دفاع ذاتی
30 آگوست, 2021بخش دوم – تحقیقات HPJ
1. وقوع رنسانس و روشنفکری در غرب دنیا، پیشبرد شیوههای نو دفاع از جامعه و نقش زنان در آنها علیه سیستم کاپیتالیست
1.1. مبارزات مردمی و شیوههای گریلاگری و نمونههایی از این دست در سدههای 19 و 20
1.1.1. تجارب اروپا، آمریکای جنوبی، روسیه و شرق دور
رنسانس، عصر روشنگری در برابر خفقان موجود در جامعه و دوباره بازآفرینی جامعهای است که رو به ویرانیست. آخرین آثار به جای مانده از قرون وسطا وحشتناک بود. شدت وارده از راه دین، شکار زنان جادوگر، ازدیاد افراد مجرم، غارتگران، آنارشی و جنگهای مداوم، جهالت، حاکمیت باوریهای دور از عقل و منطق، فروپاشی اجتماعی که تحت استیلا و سلطهی دیر، صومعه و پادشاهان بودند چندین موضوع این عصرند که جزء این موارد وحشتناک محسوب میگردند. رنسانس این مسائل را از بُن و ریشه رد نمیکند تنها موجب انعطاف در این موضوعات گشته موجب خوشبینی گشته و با راهکاریی نوین راه برونرفتی برای این وضعیت متشنج است.
در عصر مدرنیتهی کاپیتالیست که تمامی دستاوردهای عصر روشنفکری، رنسانس و رفرم را در تمامی عرصههای زندگی به نفع خود به کار گرفت و با بهرهگیری از تمامی این ارزشهای عظیم، خود را بنیاد نهاد؛ ابزارآلات نوی را برای شدت و خشونت ایجاد نمود. با ایجاد ارتش مرتبط با نظام دولت-ملت با بهرهگیری از دانش ساخت اسلحههای پیشرفته برای دسترسی به تمام نقاط دنیا و پیشبرد استعمارگری و ساخت ادوات مربوطه موجب توسعهی جانوری به نام کاپیتالیسم در تمام دنیا شده است. استعمارگری، استثمار و تراژدی در این عصر مدرن به وفور دیده میشوند. اما خلق در برابر این حملات گسترده، مقاومت، قبول ننمودن و ایستادگی در برابرشان را نشان دادهاند. در برابر نظام کاپیتالیسم در هر کجای دنیا نارضایتی گسترش یافت. در آمریکای لاتین، آفریقا، خاورمیانه و شرق دور در هر عرصهای مبارزات و مقاومت خلق، چین و طبقهای نمایانگر گشت.
” آزادی (در معنای سیاسی، دموکراسی) را نباید تنها به عنوان دلیلی برای مبارزات آزادیخواهانه دید بلکه در عین حال، هدف نیز است. نه آنکه سلطهطلبی، ایدئولوژی را تغییر دهد. ” مطابق با این تثبیت اگر ما به جنگهای عصر کاپیتالیسم توجه کنیم به این قضیه پی میبریم که در این زمان استعمارگری و استثمارگری خاک، خلق، قاره و دنیا به بالاترین سطح دست یافته است. استعمارگری در قارههای آمریکا، آفریقا و استرالیا دال بر ایناند که کاپیتالیسم دنیا را تسخیر نموده است. سرخپوستان آمریکای جنوبی، تمدن مایا و آزتَک، بومیان استرالیایی (اَبُرجین)، سیاهپوستان آفریقا، سرخپوستان شرق دور، ملل قدیمی در آسیا و اروپا در زیر سلطهی استعمارگری، تراژدی عصر جدید را در میان چرخدندههای آهنی به سر برده و با این وضع به زندگی پرداختهاند. این مهم بیشتر از طریق ملیگرایی، دینگرایی و مذهبگرایی پیشبرد یافت. در کامبوج زمینهای مرده، در ویتنام باران گازهای شیمیایی، در کره جسدهای گمشده و بسیاری از موارد دیگر هنوز در خاطر انسانها زندهاند.
اَبُرجینان قارهی استرالیا با ورود سفیدپوستان در طی دویست سال، ارتباط خود را با طبیعت و با همدیگر که دستاوردهای هزاران سالهی آنها بود را از دست دادند. عصر نو از درون قارهی اروپا با صدای له شدن هزاران زن، خبر از آمدن خود میداد. اقتدارگرایان در هر دو جنگ جهانی میلیونها انسان را قرابانی نمودند تا حاکمیت حال حاضر خود را قوت بخشند. البته در هر جایی از دنیا در برابر این تهدید مرگ و زندگی، مقاومتهای گروهی، باوری و عقاید، مردم، زنان و فرهنگها بروز یافتند. شیوههای مقاومتی گاهی موجب وقوع تراژدی میشدند. اما با وجود تمام سعی و تلاش دانش، میل به آزادی در جوهر انسان قابل از بین بردن نبود. راه پیش روی انسان تنها مقاومت بود. بر اساس اصول نو هماکنون نیز این رویه ادامه دار است.
1.1.2. تجربهی کوبا:
یکی از این کشورها کوباست. آمریکای لاتین و ملل دیگر در مبارزات خود از کوبا الهام گرفتند. بعد از سال 1959 پیشبرد مبارزات در آمریکای لاتین و با نگرش مارکسیسم وارد مرحلهای دیگر گردید. سازماندهی جوانان، احزاب کمونیستT جنبشهای آزادیخواه بسیار قویتر عمل مینمودند. با انقلاب کوبا برای اولین بار در آمریکا گذار صورت گرفته و انقلاب به وقوع میپیوست در حالیکه کوبا بسیار به آمریکای شمالی نزدیک بود. از لحاظ برنامه و سازماندهی مرحلهای نو شروع گشته بود. فرمانداری و پیشاهنگی چگوارا و کاسترو بشارتدهندگان آن دوره برای تمام آمریکای لاتین بودند. این شعار به معیار مبارزات مبدل گشته بود “کسی که جلوی در خانهی خود بنشیند و به این فکر بکند که امپریالیسم چگونه جنازهی او را له میکند، چنین فردی لایق انقلابیگری نیست”.
1.1.3. تجربهی گواتمالا:
جمعیت آن بیشتر سرخپوستاند. این سرخپوستان از مایا میآیند. علاوه بر اینها اروپاییها که در زمان استعمارگری آمدهاند نیز شامل جمعیت این منطقه بودهاند. 23 اَتنیک در آن مشغول به زندگیاند و به 23 زبان مختلف صحبت میشود. در هر روستایی هر کس به زبانی صحبت کرده اما برای آنکه بتوانند با هم ارتباط برقرار نمایند زبانی مشترکی نیز وجود دارد. اما این مورد در بسیاری مواقع با ایجاد موانعی از سوی حکومت روبهرو میگردد. سرکوب و خشونت از سوی نیروی حاکم در این کشور بیشتر متوجه خلق یکجانشین آن است. در برابر وحشیگری و درندگی که بر مردم تحمیل میگردد مقاومت زیادی وجود دارد. ارتباط میان دولت و مردم بر اساس خشونت و سرکوب شکل میگیرد. زنان پیشاهنگی این مقاومتها را بر عهده دارند.
1.1.4. تجربهی نیکاراگوئه:
در قرن 16 از سوی اسپانیا مستعمره گشته است و سرخپوستان آن همگی نابود گشتهاند. در قرن 19 به خاطر اهمیت ژئوپولتیک به میدان جنگ میان فرانسه، انگلیس، آمریکا و اسپانیا مبدل گشته است. بعد از ورود اسپانیاییها قتلعام، سهم سرخپوستان بوده است. نیکاراگوئه تحت سلطه و استعمارگری اسپانیا، برده، کائوچو، رنگ و کاکائو را به اسپانیا ارسال مینمود. در سال 1927 بر علیه ژنرال، ساندینو با شعار ” یا سرزمین آزاد یا مرگ” جنبشی مقاومتی را ایجاد گرداند. نظریات ساندینو بر اساس سوسیالیسمی اتوپیک و ملتی برژوا بود. در این مبارزات و جنگها تاکتیک گریلا به کار برده شدهاند. در مناطق تحت کنترل خود رفرم اراضی را انجام میدهند، تعاونیها را تشکیل میدهند، از سرمایهداران دارایی را گرفته و به فقیران میدهند. این نیز موجب ایجاد هوادارانی برای آنان میگردد. ساندینو طی توطئهای در سال 1934 به دست سوموزا کشته میشود و سوموزا حاکم نیکاراگوئه میشود. ساندینو ازسوی نیکاراگوئه به “ژنرال انسانهای آزاد” مشهور است. در سال 1962 به نام ساندینو سازمان FSLN (جبههی آزادیبخش میهنی ساندینیستا) راهاندازی میگردد. ارتش گریلا تشکیل میگردد و زن 25 درصد این ارتش را تشکیل میدهند. عضویت و مشارکت زنان بسیار بوده و در سالهای 1980 بسیاری مناطق تحت کنترل و حفاظت FSLN بوده است.
همچنین کشورهای دیگر به مانند مکزیک، برزیل، شیلی ، بولیوی، پرو، السالوادور، کولمبیا، اروگوئه و … در مورد استیلا و استعمارگری، قتلعام و مقاومتها سرنوشت مشترکی را داشتهاند اما بر اساس شرایط و وضعیت خود مقاومتهایی را ایجاد نمودهاند. مبارزات بیشتر با گریلاگری پیشبرد یافته است و بسیاری دستاورد را داشته است. به همین دلیل مقاومت در این منطقه به نام باد لاتین نامگذاری شده است.
1.2. شیوههای خودسازماندهی زن و شیوههای نوین برای محافظت از خود در برابر نظام کاپیتالیست ( برای نمونه انگلیس، آلمان، فرانسه، روسیه، چین، گلابیهای هندوستانی، کوبا، آرژانتین، نیکاراگوئه، کلمبیا، ویتنام، مکزیک، سریلانکا، ایرلند، جنوب آفریقا و …)
1.2.1. در جستجوی اُتوپیا؛ زنان در کمون پاریس
فاصلهای که میان ثروتمندی و فقیر بودن عمیق گشته بود و ویرانگریهایی که با جنگهای ناپلئون شروع گشته بودند در کوچه و خیابانهای پاریس موجب پیشبرد مبارزات جنبشهای کمونال شده است. به خصوص با استیلاگریهای دولت پروسیا هزاران فرد در پاریس روبه عصیان و تظاهرات آوردند. کمون پاریس که دارای کاراکتری سوسیالیست بوده اصل خودمدیریت ذاتی را پیادهسازی نمود و در هر محلهای شوراهایی را سازماندهی نمود. آنارشیست، سوسیالیست، زن و رفرمیستها پیشاهنگان کمون بودهاند. لوئیس میشل و آنا ژاکلارد زنان پیشاهنگ این کمونار بودند. نیروی قیامگر و کاملاً سازماندهیشده کمونار، زنان بودند و در جنگهای خیابانی تا آخرین قطرهی خون جنگیدند. در ارتش گارد ملی مشارکت نمودند و مکانهای استراتژیک را محافظت نمودند. به طور کلی در مقاومتهای کمون آنانکه به بیشترین میزان جنگیدند و جان خود را از دست دادند زنان بودند. اما هم از سوی نظام کاپیتالیست و هم از سوی بینش سوسیالیستی قربانی برخوردهای جنسیتگرا و ادراکات جامعهی پدرسالاری شدند. این جنگهای خیابانی برای آزادی زنان قد علم کرده بودند. این مهم در عکسهایی که به مانند سمبول کمون پاریس هستند و زنی در آنها پرچمدار است به خوبی نمایان است. هرچند که در مسئلهی انقلاب، سازماندهی مبارزات خیابانی و کمون لحاظ شوند اما از لحاظ حقوقی کمون بدون زن، انقلاب بدون زن و سیاست بیزن مطرح شده است. بدین دلیل زنان در آن مبارزات خیابانی در برابر دو جبهه مبارزه مینمودند، یکی سیستم کاپیتالیسم و دیگری جامعهی پدرسالار. بدین ترتیب کمون پاریس به عرصهی انقلاب اجتماعی خیابانی مبدل گشت. مبارزات به دست آوردن حقوق زنان با کمون پاریس موقعیت رادیکالی را یافت.
1.2.2. فمنیسم، قیامی نو
با روی کار آمدن نظام کاپیتالیسم، زنانی که بیکار ماندهاند، از سرزمین خود دور گشتهاند و فقیر شدهاند در میانهی سدههای 15 و 19 مبارزاتی مداوم را برای حفظ خاک ، رنج و زحمتهایشان و محافظت از خود انجام دادهاند. کشورهایی به مانند فرانسه، آلمان، ایتالیا و انگلیس جزء کشورهایی هستند که در آنها مبارزات در اوج بود. با بیل، کلنگ، ساطور و بسیاری دیگر از ابزارآلات شیوهای از دفاع ذاتی را در برابر چیرگی بر خاک و ازدیاد مالیات و باج و خراج پیاده نموده بودند. شیوهی بسیار جالب توجه جنبش اقتصاد اخلاقی، راهپیمایی میدان باستیل 14 ژوئیه 1789 بود که آغازگر انقلاب فرانسه و اولین جرقه بوده است. زنان در اشغال زندان، پیشاهنگ بودند. با تبلیغاتی قوی توانستند در این مبارزات جای گیرند. در آن زمان، زنان در هر راهپیمایی، فعالیت مقاومتگری و دفاع ذاتی نقشی را عهدهدار گشتند. با وجود پیشاهنگی زنان در این مبارزات، نادیده گرفتن حقوق زنان بعد از وقوع انقلاب اتفاق افتاده است. با این وجود زنان باز هم دست بردار نبوده و سازماندهی آنان در قالب انجمن و کلوپ انجام گرفتهاند. حق انتخاب و رأیدادن، حق مالکیت، ارث و میراث، طلاق و قانون ازدواج مطابق با منافع موجود موضوعاتی هستند که زمینهساز قیامهای فمنیستی هستند. پاسخ جمهوری به خواستههای زنان تشویق زنان به ایفای نقش زنیخانهدار و بااخلاق بوده است. زنان که تا آن هنگامه مونارشی و احزاب بورژوا را تحمل کرده بودند در برابر سیاست پدرسالاری، حقوق مدنی، مبارزهی جنسیتی را آغاز نمودند. در اشغال بالکن مجلس خواستههای خود را با اعتراضات با صدای بلند اعلام نمودند. حق آموزش خواسته شد. با پیشاهنگی اُلیمپ دگوژ، رزا لاکومبه، بیانیهی حقوق زنان شامل 17 ماده ارائه گردید. این گفته که ” اگر برای زنان حق مردن با گیوتین وجود داشته باشد باید حق کسب کرسی مجلس نیز برای زنان وجود داشته باشد” کاملاً منطبق با شرایط آن زمان بود. درخواست حق زنان با نام فمنیسم مُهر خود را به 200 سالهی آخر زده است.
1.2.3.در عصیان و قیام، رنج و زحمات زنان انقلابی و زحمتکش
وضعیت زنان کارگر و زحمتکش که مرکز تولیدات و دستاوردهاست در حدی است که جزء طبقهی پرولتاریاست. زنان که از کارگران مرد بهتر کار انجام میدهند اما دارای حقوق برابر با مردان نیستند و در شرایطی مرگبار فعالیت میکنند. وضعیت کارگر یدک و کمکی را دارند. از هر گونه حق اجتماعی محروم است. هم از سوی همسر و هم از سوی کارفرما رنج و زحمتش دزدیده میشود. در سدهی 19 زنان برای کار برابر، دستمزد برابر، حق کار و دفاع اجتماعی حرکتهای مقاومتگری زنان را سازماندهی نمودند.
در سال 1857 در امریکا 40 هزار کارگر زن برای دستیابی به حقوق پایمال گشته اعتصاب کردند. سرانجام به دلیل یورش پلیس 129 کارگر زن جان خود را از دست دادند. به نشانهی مقاومت آن زنان، روز 8 مارس به عنوان روز جهانی زنان کارگر تعیین گشته است. این روز، میلاد مبارزات زنان در زمینهی دفاع از رنج و زحمتهایشان بود.
1.2.4.حضور زنان در انقلاب اکتبر
مرحلهی گذار به انقلاب اکتبر، اگر مرحلهی انقلاب زنان نامگذاری گردد مناسب خواهد بود. در آن هنگام برای اولین بار در شهرهای روسیه دیدار و نشستهایی در زمینه حقوق زنان صورت پذیرفتند. در سال 1905 سازمانی فمنیستی به نام “اتحادیه حقوق برابر زنان” و “حزب زنان مترقی” تأسیس گردیدند. در شرایط روسیه این حزب به صورتی بسیار رادیکال خواستههای زنان را مطرح مینمود و حضور مردان در این حزب غیر قابل قبول بوده است.
در جنگ جهانی اول زنان در دفاع از سرزمین خود جای گرفتند. زنان اولین کسانی بودند که آغازگر انقلاب اکتبر 1917 شدند. همهی زنان کارگر قبل از اعلام دستورالعمل اعتصاب از کارگاه و کارخانهها متفرق گشته و اعتصاب را آغاز نموده بودند. تروچکی این حقیقت را اینگونه ابراز میدارد ” انقلاب از پایین، از طبقهی کارگر که بیش از هر کسی سرکوب گشتهاند و از سوی زنان کارگری که در نساجی کار میکردند و قدرت عمل را در دست گرفتند آغاز گشت. این است انقلاب”
1.2.5. سوفراژت: ملیتانی زن
در سال 1903 املین پنکهرست، دخترش کریستابل و 4 دوست او اتحادیه سیاسی و اجتماعی زنان را پایهگذاری نمود. راهکارهای درخواست مطالبات سمت و سوی رادیکالی به خود گرفته بودند. حملات با نارنجک و آتشسوزی انجام میگرفت. میان زنان و پلیس درگیریهای سختی صورت میپذیرفت. فلفل و گربههای مرده را به داخل سازمانهای دولتی میانداختند. اعتراضات، آتشسوزیها و حملات نارنجکی در همه جا گسترش یافته است و این دوره در رسانهها به نام مرحلهی ترور نامگذاری شده است. صندوقهای پستی با اسید ذوب میگردند صومعهها سوزانده میشوند و به مکانهای دولتی ضرر میرسد. مهمترین فعالیت برای دستیابی به حقوق زنان که شناخته شده است مربوط است به1 ژوئن 1913 در بازی اسب سواری، امیلی داویسون برای جلب توجه همگان به مسائل زنان خود را به مقابل اسب پادشاه میاندازد؛ به سختی مجروح میگردد و بعد از مدتی جان خود را از دست میدهد و به عنوان شهید راه حقوق زنان اعلام میگردد. در نتیجهی اعتصاب غذا و فعالیتها، پارلمان پیمان توافقی به نام “موش و گربه” را قبول مینماید.
اهمیت این جنبش این است که مبارزات زنان با انجام فعالیتهای نتیجهدار و رادیکال، هم از لحاظ تئوری و هم پراکتیک پیشبرد یافتهاند. بعد از این مرحله زنان حقوق خود را به صورت رادیکال درخواست نمودهاند.
1.2.6. زنان چریک(پارتیزان)
نتیجهی جنگ جهانی اول و دوم، نابودی پارادیگما(جهانبینی) مدرنیتهی کاپیتالیست بود. هر چیزی بر اساس شدت و خشونت به پیش میرفت. ریشهی این خشونت را اگر تا زمان متولوژیهای بسیار قدیمی پیگیری کنیم میبینیم که به دست مردان به اجرا درآمده است. اما زن همواره برای خشونت هیچ اهمیتی قائل نبوده و اجتماعی بودن و انسانیتی که در اطراف زن ایجاد گشته را همواره مهم انگاشته است. بر این اساس مبارزات و مقاومتهایی بیهمپا توسط زنان و مردم به پیش رفتند. مبارزات چریکی زن در مسئلهی مقاومتهای مردمی و جنگهای چریکی باید به عنوان ارزش و معنای دفاع از انسانیت معرفی گردند. در جنگهای روسیه، ایتالیا، اسپانیا، فرانسه و آلمان چریکهای زن نصف بیشتر مبارزان را تشکیل میدادند و این در واقع حقیقت زن را نمایانگر است. در برابر فاشیسم از مقاومتهای 100 هزار تنی ارتش یوگوسلاوی، 10 هزار آن را زنان تشکیل میدادند. در هیچ دورهای از تاریخ، زنان در جنگهای تمدن دولتی حضور نداشتهاند. اما در هر جنگ مقاومتی و یا هر عصیانی زنان نقش داشتهاند و یا اینکه خود مسبب آغاز آن بودهاند. از جمله زنان چریکی که میتوان اشاره کنیم به صورت زیرند:
1.2.7. دولورس ایباروری؛
“راه بسته است، آنها پیروز نمیشوند” این جمله دولورس زمانیکه فاشیستها با سرعت و شتاب هر چه تمامتر اسپانیا را اشغال نمودند به فراخوان جبههی آنتی فاشیست مبدل گشت. دولورس خود دختری کارگر بود در برابر مرگ زحمتکشان، درد و رنج زنان و ناحقیها سوسیالیست بودن خود را اینگونه ابراز مینماید ” چون درد و رنج و ناحقی را دیدم به انسانی سوسیالیست مبدل گشتم. برای اینکه پی ببرم زنان دیگر چقدر درد میکشند تنها در آینه نگریستن کافی بود”
1.2.8. سوفی شول
زن انقلابی آلمانی سوفی شول عضو و مؤسس گروه مقاومت رز سفید بود که در برابر رژیم فاشیست هیتلر مقاومت میکردند و اعلامیه پخش میکردند و بر روی دیوارها شعار مینوشتند. در سال 1943 او و گروهی از دوستانش به دلیل پخش اعلامیه در دانشگاه مونیخ دستگیر گشته و محکوم به اعدام با گیوتین شدند. در همان سال مستندات بیانهی دانشجویان دانشگاه مونیخ را به خارج از کشور انتقال دادند و ملیونها کپی از آن با هواپیما پخش گشتند.
1.2.9.مقاومت زنان در جنگ جهانی دوم
در جنگ جهانی دوم در ارتش اتحاد شوروی در جبهههای مقاومت در برابر فاشیسم علاوه بر مبارزان چریکی زن نزدیک به 800 هزار زن به ارتش ملحق گشتند. 70 درصد این زنان بسیار فعالانه و به عنوان فرماندار در جنگها مشارکت داشتند. تکتیرانداز، یگانهای سلاحهای مکانیکی، ابزارالات مربوط به تانک و … در واقع به وظایف مربوط به جبهه گرم مشغول بودند. رزا شَین، لیودمیلا پاولیچنکو تکتیراندازان موفقی بودند. خلبانان جنگی زن در شب توانستهاند اهداف آلمانی را سرنگون سازند. لیدیا لیتویاک و و یکاترینا بودانووا از جملهی این خلبانان مشهورند.
1.2.10.ژرمَین تلیون
نژادشناس فرانسوی، ژرمین در جنگ جهانی دوم، به جریان مقاومت پاریس میپیوندد. چریکهای زن نصف چریکهای شرکتکننده در این مقاومت بودند. در این مقاومت، توانایی سازماندهی نمودن و انجام وظایف محوله مربوط به ژرمین موجب پیشاهنگ گشتن او در این مقاومت میگردد. در سال 1942 در انجام یک خبرچینی دستگیر شده و او را به اردوگاه کار اجباری راونسبروک میفرستند. سه سال در آنجا میماند و در نهایت از آنجا رهایی مییابد. تعداد کمی از آن اردوگاه آزاد شدند.
1.2.11. نیسکارتی فینی
در زمان جنگ داخلی فنلاند، زنان در جبههی سرخ جای گرفتند و یگانی متشکل از زنان را به نام نیسکارتی ایجاد نمودند. پیشاهنگانی بودند که به دفاع از انسانیت در برابر جبههی فاشیست پرداختند. اما بعد از جنگ داخلی نقش پیشاهنگی آنان را کمتر نمودند.
1.2.12. جمیله بوپاشا الجزایری
در برابر استعمارگری الجزایر به دست فرانسه بعد از قتلعام ستیف در زمانی که دانشجو بود به جبههی آزادیبخش ملی الجزایر پیوست. پیشاهنگی جنبش دانشجویی را بر عهده داشته است و دستیار رهبر FLN (جبههی آزادیبخش میهنی ) بود. او و سه دوست او به عنوان نارنجکاندازهای مشهور شناخته شده بودند. فعالیتهای مبارزاتی بسیاری را انجام دادند و در یکی از آنها دستگیر میشود. اعدام با گیوتین برای او صدها تن از رفقای او صادر گشت. به واسطهی کمپین بینالمللی، قرار اعدام او و دوستانش فسخ میگردد و بعد از پنج سال از زندان آزاد میگردد. بعد از آزادی از زندان او به قهرمانی مردمی مبدل گشته بود. جمیله سمبل مقاومت آفریقا است.
1.2.13.نوانیَرووا نیجریایی
عضو قبیلهی ایگبو است. در زمان استعمارگری انگلیس در برابر حاکمیت انگلیس و استیلاگری آن، مبارزات مینماید. در سال 1929 زمانیکه کارمندی از او شمار جمعیت را میخواهد اینکه ” باید شمار بزها، گوسفند و انسانها را بدهد” او این مسئله را قبول نکرد. این بدان معنا بود که مالیات از او گرفته خواهد شد در حالیکه مطابق با سنت و رویهی آنجا از زنان مالیات گرفته نمیشد. نوانیَرووا این مسئله را با زنان دیگر در میان گذاشت. نزدیک به دو ماه اعتراضاتی که “جنگ زنان” نام گرفتند در جریان بودند. در هر گوشهای از کشور، زنان در این اعتراضات مشارکت کردند. باج و خراج و حقوق بیمرز نمایندگان انگلیسی مورد بازخواست قرار گرفتند و مورد قبول واقع نشدند. سرانجام انگلیس از برنامهی مالیاتی خود عقب نشینی مینماید و بسیاری از نمایندگان انگلیسی نیز استعفا نمودند.
1.2.14. جمع گلابیان
در زبان هندی گلابی به معنای صورتیست. بدین منظور اعضای آن لباس به رنگ صورتی میپوشند و آنها را چریک گلابی مینامند. در ایالت اوتار پرادش هندوستان آنان به سراغ مردانی میروند که علیه زنان خود خشونت را به کار میبرند و با آنها صحبت کرده و اگر مردان دست از این کارشان برندارند آنها را جزا خواهند نمود. اگر ادامه دهند با درخت بامبو آن مردان را کتک خواهند زد. از سوی سمپات پال دَوی، که خود این در کودکی ازدواج کرده بود در سال 2006 به منظور مبارزه در برابر هر گونه خشونت در برابر زنان پایهگذاری شده است. در عین حال از مشکلات اجتماعی آگاهی یافته و مبارزات را به پیش بردهاند. نزدیک به 20 هزار عضو دارد و ساری صورتی میپوشند. این زنان، مردانی را که رشوه میگیرند و خشونت را به کار میبرند با چماق و ساطور تعقیب میکنند و دارای هواداران زیادی در جامعه هستند. گلابی، مبارزه در برابر فقیری و رشوهگیری را وظیفهی اصلی خود میداند.
1.2.15.زنان گریلای هندی
نیمی از جنبش مبارز مائوئیست در منطقهی بژاهییای هندوستان زن هستند. در برابر فقیری، فشار و سرکوبهای تحمیلی نظام پدرسالاری و نابرابریهای اجتماعی، زنان از سالهای 90 به بعد به صورتی فعال در جنبش مائوئیست مشارکت میجویند. نیمی از ارتش گریلایی رهایی خلق، زن هستند. این جنبش در برابر هر گونه خشونت اجتماعی وارده بر فرد از لحاظ جنسیتی، خالی از سکنه کردن روستاها توسط دولت، ظلم و استیلاگری نمایانگر عصیان زنان است. این زنان هندو قابلیت آن را دارند که دارای جایگاهی مهم در دفاع ذاتی باشند.
1.2.16. آمریکای لاتین و انقلابی بودن زنان
مقاومتهای آمریکای لاتین؛ این منطقه به مانند “باغچهی دولت آمریکا” و یا “جمهوری موز” معرفی میگردد. نیروی فعال مقاومتگری در این کشورها بیحد و مرز است. فرهنگی که لاتین نام دارد هم دارای قابلیت سازماندهیها و هم مبارزه است. در تاریخ تک تک آن کشورها حقیقت حملهی وحشیانهی دولت ایالات متحدهی آمریکا و اسپانیا وجود دارد. این منطقه برای سرمایهداری آمریکا اهمیت خاصی دارد. سرمایه به دلیل نیاز به مدیریتی با ثبات، دولت آمریکا نیز همواره در این مورد کمکاری نکرده و به این منطقه حمله کرده و مداخله را در آنجا انجام میدهد. این مداخلات تنها در یک کشور صورت نگرفته بلکه در کشورهای دیگر نیز تأثیرگذار بوده است.
- جَلیا سانچز
زمانی که در مورد انقلاب کوبا صحبت میشود تنها فیدل کاسترو و چگوارا به یاد آورده میشوند. اما جَلیا زنیست که در انقلاب کوبا نقش مهمی را دارا بوده است. رهبری و پیشاهنگی بسیاری از عملیاتهای مبارزاتی و مقاومتی را بر عهده داشته است. 82 فرد انقلابی دیگر که از مکزیک به سوی کوبا رفتند از سوی جَلیا سازماندهی شده بودند. اما همانطور که در سایر انقلابها نیز دیده شده است بعد از انقلاب کوبا زنان از یاد برده میشوند.
برای فهم وحشت، بینش و تاریخ کاپیتالیست باید تاریخ 500 سالهی استعمارگری قارهی آمریکا شناخته شود. این عصر نمایانگر تاریخ خرابکاریهاست. برای انتقال طلا، نقره و بسیاری از معادن دیگر این قاره به اروپا ساکنان قدیمی این مناطق تا سرحد مرگ در آن معادن مشغول به کار بودهاند. میلیونها انسان در آن معادن جان خود را از دست دادند. قبایلی که ایستادگی نمودند بیامان با قتلعام روبهرو گشتند. اروپا از این ثروت و داراییها لبریز گشته بود. اما مقاومتها پابرجا بودند. چند مثال:
- آمایی ” معشوق خلقش”
در ابتدا اینگونه میاندیشد که مردم او و انگلیس میتوانند با هم زندگی کنند و با فردی انگلیسی ازدواج میکند. انگلیس سیاستمدار در ابتدا با روابطی دوستانه وارد عمل میشود. روزی با دیدن تسط استیلاگران بر خاکش و شکنجهکردن مردمش موضعش در برابر انگلیس تغییر مییابد. به یاری سرخپوستان رفته که نجات یابند و او نیز به کشور خود بازمیگردد. وضعیت را برای همسر خود شرح میدهد. همسر او از سیاستهای دولت پشتیبانی مینماید. او نیز خانه را ترک میکند. این به معنای از هم جدا شدن بوده است. بعد از آن قبیلهی کریک را به جنگ فرا میخواند. همراه با قبایل دیگر در برابر انگلیس به جنگ پرداخته و میگوید ” حتی قسمتی از خاک ما نیز به سفیدپوستان تعلق نمیگیرد.” متأسفانه اتحاد مابین قبایل چروکی و کریک را نمیتواند ایجاد نماید. او و قبایل دیگر را تبعید نمودند.
- گابریلا سیلانگ
در برابر استثمارگری اسپانیا در ونزوئلا پیشاهنگ مقاومت بوده است. سالیان درازی مقاومت نمود. 10 هزاران فرد تحت فرماندهی او قرار داشتند. در سال 1763 معرفی گابریلا به مانند مبارز آزادی تأثیر زیادی داشته است. در حال حاضر نام او برای بسیاری از جنبشهای زنان و نهادهای تحت نظارت زنان به کار گرفته شده است.
- زنان رشته کوههای آند
در سدهی 16 و 17 در برابر استعمارگران اسپانیا با همکاریهایی از مکزیک و پرو زنان به کوهستان میروند و از خدایان قدیمی خود، فرهنگ خود و دین خود محافظت به عمل میآورند. مقاومت زنان بدین صورت، نقش مهمی در ایستادگی زنان در برابر استعمارگری داشته است.
- پترا هَرَرا
انقلاب مکزیک که در فاصله سالهای 1876 و 1910، ادامه داشت علیه دیکتاتوری پورفیریو دیاس آغاز گشت. مبارزان زن به نام “سولدادَراس” همراه با مبارزین مرد در این جنگ مشارکت ورزیدند. مشهورترین آنها پَتراست. او جنسیت خود را پنهان کرده و به نام پدرو هَرَرا به جنگ پرداخته است. عملیاتهای انفجاری زیادی را انجام داده است و جنسیت خود را بعداً آشکار کرده است. در سال 1914 زمانیکه در جنگ تورئون شرکت میکند 400 زن تحت فرمانداری او قرار دارند. اما پانچو ویلا (از برجستهترین ژنرالهای انقلاب مکزیک) از موفقیت او دلخور بوده و هرگز به او اجازه نداد که ژنرال شود. بدین منظور پَترا از ارتش ویلا جدا گشته و یگانی مستقل را که تنها شامل زنان است ایجاد مینماید و به جنگ میپردازد.
- زنانی که در جنبش گریلایی نیکاراگوئه یعنی ساندینیستا(جنبش آزادیبخش میهنی) بودند، زنان گریلای ویتنام، جنبش زنان کلمبیا چندین نمونهی دیگر از این مقاومتها هستند.
- از این موضوع چند نتیجه را میتوان گرفت. اول اینکه، زنان همواره در طول تاریخ بر اتکای به نیروی خود اصرار ورزیدهاند، در مقاومتها مشارکت داشته و در جنگهای دفاعی همواره حضور داشتهاند. مبارزهی دفاع ذاتی نه تنها از لحاظ فیزیکی بلکه در عین حال از لحاظ فکری، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز روی داده است. اما در زمینهی گذار از پدرسالاری نتایج مؤثری انجام نگرفتند. دوم اینکه تاریخ دفاع ذاتی از وضعیت مقاومتی گذار ننموده است. به همین دلیل بعد از وقوع انقلاب به فراموشی سپرده شدهاند.
- از میان همهی مبارزات ملی و طبقهای همواره زنان تا به آخر مقاومت نموده، مشارکت داشتهاند و نقش مهمی را ایفا نمودهاند. مقاومتهای مردمی در هر جایی از دنیا به منظور داشتن زندگی آزاد و برابر انجام گرفته است. نمونههای بسار دیگری نیز وجود دارند. اما باید دانست که رد پای مقاومت هر زنی، خلقی،دین و باوری در حافظهی انسانیت به جا خواهد ماند و گنجینهی گرانبهایی برای ما انقلابیون است.