• برچسب‌ها:, ,

    دین گرایی و جنسیت گرایی، دو پایه ی اساسی اقتدار

    29 نوامبر, 2020

    ارمانج ساریا

    ذهنیت اقتدارگر برای افزودن بر بقای خویش از دین گرایی و جنسیت گرایی استفاده نموده و شیوه ای از تفکر آن است. دین گرایی شیوه تفکر دینی جامعه را تغییر و از سوی دیگر اقتدار، دین گرایی را علیه دنیای اعتقادی جامعه استفاده و آن را به سوی تعصب دینی سوق داده است. جنسیت گرایی نیز مبین نابرابری بین جنسها بوده و این نابرابری علیه زنان است. یعنی جنسیت گرایی پوششی است که از سوی مرد هژمون گرا علیه زنان ایجاد شده است. ارزیابی رهبر آپو در مورد دین گرایی اینگونه است: دین گرایی همانا اعتقاد و اندیشه ی " پدیده گرایانه ی" آن است که در حد تعصب می باشد. زیر پایه ی این پدیده در واقع سیستم دولتگرا است؛ والوهیت به دولت عطف داده است.

     

    سیستم خدایی که راهبان سومری هزاران سال قبل انشا کرده اند در واقع خود دولت بوده که در پس این نقاب پنهان شده است.  امروزه نیز با توجه به سیستم مدرنیته کاپیتالیسم و دین گرایی می توان گفت دولت- ملت را به حد پرستش درآورده است. خدای این عصر، دولت-ملت است و دین برای این سیستم مورد استفاده قرار می گیرد. هر چند این دو مقوله به طور مجزا از یکدیگر هم به نظر برسند اما در ماهیت از یک منبع سرچشمه می گیرند یعنی از پدیده اقتدار. اقتدار و دولت است که این دو ذهنیت را تقویت می کند. جنسیت گرایی از اساسی ترین و کهن ترین تفکرات اقتدار بوده و پایه ملی گرایی، دین گرایی و علم گرایی است. تمامی ایدئولوژیهای هژمونی گرا بنیان خود را بر روی ضدیت زنان و مردان بنا نهاده اند. ضدیت مردان و زنان، سپس به ضدیت انسان با طبیعت تغییر می یابد. سپس سرکوبگر و مورد سرکوب قرار گرفته، ایجاد می شود، بعد از آن برده و ارباب، سپس سرف و سینیور و در انتها رئیس و کارگر، دولت و جامعه و در علم پوزیتیویست، ابژه و سوبژه ایجاد می شود. پایه ایدئولوژیهای "دیگری شدن" متکی بر ضدیت زنان و مردان است. همان طور که رهبر آپو نیز تاکید نموده، میتولوژی ( اسطوره شناختی)، دین، فلسفه و در انتها علم گرایی خود را در اطراف زندگی مشترک بنا می نهند. یعنی اگر مطابق ذهنیت مدرنیته کاپیتالیسم بیان کنیم، دین گرایی، ملی گرایی، علم گرایی خود را برای زندگی مشترک مرد حیله گر و زن برده  برساخته و منشا مسائل اجتماعی نیز این است.

     

    مرد حاکم و زن برده دلیل بروز تمامی مسائل جامعه است. در میان تشکیلات این ذهنیت، تفکری که به موازات جنسیت گرایی پیشبرد داده می شود، دین گرایی است. در اصل دین گرایی، با ایدئولوژیهای خود پیرامون زنان تنیده شده است. با نگاهی به بسیاری از تعاریف و کتب دینی با تحقیر و کوچک انگاشتن زنان مواجه خواهیم شد. کسی که تورات، قرآن و انجیل را خوانده، چگونگی شکل دهی و تربیت زنان در آنان را خواهد دید. در این کتب چگونگی تفکر، جسم و رفتارهای زنان به صورت آشکار آمده است. به عنوان مثال در قرآن سوره های نساء و نجم در رابطه با زنان وجود دارد و بدین گونه پروفیل یک زن برده و فرودست در این کتاب مقدس ایجاد شده است. البته قبل از گذر از این موضوع بایستی شرایط ابتدایی که دین در آن ظهور کرده را مورد بررسی قرار دهیم. به این دلیل  بررسی نگرش میتولوژیکی نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. بر کسی پوشیده نیست که اولین شکل اقتدار در تاریخ از سوی مرد حیله گر و حسود در مقابل زنان صورت گرفته و امروزه بسیاری از نتایج جامعه شناختی و تاریخی نیز آن را اثبات و رمزگشایی نموده اند. خوانشی صحیح از تاریخ، این مهم را نشان خواهد داد که سرچشمه ظهور اقتدار از این مسئله است.

     

    زنان اولین قشری هستند که سرکوب، تحت فشار و مورد استعمار قرار گرفته اند. گذر از جامعه طبیعی به جامعه دولت گرا از تحکم مردان بر روی زنان صورت گرفته است. پروفیل شکارچی-شامان و مرد قوی در مقابل زنان یک هم پیمانی نیرومند ایجاد نموده و پایه های سیستم دولتی را بنا می کنند. بعدها این هم پیمانی از سوی راهب و خدا شکل می گیرد. اولین شکست جنسی  زنان در این دوره صورت گرفت. رهبر آپو میتولوژی را یکی شیوه های جوامع کهن برای رسیدن به حقیقت ارزیابی می نماید. آری! میتولوژی یک روش و در واقع بیان سوسیولوژیک جامعه آن دوره بوده است. در واقع کسانی که میتولوژی را به طور صحیح درک نمایند قادر خواهند بود ویژگیهای جوامع هزاران سال پیش، چالشهای اجتماعی و سیستم جدید تشکیل یافته دولت را به خوبی تحلیل نمایند. منشا این تفکرات از آنیمیسم ( زنده گرایی) و فلسفه ی آن گرفته شده که بعدها ادیان تک خدایی از آن به عنوان مرجع استفاده و بسیاری از حکایتها و افسانه های میتولوژیک با یک خدا، خدای قوی، خدایی که دیده و شنیده نمی شود که هر چیز را می داند از صافی عبور داده و به یک تفکر خواهد رساند.

     

    قبل از ورود به مبحث تک خدایی، چند جمله در مورد تفکر میتولوژیک مفید خواهد بود. با نگاهی به اغلب افسانه ها و داستانهای میتولوژیک در مقابل خود، خداوندان بسیار نیرومندی خواهیم دید. خاستگاه اسطوره های کهن خاورمیانه، شخصیت خداوندانی است که خود را با برکت طبیعت کامل نموده، شفا دهنده و از عدالت اجتماعی دفاع می نمایند، است. در اصل اولین خداوندان، زنان هستند؛ در زبان کردی نیز "خدا" کلمه ای مونث بوده و ویژگیهای ماده بودن را تعریف نموده و به معنای آفریننده است.

     

    یکی از خلقهایی که بیش از همه جامعه طبیعی را زیسته، کردها هستند که هنگام پدید آوردن مفهوم خدا، در واقع به زنان خطاب شده است و به واقعیت صحیحی جلب نظر کرده اند. اما امروزه به دلیل حاکمیت ذهنیت پدرسالاری بسیاری از مفاهیم برای شناساندن مردان به کار گرفته می شود و این  کاملا با سیستم مردسالاری در ارتباط است. منشا حضور زنان در صدر داستانهای میتولوژی در واقع، از آنیمیسم است.  اندیشه زنده گرایی در واقع شکلی از تفکر زنانه  است. هر چیز را با معیار زنده بودن تعریف  و هر هویت و شخصیت را تعیین نموده است.

     

    هر تکه سنگ، خاک، آب، باد، حیوانات و گیاهان و در عین حال همه ی انسانها جزیی از یک کل بوده و به یکدیگر وابسته هستند. "دیگری" نبوده و چنین فراستی وجود ندارد. ذات آنیمیسم این است و در کیهان هر چیزی دارای یک معنا و هدف بوده و به کوانتوم عصر ما بسیار شباهت دارد. این شیوه از تفکر یکی از عناصر اصلی جامعه طبیعی و صورت اندیشه زنان است. پروسه های ابتدایی میتولوژی، از این واقعیت بسیار متاثر شده است. با نهادینه شدن بیشتر نظام دولت گرا، نگرش مردان آغاز به توسعه کرد. دیگر در کنار خدایان زن توانمند، خدایان مرد قرار دارند. مردانی که قبلا به عنوان پسر، برادر و همسر بودند، با نهادینه شدن بیشتر سیستم دولت، مردان به عنوان خدا جای گرفتند. این خدایان مرد و حیله گرترین آن در میتولوژی سومر، انکیدو است و در اولین فرصت، 104 " مه"، اینانا را می رباید. 104 مه در واقع تمامی نظم، دسترنج، اجرائات،هنر و صنایع دستی بود که جامعه طبیعی تا آن زمان کسب نموده بود. اما مرد حاکم این اندوخته ها را از زنان ربوده و از آن خویش نموده است.

     

    در اصل فرهنگی که امروزه بسیاری از چیزها را عاید مردان می داند، از هزاران سال بدین سو و نتیجه ذهنیت حاکمیت مرد است. این گونه عصر خدایان مردی که حیله گر، حسود و ظالمی که حتی به مادرش رحم نمی کند و بایستی از آن ترسید، آغاز شد. البته در مقابل این خدایان، زنانی که  اجتماعی بودن خود را حفظ و در راستای آن مبارزه نموده اند، وجود داشته است. این مبارزات  زمانی در نمود اینانا یا تیامات و زمانی در شخص لیلیت خود را آشکار ساخته است. یعنی در مقابل هر ماردوکی، یک تیامات قرار دارد. جامعه، دولت و ستم آن را به آسانی نپذیرفته است چون دولت خود را بر روی تحت فشار قرار دادن و سلطه بر جامعه تشکیل داده است. جامعه نیز در برابر این رویکرد مبارزه نموده که تا به امروز استمرار یافته است. در اینجا خدایان مرد،  نماینده دولت و خداوندان نیز نمود جامعه هستند. دلیل بحث نمودن من از میتولوژی این است که ادیان تک خدایی بیش از همه از میتولوژی به ویژه از حاکمیت مرد استفاده نموده است. دین حالتی از میتولوژی با قواعد و قوانین سخت که همه چیز را در یک خدا گردآورده و ارائه داده است. البته بر روی دین تعاریف بسیاری می توان نمود. چون حالتی از یک ذهنیت وسیع است. اخلاق اجتماعی را دین ایجاد ننموده است در واقع دین، تاثیر و نیروی اخلاق را درک نموده و خود را بر روی اخلاق پیش برده و در این مورد موفق هم بوده است.

     

    بسیاری از افراد همیشه اخلاق را به دین ربط می دهند در حالیکه اخلاق قبل از ظهور دین نیز وجود داشته است. اخلاق یکی از پایه های اصلی و جزء تفکیک ناپذیر جامعه است. در واقع دین، اندیشه انسان را به سوی دگماتیسم سوق داده و به عبودیت و بندگی برای یک خدای تحاکم گرا تحمیل می کند که این خدای حاکم یک مرد است. یهودیت که اولین دین تک خدایی است در اصل سنتز بسیاری از خدایان مرد از جمله انکیدو، ماردوک و زئوس است که بسیاری از ویژگیهای خود را از این خدایان فراگرفته اند. اوست که سرنوشت انسانها را تعیین و آنها را خلق می کند و همه چیز در دست اوست و انسانها بایستی در برابر او سر تعظیم فرود آورده و از اوامر او خارج نشوند. در دین یهودیت تعابیر خصمانه ای در مورد زنان وجود دارد، اگر تورات خوانده شود به مثالهای بسیاری برمی خوریم. به عنوان مثال نام لیلیت که در تورات وجود دارد در میتولوژی سومر در اصل " لاماشتو" است اما در تورات همیشه به عنوان هستی شیطانی شناسانده و مورد لعن قرار گرفته است. او مادر اجنه و برای نابودی انسانها سوگند خورده است. مردان را منحرف و کودکان را می رباید. در واقع لیلیت، در مقابل مردان تسلیم نشده و زنی بوده که " خود بودن" خود را حفظ نموده است. در مقابل آدم، تعظیم ننموده و حاکمیت او را نپذیرفته و مصمم است به تشکیل یک زندگی جدید. دلیل اینکه مورد لعن قرار گرفته نیز، این است. بعدها شخصیت زنی را ایجاد نموده که با مرد، بیعت نموده و آن، حوا است و روش وابسته نمودن زنان به مردان این است که زن از دنده های چپ مردان آفریده شده است. ذاتا کسی که مرد را آفریده یک خدا است و خدایی مرد است که او را از خاک آفریده و زنان را از خاک نیافریده بلکه از دنده های مرد آفریده است. بعدها براساس کتب دینی زنی که میوه ممنوعه را خورده، مرتکب بزرگترین گناه شده و کسی که به او کمک کرده، شیطان است. در واقع ما زنان این را اینگونه می توان تفسیر نمود. حوا چیزی را که نبایستی انجام دهد، انجام داده و از اوامر مرد، سرپیچی نموده و درخت سیب، درخت دانش است و آدم و حوا یعنی بشر باید از دانش دوری گزیند. بایستی در اینجا به یک نکته اشاره نمود که درخت سیب در اصل درخت انواع میوه بوده و سمبل زن و خداوند ( الهه) است. علاوه بر این ماری که نزد حوا می آید نماد یک زن است. یعنی هر چیزی که زنان را سمبلیزه می کند یک موضوع بحث تهاجم است. اگر به مبحثمان بازگردیم انسان آگاه، انسانی تواناست و در سایه این توانایی، می تواند مقاومت کند. خدا یعنی دولت از جامعه آگاه هراس دارد به این دلیل با مفاهیمی که خود ایجاد نموده در نمود زنان، جامعه را وادار می کند از او پیروی نماید و آن را تضعیف کند. یعنی هر اندازه هم که از دنده مردان آفریده شده باشد نیز حوا و لیلیت از یک جنس هستند. اما بایستی این نکته مهم را به زبان آورم که هر اندازه خاخام های یهودی تلاش کردند تا نام خداوند مادر را از تاریخ بزدایند اما بر خلاف خواسته ی آنان، این محقق نشد. این واقعیت در تورات انعکاس یافته است. در تورات نام پیغمبران زن وجود دارد به عنوان مثال ماریا، خواهر موسی. در واقع این پیغمبران مبین وجود زنان توانا در آن زمان است. ذاتا در مراحل ابتدایی تشکیل یهودیت در جامعه،  یک ایمان قوی به خداوندان وجود دارد و این اعتقاد در کتاب مقدس نیز انعکاس یافته است.

     

    با پیشرفت یهودیت و در ادیان مسیحیت و اسلام علیه زنان ذهنیتی بسیار جنسیت گرا حاکم است. اولین اقدام این ادیان تعریف کار  و ایجاد سیمای زنان است. بسیاری از زنان عزیزه مسیحی به عنوان گناهکار، زنانی که مردان را از راه به در کرده، بی عقل و شیطان شناسانده شده اند. چون به تعبیر آنها هر زن گناهکاری، دختر حواست. در اینجا کلمه ی شیطان نیز مهم است. اگر دقت شود کسانی شیطان خوانده شده اند که خط آنها را نپذیرفته اند. یعنی در واقع شیطان خود جامعه طبیعی است که  از سوی حاکمان مورد لعن قرار گرفته است. همانگونه که در عصر ما دولتها مخالفین خود را تروریست می خوانند پس در اینجا درک کلمه شیطان آسان خواهد بود.

     

    مریم مسیح و قوه ی زایندگی او نیز به خدای مرد نسبت داده شده است. خدا در او دمیده و زن نیز به دنیا آورده است. رهبری مریم را به عنوان زنی که همیشه گریان و بیچاره بوده، تعریف نموده است.  شخصیت

    در جوامع مسیحی مریم به عنوان زنی نمونه و ایده ال نشان داده شده و به زنان توصیه شده که همانند او باشند. سیمای زنی که هر زمان چشمانش اشکبار و برای کاستن آلام خود توانایی مبارزه ندارد و دارای عفت و ناموس است. زنانی که مطابق چنین معیارهایی نباشند، به شکلی بی رحمانه مجازات و کشته می شوند.

    قتل جادوگران که از سده پانزده در اروپا آغاز و تا سده هجده ادامه یافت، نمونه ای از این رویکرد است. ظهور کاپیتالیسم که مصادف با این پروسه است؛ در واقع طیفهای کاپیتالیست تحت نام دین، نیروی پویای جامعه ی اخلاقی و سیاسی یعنی زنان را مورد حمله قرار داده است. با استفاده از عبارات دینی در اصل زنان فدای کاپیتالیسم شده اند. در طول سیصد سال این قتل عامها به خارج از اروپا نیز گسترش یافت و هزاران زن کشته شدند. گفته می شود در برخی از مناطق اروپا در آن دوران، زنی باقی نماند. در اینجا حالت تو در تو بودن دین گرایی و جنسیت گرایی دیده می  شود.

     

    در جوامع خاورمیانه بیش از همه تاثیر دین وجود دارد و بایستی دین گرایی و جنسیت گرایی در نمود دین را بیش از همه مورد تفسیر قرار دهیم. اسلام نیز یکی از ادیانی است که در ابتدای ظهور خود از عبارات جنسیت گرا استفاده کرده است. هر چند حضرت محمد ظاهرا در برخی موارد جلب توجه نماید از جمله مانع شدن از زنده به گور کردن دختران و صحبت نمودن با زنان در باب مسائل سیاسی در مساجد باشد، اما این نشان از تغییر بزرگی نیست چون خود وی دارای همان نگرش است. در نتیجه یک خدای آسمانی وجود دارد که همگان بنده ی اویند. ذاتا این دیدگاه خود دارای مسئله و یکی از نتایج ایدئولوژی مرد تحاکم گرا است. اما این یک واقعیت است که در صدر اسلام نیز زنان توانایی بودند.

     

    خدیجه و عایشه زنانی بودند که نقش یک زن سنتی را نپذیرفته اند. در اعلان پیامبری حضرت محمد، خدیجه دارای نقش مهمی بوده و در واقع خدیجه او را آموزش داده است. با بررسی جامعه شناختی اسلام بدون شک زنان در مراحل اولیه ظهور اسلام نقش مهمی داشتند. هر چند برخی از مردان محقق در باب الهیات معتقدند که زنان در سایه پیغمبران قرار داشته اند. جوامع عرب که اسلام در آن ظهور کرد نیز در آن فرهنگ مادر- خداوند زیسته می شد. در دوران قبل از اسلام جوامع عرب به خداوند اعتقاد و او را دوست داشتند. عزا، منات و لات این خداوندان  توانا از اینان هستند. نام عبدالله در زبان عربی قبلا به صورت عبدالعزا بود یعنی بنده ی عزا. اما بعدها مفهوم خداوند این وضعیت را تغییر داد و در صحنه تاریخ دیگر یک خداوند مرد وجود دارد که  ازلی و ابدی است. از دیدگاه اسلام زنان برای مردان به مثابه مزارعی است که می توانند هر اقدامی در آن انجام دهند. اگر دقت نماییم زنان به خاک تشبیه و مردان به گاوآهن. علاوه بر این در باور خداوند خاک، سمبل زنان است. بسیاری از مادر- خداوندان در عین حال مادر خاک اند چون در اصل خاک هر زمان از خود محصول تولید کرده و در مراحل اولیه زنان هر زمان با خاک سمبلیزه شده اند. یعنی از طریق نمادها مردان نسبت به زنان برتری یافتند. زنان در اسلام همیشه گناهکار و کم عقل شناسانده شده اند. ابزاری برای ارضای مردان اند و اگر بنده ی خوبی برای مردان باشند حوریان بهشت در انتظار او خواهند بود. هر زمان موظف به خدمت به مردان هستند و بعد از مرگ نیز همیشه به مردان خدمت خواهند کرد. شهادت زنان را نمی پذیرند، از میراث تا قواعد اجتماعی حتی قوانین، بر خلاف حقوق زنان بوده و نادیده گرفته شده و این جنسیت گرایی در اسلام برجسته است. تفسیر قرآن از سوی مردان و  ارائه نظرات علیه زنان، اسلام را به دینی که زنان را مورد تحقیر و سرکوب قرار می دهد، تغییر داده است. امروز بسیاری از محققان زن الهیات در تلاشند قرآن را از نو مورد تفسیر قرار دهند و کدهای جنسیت گرای آن را رمزگشایی نمایند. اما برای گذر نمودن از جنسیت گرایی تنها به این بسنده نمودن، کافی نیست.

     

    حجاب در طول تاریخ دارای سرگذشت طولانی بوده و ابتدا در دین اسلام بر زنان تحمیل شده است. مطابق قواعد اسلام بایستی زنان همیشه پوشیده باشند و نه تنها موها بلکه بسیاری از اعضای بدن او بایستی پوشیده باشد. فرهنگ محرم و نامحرم بیش از همه در دین اسلام مورد اهمیت قرار گرفته است. محرم به معنای پنهان و بسته است و این بدین معناست که باید زنان در بیرون از خانه پوشیده باشند و با چادر از خانه خارج شوند که این در واقع به این معناست که زنان باز در خانه بوده و اسلام هر زمان به مقوله محرم و نامحرم بین زنان و مردان تاکید می کند.

    امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی زنان مجبور به رعایت حجاب هستند و زنان و مردان، مطابق احکام دین نبایستی در یک مکان با یکدیگر باشند. به دلیل ذهنیت مردانه هر چیز برای مردان مشروع و برای زنان ممنوع است و زنانی که بر خلاف این قواعد عمل نمایند سنگسار شده و یا برچسب بی اخلاق به او زده می شود و برای این منظور بسیاری از احکام و تعاریف دینی را به کار می برند. دلیل تفسیر گسترده این موضوع این است که ایران به عنوان یکی از کشورهای اسلامی پایه های سیستم خود را بر روی دین گرایی و جنسیت گرایی بنا نهاده و دارای کاراکتری است که دین گرایی، ملی گرایی و جنسیت گرایی را استادانه مورد استفاده قرار می دهد. به این دلیل که خود خارج از سیستم مدرنیته کاپیتالیسم قرار دارد و برای این به ذهنیت مخالفت جامعه با کاپیتالیسم نیاز دارد در غیر این صورت چگونه توانایی ادامه قدرت را خواهد داشت؟ سیستم ایران سیستمی است که در نمود زنان تمامی ممنوعیتها و موانع آزادی را با دین گرایی بر جامعه تحمیل می کند.

     

    دین گرایی و جنسیت گرایی آنچنان در یکدیگر آمیخته شده اند که تفکیک آنان امکان ناپذیر است. نمونه های آن حجاب اجباری، ازدواج اجباری و در سنین کودکی و صیغه موقت که در واقع شیوه ای برای اشاعه فحشا است از نمونه های این اختلاط است.

     

     

    اعدام دختران جوان و بکارت آنان را با تجاوز از بین بردن خود نمونه ای است که چگونه دین را دشمنانه علیه زنان بکار می برند. البته در تمامی دنیا دولت- ملتها بقای خود را بر روی این دو مقوله تضمین کرده اند و ایران در صدر این کشورها قرار دارد. دلیل وجود ازدواج کودکان در ایران الگو قرار دادن ازدواج حضرت محمد با عایشه جوان است که این به تمامی فراستی غیر انسانی است. بالا بردن سن ازدواج به دلیل واکنش شدید جامعه، راه چاره نخواهد بود. به طور خلاصه ایران دین گرایی و جنسیت گرایی را به عنوان یک ایدئولوژی علیه جامعه بکار می برد. طبقه ی علما و روحانیون برای تحت حاکمیت درآوردن جامعه از دین استفاده و بسیاری از اقدامات آنتی دمکراتیک و غیر انسانی خود را تئوریزه می کنند. در مقابل عدم پذیرش جامعه، آنان را شدیدا مجازات و تحت فشار قرار می دهد. دین گرایی و جنسیت گرایی که یک عبارت ایدئولوژیک تهاجمی است هم برای زنان و هم مردان یک مسئله بوده و ضرر آن متوجه همه جامعه است. علی رغم وجود اعمال غیر انسانی دین گرایی و جنسیت گرایی، جامعه همیشه به دفاع از خود در مقابل این رویکردها پرداخته است.

     

    جامعه همیشه با معیارهای اخلاقی و سیاسی از خویش محافظت و در برابر آن عصیان نموده و این برای هر جامعه ای صادق است. در برابر تمامی تهاجمات ایدئولوژیکی سیستم، جامعه نیز به یک دفاع ایدئولوژیکی  پرداخته است. زندگی مشترک آزاد شیوه ای از دفاع جامعه در برابر سیستم است که نه براساس سرکوب و تحت فشار قرار دادن زنان بلکه بر اساس دوستی و احترام متقابل و ارزشهای آزادی و مبارزه در راه کسب آن است. شرایطی که رژیم ایران ایجاد نموده دیگر برای جامعه قابل تحمل  وپذیرش نیست و جامعه برای رهایی از چنین وضعیتی در جستجوی راه چاره است و در انتها راه رهایی را در خویش خواهد یافت.

     

    ذهنیت اقتدارگر برای افزودن بر بقای خویش از دین گرایی و جنسیت گرایی استفاده نموده و شیوه ای از تفکر آن است. دین گرایی شیوه تفکر دینی جامعه را تغییر و از سوی دیگر اقتدار، دین گرایی را علیه دنیای اعتقادی جامعه استفاده و آن را به سوی تعصب دینی سوق داده است. جنسیت گرایی نیز مبین نابرابری بین جنسها بوده و این نابرابری علیه زنان است



    کژار