• برچسب‌ها:, ,

    اخلاق و سیاست، تاج سر طبیعی‌ترین هنر

    19 آوریل, 2022

    پری هورامان – عضو کژار

    رهبر آپو در تحلیل‌های خود بر این باور است که:‌ “قبل از بحث درباره‌ی مسئله‌ی کورد، راه‌حل‌های آن، شفافیت و  شناخت در زمینه‌ی مسئله‌ی موجودیت، شرطی الزامی است. شناخت و درک، به معنای روبه‌روشدن و آشنایی با حقیقت در زمینه‌ی موجودیت ذیربط می‌باشد. درک حقیقت نیز چنان هدفی نیست كه بدون اقدام به مبارزه‌ای بزرگ بدان برسیم. حقیقت، واقعیت نیست؛ بلكه حالتی از واقعیت است كه به آگاهی رسیده. واقعیتی بدون حقیقت، واقعیتی‌ست خفته. واقعیت خفته، مسئله‌ای ندارد. حقیقت، حالت هشیار شده‌ی واقعیت خفته است. حالت خفتگی كوردها چنان عمیق و نزدیك به مرگ بود كه کاملاً آشكار بود پیكار در راه حقیقت آن‌ها به‌صورت بسیار پیچیده و دشواری سپری خواهد گشت.”

    یکی از نزدیکترین راه‌های رسیدن به حقیقت، هنر می‌باشد. سیاست هم کوتاه‌ترین راه برای نیل به هدف است. آنچنانکه رهبر آپو بیان می‌دارد نیز “حقیقت، عشق است و عشق زندگی‌ای آزاد.” راه و مسیر رسیدن به حقیقت، سیاست است. پس سیاست تمامی کنش‌ها و رفتارهای انسانی را نیز در برمی‌گیرد. زمانی که در قید حیات هستیم، تماماً شانس فهم و درک آن را نداریم، اما هنر این شانس بزرگ را به ما می‌دهد تا زندگی برای ما قابل فهم و درک‌تر گردد. زندگی‌ای آزاد در جامعه‌ای اخلاقی ـ سیاسی، حاصل خواهد شد. جامعه‌ای که معیارهای دموکراتیک، آزاد و زن‌محورانه‌‌ای در آن برجسته می‌گردد و آن خود نمود حقیقت است. هنر برای فهم راز این زندگی، درگاه امیدی را بروی ما می‌گشاید. هنر درواقع بیان اخلاق و سیاست جامعه می‌باشد. اخلاق در واقع بهترین شیوه برای جامعه و سیاست نیز جستجو و دیدن بهترین و زیباترین شیوه برای جامعه می‌باشد. نقش هنر در اینجا این است که بهترین و زیباترین کاری که باید دیده شده و بیان آنچه به بهترین نحوه دیده شده را برعهده می‌گیرد.

    رهبر آپو بر این باور است که: “در تاریخ انسانی آنچه پابرجاست، اخلاق و سیاست است.” این معیار، جنبه‌ی اساسی و کیهانی فرهنگ و هنر می‌باشد. نقش هنرمند نیز حمایت از تمامی هنرهای کیهانی، فرهنگ ملت دموکراتیک برپایه‌ی اخلاق و سیاست هر جامعه است. چرا که فرهنگ و هنر، کیهانی هستند. آنچنانکه معیارهای سنجش ارزش‌های هنری در اندیشه‌ی رهبری، معیارهای کیهانی و تمامی ارزش‌های معنوی جوامع دموکراتیک را در برمی‌گیرد و بر این اساس هنر ملت دموکراتیک نیز تمامی هنرها و ارزش خلق‌های دیگر را ارج نهاده، حمایت کرده و از آن‌ها الهام می‌گیرد. 

    برای دستیابی به حقیقت جامعه‌‌ای اخلاقی ـ سیاسی که هنر نزدیک‌ترین راه رسیدن بدان است، روشن‌سازی سرشت زن ـ در جامعه‌ی طبیعی ـ بعنوان گم‌شده‌ی ـ این جامعه ـ بسیار اساسی است. برای ما بنیاد قرار دادن جامعه‌ی طبیعی که در آن اخلاق ـ سیاست ـ عدالت ـ آزادی ـ صلح و زندگی مشترک را ملاک قرار می‌‌گیرد، معیارها و ارزش‌هایی که تا امروز نیز علیرغم آسیمیلاسیون و حمله‌های ایدئولوژیکی، باز هم جای‌پای آن را در رگ و ریشه‌ی جامعه‌ی خاورمیانه می‌بینیم. تمدن، برضد انقلابی هنری در خاورمیانه قد علم کرده است. ارزش‌ها، معیارها و دستآوردهای خاورمیانه را مصادره کرده، اینگونه به نام خود ثبت می‌کند. در برابر اعمال سیاست‌های اشغالگرانه و اقتدارگرایانه‌ی حاکمه که به شیوه‌ای نا‌انسانی تمامی ارزش‌های مادی و معنوی زنان  و ملل زیردست را به غارت می‌برد، تمامی حوزه‌های زندگی انسانی، علمی، فرهنگی، اکولوژی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مستلزم بازخوانی و سرراست کردن نگرش و فراست‌هایی است که تعریف و کارکرد این حوزه‌ها را تحریف کرده‌اند.

    هنر در واقعیت وجودی خود، تمثیل هویت اجتماعی و تاریخی انسان می‌باشد. به دیگر معنا نتیجه‌ی احساس و اهدافی است که با رنج و آزارهای موجودیت‌یابی به مثابه‌ی هویت و حقیقت خود، دارای اهمیتی تاریخی می‌باشد. درواقع سطح پیوند عمیق و گره‌خوردگی زندگی آزاد(در جامعه‌ای سیاسی ـ اخلاقی) با اراده‌ی زن و جامعه را نمایاندن و تمثیلیت آن را بر عهده گرفتن است. سیاست نیز بر اساس دفاع از حق جامعه‌، نقشی تعیین کننده را ایفا می‌نماید. همان نقشی را که هنرمند در آثارش عرضه می‌دارد.  

    رهبر آپو بارها تأکید کرده است: ‌”پیش از توصیف‌نمودن جامعه‌ی اخلاقی و سیاسی، موردی در ارتباط با جوهره‌اش وجود دارد که هر اندازه آن را تکرار نماییم، بجا خواهد بود. آنهم رابطه‌ی ماهوی جامعه‌ی اخلاقی و سیاسی از یک طرف با نیکی، خوشبختی، درستی و زیبایی و از طرف دیگر با آزادی، برابری و دموکراسی است. نیکی و خوشبختی، خود، جوهر اخلاق‌اند. درست‌بودن با حقیقت در پیوند است. جستن حقیقت در خارج از جامعه‌ی اخلاقی و سیاسی، بیهوده است. آنکه اخلاقی و سیاسی نباشد، نمی‌تواند حقیقت را بیابد. زیبایی نیز هدف و آرمان زیبایی‌شناسی(استاتیک) است. زیبایی موجود در خارج از جامعه‌ی اخلاقی و سیاسی را زیبایی محسوب نمی‌نمایم. زیبایی، اخلاقی و سیاسی است! اولین نکته، در ارتباط با ظرفیت توان تغییر و تحول جامعه‌ی اخلاقی و سیاسی است. تا زمانی که بعد اخلاقی و سیاسی به‌منزله‌ی هستی بنیادین از میان برداشته نشود، نمی‌توان جامعه‌ی اخلاقی و سیاسی را به‌عنوان جامعه‌ای در نظر گرفت که دارای وسیع‌ترین ظرفیت تغییر و تحول می‌باشد. بی‌تردید، در هیچ جامعه‌ای نمی‌توان اخلاق و سیاست را به‌تمامی از میان برداشت. اما می‌توان کارکردشان را تا حد غایی محدود گردانید.”

    در عین حال، به این دلیل که بردگی برای اول بار در فیگور زن، نمود یافت، این مورد با خود زیردستی و بردگی جامعه را به دنبال خواهد داشت. یعنی بدین شیوه حقیقت در جامعه گم شد و یا به انحراف کشانیده شد. به همین دلیل است که در برابر ظلم و ستم موجود، هم به مانند زن و هم خلق زیردست از راه هنر، به جستجوی حقیقت خود و حفظ هویت خود برمی‌خیزد. درواقع با هنر خود به صیانت از هویت سیاسی خود می‌پردازند. این حقی طبیعی و در راستای دفاع ذاتی بوده که سیاست خود را با اثرهای هنری به معرض نمایش ‌گذارد. یعنی هدف این خلق، با ابراز خود از طریق هنر به ابراز وجود خود می‌پردازد. هنر زن و خلق زیردست، هدفی سیاسی را دنبال می‌کند که به این شیوه می‌تواند حقیقت خود را دریافته و از حق خود دفاع نماید.

     کوردستان  به عنوان سرزمینی اشغال شده، بخصوص کائوس و جنگ در خاورمیانه، هر مسئله‌ای به شیوه‌ی مستقل و منفک از هم، سیاسی به حساب می‌آیند، وضعیت زن، دین، آموزش، اقتصاد و… حتی خلق هر اثر هنری با زبان و فرهنگ مادری، موضوعی سیاسی و فرهنگی و اخلاقی است، به دیگر معنا فرار از سیاست ممکن نیست. اثری که خلق می‌شود، سیاسی نیست، بلکه مضمون، خود سیاسی است! چون سیاست یکی از ابعاد اساسی وجود انسان است که نظام حاکمه با تعاریف غریب از حقیقت جامعه، خواهان گرفتن این ارزش اجتماعی از جامعه می‌باشد. امروزه در وضعیت سیاسی‌ای که زندگی می‌کنیم که هر موضوعی سیاسی است. هر کاری که انجام دهی و هر اثری هنری سیاسی است. فرار از سیاست در هنر امکان پذیر نیست. درواقع تعریف ما از هنر و هنرمند و در عین حال سیاست چه باشد، ارتباط هنر و سیاست در اینجا مشخص خواهد شد. ارتباط دوسویه‌ی این دو مهم، اثر را معنادار و به حقیقت نزدیکتر خواهد کرد. چراکه نقش هنر و هنرمند تغییر و تحول در جامعه می‌باشد، پس چگونه می‌توان بعد سیاسی انسان را برای این تغییر نادیده انگاشت.

    آنچنانکه بیان شد، کار سیاسی در واقع نه اینکه خود سیاسی است، بلکه تبعات سیاست است. اگر داستان سرکوب و کشتار زنان به دست ذهنیت مردسالار و اقتدارگرا تا قتل عام کوردها را در قارنی، سنندج و کجاها به‌دست ذهنیت دولت مردسالار و اشغالگر را به مضمون آثار هنری مبدل کرده و هرگز مستقیماً این‌ها را عنوان نکرده و یا نشان هم ندهیم، باز آنچه بعنوان هنرمند انجام می‌گیرد، نه سیاسی، بلکه موضوع خود سیاسی است و روشن‌تر آنکه، تبعات سیاست است!  

    انسان می تواند از راه هنر خود، هم تمثیل جامعه‌ی خود باشد و هم به شیوه‌ای سیاسی، به صیانت از حق جامعه‌ی خود بپردازد. هنر، نشان‌دادن و شناساندن سرشت جامعه به جامعه و این سرشت را آمیخته با عشق به هدف سوق یافتن است. به این معنا، هنر اهمیت خاصی داشته و از جنبه‌ی ارتباط با سیاست نیز جایگاه متفاوت‌تری می‌یابد. هنر، فرهنگ اجتماعی را از بعد زبان، حقوق، علم، اقتصاد، ادبیات، اکولوژی، آموزش و ارتباط خود را با سیاست اجتماعی به شیوه‌ای کلی، موجودیت او را می‌شناساند و غنای خویشتن خویش، سرشت او را با اراده‌ای آزاد، نمایان می‌سازد.

    به مانند هر خلقی، زن کورد نیز همبسته‌ی موجودیت و سرشت خود می‌باشد. موجودیت خود را با صدا، رنگ و ادب خود نمایش می‌دهد. چراکه به مانند زن کورد، ضرورت دفاع از حق و رنج خود وجود دارد، اما این تنها کافی نیست. به مثابه‌ی زن کورد با هنری که با رنج خود آفریده، هم فرهنگ خود را می‌شناساند و هم حق خود را در مسیری سیاسی به مثابه‌ی هویت جنسیتی مورد هدف قرار می‌دهد. زن کورد با اراده و نیروی خود می‌تواند پیشآهنگی تغییرات اساسی ذهنیتی – اجتماعی – اخلاقی – سیاسی جامعه را از طریق هنر و ادبیات مختص به خود که از سلطه‌ی ذهنیت مردسالار رهائی یافته انجام دهد. چرا که در درون سیستم بعنوان یک ابژه‌ تعریف گشته و دگرگونی این ذهنیت جنسیت‌گرای مردسالارانه‌ برای خلق آثار هنری‌ای که تمامی انرژی و سرشت وجودی زن سوق کار و فعالیت‌هایی زیبا با درونمایه‌‌ی طبیعی که بازگشت به معیارهای جامعه‌ی اخلاقی – سیاسی اولیه و قیام زن در برابر سیاست‌های اشغالگرانه بر میهن، فرهنگ و ذهنیت جامعه می‌باشد و تمامی این موارد موضوع هنری‌ای پرمعنا و نزدیک به حقیقت را افاده می‌نمایند. نیروی زن کورد با دفاع از غنا و سرشت خود، لازمه‌ی خلق هنر خود، غنابخشی و اعتلابخشی به آن را دارد.

    زن کورد ـ با هویت جنس مستعمره و ملت مستعمره ـ به این دلیل که عشق به زندگی را درون خود حفظ کرده، هر لحظه‌ی زندگی برای او به مثابه‌ی هنر است. حتی این به علتی بدل می‌شود که او حق زندگی خود را از راه هنر به هویتی سیاسی متحول کرده و از راه اثری که می‌آفریند، از خود و سرشت‌اش دفاع نماید. یعنی به این صورت، هنری که زن کورد نیز خلق کرده و عرضه می‌دارد، معنای سیاست جامعه‌ی اخلاقی ـ سیاسی را دربرمی‌گیرد. دفاع از خود و زندگی‌ای را که به اشغال درآمده، از یک پروسه‌ی قتل‌عام و آسیمیلاسیون گذار داده شده، از راه هنر، سیاست، اصلی‌‌ترین و طبیعی‌ترین حق خود می‌بیند. آشکار است که در قرن 19 و 20 جنگ‌های که توسط نظام سرمایه‌داری مدرن ، برای تحمیل سیطره‌ی جهانی و اقتدار بر خاورمیانه از طریق گسست و نابودی جوامع روی داده‌اند. به این سیاست و رویکرد انکار و امحا گفته می‌شود. از آن زمان می‌توان اصطلاح ” پوست انسان‌ها را بر سرشان پیچیده اند.” به کار برد. دوران آغاز ژینوساید و انکار تاریخ فرهنگی جوامع. مشخص است که در جنگ جهانی اول در داخل کوردستان، از بعد سیاسی و فرهنگی، یک به یک با سیاست هیتلرمأبانه‌ی آتاتورک، خلق کورد را در آسیاب آسیمیلاسیون، خرد می‌گردانند. همچنین حکام اشغالگر هر سه بخش دیگر کوردستان یعنی رژیم‌های حاکم بر ایران، عراق و سوریه، برنامه‌های حکومتی خود را بر اساس سیاست نابودی که آتاتورک پایه‌گذاری و اجرا نموده بود، بنا گذاشتند. از نظر فیزیکی، کشتار جسمانی را بس ندیده، انکار و امحای زبان، لباس، فرهنگ و اخلاق، شیوه‌ی زندگی و رفع احتیاجات خود، هرگونه مداخله و شبیه‌سازی را در راستای پاک‌سازی ردپای جامعه‌ی طبیعی و حقیقت جامعه، انجام دادند. زن کورد و جامعه‌ی کورد از نظر زبان و طرز پوشش بایستی به فرهنگ مسلط شبیه گشته و دست از فرهنگ خود می‌کشیدند. رهبر آپو، بر پایه‌ی فلسفه و ایدئولوژی آزادی زن و جامعه‌ی اخلاقی ـ سیاسی، به این فرهنگ تجاوزکار “دیگر بس است.” گفتند. رهبر آپو، آغاز هنر سیاسی و آزاد را از تارهای صوتی آرام تیگران(خواننده‌ای ارمنی که آثارش سرشار از روح میهن‌دوستی است.) و از روح میهن‌دوستی زن کورد الهام گرفته و راه فرهنگ انقلاب و انقلابی‌گری را بنا نهاد. رهبر آپو برای فرهنگ و هنر آزاد، جنگ انقلابی را در سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک و ملت دموکراتیک نظام‌مند نمود. او که خود نمود زیباترین جستجوگر حقیقت است، در تمامی فعالیت‌های خود سرشت طبیعی زن را اساس گرفته و برای شکستن زنجیرهای بردگی دست و پاهای زن و ملل زیردست، تمامی عمر خود را فدای رسیدن به حقیقت نموده است.

    در زندگی انسانی، بیش از همه از جانب زن، هنر توان و غنایی را نصیب زندگی انسانی کرده است. با همین غنا و پرجانبه بودن هنری خود، فراتر از اجتماع، جامعه‌ای را در پیرامون خود گردآورده است. هراندازه اکنون، تأثیر غنای هنری و فرهنگی زن در زندگی کم شده باشد نیز اما باز هم در سرشت خود مشخص است که تأثیر زن هنوز نیز در تمامی زندگی ملموس است. درون نظامی که حضور زن، دید زن، جسم زن و هر چه عاید اوست، سیاسی است، چگونه زنی هنرمند، آثارش غیرسیاسی خواهد بود؟! بازخوانی هنرمندان ـ چه زن و چه مرد ـ از سیاست و اخلاق، خط سیر هنر اجتماعی را روشن خواهد ساخت. زنان در تمامی فعالیت‌های هنری، جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص می‌دهند و در واقع روح نزدیک به حقیقت که در زن نهفته است را می‌توانند در حضور و آثار خود برای اعاده‌ی جامعه‌ی سیاسی – اخلاقی، موثرترین هنرها را برای تغییرات اساسی در جامعه و بنانهادن انقلابی ذهنیتی، خلق نمایند. چون آنچنان که عنوان شد، روح هنر و هدف آن، تغییر و تحولات اجتماعی و ذهنیتی است. درواقع چون حس زنان بسیار عمیق‌تر بوده و این را با الهام هنری از نظر قوانین طبیعت می‌بافند، به همین جهت، هنر با زن، رنگ زیبایی خود را به جامعه می‌بخشد. زن و زندگی آزاد از جنبه‌ی اراده‌ی دفاع ذاتی و مقاومت، به گونه‌ای ویژه تاج سر تمامی هنرها و نمود هنر آزاد است.



    کژار