• برچسب‌ها:, , ,

    پرسپکتیو کژار

    5 دسامبر, 2020

    ایران به عنوان یکی از قطب‌های اساسی سیاست خاورمیانه علی‌رغم تلاش ۴۲ ساله‌ی خویش جهت حکم کردن بر جهان شیعه، خاورمیانه و بلکه جهان در سیاست‌های اخیر خویش مرتکب بسیاری فول‌ها شده و برای مانور رقیبان خویش در عرصه‌ی سیاسی و دیپلماتیک بسیاری خلا ایجاد نموده است. از داستان ساختگی قره‌باغ و ساده‌لوحی‌های مدیران ایرانی و ریسک‌های حاصله از آن گرفته تا ارتباطات نه چندان روبه‌راه با عربستان و امارات و حتی تنگنای وی در عراق و لبنان، بحران فرجام و قایم موشک‌های وی با آمریکا پس از انتخابات اخیر و چشم‌غره‌های اسرائیل و سینه سپر کردن‌های ایران، هر یک حساب جداگانه‌ای دارد که ایران از هیچ‌یک سربلند بیرون نیامده است. حتی به حدی رسیده که نتیجه‌ی هرگام خود را بنا به منطق انتخاب بد از میان بدترین‌ها حساب‌می‌کنند. البته در این میان سقوط اقتصادی رژیم ایران و به ستوه آمدن خلق‌های ایران و حتی سربرآوردن تضادهای طرفین در دولت و استعفاهای پی‌در‌پی را نباید از قلم انداخت. حال‌حاضر رژیم ایران در چنین موقعیتی قرار گرفته و برای جلوگیری از نارضایتی‌ها و بیشتر کردن عمر خود نیز کورونا، بازداشت‌ و اعدام‌ها را به عنوان تیغی بر گردن خلق ثابت گرفته که دیری نخواهد پایید خلق باری دیگر این تیغ‌ها را نادیده گرفته و یقه‌ی دولت را خواهد گرفت.

    در چنین موقعیتی است که سازماندهی شدن نیروی خلق بر یک خط‌مشی امری ضروری است. آشکار نمودن هدفی واحد، مصمم بودن در رسیدن به هدف و محاسبه‌گر بودن نیز از اصول حل مساله می‌باشد. بخصوص که در چند سال اخیر و عمیق‌تر شدن بحران غرب‌ساخته‌ی خاورمیانه و ایجاد توازنات جدید و ایجاد اختلاف در میان تنوعات در زمینه‌های اجتماعی و اعتقادی که همانا عملی نمودن سیاست پارچه‌کن و اداره کن  می‌باشد که حتی در این راه برساخت برخی فرقه‌های تروریستی که با هدفی مشخص جهت‌دهی می‌شوند. در چنین جوی انسجام، همبستگی و مصمم بودن بیش از پیش ضرورت داشته و فعالیت در چنین شرایطی مانند راه‌رفتن بر لبه‌ی تیغ است. به همین دلیل نیروی لازم را در اطراف هدف مشخص شده باید متمرکز کرده و جهت‌دهی نمود. در این میان باید ستراتژیک عمل‌کردن از اساسی‌ترین اصول جنبش‌ها و حرکت‌ها بوده و واقع‌گرایانه عمل نمود. این اصل را نیز نباید فراموش نمود که در بحبوحه‌ی بحران پیروز از بحران بیرون آمدن وابسطه به نیرو است که این نیرو نیز از سازماندهی و جهان‌بینی واقع‌گرایانه به وجود می‌آید. به همین دلیل است که جهت تعریف و مشخص نمودن هدف و ایجاد سازماندهی بر حسب آن باید منافع جامعه را در نظر گرفته و بر اساس آن ستراتژی و تاکتیک خود را مشخص نمود. برنامه‌ّ‌های جامعه‌محور هر زمان به عنوان اصول تغییر ناپذیر باید در راس فلسفه‌ی فعالیت‌ها قرار گیرند. به همین دلیل است که زمان حساب‌ها و منافع خُرد به سر رسیده است و هدف باید به عظمت خلق مشخص شده و جسارت میدان نیز درخور خلق باشد. درک و تحلیل هدف نیز بسیار مهم است و باید به شیوه‌ای مشخص شود که منافع حقیقی و درستِ بیشترین قسم یک جامعه را افاده کند، در غیر اینصورت جهت دهی کردن پتانسیل خویش برای رسیدن به منافع دسته‌ای بخصوص و محدود خواهد بود و از نمونه‌های بارز آن نیز انقلاب مردمیِ ۱۳۵۷ می‌باشد.

    برای مشخص کردن هدف ابتدا باید آنچه را جامعه در آن روبه سرازیری نهاده و یا از دست داده است را مشخص نمود و سپس توطئه‌های مربوطه را رمزگشایی و چاره‌یابی نمود. تثبیت، رمزگشایی و چاره‌یابی مسائل هیچ‌گاه از هم جدا نبوده و هیچ‌یک از اقشار جامعه از هیچ‌کدام از این مسئولیت‌ها تبرئه نخواهد شد. البته که وظیفه‌ی نیروی پیشاهنگ که همانا زنان و جوانانند دوبرابر خواهد بود. چرا که نیروی پویای جامعه اینانند و آینده‌ی جامعه نیز در فکر و قلب آنان نقش خواهد بست. امروز نیز خلقمان با یک نسل‌کشی فرهنگی و پراکندگی اجتماعی روبه‌رو است که برابر است با از دست دادن خصوصیات انسانی، ملی و تاریخی، اجتماعی، از دست دادن اخلاق و اصول همبستگی و در کل خصوصیات زندگی طبیعی.

    سالیانی است که خلقمان در معرض گوشه‌نشین شدن، بمباران‌های ایدئولوژیک و آسمیلاسیون فرهنگی، مارژینال شدن و قتل‌عام می‌باشد که دشمن(تمدن مرکز‌گرا که امروز در شخص امپریالیست‌های جهانی و دولت-ملت خود را سازماندهی نموده و در تمام جامعه پراکنده شده است) با هدف تسخیر و تسلیم جامعه در ابعاد ریزتر و ظریف‌تر به خورد جامعه می‌دهد که در صورت قبول نکردن و مقاومت نمودن نیز از تحمیل فشارهای وحشیانه‌ی آشکار بر خلق دریغ نمی‌کند. قتل‌عام، پاسیویزه و ایزوله کردن زنان در کنج خانه‌ّها و آشفته و بیکار نمودن جوانان به عنوان دو نیروی پویا و پیشاهنگ جامعه نیز از چنین پروژه‌ی شومی سرچشمه می‌گیرد. که در این ایام اخیر در منطقه و بخصوص ایران شاهد رویدادهای پی‌درپی کشتن زنان، تشوق به کشتن زنان از سوی دولت‌مردان با تحریک جزم‌گرایی‌های دینی و حس اقتدارطلبی مردان و برانگیختن حس مالکیت آنان، به کار گرفتن سلاح‌های بیولوژیک(از نمونه‌های اخیر آن کرونا است)همچنین اعمال سیاست بیو اقتدار و جهت‌دهی جوانان به زمینه‌های بیگاری که به دلیل نبود زمینه‌های امنیتی و قتل عمد(از جمله کشتار کولبران) نا امید و پاسیف گردانیدن و خرج کردن نیروی جوانان در راهی که به نفع تنها دولتمداران است. با چنین زمینه‌سازی‌هایی سعی در کشتن انرژی جوانان و زنان می‌شود تا به راحتی آینده‌ی جوامع کنترل گردیده و با مقاومت کمتری از سوی جامعه روبرو شوند. درصورت سازماندهی شدن و آگاه شدن این اقشار دولت به راحتی نخواهد توانست به اهداف خویش برسد.

    درون مایه‌ی همه‌ی نظام‌های سلطه‌گر ضدیت با جامعه و به شکلی خاص ضدیت با زن است. همانگونه که رهبر عبدالله اوجالان نیز بیان داشته‌اند میزان آزادی یک جامعه در گرو آزادی زنان آن میباشد. تا زمانی که زن آزاد نباشد جامعه نیز در قید و بند اسارت و بردگی خواهد بود. ذهنیت ضد انسانی جمهوری اسلامی به نیکی بر این امر واقف است و به همین دلیل نیز از همان ابتدای روی کار آمدنش به شکلی ملموس اقدام به تخریب شخصیت زن آزاد و ستایش زن ضعیف و ناتوان که همیشه تحت امر ذهنیت مردسالار باشد نمود.

    در این میان به جنایات رژیم ایران باید توجه داشت که میزان خشونت و ضدیتی که بر زنان از سوی ذهنیت مرتجع به شکلی بسیار سیستماتیک و هوشیارانه روا داشته می‌شود، قابل تأمل است. بی‌نصیبی شمار قابل توجهی از کودکان و بویژه کودکان دختر از تحصیل، افزایش روزافزون کودکانِ کار، پدیده‌ی کودکان خیابانی و افزایش بزهکاری و فحشا که از پیامدهای آن میباشد. افزایش زنان معتاد، ازدواج دختران در سن پایین که نماد بارز خشونت علیه زن است و هزاران معضل اجتماعی دیگر که زنان در ایران با آن دست و پنجه نرم می‌نمایند را نمی‌توان به شکلی سطحی تحلیل نمود. هدف تمام این رفتار‌ها نیز گوشه‌نشین گردانیدن زن و گسستن وی از جامعه است. البته وجود زنانِ عروسکی را نیز در مراکز دولت مشاهده می‌نماییم! چنین دو قطبی به جامعه این پیام را می‌دهد«یا باید سرکوب شده و شخصیتی مارژینال داشت و یا باید الگویی را که ذهنیت مردسالار پیشکش می‌کند را برای خود اساس قرار داد».

    در این اواخر بخصوص آنچه که از سوی رژیم استبدادی به خلق تحمیل می‌شود و از هر زمان بیشتر آشکارا شاهد آنیم بحران اقتصادی موجود در جامعه است. این وضعیت که از سویی نتیجه‌ی ناکارآمدی‌های دولتمردان و سیاست‌مداران ایرانی می‌باشد از سویی نیز جهت «بی اخلاق» گردانیدن خلق سیاستی عمدی است که با هدف به قهقرا کشانیدن فرهنگ خلق اعمال شده است. به شیوه‌ای که خلق را به این سطح می‌کشانند که تنها چیزی که به آن فکر کند تلاش برای نمردن است! علی‌رغم چنین تابلویی از وضعیت اجتماعی خلق‌های ایران هربار اعتراضات به حق خلق را سرکوب کرده و سعی نموده که با اعدام و قتل‌عام‌های خیابانی به آن خاتمه دهد. رژیم توتالیتار ایران سالهاست که سعی بر این دارد که اراده و باور مردم ایران را بر «دار» نموده و همه شریان‌های آزادیخواهی خلقهای ایران را مسدود نماید.

    در چنین موقعیتی است که جنبش آزادی‌خواهی کارزاری همه‌جانبه را اعلام نمود که بنیان گذاردن جامعه‌ای آزاد و دموکراتیک، جلوگیری از نسل‌کشی زنان و به کلی جامعه و خلق‌های تحت ستم و همچنین آزادی فیزیکیِ بنیان‌گذار زندگی آزاد رهبر عبدالله اوجالان را هدف خویش قرار داده است. کژار نیز با پشتیبانی از چنین کارزاری با شعار «علیه اعدام و نسل‌کشی زنان زمان زندگی آزاد فرا رسیده است» کارزار خویش را اعلام نمود. اعلام نمودن این کارزار در چنین موقعیتی متمرکز نمودن تمام نیرو و پتانسیل‌های جامعه در اطراف یک مشعل و رسیدن به هدف نهایی است. زمینه‌ی چنین کارزاری تاریخی ۵۰ ساله است که در شخص رهبری آغاز گشته و در جامعه گسترش یافته است. آغاز انقلاب شخصیتی و بنیاد نهادن نمونه‌‌ی شخصیت آزاد در شخص خود رهبری تجربه‌ای آغازین بوده که به الگویی جهت جامعه‌ی کوردستانی و حتی خاورمیانه تبدیل گشته است. رهبری با کشتن شخصیت اقتدارگرای مرد در شخصیت خویش و تحلیل شخصیت زن به برده تبدیل شده و تعریف زن آزاد توانستند علم ژنئولوژی را پایه‌گذاری نماید که همانا این علم نگاهی است به جهان و هستی از دیدگاه زن که ریشه‌کن کردن ذهنیت مردسالار و مرکزیت‌گرا را از سلول به سلول ایدئولوژی، علم، فلسفه و جهانبینی را هدف خویش قرار داده است. نباید فراموش شود که تولد چنین فلسفه‌ای در موقعیتی بود که خفقان موجود هرچند که در ابعاد جداگانه‌ای، لیکن جدای از بحران و کائوس امروزه نبوده و همچنین بسیاری خلق‌های ستم‌دیده اعم از خلق کورد با نسل‌کشی فرهنگی‌ و حتی بیولوژیک دست و پنجه نرم کرده و حتی در مرز فراموشی و فرار از خود به سر می‌بردند.

    کژار نیز با پیروی از چنین پارادایم(جامعه‌ی دموکراتیک-اکولوژیک متکی بر آزادی زن) و فلسفه‌ای این تجربه را اساس کار خویش قرار داده و پا به میدان گذاشت. از نو آفریدن شخصیت زن آزاد و سازماندهی نمودن تمام زنان ایرانی در اطراف هدفی مشخص را آماج اساسی خود قرار داده و مسئولت پشاهنگی برساخت جامعه‌ی آزاد و دموکراتیک ایران را به عهده گرفته است. امروز نیز با اعلام چنین کارزاری نه تنها زنان و تمام جامعه را به همبستگی و مبارزه فرا می‌خواند بلکه جدای از هر کارزار و کمپینی اعلام مبارزه در تمام عرصه‌ها را هدف قرار داده و تا رسیدن به هدف بازنخواهد ایستاد. همانگونه که ذکر نمودیم بخصوص در درون مرزهای سیاسی و دولتی ایران آنچه را که از هرچیز برای خلق لازم است ایجاد سازماندهی و کانالیزه کردن نیروی جامعه است. کارزاری را که کژار آغاز نموده با تحلیل موقعیت سیاسی و اجتماعی در خاورمیانه و ایران و همچنین بررسی و تشخیص شیوه‌ی مبارزه انجام شده است. به همین جهت با نگاهی باز و گسترده به شعار کارزار نیز می‌توان گستردگی و مصمم بودن چنین کارزاری را مشاهده نمود.

    در اصل کژار با بیان نه به اعدام، نه به خشونت علیه زنان و بله به دموکراسی خواهان بنا نهادن جامعه‌ای آزاد، یکسان و دموکراتیک می‌باشد و تمام سیستم اقتدارگرا و مردسالار را مورد نکوهش قرار داده و لزوم انقلاب را جهت تغییر لازم می‌داند. به همین دلیل با پیشاهنگی زنان و نیروی جوانان تمام اقشار جامعه را به پویایی و همبستگی زیر چتری کنفدرال فرامی‌خواند.

     



    کژار