمونیك مبدل می‌نماید، بازنمود توسعه‌یافته‌ترین شكل بردگی است. چنین فردی، در پراكتیك زندگی و آموزش بی‌رحمانه‌ی «دولت‌ـ ملت»‌گرایی پدید می‌آید. چون زندگی‌‌اش به حاكمیت پول وابسته گردانده شده، تن به سیستم دستمزدی‌ای داده كه همانند قلاده‌ی بسته‌شده به گردن یك سگ، او را بسته و به هر طرف جهت‌دهی می‌نماید. زیرا برای زندگی‌كردن چاره‌ی دیگری ندارد. اگر بگریزد یعنی بیكاری را ترجیح دهد نیز به معنای آن است که همان‌طور در حالت ایستاده جان بسپارد. همچنین فردگرایی كاپیتالیستی، بر مبنای نفی جامعه شكل‌بندی شده است. معتقد است كه به تناسب رد هر نوع فرهنگ و سنت جامعه‌ی تاریخی، خود را تحقق خواهد بخشید. این بزرگ‌ترین تحریفی است كه ایدئولوژی لیبرال صورت می‌دهد. شعار اساسی این است:‌ «جامعه‌ای در كار نیست، تنها فرد وجود دارد»! كاپیتالیسم، اساسا نظامی بیمار است كه بر مستهلك‌نمودن جامعه اتكا دارد.

    در برابر این، فرد متعلق به ملت دموكراتیك، آزادی‌ خود را در كمونالیته‌ی جامعه یعنی در زندگی به‌شكل اجتماعاتِ كوچكِ كاراتر می‌یابد. كمون یا اجتماع «آزاد و دموكراتیك»، مدرسه‌ا‌ی اساسی است كه در آن فردِ متعلق به ملت دموكراتیك ایجاد می‌گردد. كسی كه كمون ندارد و به‌صورت كمونال زندگی نمی‌كند، فردیت  او نیز ایجاد نمی‌گردد. كمون‌ها به‌غایت متنوع هستند و در هر حوزه‌ی زندگی اجتماعی مصداق دارند. فرد می‌تواند به‌گونه‌ای متناسب با تفاوت‌مندی‌ها، در بیش از یك كمون و اجتماع زندگی کند. مورد مهم این است كه فرد قادر باشد در همخوانی با استعدادها، تفاوت‌‌ها و كار و تلاش خود، در اجتماع كمونال به زندگی ادامه دهد. فرد، مسئولیت‌پذیری در برابر كمون یا واحدهای اجتماعی‌ای كه بدان‌ها تعلق دارد را اصل بنیادین اخلاقی‌بودن می‌شمارد. اخلاق به معنای احترام و پایبندی به اجتماع و زندگی كمونال است. كمون یا اجتماع نیز با صیانت كامل از افرادش، از آن‌ها حفاظت می‌نماید و به آن‌ها حیات می‌بخشد. اصل بنیادین تأسیس جامعه‌ی انسانی نیز همین اصل مسئولیت‌پذیری اخلاقی است. خصلت دموكراتیكِ كمون یا اجتماعات، «آزادی كلكتیو» و به عبارتی دیگر «كمون یا اجتماع سیاسی» را تحقق می‌بخشد. كمون یا اجتماعی نادموكراتیك، نمی‌تواند سیاسی باشد. اجتماع یا كمون غیرسیاسی نیز نمی‌تواند آزاد باشد. همسانی تنگاتنگی بین «دموكرات‌بودن، سیاسی‌بودن و آزادی» كمون وجود دارد.

    پس بنابراین اولین بُعد اساسی ملت دموكراتیك، باید در چارچوب كمون و فردی كه مبنا قرار داده، بدین‌گونه تعریف شود. اولین شرط مبدل‌شدن به ملت دموكراتیك این است كه فرد آزاد باشد و این آزادی را به همراه كمون یا اجتماعاتی كه بدان‌ها تعلق دارد، بر مبنای سیاست دموكراتیك تحقق بخشد. هنگامی كه فرد‌ـ شهروندِ ملت دموكراتیك با «دولت‌ـ ملت» در زیر یك سقف سیاسی زندگی نماید، تعریفش اندكی دیگر وسعت می‌یابد. در این وضعیت، در چارچوب شهروندیِ مبتنی بر قانون اساسی، به اندازه‌ای كه فرد‌ـ شهروندِ ملت دموكراتیكِ خویش است، فردـ شهروند دولت‌ـ ملت نیز می‌باشد. موردی كه در اینجا اهمیت می‌یابد این است كه موقعیت یا استاتوی ملت دموكراتیك به رسمیت شناخته شود؛ یعنی خودگردانی دموكراتیك، در قانونی اساسی ملی به‌عنوان یك استاتوی حقوقی تعیین گردد و گنجانده شود. استاتوی دموكراتیك ملی دو جنبه دارد: اولی، بیانگر شکل‌گیری استاتو، قانون و یا قانون اساسیِ خودگردانی دموكراتیك در درون خویش است. دومی عبارت است از، تنظیم استاتوی خودگردانی به‌صورت یك زیرمجموعه‌ی استاتوی [لحاظ‌شده در] قانون اساسی ملی. در قانون اساسی بسیاری از كشورهای اتحادیه‌ی اروپا و حتی كشورهای جهان، «تنظیم استاتو»‌هایی اینچنینی وجود دارند.

    هرچند مبنای كار بر این استوار است كه KCK ملت دموكراتیكِ متكی بر «توأمان‌بودنِ‌ كمون و فرد‌ـ شهروند آزاد» را به‌طور یكطرفه برسازد، اما می‌تواند با دولت‌ـ ملت‌های حاكم، در چارچوب استاتوی [لحاظ‌شده در] قانون اساسی دموكراتیك ملی كه استاتوی خودگردانی دموكراتیك را می‌پذیرد نیز به راه‌حلی دست یابد. ساختاربندی KCK، به‌گونه‌ای است كه دروازه‌اش به روی هر دو حالت حیات اجتماع و فرد‌ـ شهروند آزاد و پیوست‌دادن این شیوه‌ی حیات به استاتوی قانونی یا مبتنی بر قانون اساسی، گشوده است.

    می‌توان عضویت در KCK را به‌عنوان فرد‌ـ شهروند آزادِ ملت دموكراتیك نیز تعریف نمود. اما نباید این عضویت و شهروندی را با شهروندی دولت‌ـ‌ ملت همسان دانست. شهروندی دولت‌ـ ملت، نشانگر موقعیت بردگی مدرن مدنظر كاپیتالیسم است. فردگرایی كاپیتالیستی بیانگر بندگی مطلق جهت خدای دولت‌ـ ملت است؛ ولی شهروندی ملت دموكراتیك به معنای واقعی كلمه بیانگر رسیدن به حالت فرد آزاد است. شهروندی ملت دموكراتیكِ كُردها، تحت استاتوی KCK قابل تحقق است. بنابراین یك تعریف مناسب‌تر این است که هویت شهروندی ملت دموكراتیك بر عضویت در KCK اطلاق گردد. شهروندبودنِ كُردها در ملت دموكراتیكِ خودشان، هم حق و هم وظیفه‌ی اغماض‌ناپذیر آن‌هاست. مبدل‌نشدن به شهروند ملت خویش، بیانگر نوعی ازخودبیگانگی بزرگ است و از طریق هیچ توجیهی نمی‌توان از آن دفاع نمود.

    مسئله‌ای كه در اینجا با آن مواجه ‌شویم، در رابطه با این است که پس شهروندی دولت‌ـ ملت حاكم چه خواهد شد؟ در واقع می‌توان به‌صورت مختلط و درهم‌تنیده، هر دو شهروندی را داشت. اگر مسئله‌ی كُرد در كشور ذیربط در چارچوب موقعیت شهروندی مبتنی بر قانون اساسی دموكراتیك حل شود، برخورداری از هر دو نوع شهروندی آن‌هم به‌طور همزمان، با واقعیت اجتماعی همخوان‌تر است. حتی اگر تركیه عضو اتحادیه‌ی اروپا می‌بود، تعریف شهروندیِ سه‌گانه نیز ممكن می‌گشت. همان‌گونه كه در اسپانیا شهروندی «كاتالونیا‌ـ اسپانیا‌ـ اتحادیه‌ی اروپا»  دارای معنایی سه‌گانه است، شهروندی «كُردستان‌ـ تركیه‌ـ اتحادیه‌ی اروپا» نیز دارای همان معنا بوده و میسر نیز می‌بود. در مقطع KCK در هر دولت‌ـ ملت ذیربط، هر فرد كُرد باید اهتمام به خرج دهد تا خویش را در چارچوب دو شهروندی تعریف نماید؛ حتی فراتر از اهتمام به خرج دادن، بایستی دو هویت شهروندی را به منصه‌ی ظهور برساند. KCK باید هویت شهروندی دووجهی مختص به افراد ملت دموكراتیك خود را تحقق بخشد یا اگر به‌واسطه‌ی عدم توافق و سازش این امر تحقق نیابد، باید هویت شهروندی تك‌وجهی خاص آنان را ایجاد نماید. به همین جهت با توجه به جوّ خفقان‌آور و سركوبگریِ دولت‌ـ ملت‌های حاكم، باید شناسنامه‌ای با ابعاد مناسب، مكتوب و نشان‌دار را به هر شهروندش اعطا نماید.

    هر عضو‌ـ شهروند KCK، باید از شخصیت فردی كه كاپیتالیسم او را از طریق فردگرایی به سطح «هیچ و پوچ» تنزل داده، گذار كند و به‌مثابه‌ی عضو كمون زندگی نماید. باید به‌عنوان یك اصل بنیادین اخلاقی بدانیم و ملكه‌ی ذهن گردانیم كه فرد فاقد زندگی كمونال ممكن نیست بتواند دارای فردیت نیز باشد. باید همیشه مدنظر داشت كه عضویت در كمون یا اجتماعات، در عین حال دارای جنبه‌ای دموكراتیك است. كمون یا اجتماع تنها از طریق سازوكار و ضابطه‌ی دموكراتیك می‌تواند سیاسی و بنابراین آزاد باشد. بدین ترتیب درك می‌گردد كه هر كمون یا اجتماعی، در عین حال یك واحد جامعه‌ی اخلاقی و سیاسی است. هر كمون و اجتماع KCK در عین حال یك واحد اخلاقی و سیاسی است. فرد‌ـ شهروندانِ آن نیز فرد‌ـ شهروندانِ اخلاقی و سیاسی می‌باشند.

    مقصود از كمون یا اجتماعات، گروه‌هایی انسانی است كه در هر حوزه‌ی جامعه دارای نقش‌ویژه و كارایی هستند. مثلا یك روستا كه دربردارنده‌ی شرایط كمون باشد عبارت از یك كمون یا اجتماع است؛ به همان نحو می‌توان این تعریف را تا سطح محله و شهر نیز تعمیم بخشید. یك كئوپراتیو [یا تعاونی]، كارخانه، وقف [یا بنیاد خیریه]، انجمن و سازمان مدنی نیز می‌تواند كمون باشد. در عین حال چون دموكراتیك‌بودن‌شان الزامی است، می‌توان این‌ها را نظام كمونال دموكراتیك نیز عنوان نمود. همچنانكه می‌توان حیات كمون‌محور را به تمامی عرصه‌های آموزشی، فرهنگی، هنری و علمی انتقال و تعمیم داد، می‌توان حیات اجتماعی و سیاسی را هم به حالت كمونی درآورد و هم دموكراتیك گردانید. فرد‌ـ شهروند آزاد تنها در بطن این حیات كمونال دموكراتیك می‌تواند ایجاد گردد. عموما قرارداشتن در موقعیت فرد‌ـ شهروندیِ دموكراتیك و خصوصا فرد‌ـ شهروندیِ KCK به‌مثابه‌ی فرمی محسوس‌گشته، ضرورتی جهت حیات مسئولانه، اخلاقی و سیاسی است. این ضرورت در عین حال می‌تواند به‌عنوان حق و وظیفه‌ی اساسی ما نیز درك گردد. هنگامی كه دولت‌ـ ملت‌ها این حق و وظیفه‌ی اساسی ما را بپذیرند، كُردها نیز می‌توانند حق و وظیفه‌ی اساسی شهروندیِ آن دولت‌ها را بپذیرند.



    کژار