آیندهی روشن ایران با کنفدراسیون دمکراتیک
3 ژانویه, 2018
عبدالله اوجالان( برگرفته از کتاب بحران تمدن در خاورمیانه و رهیافت تمدن دمکراتیک)
بزرگترین فلاکت برای یک جامعه این است که نیروی « اندیشهآفرینی، اقدام و کنشگری» خویش را از دست بدهد. نیروهای تمدنی و هیرارشیک که این مسئله را از دیرباز به خوبی میدانند به مقولهی حاکمیت ذهنی که میتوانیم آن را هژمونی ایدئولوژیک بنامیم اولویت دادهاند. خشونت، به تنهایی نمیتواند نقشی ماندگار در زمینهی تداوم هژمونی ایفا نماید. اگر هدف از خشونت، کسب منافعی از طریق جامعه باشد جهت این امر به محصول مازاد نیاز وجود دارد. بدون متقاعد گشتن جوامع نمیتوان انتظار به کار واداشتن طولانی مدت آنها و تولید محصول مازاد را داشت. هژمونی ایدئولوژیک، این نوع اقناع را ایجاد مینماید و بدین ترتیب جامعه را در قیاس با آنچه از هژمونی خشونت بار انتظار میرود و شاید هم بسیار بیشتر از آن، جهت انباشتها مساعد میگرداند.
مسائل موجود در جامعهی ملی فارس و یا ایران، از تمدنهای تاریخی و اقدامات دویست سالهی اخیر مدرنیتهی کاپیتالیستی ناشی میشوند. در ایران، یک سنت تمدنی وجود دارد که از سه مشتق ایدئولوژی کاهنی سومریان نیز تاثیر پذیرفته است. هر چند سنت زرتشتی و میترایی هویتی ارژینال را تشکیل دادهاند، اما توسط مشتق اسلامی بیتاثیر شدهاند. مانویت که به عنوان سنتزی از «موسویت، عیسویت و مکتب فلسفی یونان» پدید آمده، نتوانسته است در مقابل ایدئولوژی رسمی تمدن موثر واقع افتد. به عبارت صحیحتر نتوانسته از تغذیهی سنت عصیانگری و قیام فراتر رود. ایران، سنت اسلامی را به مذهب شیعه دگرگون ساخته و این مذهب به عنوان ایدئولوژی تمدن دوران اخیر تطبیقدهی شده است. در روزگار ما نیز عناصر مدرنیتهی کاپیتالیستی را از صافی شیعه میگذراند و سعی بر مدرن شدن دارد.
جامعهی ایران هم از نظر اتنیکی و هم دینی به حکم خصوصیات چندهویتیاش، دارای فرهنگی غنی میباشد. میزبانی تمامی هویتهای ملی و دینی در خاورمیانه را بر عهده دارد. از اینکه هویتهای کثیر را صرفا با توسل به هژمونیهای ایدئولوژیک ملیگرایانه یا دینگرایانه در یک جا نگه دارد، دچار زحمتی و دشواری میگردد. شکلی از ناسیونالیسم دینگرا و نژادگرا را به شیوههای ظریف اجرا مینماید، هنگامی که به نفعش باشد از توسل جستن به تبلیغات آنتیمدرنیستی نیز دوری نمیجوید. در زمینه ذوب نمودن و استحالهی پیشرفتهای انقلابی و دمکراتیک در درون فرهنگ تمدن سنتی مهارت یافته است. برقراری استادانهی یک رژیم دسپوتیک مطرح است. در صدر پرتنشترین دولتها و جوامع خاورمیانه که ساختاری آکنده از چالش دارند، جای میگیرد. هر چند منافع نفتیاش راه بر انعطاف نسبی تنشهایش میگشاید، اما موجودیت دولت-ملتگرایی ایران در مساعدترین موقعیت جهت فروپاشی قرار دارد. ناسازگاریهایی که با بازیگران اصلی مدرنیتهی کاپیتالیستی یعنی ایالات متحدهی آمریکا واتحادیهی اروپا دارد نیز در این امر موثر میباشد.
هنگامی که نظریهی مدرنیتهی دمکراتیک در زمینهی مسائل اجتماعی ایران به گونهای ماهرانه اجرا شود، میتواند راهگشای نتایج مهمی در جهت حل مسائل گردد. علیرغم همهی تلاشهای مرکزیتگرایانهی خود انگار در پس آن یک « ایران فدرال» نیز جریان دارد. هنگامی که عناصر تمدن دمکراتیک و عناصر فدرالیست ( آذریها، کوردها، عربها، بلوچها و ترکمنها) گرد هم آیند، پروژهی کنفدراسیون دمکراتیک ایران میتواند معنا یافته و به راحتی به یک مرکز جاذبه تبدیل شود. آیندهی روشن ایران و بازیابی نقش تاریخیاش در خاورمیانه، تنها در سایهی یکپارچگی با عناصر مدرنیتهی دمکراتیک ( جامعهی دمکراتیک، اقتصادی و اکولوژیک) و برداشتن گامی نوین میتواند میسر گردد. پتانسیل جامعهی ملی ایران به اندازهی کافی جهت این کار نیرومند است و در عین واقعیات ملت دمکراتیک ایران نیز این امر را ضروری میگرداند. نیروی چارهیابی مدرنیتهی دمکراتیک مرتبط با کلیت سیاسی منطقه، به ظرفیت حلکنندگی عناصری وابسته است که آنها را مبنا قرار میدهد. عناصر بازدارندهی درونیای وجود ندارد که بتواند در مقابل کلیت سیاسی بایستد؛ برعکس تمامی عناصر اقتصادی، اکولوژیک، اخلاقی و سیاسی در چارچوب کلیت سیاسی میتوانند بهترین جامعهی دمکراتیک مورد انتظار خویش را بسازد. در مقابل دخالتهای هژمونیک مدرنیتهی کاپیتالیستی که ازخارج نشات میگیرند، تمامی نیروهای اجتماعی منطقه که در چارچوب کلیتی سیاسی هستند به راحتی و با موفقیت میتوانند پاسخ لازمه را داده و مسائلشان را حل نمایند. عناصر جامعهی اخلاقی و سیاسی مدرنیتهی دمکراتیک با گذار از هژمونی دولت-ملتگرا که آفرینندهی فاشیسم حقوق و قدرت است، راهگشای توسعهی جامعهی دمکراتیک میگردد. به جای انحصارگری قدرت برخوردار از هویت بسته و قاطع که بافت ژئوپولیتیک منطقه را از هم گسیخته و معیوب مینماید، برادری و کلیت توام با تفاوتمندیهای بسیار را میسر میگرداند که به واسطهی نگرش سیاسی « باز، منعطف و دمکراتیک» اش در منطقه و حتی در سطح جهان شدیدا بدان احساس نیاز میشود. جامعه دمکراتیک را بر مبنای کلیت فرهنگ تاریخی-اجتماعی متحقق میگرداند.