• برچسب‌ها:, ,

    پارادایم آزادی زن؛ جامعه‌ی دمکراتیک و اکولوژیک

    21 می, 2022

    نوژیان روژهلات

    زن، زندگی و آزادی جامعه‌ی اکولوژیک، هدف من از بیان این سخن، جلب‌نظر بر روی مقوله‌ی وظایف مرحله‌ی احیا و یا همان برساخت ملت‌ دمکراتیک و جامعه‌ی اخلاقی و سیاسی است. جامعه‌ی دمکراتیک، اکولوژیک و مبتنی بر آزادی زن، اندیشه و اعتقادی تاریخی و کهن است. رگ و ریشه‌های پارادایم زن و جامعه‌ی طبیعی به فرهنگ غنی و متنوع دوران «ایزدبانو- مادر» بازمی‌گردد. در ایدئولوژی زن و جامعه‌ی کومینال تمامی موجودات و تنوعات مختلف، برخوردار از روح و زنده انگاشته شده و از معنایی عظیم در ابعاد کیهانی برخوردار هستند. زن به‌عنوان شاگرد و همچنین اولین ایزدبانو در بطن حیات طبیعی، با نگرشی طبیعت‌محور، آغاز به بافتن تاروپود و بنیان نهادن پایه‌های جامعه و اجتماعی شدن کرد. در نخستین نظام اعتقادی جامعه‌ی طبیعی و فرهنگ زن‌محور، هویت و ارزش انسان در پیوند و تعاملی ناگسستنی با تمامی پدیده‌ها، موجودات و عناصر مختلف موجود در طبیعت قابل تعریف و شناخت است. در این نظام اعتقادی و فرهنگ طبیعی، دوآلیته‌ و نگرش سوژه-ابژه شکل نگرفته و حیات از کلیت‌مندی و انسجام و معنایی حقیقی و طبیعی برخوردار است. فرهنگ زن همچون باغچه‌‌ای رنگانگ، سرشار از اعتقاد و باور، مسیر تکامل و تعالی را طی می‌کند.

    ارتباط و پیوند زن و جامعه، زن و خودمدیریتی و زن و اکولوژی، ریشه در اعماق تاریخ هزاران ساله دارد. زن خالق و صاحب فرهنگ و سبک زندگیِ نئولیتیک است که نقش گهواره را برای انسانیت ایفا نموده است. زن از باوری و زبان نخستین گرفته تا اهلی نمودن حیوانات، زراعت، نظام داد و عدالت و خودمدیریتی را با نگرش و ذهنیتی طبیعت‌محور ایجاد و سازماندهی نموده است. در عین حال جهت معنامند نمودن شادی و رنج و صیانت از تمامی ارزش‌ و دستاوردهای تاریخی خود، معیارهای اخلاقی و جدانی نخستین  را مطرح و سازماندهی کرده است. بنا به سرشت و ماهیت حقیقت‌جو و حیات‌محور خویش با آیین‌ها و مناسک مختلف و توسعه‌ی مناسبات اجتماعی به استقبال نوشدن طبیعت و بهار رفته و آن را گرامی داشته است. دستاورد و سرمایه‌های اجتماعی که بر مبنای رنج و تلاش زنان شکل‌گرفته، به‌منظور ماندگار نمودن و توسعه و ترقی آن، به کودکان و جوانان آموزش و انتقال داده می‌شود، این بخشی از همان تاریخ فرهنگ و خلاقیت مادر مقدس است. پیشرفت‌هایی همچون انقلاب نخستین و زندگی اجتماعی و اشتراکی در حافظه‌ی تاریخی انسانیت از جایگاه و ارزش ويژه‌ و ماندگاری برخوردار هستند. تمامی ابعاد حیات سرشار از معنا و مفهوم بوده، به‌ويژه روابط و تعاملات برابر و یکسان مابین زن و مرد و مقوله‌ی پاسداری و دفاع از کلان اهمیت خاصی دارد. نه پدیده‌ و مسئله‌ی فرادستی و فرودستی وجود دارد و نه سیاست و نگرش ضد‌اخلاقی و فاشیستی امروزی که قتل و کشتار زنان، جامعه و نابودی طبیعت را مبنا قرارداده است. خبری از ملی‌گرایی، جنسیت‌گرایی، علم‌پرستی و نژادپرستی نیست، معضلات و پدیده‌هایی همچون؛ تن‌فروشی، گرسنگی، دزدی، تجاوز و اشغالگری در جامعه‌ی طبیعی فاقد معنا بوده و بروز پیدا نکرده‌اند. سرمنشاء تمامی این مشکلات، بیماری‌ها و مسائل، به ذهنیت و نظام هیرارشی مردانه بازمی‌گردد که در هر دوره‌ و مقطعی از حیات جامعه‌ی انسانی، زن و جامعه‌ را در بین چرخ‌های آسیاب انحصار و استثمار تحت فشار قرارداده است. بروز خشونت و پدیده‌های منفور و منفی در جامعه نیز، ریشه‌ در شکل‌گیری عصر تمدن به‌مثابه‌ی نظام جامعه‌ی طبقاتی و دولتی دارد. با شکل‌گیری جامعه‌ی طبقاتی و نظام مرد‌سالار، خدا ــ شاهان رنج و فرهنگ مادر مقدس را تصاحب نموده و اینگونه تاریخ حیله‌، فساد، استثمار و اشغالگری آغاز می‌شود. نخستین دشمن زن، جامعه و طبیعت، نظام تمدن هژمونیک و مدرنیته‌ی کاپیتالیستی است. این نظام با پارادایم و رویکرد پوزیتیویستی انسان، حیات و حقیقت ‌کلیت‌مند و سرشار از معنا را پارچه و تجزیه می‌کند. نظام مدرنیته‌ی کاپیتالیستی با تکیه بر ایدئولوژی لیبراليسم، افراد جامعه‌ را بی‌اخلاق و تحت‌نام آزادی مطلق آنها را مبدل به رُبوت نموده که مدام در حال ضدیت و نبردی سخت با زن، جامعه و طبیعت هستند. نظام تعلیم و تربیتی را ایجاد کرده که به جای مبنا قراردادن جامعه‌ و نیازهای آن، آموزشی تکنیکی و فردگرایانه‌ای را اساس می‌گیرد که نتیجه‌ و ثمره‌ی آن هم، جوانان و شهرواندی بیگانه با تاریخ، اخلاق و وجدان است، بدین وسیله با تمام توان کمر به  نابودی جامعه‌‌ی طبیعی و ارزش و معیارهای آن بسته است. شش هزار سال است که زن، جامعه و طبیعت توسط نظام تمدن مورد هجوم قرارگرفته و بدون وقفه با تجاوز، شکنجه و غارت روبرو گشته است. در این میان جغرافیا، جامعه و زنان کُردستان مورد بیشترین حملات قرارگرفته و روزی نیست که با یورش و هجمه‌ای جدید مواجه نشوند. نمایندگان و پیشاهنگان این نظام مبتنی بر استثمار و انحصار، در دشمنی و ضدیت با این جامعه و سرزمین، تمامی مرزهای اخلاقی و انسانی را درنوردیده، تا حدی که به طبیعت و کودکان در گهواره نیز رحم نمی‌کنند. البته این سرنوشت و قدری لایتغیر نیست، بلکه واقعیت و سرشت خدایان روی زمین است، این عملکرد و نتیجه‌ی ذهنیت قدرت‌گرای دولتی است. در راستای مقابله و مبارزه با این تحریفات و معضلات به‌وجود آمده، اراده و تفکر اصیل، جامعه‌ محور و تاریخی زن لازم بود که در میدان حضور داشته باشد، آنکه این مسیر را برای زنان هموار نمود، کسی نبود جز رهبر انسانیت و آزادی، رهبر آپو. رهبری با ارائه‌ی پارادایم جامعه‌ی دمکراتیک، اکولوژیک و مبتنی بر آزادی زن، با هدف‌ اعاده‌ی حیثیت زن و گرفتن انتقام جامعه و طبیعت از نظام تمدن وارد میدان شد. از نظر ذهنیتی به‌منظور مقابله با تاریخ تصنعی و دروغین نظام تمدن هژمونیک، نظام تمدن دمکراتیک و جامعه‌ی اخلاقی و سیاسی را به‌عنوان آلترناتیو مطرح کرد و نقش پیشاهنگی در برساخت آن را به زن محول نمود.

    در بطن و بنیان پارادایم نوین رهبر آپو، زن، آزادی، جامعه، دموکراسی و اکولوژی نهفته است که با ایدئولوژی سوسیالیسم و جامعه‌‌شناسی مرتبط است. رهبر بیان نمود که: «اصرار بر سوسیالیسم، اصرار بر انسانیت است» و بر این اساس در مسیر حقیقت‌جویی خویش بر مبنای رژیم حقیقت حیات اخلاقی و سیاسی، برساخت نظام اراده‌ی آزاد زن و جامعه‌ی دموکراتیک و اکولوژیک را در اولویت اهداف و برنامه‌های زنان و جامعه‌ی انسانی قرارداد.

    رهبری در چارچوب این پارادایم خود، مدلی نوین را ارائه نمود که ضامن آزادی زن و جامعه است. ایشان مدرنیته‌ی دموکراتیک را به‌عنوان آلترناتیو مدرنیته‌ی کاپیتالیستی به جامعه‌ی انسانی ارزانی کرد. رهبر آپو در رابطه با جامعه‌ی دموکراتیک چنین بیان می‌کند: «جامعه‌ی دموکراتیک که فرم و حالت مدرنیته‌ی معاصر جامعه‌ی اخلاقی و سیاسی است، حقیقتا نیز جامعه‌ای است که از گسترده‌ترین تفاوت‌ها برخوردار می‌باشد. گروه‌های اجتماعی بدون محکو‌م‌‌گردیدن به فرهنگ و شهروند تک‌تیپی، می‌توانند بر پایه‌ی تفاوت‌‌‌‌هایی که پیرامون فرهنگ و هویت ذاتی خود‌شان پدید‌ می‌‌آیند، در همزیستی به‌سر برند. اجتماعات می‌توانند از تفاوت‌یابی هویتی گرفته تا تفاوت‌یابی سیاسی، پتانسیل‌های خویش را آشکار کرده و به حیاتی فعال متحول نمایند. هیچ یک از اجتماعات، دغدغه‌ی هموژن‌‌سازی ندارند. تک‌رنگی، به‌منزله‌ی کراهت، تنگنا و فقر تلقی می‌گردد. چندرنگی اما، در بطن خویش غنا، خوش‌بینی و زیبایی را می‌پروراند. برابری و آزادی، تحت این شرایط هرچه بیشتر تحقق‌پذیر می‌گردد؛ تنها آزادی و برابری متکی بر تفاوت‌مندی‌‌ها ارزشمند می‌باشد. آزادی و مساواتی که به دست دولت‌ـ ملت ایجاد شده باشد، همچنان‌که در تمامی آزمون‌های صورت‌گرفته در جهان اثبات گردیده، تنها برای انحصارات است. آزادی‌ها و برابری‌های واقعی، از جانب انحصارهای قدرت و سرمایه اعطا نمی‌شوند. آزادی‌ها و برابری‌ها، تنها با شیوه‌ی سیاست دموکراتیک جامعه‌ی دموکراتیک قابل دست‌یابی‌اند و از طریق دفاع ذاتی قابل محافظت می‌باشند.»

    پارادایم یک چهارچوب کلیت‌مند است، ابعاد مختلف آن همچون مغز و بدن انسان در یک ارتباط حیاتی و کاملا هماهنگ هستند  که نبایستی آنها را جداگانه مورد تفسیر و بررسی قرارداد. در صورت درک صحیح و کلیت‌مند آن است که به انقلاب ذهنیتی و برساخت حیاتی آزاد معنا می‌دهند. بدون شک بایستی تمامی اقشار جامعه به ويژه زنان به‌صورت پیوسته و مداوم در راستای برساخت نظام مدرنیته‌ی دموکراتیک با تمام توان فکری و فیزیکی خود در تکاپو و تلاش باشند.

    انسان گسسته از اخلاق و وجدان اجتماعی به دشمن جامعه‌ و اجتماعی بودن خویش مبدل می‌شود، لاجرم به دشمن زن و طبیعت مبدل می‌شود. این انسان‌ها به‌صورت حیوان‌های افسارگسیخته درآمده و به‌هر طرف حمله‌ور می‌شوند. زن، جامعه و اکولوژی در یک کلیت و چارچوب منسجم و هماهنگ برخوردار از معنا می‌شوند، اشتباه فاحشی است که یکی از ابعاد این پارادایم را برجسته و یا کمتر مورد توجه قراردهیم. آزادی جامعه و صیانت از اکولوژی بدون آزادی زن غیرممکن است و بدون استقرار دموکراسی و پایبندی به اصول اکولوژی و حفظ آن، نمی‌توان دم از آزادی زن زد. طبیعت تمامی رنگ‌ها و موجودات را در آغوش گرفته و هر موجودی بنا به سرشت و ذات خویش در هماهنگی با سایر موجودات به‌سر می‌برد. این انسان است که با سرشت و عقل طبیعت سر جنگ و درگیری دارد و در راستای منافع و خودخواهی خویش نظم و زیبایی طبیعت را به‌هم می‌زند. این انسان است که امروزه به بلای جان نوع خود و طبیعت مبدل گشته است. در نتیجه‌ی بروز و تشدید پدیده‌ی فردپرستی در جامعه‌، افرادی بی‌رگ و ریشه و فاقد حافظه‌ی تاریخی شکل‌گرفته‌اند که بدون آنکه متوجه باشند در راستای منافع نظام مدرنیته‌ی کاپیتالیستی به‌صورت شبانه‌روزی در تلاش و تکاپو هستند. برده‌های مدرنی که به ارتش‌ها، حاکمان، دولتمردان، شرکت‌ و نهادهای مختلف خدمت کرده و بدین گونه با سرشت و جوهر خود و طبیعت فاصله‌ گرفته‌اند. این انسانی که مدرنیته‌ی کاپیتالیستی خلق کرده، به چنان سطحی از سقوط اخلاقی و وجدانی رسیده که حاضر است در راستای منافع ناچیز و منویات حقیرش، هر گونه ارزش و مقدسات اجتماعی و تاریخی را بفروشد.

    اگر انسانی برخوردار از عشق و حس میهن‌دوستی باشد و روح و ذهن خود را به بهای ناچیزی به‌ حراج نگذاشته باشد، لاجرم اقدام به انجام وظایف اخلاقی و وجدانی خویش در راستای برساخت حیات و جامعه‌ای آزاد خواهد کرد. حیات اشتراکی و  کمونال را مبنا قرارخواهد داد، اراده و آزادی زن را به‌عنوان معیار و اصلی در حیات خویش پذیرفته و به آن پایبند خواهد ماند.

    زن با اکولوژی ارتباطی عمیق و روحی دارد، این را می‌توان از اولین باوری و اعتقادات انسانی نیز درک نمود. آزادی زن و صیانت از محیط‌زیست دو مقوله‌‌ی استراتژیک و حیاتی هستند که غیرقابل انفکاک از همدیگرند. رهبر آپو و جنبش‌ و آزادی‌خواهی خلق کورد نیم‌قرن است که بر مبنای این فلسفه و جهان‌بینی در مبارزه‌ای مقدس و نفس‌گیر هستند. امروزه خلق کورد در سایه‌ی فکر و فلسفه‌ی رهبر آپو به پیشاهنگ مبارزه برای حیات آزاد و اعاده‌ی حیثیت جامعه و زن در جهان مبدل شده است. قطع‌یقین پاسداری و صیانت از زن و دستاوردهایش در طول تاریخ، به منزله‌ی صیانت از جامعه و طبیعت است. بدون شک با تکیه بر ذهنیت و علم‌ ژنولوژی می‌توانیم در برابر نظام مدرنیته‌ی کاپیتالیستی به دفاعی راستین و موثر از زن، جامعه و محیط‌زیست برخیزیم و آینده‌ای روشن و حیاتی آزاد را برای بشریت تضمین کنیم.



    کژار