• جهت آزادی خلق خویش، مجددا خویش را نوسازی می‌کنیم

    17 نوامبر, 2023

    رهنمود رهبرآپو

    سال بە پایان می‌رسد، بە هنگام برداشتن اولین گام‌های حملە آسای سال ٩٤ برخی از دختران و پسران جوان خواهان مشارکت در ارتش خلقی بە پیشاهنگی سیاسی حزب و مشارکت در جنگ در زمانیی نە چندان دور می‌باشند. رد زندگی گذشتە از طرف انسان، آمدن بە وطن و خواستە پیشروی در راە آزادی از صمیم قلب، با ایمان و حتی عشق گامی بسیار مهم است. این پیشروی، در مبارزە انسانیت، پیشروی برای شناخت خویش و ایجاد شرایط زندگی خویش براین اساس است. این طبیعی و بجاست. اما جنگ آتش است، دشمن هزاران سالە ما نیز دشمنی وحشی است. برخی همانند رفتن بە عروسی بە سوی وطن و مشارکت در جنگ می‌روند. این برخوردی ناچیز بودە  و در این پیشروی اهداف  زندگی صحیح بنیان کار نیست و بە همین سبب زود هنگام توان جنگشان از بین می‌رود. بدون شناخت دشمن و خود ممکن نیست بتوان در درون جنگ کاری انجام دادە و یا از خویش محافظت نمود.

    از روزهایی کە اولین گام‌های تشکیل حزب را برداشتیم تا بە امروز برروی فرد کورد کار می‌کنیم. در ابتدا چند کلمە بنام کوردستان برزبان راندیم و چگونگی پایبندی بە کشور و خلق را بیان نمودیم. حال نیز همان چیزها را با تمرکزی افزون بیان می‌کنیم، زیرا فرد کورد ضعیف است و در همە جا مطابق دشمن شکل پذیرفتە است. یعنی دیگران ما را همانند خویش نمودەاند. شما خود را کورد عنوان می‌کنید اما این را تنها با سخن می‌گویید. در واقع از کسانی هستید کە برای دشمن بزرگ شدەاید یعنی برای دیگران بزرگ شدەاید. وقتی می‌خواهیم کە برای خود و میهن خود بزرگ شوید نیز کور و کر و لال می‌شوید!

    چگونە برای میهن و خلق خویش مجددا خود را بازسازی خواهیم کرد؟ این معضل همە شماست. کسی کە تأثیرات دشمن را از دل و ذهن خویش نزدودە باشد، نمی‌تواند برای خویش کاری انجام دهد. بزرگترین معضل ما کار افراد ما برای خویش است. فرد کورد چرا توانمند نمی‌شود؟ انسان در سیاست، ایدئولوژی و هر عرصەی زندگی چگونە توانمند می‌شود؟ شما برای دیگران نمی‌توانید توانمند شوید. اگر از جوانب اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی سرباز دیگران شوید، یک بردە و کارمند گردید. حتی کارمندی هم در درجەای بالاتر است. اگر یک سرباز، حمال و یا کارگر شوید، هرچە کە بە شما بدهند و هرگونە کە ادارەتان نمایند، سرنوشت شما همان است.

    برروی سرشت فرد کورد کارمی‌کنیم. فرد کورد چرا اینگونە است؟ چرا از تمام جوانب فاقد چارە و بیمار بودە و کاری از دستش برنمی‌آید؟ چرا نمی‌تواند خود را در میهن خویش پرورش دهد و در راە آن مبارزە نماید؟ چرا با همدیگر جنگیدە و همدیگر را ناتوان می‌نمایند؟ دلیل این‌ها چیست؟ دلیل تمامی این‌ها این است کە دشمن بسیار با شخصیت ما بازی کردە است. شیوە PKK در برابر این، قبل از هرچیز شناخت خویش و وطن خویش است. بدون شناخت میهن، خلق و تاریخ خویش، قادر نخواهید بود خویش را بشناسید. پدر و مادرت از کجا آمدەاند، عشیرە آن‌ها کدام عشیرە است و در کجای وطن زندگی می‌کنند؟ چرا این‌همە منحط گشتە و نامنسجم شدەاید؟ چرا شما را اینگونە فاقد چارە بار آوردەاند؟ بدون جواب بە این سؤالات نمی‌توانید خویش را بشناسید.

    من نیز قبلا همانند شما بودم. وقتی در سنین شما بودم، از بیان هویت کوردی خویش می‌هراسیدم. در این فکر بودم کە چگونە ترک شدە و کارمندی نیک شوم. بعدها اندک اندک مطالعە کردە ودیدم کە نمی‌توانم خویش را بە صورت یک ترک خوب در آورم و حتی اگر برای آن‌ها کارمندی هم بکنم، ارزشی نخواهم داشت. کسی کە خویش را انکار می‌کند، شخصی صادق نیست و تا روز مرگ متقلب باقی می‌ماند. مادام کە کورد هستم پس چە چیز باید انجام می‌دادم؟ کوردها چە کسانی هستند، خواستگاه‌شان کجاست؟ همانند کندن چاە با سوزن و در آوردن آب از آن در پی این کار افتادیم. فرد کورد، فردی کر و کور و لال بود. چگونە این واقعیت را می‌پذیرفتیم؟ اما باز هم گفتیم کە خود را انکار نخواهیم کرد. انکار خویش بدتر از این وضعیت است. گفتیم علی‌رغم اینکە ضعیف، فاقد چارە و تنها هستیم نیز، باید از هویت خویش پاسداری کنیم. من اینکار را اینگونە آغاز کردم.

    در اواخر دهە ١٩٦٠ و اوایل دهە ١٩٧٠ آغاز بە مطرح نمودن مشکلات خلق نمودیم. قبلا من نیز همانند شما می‌خواستم خود را باختە و انکار نمایم. قبل از هرچیز گفتیم کوردها وجود دارند و هنوز هم برروی این مسئلە کار می‌کنیم. علی‌رغم اینکە تنها بودم، در هرجایی اگر چیزی می‌یافتم، از آن‌ها چیزهایی فراگرفتە و در روزهای بعد مابین اطرافیان خویش پخش می‌نمودم. یعنی از هیچ می‌آفریدم. نە کتابی وجود داشت، نەرفیقی و نە یک قروش پول! در هر کاری ثروت و زندگی وجود داشت، اما در این کار من این‌ها وجود نداشتند. هرکس معتقد بود کە کار من کار دیوانەهاست. هرکس از من گریختە و بە هرجایی می‌رفتم تنها می‌ماندم. حتی کودکانی کە خواندن و نوشتن بە آن‌ها آموختە و در مدارس برایشان جایی یافتە بودم، از من گریختند، زیرا درپی آن بودند کە کارمندی کوچک شوند.

    این‌ همە بە شما توان می‌بخشیم. در حالیکە من سال‌های سال تنها بودم. بە من می‌گفتند کە راە تو راە مرگ است، راە ابلهان است. پدر، مادر، رفقا و اهالی روستایم همە مخالف من بودند در اینجا بود کە انسان‌های بزرگ باید نقش خویش را بازی می‌کردند. باید ازمیان آن‌هایی کە از واقعیت خویش دور افتادە، خویش را انکار نمودە و بە بیراهە افتادە بودند ظهوری صورت می‌گرفت. اگر ایمان و ذهنی بزرگ وجود نداشتە باشد، نمی‌توانی خویش را سالم نگەداری. نمی‌توان همانند هرکسی بود و همانند هرکس زندگی کرد. همە شما اینگونە عمل می‌کنید و همە آن‌گونە عمل می‌کنند. می‌گفتم کە این زندگی، زندگی نیست، این را نمی‌پذیرم و باید اقدام جدیدی انجام دهیم. نیاز بە برخی اندیشەها و شخصیت‌های نوینی وجود داشت. باید از روابط، خانوادە، روستا و شیوەی قدیمی مرسوم می‌گسستم. جهت گردآوردن چند جوان در اطراف خویش باید ماه‌ها کار می‌کردم. حال در یک روز قادر هستیم هزاران نفر را گرد آوریم اما آن وقت طی دوسال کل شمار ما بە حدود بیست نفر رسید. طی سە- چهار سال تعدادمان را حدودا بە پنجاە رساندیم. اما حال تنها در خارج میهن روزانە می‌توانیم صد نفر را جذب کنیم. این مواردی را کە برایتان گفتم سرآغاز هستند.

    من دو- سە سال تنها بودم. در سرآغاز کاری کە انجام دادیم، نیستی وجود داشت. این کارها را با صبر، ایمان و تلاش‌هایم انجام دادم. باید از این درس بگیرید. باید عزم کنید کە علی‌رغم تنهایی و نیستی فایدەای داشتە باشید. بجای اینکە دستاوردهای آمادە را از هم پراکندە نمودە، بە انحطاط کشاندە و از دست بدهید باید تلاش کنید کە از نیستی چیزهایی بیافرینید. این شیوە رهبری pkk  است. تمامی این‌ها ماهیت و حقایق PKK هستند. اگر عاقل باشید، شما نیز باید از این درس‌هایی فرا بگیرید. رهبریت PKK و سرآغاز آن اینگونە است. تصور می‌کنید کە این خلق، خود بخود بە این حال و روز درآمد. نخیر! وضعیت اینگونە نبود، این خلق تا چندی پیش  نزدیک شدە و همە شما را هم نزدیک نمودیم. براین اساس باید بە خوبی تاریخ حزب را مورد پژوهش قرار دهید.

    تمامی این‌ها برای شما لازم است تا رهبریت PKK را درک کنید. شما چە تصوری از رهبریت دارید؟ کسی کە رهبریت را نمی‌شناسد ممکن نیست بتواند کوردستان و شیوە PKK را بشناسد. نە خود را بە بازی بگیرید  و نە ما را. جوان هستید و من بە اندازە شما جوان هم نیستم. شما براساس روح و امکانات PKK تشکل می‌یابید، در حالیکە اطرافیان من گریزان بودە و حتی یک ساعت با ما رفاقت نمی‌کردند. حال میلیون‌ها نفر بپا خاستە و بنام مام حرکت می‌کنند.

    افتادن بە مسیر دشمن و گریختن، شتافتن برای وطن نبود. همە شما می‌‌دویدید اما در مسیر دشمن. این اشتباە بود و عاقبتی هم نداشت. حال جهان را بە قیام واداشتیم. انتظار ندارم کە همان چیزهایی را کە انجام دادم، شما نیز انجام دهید، این نە ممکن است و نە لازم، اما چیزی را کە یاد می‌دهم یعنی حقیقت جنگ را کە بە شما نشان می‌دهم، از شما توان می‌طلبد، از شما می‌خواهد کە حزب و جنگ را تحلیل کردە، از توان نیفتادە و پیروزی بە بار آورید. بە همین سبب نیز زمان مشغول شدن با سایر چیزها را نداریم. اگر این جنگ را با تمام قوا پیش نبریم، نمی‌توانیم پیروز شویم. بەهمین سبب سایر کارها را رها نمودم. نمی‌توانم بە راحتی سیگاری کشیدە، بە شیوەای بجا غذا خوردە و حتی بە راحتی بخوابم. زیرا معضل بزرگ است و اگر توان تقابل با آن را نداشتە باشیم، از بین رفتن ما بسیار آسان خواهد بود.

    چرا کاری از دستتان برنمی‌آید و چرا نمی‌توانید از پس مشکلات برآیید؟ زیرا با توان کافی برروی مسائل کار نمی‌کنید. شاید هم خود را عاقل بە حساب می‌آورید. با کشیدن یک سیگار خود را راحت احساس می‌نمایید.نمی‌دانید زندگی چیست و حتی خبر ندارید کە حیاتی کە در شأن انسان است، کدام است. اما ما آنگونە نیستیم. رهبریت همەچیز را محاسبە می‌کند: من چگونە باید باشم، جنگ چگونە باید باشد، خلق چگونە باید باشد، چگونە باید بیندیشم، با هر کس چگونە سخن بگویم، چگونە بە مسائل نگریستە و بە چە بنگرم و چگونە مصمم باشم؟ مطابق خلق کار کردە و کاری کە می‌کنیم نیز باب دل خلق است. جای شرمساری است کە کاری برای خلق انجام ندادە و یا با دروغگویی نزد خلق بروید. باید چارە مسائل موجود را بیابید. فراموش نکنید کە قادر نیستید دو برادر و خواهر خود و یا دو نفر از اطرافیان خود را ادارە کنید. در حالیکە من در این‌جا تنها هستم و حتی بدون رفتن بە میان خلق، خلق را بە قیام واداشتە و پیش می‌برم. عاقل باشید و بە چگونگی انجام این کارهایمان بیندیشید. می‌دانید کە نە پدر و مادرتان قادر بودند حتی یک سخن برزبان راندە و شما را ادارە نمایند و نە شما می‌توانستید سخن گفتە و آن‌ها را ادارە نمایید. دو برادر کنار هم نمی‌آمدند و همە با کارهای بیهودە مشغول می‌گشتند، در حالیکە اکنون علی‌رغم اینکە دقیقا مطابق خواستە ما نیست، افرادمان از همدیگر راضی بودە، اتحاد ایجاد گشتە و در درون یک پیشروی عظیم یکی می‌گردند.

    تمامی این‌ها را ما انجام می‌دهیم. چرا کاری از دستتان برنمی‌آید؟ شاید هم چیزی ندارید، زبان شما بە زیبایی سخن نمی‌گوید و نمی‌توانید در حیات بزرگ مشارکت جویید. خویش را در میان خطاها و ایرادات باختەاید. پس چگونە خواهد توانست کارهای بزرگ انجام دهید؟ در حالیکە من لحظە بە لحظە برروی خود کار می‌کنم. بە سبب اینکە در سخنانم مواردی را می‌بینید بە من گوش فرا می‌دهید. تمامی خلق گوش بە سخنان من است. تمامی رادیوها و نهادهای مطبوعاتی جهان با پرسش از ماهیت و قدامات من از ما بحث می‌کنند. خلق خویش را بە این وضعیت درآوردیم. این است شیوە رهبریت! ابتدا خویش را اینگونە ساختیم، سپس خلق را متحد نمودە و همیشە آن‌ها را هوشیار نمودیم.

    بە برخی رفقا می‌نگرم و با خود می‌گویم چرا این‌ها خویش را اینگونە رها می‌کنند؟ خویش را نابود کردە، حتی قادر بە مصرف موراد حاضر نبودە و نمی‌دانند چگونە باید بخش بخش مواردی را از دشمن بستانند. انسان باید اندکی خود را بشناسد، نیرومند نماید و باید از دستش کاری بربیاید. در این موضوع همە شما را فاقد چارە می‌بینم. این بدان معنی نیست کە کسی را نمی‌پسندم اما چیز چندانی در شما نمی‌بینم. آیا می‌توانید دم از داشتن نیرو، شیوە، نظم و سازمان بزنید؟ این کارها با گفتن:” مرا ادارە کن و برای پیشرفتم بە من فشار بیاور” نمی‌شود.  بارفتاری حمال گونە و حمل هرچیزی کە کسی برشانەتان بگذارد، این کارها پیش نمی‌روند. آن‌ها کە رفتارشان آن گونە است، آزاد و مصمم نیستند بلکە تنها برای دیگران هستند. در نگاهی بە زندگی شما ‌می‌بینم کە زندگی‌تان مستقل نبودە و تصمیمات چندانی ندارید و این هم نباید تقدیر انسان باشد. زیرا این مغایر با استقلال و آزادی است.

    هر روز خودسازی می‌کنم. خود، شیوە خویش، شیوە استفادە از قاموس خود و جایی کە گام برآن بگذارم را تعیین می‌کنم و موفق می‌شوم. برخی از بینوایان بە میهن می‌روند و هنوز شش ماە نگذشتە از پای می‌افتند. جرم تنها از آن این جوانان نیست بلکە جرم از آن کسانی است کە خویش را رهبر تصور می‌کنند، اما باز هم باید در مورد خویش سهل‌انگاری نکردە و باید بتوانید مجددا خویش را بسازید. اگر من نیز سرنوشت خویش را در دست برخی‌ها رها نمایم و بگویم کە این‌ها دولت هستند و یا رفقای جوان هستند، بگذار ادارەام نمایند، ممن نیست حتی یک روز زندگی کنم. این‌ها را بدین جهت می‌گویم تا درک کنید کە PKK چیست؟ چگونە تأسیس شد، زندگی در درون PKK چگونە می‌گذرد و مجددا خودسازی کنید. می‌خواهید بە میهن رفتە و خویش را وقف این کار می‌کنید اما پس از رفتن بە آسانی از پا می‌افتید. حیف شماست. اگر بی‌خبر از این حقایق باشید، کاری از دستتان برنمی‌آید، اگر سبب زیان شدە و بە حالت معضل درآیید، حزب شما را قبول نخواهد کرد. بە اجبار نمی‌گویم کە بە درون PKK بیایید، شما خواهان آمدن هستید. نباید برای دستیابی بە مواردی برای خود بە صفوف PKK بیایید، بلکە آمدنتان باید برای نشان دادن شجاعت باشد. بە همین سبب باید عاقل و تلاشگر بودە و جهت انجام کار لازم برای خلق بە اینجا بیایید. بدین جهت PKK می‌آیید کە این خلق دشمنانی دارد و می‌خواهید بە این دشمن ضربە بزنید، باید این نیرو را داشتە و از حزب هم بخواهید کە راە شما را بازبگذارد، نە اینکە اظهار بیماری کردە و از حزب بخواهید کە شما را رهایی بخشد.

    مواردی را کە گفتیم اساس کار هستند. کسی اجازە ندارد بە شیوەی ناصیحیح در حزب مشارکت کند. شما نیز باید نیرو ایجاد نمایید. من خود این نیرو را برای خویش ایجاد نمودم، نیروی خویش را بە خلق بخشیدم، خلق با این نیرومند شدە و بە صورت نیرو درآمد. حال خلق نیروی خویش را بە من می‌دهد و من نیز با این بزرگ می‌شوم. این امکانات را با خشونت و یا دسیسە بە دست نیاوردم بلکە آن‌ها را براساس دفاع از حقایق بزرگ کسب نمودم. آیا شما را بە اجبار بە کار واداشتە و در مسیر کار برای خلق قرار می‌دهم؟ نخیر! این را براساسی بزرگ انجام می‌دهم. بە اندازەی وجود ابتکار عمل در شما این کارها پیش ‌می‌روند. این بە انسان نیرو می‌بخشد. چگونە شما را بە حالت نیرو در می‌آوریم؟ ما موارد صحیح و آن‌هایی را کە برای انسانیت ما فایدە دارند تشخیص می‌دهیم. شما نیز این را تشخیص دادە و بە حزب پیوستید. کار اساسی این است، لازم نیست بە شکلی دیگر خودفریبی نمود. توجیە با استفادە از اظهار جهل، بازی کردن و عدم درک کار درستی نیست، این خود فریبی است.

    رفقایی بسیار با سابقە داریم، بە آن‌ها می‌گویم چرا تا بە حال این نواقص را ادامە دادی؟ برخی بیست سال است کە در جنبش هستند. می‌گویند:” دیدیم کە رهبریت همەچیز را می‌گوید و هرکاری را انجام می‌دهد، بنابراین گفتیم کە لازم نیست ما هم در آن مشارکت کنیم”. اندکی وجدان داشتە باشید، بە تنهایی چگونە ارتش خلقی را ادارە نمایم؟ بدون وجود فاکتور انسان، بدون فرماندە، بە تنهایی چگونە شما را بە حالت ارتش خلقی را ادارە نمایم؟ بدون وجود فاکتور انسان، بدون فرماندە، بە تنهایی چگونە شما را بە حالت ارتش درآوردە و در میدان در جنگ بکار خواهم برد؟ این یک سهل‌انگاری بزرگ است. برخی آمدە و در همان روز دوم نابود می‌شوند. از این‌ها می‌پرسیم برای چە آمدید؟ می‌گویند:” دچار بحران شدە بودیم، سطحی نگری داریم، حزب باید ما را اصلاح نماید” بسیاری براین اساس می‌آیند. حتی این‌ها عهد هم می‌بندند کە :” تا سرحد مرگ بە رهبریت پایبند هستیم” ما هم بە این‌ها می‌گوییم شما نە برای اینکە حزب را نیرومند کردە و خلق را رهایی بخشیم آمدید بلکە آمدەاید کە حزب را از توان بیندازید. رهبریت تا حد معینی قادر بە برداشتن بارها است. شما خویش را بە سرباری دو برابر تبدیل می‌کنید، رهبری چگونە می‌تواند شما را حمل نماید. رفاقت را ندانستە و رفقا و حتی خویش را بە بازی می‌گیرند و می‌خواهند ما را نیز بە بازی بگیرند.



    کژار