انقلابیها، آموزگاران مقاومت
13 می, 2022پخشان روژهلات
در طول تاریخ مقاومتها و مبارزههایی که در برابر ستم سیستمهای حاکمه صورت گرفته، انقلابیون در تمامی عرصههای اجتماعی، نقش آموزگاران سیستم مقاومت را ایفا نموده و ایمان و باوری به خلق بخشیدهاند. آنجا که سیاستهای انکار و امحای سیستمهای سرکوب، تهی گردانده شده، نقش اصلی برعهدهی جبههی مقاومتی بوده که سیستم فکری خلق را در راستای موجودیت و معنای خودبودگی، ساماندهی نموده، و برای سازماندهی سیستم آلترناتیوی که در آن فرهنگ، اخلاق و سیاست، سخن آغازین است، تمامی انرژی و تلاش خود را به کار گرفتهاند تا با آموزشهای ذهنی و عملی به شیوههای گوناگون خلق را در برابر هجومهای پیاپی انکار و امحای سیستم اشغالگر، حفظ نمایند. انقلابیونی که در همین زمینهی اجتماعی برخاستهاند و ذهنیت خود را با ایدئولوژی رهایی جامعه و فرد از بند بردگی سیستم اقتدار جلا داده، سطح علمی و آگاهی خود را افزایش داده و درصدد اجتماعینمودن فلسفهی زندگی آزادی هستند که آلترناتیو سیستم بردگی است.
مبارزه در درون سیستمی که شاهرگهای حیاتی را ختمانده، راه نفس برکشیدن باقی نگذارده و عرصهی تحرک و تفعیل را مگر برای بردگی، کاملاً محدود کرده، سطح بالایی از باوری، جسارت، ایدئولوژی، فلسفه و پیوندخوردگی به زندگی آزاد را میطلبد. آنان که در دل دشمن به آن میزنند، قهرمانانیاند که بدون ذرهای تردد، تمامی عرصههای زندگی را به میدان مبارزه مبدل مینمایند. اخلاق انقلابیای که نهادینه شده باشد، هم در دل خلق جای خواهد گرفت و هم بزرگترین ضربهها را بر دل سیستم زور و سرکوب وارد میآورد و تاب و توان آن را خواهد گرفت. این انقلابیون، آموزگاران گام به گام زندگیای سرشار از ایمان به پیروزیاند. معیار اساسی جنبش آپویی که تنها پیروزی را مبنا قرار میدهد و معنای آزادی را در لحظه به لحظه مبارزهی زندگی تعبیر میکند.
سالیان است که جنبش آپویی با روح مقاومت و مبارزهی خود، نمود بارز انقلابیگری گردیده و نقطهی عطف و امید دیگر انقلابیون در جهان شده است. ظهور رهبری مبارزی که تمامی معیارهای اخلاقی انقلابیگری را به اوج خود رساند. خیل عظیمی از کادرهای پیشاهنگ را با آموزشهای مداوم به سطحی رساند که لرزه بر دیوارهای اشغالگری انداخت. آنانکه باوری به دوباره زیستن را در روح رهبری دیدند و ایمان به او را ایمان به پیروزی قلمداد کردند. جنبش آپویی از همان اوان ظهور با مهر “مقاومت زندگی است” در زندان و دل دشمن، آتش انقلاب را افروختهتر کردند. ملاک اصلی انقلابیگری را که “تسلیمیت، خیانت است.” با مقاومت تا آخرین لحظه و درنهایت انجام عملیاتهای فدایی، پاسخ گفتند و کودتایی در درون کودتای 12سپتامبر به راه انداختند. همین ایستار اصیل انقلابی بود که زنده شدن درخت مقاومت را رقم زد و آتش مبارزه را در 84 برافروخت.
این طرز مقاومت و مبارزه به بنیادیترین اصل جنبش آپویی و گذار به مرحلهای دیگر از انقلاب مبدل شد. زندان، بهعنوان سیستم شکنجه، تحقیر، شکستن و تسلیمیت به عرصهی اوج مقاومت و مبارزهی انقلابی گام گذارد. آنجا که دشمن اشغالگر درصدد بود تا زندان را به گورستان ارادهی خلق متحول سازد با مقاومت و عملیات فداییانهای روبرو شد که سنگ بر سنگ سیستم کودتا بند نمیشد و زندان به گورستان خیال فاشیستان، تبدیل شد. اینجاست که انقلابی با فرهنگ آپویی، مکان و زمان را درمینوردد و در بحرانیترین و ناامیدانهترین اوضاع، ظهوری نوین و امیدی تازه از لابهلای دیوارهای بلند زندان به رگهای جامعه سرازیر میکند. این درس مقاومت آموزگارانی است که لحظه به لحظهی زندگیشان و تک تک سلولهای وجودیشان، سرشار از علم و امید به تغییر بدترین اوضاع تحمیلی اشغالگری است. تنها باوری و ایمانی راسخ به معیارهای اصیل انسانیست که این روح را آفریده و زنده نگه میدارد.
سالیان است که سیستمهای اشغالگر کوردستان با ژینوساید و آسیمیلاسیون بر نبود خلق کورد و مسألهی کورد پافشاری میکنند. البته که ظهور بنیادین جنبش آپویی در اثبات وجودی موجودیت و مسألهی کورد، زنده کردن فرهنگ مقاومت و اصالت معیارهای انسانی، نقشی کارآمد برعهده گرفته است. کمااینکه اگر این جنبش نمیبود، نه تنها سطح مبارزه در کوردستان بدینجا نمیرسید، بلکه از پسماندههای فرهنگی باقی نیز تاحال چیزی باقی نمیماند. نقش شخصیت آپویی بهعنوان رهبری جنبش انقلابی زنان و خلق کورد، بدون اغماض است. مبارزات به چنان سطح وسیعی از چارهیابی رسیده که دشمن اشغالگر را بیچاره نموده و دیگر نه قتلعام، نه شبیهسازی، نه أپراسیونهای سیاسی ـ فرهنگی ـ عسگری و نه زندان، تبعید، شکنجه و اعدام راه بر مسیر انقلابی در پیشگرفتهی این خلق خواهد گرفت. این را از ایستار امرالی بهعنوان اوج الگوی مقاومت و مبارزه تا جنگ خلق انقلابی، کاملاً میتوان دید.
در سیستم اعدام و شکنجهی حزبالله ایران نیز سالیان است که زندان تا زندان، شاهد اصیلترین مقاومتها و مبارزه در برابر سرکوب و اشغالگری هستیم. خلق ایران و شرق کوردستان، هیچگاه حاضر به قبول این سیستم چماق، زور و سرکوب نشده و به صورت مداوم و با اشکال متفاوت در برابر آن مقاومت پیشه کردند. باز هم در این مسیر انقلابیون، نقش آموزگاری خود را به جای آورده و در کوهستان، زندان، مدرسه، دانشگاهها و خیابانها عرصههای مقاومت را گشودند و در توطئهی بینالمللی برضد رهبری، جنبش دانشجویی را به خیابانها سرازیر کردند. مدارس و دانشگاهها را به جای سازماندهی و زندان را به اوج ایستار اخلاقی و انقلابی متحول ساختند. در برابر وحشیانهترین سیستم شکنجه و جنگ روانی در زندانها، عملیاتهای دوختن لب و بریدن زبان با پیشآهنگی جنبش آپویی و برای عدم اعترافگیری در شکنجهگاهها، اعتصاب غذاهای طولانی فردی و گروهی، تماماً باوری و ایمان به عدم تسلیمیت و اوج مقاومت در برابر این سیستم و پافشاری بر فلسفهی آپویی است. فلسفهای که “زندگی را مگر زیبا، وگرنه نخواهد زیست.”
سیستم اشغالگر حزباللهی ایران که از همان اوان انقلاب، کمر به فتوا و فرمانهای قتلعام کوردها و نابودی کوردستان بست، اما قادر به شکست ارادهی خلق کورد نشد. در قیامهای پیاپی مردمی از 99 به بعد نیز که نمونهی بارز آن 2006، 2008 و 2010 بود نیز پایههای لرزان این سیستم را سستتر و شکنندهتر نمودند. از طرفی پوتینهای اجیرخوردگانشان بر خاک کوردستان در همان کوهستان قندیل و در 2011 روزانه به هوا میپراکندند، به نوعی نه سرکوب، اعدام و شکنجه و نه اُپراسیونهای عسگری چارهای برای چال کردن مسألهی کورد و زن نشده و نخواهد شد.
سال 2010 خروش سکوت بود. سالی که در آن، زندانهای ایران در حال انفجار شکنجه از سویی و مقاومت از سوی دیگر بودند. خلق ایران و شرق کوردستان در برابر سیاستهای حقارت به خلق و خسوخاشاک خطابکردنها و جنگویژهی رژیم، تمامی عرصههای اجتماعی، نهادهای دولتی و غیردولتی، دانشگاه، خیابانها و مناسبتهای سیاسی 22بهمن و آئینی همچون عاشورا و کربلا را رنگ سیاسی ـ فرهنگی داده و رژیم بیدادگر و اشغالگر ایران را به لبهی پرتگاه نیستی رساندند. نقطهی اوج این مبارزه در 19اردیبهشت و بار دیگر با مهر “مقاومت زندگی است.” و اینبار در زندان ایران، رنگی جدا به مبارزات خلق بخشید. 5 تن از انقلابیون شرق کوردستان، که مدت چند سال در برابر وحشیانهترین شکنجههای رژیم چماق رویارویی کردند و یک گام از معیارهای انقلابی خود عقب ننهادند، حکم اعدامشان در زندان اوین پایتخت و با پیام “اقتدار هنوز پابرجاست.” به اجرا درآمد. این اعدامها در واقع پیام فرونشاندن عصیان سراسری ایران را به صورت آشکار، اما در زیرپوست همان اقتدار، اوج بیچارگی سیستم اشغالگر بود.
5 تن از انقلابیونی که در اوج جو خفقانآلود و سرکوب ایران، با تمامی باوری و ایمان خود به ایجاد سیستمی آلترناتیو و بنیاد نهادن جامعهی اخلاقی – سیاسی بر مبنای آزادی زن و خلقها، شروع به فعالیت کرده بودند و تا روز آخر و حتی در پای اعدام نیز لحظهای از معیارهای اصیل فرهنگی و انقلابی خود، تعویض نداده و با سرود ملی “ای رقیب” باز هم میدان خواندند و موجودیت خود و هم ایمان به معنادارترین وجود را فریاد برآوردند. شهید شیرین، شهید فرزاد، شهید فرهاد وکیلی و شهید علی حیدریان و اسلامیان همه از دلیرترین فرزندان این مرز و بوم که در زندگی انقلابی خود تا فعالیت و کلمه به کلمه نوشتههای خود خطاب به خلق، زنان و شاگردانشان سراسر عشق به حقیقت و آزادی، ایمان به برآمدن روزی نو، اندیشه و فلسفهای کوانتومیک و باورمندی به دیالکتیک بود. آنچنانکه شهید فرزاد در نامههایش از زندان، چنان تعبیر و تفسیر عمیق و ژرفی از جای جای زندگی کوردها و زنان، خیالها، روح میهندوستی، فهم و درک کامل و تفسیر روح آزاد کودکانه، دوگانهی شکنجه و تاریکی، مقاومت و روشنایی دارد که لحظهای انسان را در ناامیدی و عدم مبارزه رها نمیسازد و متداوماً شعرهایش جریان فکری و اندیشهای آپویی است که همران دربند و کورد و غیرکورد را بهپا میخیزاند و دعوت به زندگی در ایستار صداقت و مقاومت میکند.
زندان، داستان تن است و تازیانه / مشت و زندان، طناب و گردن / آتش و پوست، سرب و قلب / سرودی است برای زنده نگه داشتن امید / زندان، دریچهای است به آیندهی روشن
اگر شکنجهگران مرز و اخلاق نمیشناسند او نیز نه مرز زندان و نه تازیانه و نه دیوار و در اوج اخلاق، روزانه آموزش فرزندان ماممیهناش را و دیگر نه تنها کودکان که دیگر زندانیان و تمامی خلق را از لابهلای دیوارهای بلند زندان، ادامه میدهد. فرهنگ و اخلاق آپویی را به همراه، همراهان دربنداش همچون شیرین “دختر عصیانگر کوهستان” که او نیز با سکوتی که حکم مرگ بازجویان امانبریدهاش را داشت، میآموزاند. رفیقی که چشمان باز و سیاهش، آگاهی و سر بلند و استوارش، غرور و دستان محکماش، اوج پیوند رفاقت و شانههای راست و خمودهنشدهاش علیرغم ماهها تداوم شکنجه، باورمندی و عدم تسلیمیت و کف پاهای زخمیاش برای عدم پیمودن مسیر آزادی، قدمهای استوارتر او در داخل زندان و روزانه بودند. از دریچهی زندان هر روز کوهستانهای آزاد را خیال و نظاره نشستن، مگر ژرفنای پیوندخوردگی رفاقت و حقیقت باشد. اولین اعدامی زن جنبش آپویی با چنان ایستاری زندگی نمود که دنیا را برآشفت. گفتهی “بلکه شما قادر به تسلیم گرفتن جسم من باشید، اما هرگز نخواهید توانست، روحم را تسلیم بگیرید.” اوج ایمان و باوری به خود و به جنبش خود که تا لحظهی آخر عمر خود بدون کوچکترین ترددی، دوام داشت و در نبود آنان نیز آموزههایی که این برترین آموزگاران مقاومت برجای گذاشتند به خطمشی مقاومت و مبارزه برای دیگر رهروان راه آزادی مبدل شده است. امروزه هزاران زن در کوهستانها و زندانها با روح مقاومت شیرین علمهولیها زندان را به سنگر مبارزه مبدل ساختهاند. زینب جلالیان، یکی از آن زندانیانی است که بدون تعویض در معیارهای اخلاقی و سیاسی، سالیان است که در برابر سیستم تبعید و شکنجه کمر خم ننموده است و او نیز به الهامبخش دیگر زندانیان زن، تبدیل شده است. روحی آپویی که هرجا که باشد، معیار برجاست، “عدم تسلیمیت در برابر نظام اقتدارگرای مردسالار”، “خیانت نکردن به خیالهای کودکی.”
این شهیدان راه آزادی برای خلق ایران و شرق کوردستان به سمبل مقاومت و مبارزه مبدل شده و ایستار خلق بهعنوان شاگردان این آزادهها، چنان بهت و ترسی در دل سیستم شکنجه و اعدام ایران به راه انداخت که تا سالها پس از شهادتشان هنوز هم از نام آنان و ایستار متداومشان در شخصیت دیگر انقلابیون در هراسند. هنوز نیز روح قیامهایی که سربرمیآورد و بهویژه معلمان و فرهنگیان، همه تداوم آموزگار اصیل بودن و صیانت از اصالت فرهنگی کورد و خودبودن است. که آنها نیز فرزندان همان خاک و از همان تاریخ و همان زبان روحیاند.
هر زندانی، شکنجه، تبعید و اعدامی در فرهنگ آپویی ایجاد بستر و متحول کردن زمینهی موجود به فضایی برای سازماندهی و مبارزه است. پس از سالها مقاومت جنبش آپویی این را به سپاهیان چماقدار حزبالله فهمانده و نیک میدانند که دیگر تاب توان مقاومت در برابر سازماندهی سیستم ملت دموکراتیک که در هدفاش برساخت جامعهی سیاسی و اخلاقی است را ندارد. آنچنانچه خمینی در اوایل انقلاب در برابر تهیسازی انتشار خبرهای مربوط به شکنجه در زندانها گفت: “چماق زبان و چماق قلم، بدترین چماق هاست که فساداش صدها برابر از چماق های دیگر است.” و این یعنی اوج ترس این سیستم فاشیستی و اشغالگر از آزادی بیان و آزادی قلم که البته جنبش آپویی بر این باور است که مبارزات ایدئولوژیکی و سیاسی نیز به اندازهی مبارزات مسلحانه، معنادار و تأثیرگذار میباشد. واقعیت سیستم حاکمهی اشغالگر ایران و عدم تغییر و دموکراتیزاسیون این سیستم که در آن آزادی خلقها و زنان به رسمیت شناخته شده و اقدامات عملی در این راستا اگر صورت نپذیرد، انفجار خشم و انزجار خلقهای ایران و زنان برای بازکردن فضای خفقانآور و پایان دادن به اشغالگری، طبیعتاً روزانه این سیستم را به نابودی نزدیکتر میسازد. چون از همان اوایل انقلاب تاکنون “شلاقهای ذوالفقار” رژیم بازنایستاده و رحمت علی و اسلامی را به لعنت خلق مبدل ساختهاند و تاب تحمل خلق دیگر بهسر رسیده است و جانهای زخمی روزانه در عصیاناند.
شهدای راه آزادی و آنان که با ایمان راسخ خود در این راه قدم گذاشتند، همه رهنمودهای لازمهی مبارزه برای آشکارسازی واقعیت سیستم شکنجه و اشغالگری را به بهترین وجه ممکن، نشان دادهاند. اعدام رفیق فرزاد و شیرین و فرهاد و علی، همه و همه منجربه سازماندهی و همبستگی روحی شد که اگر سالیان سال برای بوجود آمدن آن مبارزه صورت می گرفت، بلکه در این حد نبود. موجی، جنبشی، روحی، پیوند میان زندان و جامعه، پیوند میان معلم و انقلاب، زن و زندگی و آزادی، پیوند کورد و غیرکورد، پیوند میان زندانیان، پیوند میان اعدام و قیام، نفرت و مقاومت، تأثیری که سازماندهی را به اوج خود رساند. روحی که در تمامی ایران به پرواز درآمد و زنگ هوشیاری زد. مقاومتی که لایههای زیرین پوست شکنجهگاه ایران را درید و جنبش سبز را به مسیر انقلاب رهنمون شد. باور به اینکه اصلاح و رام کردن درندهخویان حاکمه بر این دیار مقدور نیست و نیازمند انقلابی بس عظیم است. انقلابی ذهنیتی که عملکرد آن مسلماً سیستم آلترناتیو و جامعهی اخلاقی ـ سیاسی و برآوردن خیال شهدای آموزگارمان خواهد بود.