انقلاب اجتماعی شدن در پیرامون فعالیت زن تحقق خواهد یافت
21 مارس, 2021رهنمودهای رهبرآپو
جناب اوجالان، هنگامی کە شما مسئلە زن را مورد ارزیابی قرار میدهید، جنبش زن را گسترش دادە ویا در موضوع رهایی، برخی موارد مشخص را مطرح مینمایید، در زن چە چیزی را یافتید؟ چەچیزی در آزادی زن وجود دارد؟
پیش از هر چیز، خطر را در زن میبینم. از زمانی کە خودم را شناختەام تا بدین سو، از تسویە حساب کردن با مادرم گرفتە تا مشغول شدن و تسویە حساب با دختران، ویژگیای همچون پیبردن بە خطری عمیق برمن تاثیرگذار است. تا وقتی کە جنسهای مخالف با هم نباشند، بە تنهایی نمیتوانند موجودیت داشتە باشند. ولی در کل، چنان وضعیتی دارد کە این رابطە چندان نمیتواند باعث جذب گردد. هنگامی کە این رابطە بطور صحیح تحلیل نگردد، تقریبا تمام زندگی را تهدید میکند. همیشە نگران این هستم و این دغدغە مرا بە یک نیروی تحلیلی منسجم سوق میدهد.
در ابتدا از طریق شهود حسی میگفتم کە در این روابط یک مریضی وجود دارد و بایستی این گونە نباشند. در روستا نیز ناپدیدشدن ناگهانی دخترانی کە بیشتر دوستشان داشتم و یا خواستم کە باهم باشیم بە واسطە شیربها، برای من همچون یک گم گشتگی بود. میگفتم کە این کار طبیعی نیست. پس از آن، هنگامی کە رویم را بە نظام کردم، متوجە شدم کسی کە پول و نیروی فشار دارد، در واقع، زن را از پیش بە چنگ آوردە است. بدین پیبردم کە اثری از روابط مطابق مبینی بر اصل آزادی و زیبایی نماندە و این تنها در خیال وجود دارد. در شعر، ادبیات، عکس و سینما هر اندازە صحنە و سناریو هم کە تنظیم شوند، در تحلیل آخر متوجە شدم کە همانا این ها در افیون کردن تودەها مورد استفادە قرار میگیرند. پیش از هر چیز، متوجە گشتم کە فشار و استعمار، وحشیترین قوانین را در مورد زن اجرا کردە وعشق را کشتە است. این، مرا بسوی همانا یک انتقام گیری سوق داد.
عشق، واژەای مقدس است. قتل عشق برای من، یک احساس و فکری است کە بە راحتی هضم نخواهم کرد. در این مورد همانند آنچە همە انجام دادەاند، بە فردگرایی روی نیاوردم. نخواستم کە خودم را از طریق برخوردهای کلاسیک مردانە تحلیل کنم. کسی هستم کە اندکی نیرو جمع کردەام، بە عنوان مثال؛ فردی پرتوان هستم کە امروزە نام و شهرتش معلوم است، ولی هرگز نخواستم کە با اتکا بر آن، این مسئلە را چارەیابی کنم. نخواستم کە ارضاهای جنسی را با اتکا بر نیرو چارەیابی نمایم. این را امری بیاخلاقی یافتم. از وقتی کە در خودم متوجە خطری متکی بر نیرو کە فاقد خود خواستگی و ارادە آزاد است گشتم، جهت اینکە خود را گم نکنم نیز حساسیت بزرگی افزایش قدرت در مرد، اولین عرصە اجراییاش این است کە بر روی انسانها موقعیتی را دست وپا کند موقعیتش چیست؟ خودش را یا همانند یک شخصیت معنوی با تبلیغات فوقالعادە و خدمتگزارانش این را انجام دادە و میقبولاند و یا توسط دستگاەهای فشار با اضافە کردن استعمار بدان و ضعیف سازی انسان ها بە دنبال وانستە کردن آنها بە خود میباشد. روند افزایش قدرتی کە در مرد تمرکز مییابد چنین است. این مسئلە در زن، وجهی بسیار خطرناکتر بە خود میگیرد. بە میزانی کە مرد این گونە قدرت فشار و استثمارش را در شخصیتش متمرکز سازد، متأسفانە بر خوردش نسبت بە زن بە شکل انباشتن یک مال بسیار با متعادل و خطرناک میباشد. سطحی کە آن را بدان رساندە در واقع، تأسف برانگیز است. تا آخرین درجە، زن را در اسارت و کالا شدگی کە شایان تحقیق و بررسی است قرار میدهد. جهت ارضاکردن اگوئیسم( منیت) خود تا بە آخر زن را ضعیف و بیارادە میسازد؛ او را بە حالت یک عروسک و یا یک ” سگ تزئینی” ی اربابش در میآورد. از اینکە ارضا شدە است نیز احساس غرور میکند.
تقریبا در پدیدآمدن تمام جوامع طبقاتی وضعیت از این قراراست. هراندازە کە جامعە طبقاتی گسترش مییابد، قدرت بە میزان فراوانی در مرد متمرکز میشود. با متمرکز شدن قدرت در مرد، نیروی زن کاهش چشمگیری بە خود میبیند. این موضوع بە شرح بیشتری نیاز دارد، مشهود است کە درسنتهای دینی خاورمیانە بەویژە در جوامع ابتدایی کلان. فکر کنم در تاریخ عرصەای کە این را بە بهترین وجە متحقق ساختە مزوپاتامیاست. نقش زن در مرحلە گذاراز گردآوری بە تولید بحث ناپذیر است. ادیان ابتدایی بە صورت ایزد بانو اولین نمودش را یافتە است. ایشتار، اسمی کە هنوز هم بسیار مٶثر بودە و در زبان کوردی نیز بە معنای ستارە میباشد، در تمام زبانها وجود دارد. امروزە ” ستار” و ” ستێرک” بازنمود الهگی زن میباشند. در واقع، این الهە صاحب چنین نقشی تاریخی است. نخست بوجودآوردندە اولین جامعە اسکان یافتە میباشد. از تشکیل نخستین اجتماعات روستانشین گرفتە تا مهمترین مرحلە انقلاب اجتماعی شدن، بایستی پذیرفت کە این تحول، بە میزان فراوانی در پیرامون فعالیت زن صورت گرفتە است. الهە ایشتار را این گونە میتوان تعریف نمود.
بنابراین، جامعە زن محور در نخستین مرحلە نهادینگی، جلوەگر یک عظمت میباشد. مرحلە پس از آن، گذار بە جامعە طبقاتی نیز در اصل، گذار بە حاکمیت مرد است. افزایش حاکمییت مرد آن قدر نامحدود گشتە کە تمام خدایان بعدی مرد هستند. در واقع، هیچ الهە زنی باقی نماندە است. تمام امپراتورها مرد هستند. اگر شمار بسیار کمی زن هم بطور استثنا وجود داشتە باشد آنها نیز زنانی مرد صفت هستند. نودو نە درصد تمام فرماندهان و تمام بروکراتها مرد هستند. البتە کە این نیز نشان دهندە حاکمیتی بسیار نامتعادل است. بدون شک، ضمن وجود ارتباطش با طبقاتی شدن، حتما اگر گفتە شود کە تنها واقعیت پیشرفت انسانیت است مبالغە خواهد بود؛ یعنی این گفتە کە بدون حاکم شدن مرد، زندگی میسر نمیگشت، مستقیما بە معنای مبنا قرار دادن یک ذهنیت سرکوبگر و استثمارگر میباشد.
بە نظرم لازم است کە سوسیالیسم با این مهم سروکار داشتە و حتی در برابر آن بایستد. چنانچە مشاهدە میشود، در طرز اندیشیدن و زندگی مان کە از آن سر چشمە میگیرد آزادی موجود دارد. اگر بر سوسیالیسم اصرار خواهیم نمود، بایستی درک کنیم کە باتوان ساختن و دورکردن زن از جایگاە اصلیاش در جامعە در طول تاریخ تمدن و تقلیل دهی وی بە وضعیت امروزینش، امری طبیعی نیست. میبینم کە این امر با پیشرفت اجتماعی و نوع رشد طبقاتی در ارتباط بودە و امروزە نیز بە حالت یک سرچشمە بزرگ مسایل در آمدە است. معتقدم کە با تحلیل اینها انقلاب میتواند ژرفا یافتە و از این لحاظ لازم است کە عدم تناسب مابین مردانگی زیاد مرد و زنانگی زیاد زن را از میان برداشت. بر روی این مسئلە، تأمل بسیاری انجام میدهم. بە میزان پرسش ” مرد بایستی چگونە مردی باشد”، این سوال نیز کە ” زن بایستی چگونە زنی باشد” برای من تأثیر گذار است. زیرا تاریخ پرسیدن این سٶال را برای ما بایستە میگرداند. در همان حال، در کوردستان بەویژە وضعیت مردیکە فرومایە گرداندە شدە مرا بیشتر بە درون این مسئلە کشاندە است. گفتم کە خلق کورد خلقی است کە ضعیفە گرداندە است. برخیها سعی میکنند این را علیە ما بکار ببندند. در حالی کە معنای آن این بود کە چون همیشە اشغال و استیلاها در طول تاریخ برسر خلقمان کم نشدە، خلقی همیشە اشغالگری یعنی هر زورمداری و ستمگریای. کە این نیز تا حدودی بە مرد حاکم شباهت دارد. وابستە ماندە است. ازاین رو گفتم کە بە زن بردە تشبیە شدە است. این معنادار است.
هنگامی کە بە پرسش رسیدم کە ” نقش مرد کورد در این مسئلە چیست؟” دیدم کە مرد کورد در وضعیت داغ بە دل است. در معنای کلاسیک نیز پیبردم کە این مرد چندان بە مرد ملل دیگر شباهت نداشتە و برخی جوانب بسیار متمایزی دارد.مردی کە تحت تأثیر نظامهای سرکوبگر است تمام تلخیهای تحمیل شدە را بر سر زن و بچەاش در میآورد. خیلی عجیب است، میخواهد سرچشمە همە محبتش را در اینجا بیابد؛ یعنی هم کتک کاری کردە، هم دوست بدارد، مرا میکشد؛ در طرز دوستداشتنش، کشتن وجود دارد. این برخورد را در برابر فرزندانش نیز در برمیگیرد. این نوع مرد را بسیار بیچارە دیدم. آنچنان کە تحلیلکردن این مرد تقریبا بە اندازە تحلیلل زن، مهم بە نظرم رسید. در واقع، با تحلیل کردن پیبردم کە این مسئلە، فراتر از مسئلە آزادی زن، بە عنوان یک مسئلە مرد، دارای اهمیتی فراوانی میباشد. این تشخیصها در بسیاری از ایدئولوژیها این گونە مطرح نشدەاند. چون اکثر ایدئولوژیها مردسالاری هستند، لذا نیاز چندانی بە تحلیل مرد احساس نمیکنند، اگر یک شخصیت سوسیالیستی بسیار ژرف وجود نداشتە باشد، مرد جای چندانی بە اندیشەهایی نمیدهد کە قدرتش را بە خطر بیندازد. همچنین نمیخواهد کە خودش را چندان بە موضوعی انتقادی مبدل سازد. این وضعیت، برخوردی بسیار درونی شدە در مرد است.
وضعیت من اندکی متفاوت است. چون بەمیزان بالای از مرد کلاسیک گسست صورت دادەام، با شهادت مرد را مورد انتقاد و تحلیل قرار میدهم. بدون شک، این یک آزادی است. چون زن را نیز در ابعاد کلاسیک هم از مرد جدا ساختە و همچنین در آزادسازیاش، موفقیت بسیاری کسب کردەام، در این بارە نیز برخوردهایم آزاد سازند. مسئلە را در چارچوبی بسیار پویا مورد ارزیابی قراردادە و سعی در ایجاد برخی واژەهای جدید دارم. از مفاهیمی چون” کشتن مرد” گرفتە تا باز آفرینی زن “و “کشتن زنانگی” توجهم را جلب میکند. بە تنها در سطح واژەها بلکە در حال تحقق بخشیدن بە تکوین ارتش زن هستیم. اینها تحولاتی هستند کە بسیاریها از آن شگفت زدە شدە و حتی راهگشای واکنشهای بزرگی نیز گشتە است. بدون شک اینها حاصل بینشی ژرف هستند. هر چند خود بە خود جایی داشتە باشند، ولی اساسا بە سبب پایەریزی شیوە زندگی نوینی کە جوابگوی تمام این انتقادها باشد، بسترسازی جهت خیزی مبتنی بر یکسانی و آزادی، امری اجباری است. بە تدریج، طرح و برنامەهایی بر این اساس صورت میگیرند. بەهمین دلیل، هنگامی کە بسوی جامعەنوین گام برمیداریم، نکتە لازم بە دانستن، وجود خواستە تحقق بخشیدن تدریجی برنامە پیشرفتەای است کە در اینجا وجود دارد. بەویژە کادرهای مان بایستی حتما براین واقف باشند. این امر نیز بسیار مهم بودە و همچنین حل کردن بسیاری از کارها نە پس از انقلاب بلکە در آغاز آن باید صورت گیرد. وجود مفهومی همچون رویندادن اشتباهی تاریخی در این بارە نیز تا بە آخر تأثیر گذار خواهد بود. در گذشتە میگفتند” مسئلە ملی و مسئلە زن پس از تحقق سوسیالیسم حل میشود.” در حالی کە این طور نیست. تا زمانی کە این مسایل لحظە بە لحظە و بطور روزانە مورد تحلیل قرار نگیرند نە انقلاب میشود، نە ملتها و نە جنسیت رهایی مییابند.