• برچسب‌ها:, ,

    مسأله‌ی حجاب، مستلزم تغییر ذهنیت اقتدارگرایی

    6 سپتامبر, 2022

    مهاباد راپرین – عضو کژار

       متولوژی‌های موجود در خاورمیانه و یونان، بسیاری از مسایل تاریخی را در خود می‌گنجاند. ذهنیت چگونه شکل گرفت. از اینانا به تیامات می‌رسیم. از زنان نیرومند به زنی که نیرویش را از دست داده، شکست خورده و توسط پسرش ماردوک تکه‌تکه می‌گردد، بعداً به متولوژی زنی که خشمگین بوده و همانند مردان است و تنها بعد غریزه‌اش را به کار می‌اندازد، بعد از آن نیز زنی که همیشه گناهکار دیده می‌شود، فریب خورده و فریب می‌دهد. ببینید با همین رویه به کجا رسیدیم. دین، فلسفه و علم، تماماً خود را بر این سیر تاریخی‌ای که زن شکست خورده، بنیاد نهادند.

       ذهنیت، پایه و اساس هر تحولی است. به همین جهت، در سیر تاریخی شکست جنسی زن، برای تغییر و تحول در ذهنیت اجتماعی جامعه‌ی طبیعی، با هر شیوه‌ی ممکن و ابتدا از طریق داستان‌ها و متولوژی‌ها شروع به شکل‌دهی ذهنیت ضعیف گرداندن زن نمودند. این ذهنیت در اطراف باوری و اعتقادات شکل‌ گرفته و گسترش می‌یابد. اگر ذهنیت تغییر یابد، هر چیزی قابل تغییر است. انسان‌های آزاد جامعه‌ی طبیعی نیز از همین طریق به برده مبدل گشته‌اند. اقتدار نیز از طریق ذهنیت، شکل گرفته است. یعنی می‌توان گفت که اقتدار و بردگی توسط آماده‌سازی زمینه‌ی ذهنی در جامعه شکل گرفته و توسعه یافت. از طریق دین، خدا را خالق و مظهر اراده‌ی جمعی قلمداد کردند و مخلوقات را نیز عبد و بدون اراده، دولت نیز اراده‌ی خدایی بر زمین و عبدها نیز بردگان و اطاعت‌کنندگان آنها. قبول چنین ذهنیتی، بدون احتساب ابعاد باوری و اعتقادی انسان‌ها، با ذهنیت اقتدار منجر به پدید آوردن بحران در جامعه گشته و نمی‌توان باوری و اعتقادی را که به نیروی مقاومت زن از بین رفت در آن دخیل ندانست. باوری و اعتقاد، مطلق نیست، اما واقعیت این ست که انسان به چه باور و ایمان بیآورد، آن خواهد بود.

       بایستی ابتدا پی برد که برای هر زنی، تعریف زن چیست؟ زن خوب، زن بد، زن نیرومند و زن ضعیف کیستند؟ بردگی زن، دلایل مختلفی دارد و یکی از آنها نیز خانواده و تشکیل آن است. به‌ویژه در زمان سورمیان(اولین دولت که در خاورمیانه شکل گرفت) مسأله‌ی خانواده را بسیار حساس ارزیابی نموده‌اند. دلیل نخست شکل‌گیری خانواده، آن است که محصولات زنان را به زیر استثمار خود بکشانند. برای آن‌که زراعت و کشاورزی زنان را تحت حاکمیت بگیرند، ابتدا زنان را به زیر حاکمیت کشانده‌اند.

       در آنزمان، بیش از هر کسی در جامعه، زنان دارای بهره و محصول بوده و نقش مهمی در اجتماع ایفا نموده‌اند. از همان اوان تاریخ سومر، جهت تشکیل خانواده، تلاش فراوانی صورت گرفت، درواقع می‌توان گفت که نهادینه‌سازی اقتدار دولت در جامعه، توسط خانواده و بر زن و فرزندان اجرایی گشت. بدین‌معنا، بردگی مرد بر زن، موضوعی شخصی نیست. هیچ مردی بر زن در خانواده به شیوه‌ای شخصی حاکمیت خود را اعمال نمی‌کند، بلکه عرف و عادات اجتماعی‌ای را که سالیان سال سیستم مردسالاری بر جامعه حاکم نموده و به فرهنگی مبدل کرده است. زمانی که این عرف و عادات نهادینه گشته و به فرهنگ مبدل شدند، تغییر آن به سادگی میسر نخواهد بود.

       ازدواج به نهادی تبدیل شده که روزانه زن مورد آزار و خشونت‌های جنسی و فیزیکی قرار گرفته و زن به خادم مرد تغییر نقش داده است. همان زنی که زمانی مورد تقدس جامعه بود. حتی معیارهای ارتباطات جنسی نیز به شیوه‌ای جداگانه، تغییر شکل داده است. ازدواج منجر بدین شده که مرد، کاملاً بر زن حاکم گشته و بیش از هر چیز در بعد جنسی زن را ارزیابی می‌کنند. از شکل و شیوه‌ی انتخاب همسر گرفته تا معیارهایی که زن خود را برای مرد زیبا می‌نماید. دومین دلیل نهادینه‌سازی در نظام خانواده این است که میراث به فرزند پسر خانواده انتقال یابد و حقوق پدری دیگر بر حقوق مادری پیشی می‌گیرد و البته این مورد از طریق ازدواج به ضمانت درآورده شد. دولت‌ها در این راستا، کاملاً نقش اصلی و اساس را ایفا نموده‌اند.

       برای نمونه، برای اولین‌بار حجاب در دولت سومر پدید می‌آید، البته به شیوه‌ای رسمی نبوده است. اولین ملتی که حجاب را به شکل قانونی تصویب کرده‌اند، آشوری‌ها ـ سریانی‌ها بودند. یعنی برای زنانی که ازدواج کرده‌اند، پوشاندن موی سر اجباری بوده و زنانی که با مردان بسیاری هم‌خوابه می‌شدند، حجاب نداشتند. درواقع این قانون برای جدا کردن زنان از همدیگر و این‌که کدامین زن ازآنِ یک مرد بوده و تشکیل خانواده داده و کدامین‌شان ازآنِ مردان بسیاری است؟! درواقع حجاب برای اولین‌بار با ذهنیتی که ازآنِ چند مرد هستی، بوجود آمد. چرا تا این‌اندازه ادیان مختلف بر دین تأکید می‌کرده و می‌کنند؟ در تمامی ادیان این به شکل عرف و عادتی نیز درآمد. در مسیحیت و یهیودیت نیز بدین شکل بوده که البته تغییرشکل یافت. این پوشاندن سر و ارتباط دادن آن با عفاف، یعنی ازآن یک مرد بودن و اولین بار آنچنان‌که گفتیم در سومر و برای مشخص کردن زن مزدوج و غیرمزدوج پدید آمد.    

       در این‌جا تفاوتی میان خصوصی بودن و عمومی بودن موجود نیست، آنچه هست در واقع در زیر حکم مرد و مردانی بسر می‌برد. در خانواده بود که خدامی زن را نهادینه‌سازی کردند. در همان خانواده بود که زنان نسبت به خود بی‌باور گشته و در برابر مردان خود را حقیر و کوچک دیدند. از همان اوان کودکی، دختران را چنین آموزس می‌دهند که در برابر مردان در درجه‌ی کمتری قرار دارند. این مسأله از سومر شروع گشته، در آشوری‌ها قانون شد و در یونان وضعیت بدتر گشت.

       در سومر هنوز نیز قوانین بسیار خشک و بسته‌ نبود. برای نمونه در قوانین سومر، اگر همسر زنی، حاضر نبود، زن می‌توانست با مرد دیگری باشد و حتی اگر فرزندی بیآورد با بازگشت همسرش، بایستی فرزند آن را بزرگ می‌کرد، اما قانون حمورابی آشوری بسیار سنگین‌تر شد. در قانون حمورابی و در بابل هر زنی، بهایی داشت. یعنی زنان را به‌مانند حیوان، خرید و فروش می‌کردند. قانونی که تا به امروز نیز ادامه دارد. هر بار و با هر قوانینی که به عرف و عادات خانواده مبدل شد، زنان را از همدیگر پارچه کردند. در جوامع پیشین، معیار و ارزش‌های اجتماعی در ارتباطات جنسی دارای سطحی بود. با گذشت زمان، ارتباطات جنسی بیشتر رنگی غریزی به خود گرفت.

       در قوانین یونان، مردی می‌توانست انوع ارتباط جنسی داشته باشند، فیلسوفان یونان نیز درباره‌ی آن گفتگوهایی داشته‌اند، برای آنکه فرزندی بیاورند، زنی دارند. برای دلخوشی خود، زنی دیگر دارند، برای تطمین غریزه‌ی خود نیز فاحشه‌ای(که بدان‌ها مَترس می‌گفتند و هنوز نیز در ترکیه، این عنوان صادق است.) و برای آن‌که جامعه را نیز به سمت‌وسوی مردانگی ببرند، پسران جوانی که با آنها ارتباطات جنسی بگیریم و فلسفه، سیاست و مسایل نظامی را بدان‌ها می‌آموختند. ارتباط با پسران جوان و در قصرها‌ آن‌ها را نگه‌داری کردن، در عین حال در میان فارس‌ها و عرب‌ها نیز موجود بود و البته در یونان به شیوه‌ای رسمی بوده است. حتی در برخی از منابع، می‌گویند که یونان از فارس‌ها یاد گرفتند.  دولت و اقتدارگرایی مرد، جامعه را به سطحی چنین رساند. زنان و کودکانی که مورد استفاده‌ی جنسی مردان و اقتدار‌گرایی قرار گرفت و با گذشت زمان، جامعه در شخص زنان و جوانان به جایی رسید که در برابر نیروی خود بی‌باور شده بود. در عین حال، زنان فیلسوفی که بدان‌ها(هَتَره) گفته می‌شد و اینان نیز زنان عالمی بودند که در معابد زنان آموزش‌دیده و آموزش نیز داده‌اند، زمانی‌که اقتدارگرایی مردان توسعه می‌یابد، بسیاری از آنان ربوده، سوزانده و سربنیست می‌گردند. در تمامی یونان، این زنان بودند که فلسفه را به مردان آموخته‌اند. هَتَره، حجاب نداشتند و موی خود را نمی‌پوشاندند و کار آنها تنها گفتگو با فیلسوفان بوده و یاد دادن موضوعات فلسفی بوده است. سقراط، ارسطو و افلاطون هتره‌ای داشته‌اند. هتره اکنون در زبان کوردی به معنای مصر و پافشار می‌آید و آتشین نیز معنا می‌دهد.)

       با گذشت زمان، تغییر در ذهنیت جامعه با تصویب قوانین، تغییر و تحولات عمیقی را منجر شد. مسأله‌ی حجاب در جامعه برای زنان به پارچه‌نمودن زنان و اعمال ستم بیشتر بر آنان مبدل شد. حجابی که با ذهنیت مردسالاری و اقتدارگرایی هزاران‌ساله با فرهنگ اجتماعی عفاف و کرامت زن توأم گردید و در ادیان دیگر به اشکال گوناگون تغییرشکل یافت، هنوز نیز در برخی از ادیان موجبات مقاومت و مبارزه‌ی زنان را به‌دنبال داشته است. حافظه‌ی تاریخی‌ اقتداری که زن را با شکل و پوشش‌، ارزیابی نموده و به‌مانند ابژه‌ای برای اعمال حاکمیت خود به‌کار می‌گیرد، زنان را به عصیان واداشته و به انحای مختلف در برابر فرهنگ مردسالاری به قیام برخاسته و حاضر به قبول فرودستی‌ای که اراده‌ی زن را شکسته و موجودیت او را به نابودی می‌کشاند، نخواهد بود.

       هرگونه مقاومت و نافرمانی‌ای در این راه می‌تواند، ایدئولوژی سیستم‌های حاکمه‌ی مردسالار را هدف گرفته و ایدئولوژی رهایی زن را برجسته سازد. مسلماً تغییر ذهنیت اجتماعی با دادن بدیل‌های فراوانی میسر خواهد گشت و زنان با عملکرد خود، اثبات نموده‌اند که برای دادن این بدیل‌ها آمادگی لازم را داشته و دارند، اما باری دیگر بایست تأکید بر این داشت که نه ایدئولوژی‌ ارتجاعی و دوگم اسلام سیاسی و نه ایدئولوژی لیبرالیزم نخواهند توانست، آلترناتیوی را برای زنان بعمل بیآورند.         

       همچنانکه زنان از طریق متولوژی، تشکیل خانواده و تصویب قوانین و تبدیل آن به فرهنگی اجتماعی، شکست جنسی‌ را تجربه نموده و تا به امروز ادامه یافته، مستلزم آن است تا با تغییر فرهنگ مردسالاری از طریق دموکراتیزاسیون خانواده، تلاش و مبارزه‌ی لازمه صورت گرفته و فرهنگی دموکراتیک را رقم زد. فرهنگی که در آن جامعه‌ی جنسیت‌گرا را به آزادی زن فراخوانده و نگاه جنسیتی به زن را متحول می‌گرداند. البته که چنانکه ذکر آن رفت، تغییر ذهنیت اجتماعی، کار سهلی نبوده و نیازمند همبستگی و همگرایی تمامی زنان، اقشار و اصناف مختلف جامعه می‌باشد. مبارزه و مقاومتی که زنان با سازماندهی تمامی جوانان و جلب حمایت و پشتیبانی دیگر اقشار اجتماعی، جهت گذار از جامعه‌ی جنسیت‌گرا و اقتدارگرا به جامعه‌ی دموکراتیک، اخلاقی و سیاسی گام بگذارند و این نیز با اصرار بر آزادی میسر خواهد گشت.  



    کژار