تن نامنسجم با رویای فتح
1 اکتبر, 2020شکوه کریمی
درطول تاریخ کشورگشاییهای عظیم و غرور مردان دلیر توام با فتح بدن زنان بوده است، زنانی که حمایت سربازان دلیرشان را از دست دادهاند بدنهای ضعیف و رها شدهای که بیحفاظت ماندهاند و اولین اصل دلیر مرد، حفاظت از تنهای زنان تعریف شده در محدودههای جغرافیایی یکسان است. واقعیتی که زنان را وادار میکند خود را ابژهی دلیرمردانی ببیند که از آنها محافظت میکنند.
جنگ همچون دیگری بزرگ زنان را وا میدارد که به بدنهای نحیفشان همچون جسمی ضعیف و محتاج حفاظت بنگرند و مردان کشورها را براین میدارد قوانینی وضع کنند تا از آزادی زنان بکاهد به نفع حفاظت از جسم نحیفشان .
در جنگ شکست و پیروزی، سهم مردان فاتح و شکست خورده تنهای زن با رد تجاوز و حقارت رها شده میان آوارهای جنگ از هر دوسو است. شکست دلیر مردان، شکست و فدا شدن سوبژکتیویته زنان است. گویی زنان همیشه محتاج حفاظت و امنیت از سوی مرداناند و جنگ پایانناپذیر ابژه شدن زنان و دلیری مردان، گریزناپذیر مینماید. بهانههای جنگی که خود، برساخته از بینشهای مردسالارانه همچون نژاد، مذهب و تمامیت ارضی و کشورگشایی بیشتر است و زنان را در همه ابعاد قربانی سوبژکتیو مردان میکند. زنان از هر دو طرف فاتحان و شکستخوردگان، بعد از جنگ خود را محتاج مردان میبینند. امنیتشان را مدیون مردان غیور و تجاوز به تن و فروریختنشان را مرهوم شکست دلیر مردانشان میبینند و تمامیت خود را وابسته به مردان کشورشان میدانند و در این میان سهم کوچکی از فتح به این ابژههای برساخته از مردان میرسد و بردگی و به تاراج رفتن جسم روح، سهم زنان در طرف شکستخورده است. چه فاتح، چه شکست خورده، زنان قربانیان وحشت زده آرمانهای بزرگ مردانند و این جنگ برای زنان هیچ وقت برندهای نداشته و سرنوشت زنان از هر سو برابر با است قربانیان مظلومی با جسمهای نحیف، ضعیف، بیدفاع، بی سکنی با چشمانی بیسو با کودکانی که چشمانشان تربیت میشود مردان را غیور و زنان را ضعیف ببیند.
جنگ بوسنی و هرزگوین سال ۱۹۹۲ آغاز و در سال ۱۹۹۵ به پایان رسید. در این جنگ به گفته کارشناسان به ۵۰۰۰۰ زن تجاوز شد و هزاران کودک مقابل چشم مادرانشان به رگبار بسته شدند. حاصل این جنگ هزاران زنی بودند که بعد از تجاوز و شکنجه توسط صربها و کرواتها دست به خودکشی زدند. زنانی که خود را از دست رفته دیدند و به جسمشان همچون زائدهای بیهویت و رنجور که تنها بستر فتح مردان است، نگریستند و در ذهن رویای مرد بودن، غیور بودن و فاتح بودن دیدند.
در ۲ مه ۱۹۴۵، برلین تسلیم نیروهای شوروی شد. نیروهای مسلح آلمان در ۷ مه در غرب و در ۹ مه در شرق بدون هیچ قید و شرطی تسلیم شدند و روز ٨ مه ۱۹۴۵، روز پیروزی در اروپا اعلام شد. روزی که فاتحان برلین خود را ناجی اروپا معرفی کردند ۲ میلیون زن آلمانی مورد تجاوز مردان روس قرار گرفتند. گویی هیچ فتحی بدون فتح بدن زن امکانپذیر نیست. دیدگاه مردسالارانهای که برای تحقیر شکستخوردگانشان زنان را همچون ملک و غرور مردان را له میکند و به صورت سیستماتیک و همچون یک تاکتیک مهم در جنگ به زنان تجاوز میکنند. زنانی که هیچ رویای فتحی درسر ندارند اما تنشان قبل از خاک تسلیم سوژههای شکستناپذیر فاتحان میشود و بر شکست مردانشان اشک میریزند و زنان روس خدا را شاکر بودند که مردانی قوی دارند که میتوانند از جسم نحیفشان محافظت کنند، زنانی که تلاششان برای سوژه شدن همیشه شکست میخورد، چه سمت فاتح باشد چه سمت شکست خورده. این آگاهی ناشادی است که حقیقتشان را پاره پاره و نامنسجم میکند و همیشه همچون ابژهای تن به شکستهای مکررشان میدهند و مردان، دیگریهای بزرگیاند که چه پیروز باشند چه شکست خورده، سوژههای نامیراییاند که میجنگند، غیورند، جسم قوی دارند و مسئول پاسداری از تنهای نحیف زناناند، جنگی نابرابر که همیشه این زنانند که شکست میخورند و مردانند که پیروز می شوند، چه سمت فاتح باشند چه سمت شکست خورده گان.