• حیات شرافتمندانه و با معنا با زن آزاد

    20 اکتبر, 2017

    ایران شیعی از نظر دسته‌بندی، بر مبنای هم‌پیمانی موجودیتهای قومی، ترکمن، فارس و کورد در برابر اسلام قدرت‌گرای سنی برساخته شده است. از یک کنفدراسیون سیاسی که که کفه‌ی سنت‌های دمکراتیک آن سنگین‌تر است. اما اسلام شیعی نیز همانند اسلام سنی دارای خصلتی قدرت‌گرا و دولت‌گرا است.

    همانطور که دولتملتهای عرب و اولین و دومین مقطع جمهوری ترکیه درصددند از طریق حساب و کتابهای تاکتیکی، ( بیشینه سهم) را در گستره‌ی نظام به چنگ آورند و در ازای تایید شدن و پشتیبانی شدن توسط نظام ، اجازه دهند که نظام از آنها بهره‌مند شود، ایران نیز می‌خواهد چالشی را که با نظام دارد با هدفی مشابه به کار بگیرد و نتایج مشابهی کسب نماید. این نوع چانه‌زنی تیپیک تجار بازار است که در سنت ایران دارای موقعیتی قوی است. چالش در ایران نیز درست از همین نقطه آغاز می‌گردد. سنت فرهنگی قوی، یک الیگارشی شیعی سازش کرده با مدرنیته‌ی کاپیتالیستی را نیز نمی‌پذیرد. بنابراین شانس اینکه چالش موجود در ایران به یک « مبارزه در میان دو مدرنیته‌ی آلترناتیو» تحول یابد، همیشه وجود دارد. بر عکس آنچه در دولت – ملتهای ترکیه و عرب دیده شد، تصور نمی‌رود به آسانی از میان برداشته شود.

    الیگارشی ایران امروزه بر سر خاورمیانه وارد یک درگیری هژمونیک با اسرائیل گشته است. به ویژه سعی دارد که با همین هدف از فعالیتهای هسته‌ای خویش به عنوان یک کارت دوم استفاده نماید. سنت شیعی در تاریخ نیز در پی کسب هژمونی برآمده است. در پشت سر خود یک ایران هژمونیک هزاران ساله را به عنوان اسلحه در اختیار دارد؛ اما در دوران مدرنیته‌ی کاپیتالیستی درباره‌ی نیروی خود اغراق می‌نماید. در عصری که نظام به طور بیشینه‌‌ای گلوبال شده است، اگر الیگارشی شیعه‌ی ایران مدرنیته‌ای را به صورت ریشه‌ای ترجیح ندهد، شانس موفقیت آن بسیار ضعیف است.

    همانند سایر دولت ملتهای منطقه ، پیش روی دولت ملت ایران نیز چاره‌یابی مسائل دارای دو محور است. چاره‌یابی حول محور اول عبارت است از: سازش کردن با نظام؛ درست همانند رژیم شاهنشاهی. در اصل الیگارشی شیعه برای این امر آماده است؛ اما نظام مدرنیته‌ی سرمایه‌داری آن را به شکل موجود قبول ندارد. ولی دیدارهایی که در راستای سازش صورت می‌گیرند، نهایتا چه از راه صلح‌آمیز و چه از راه جنگ، به نفع نیروهای هژمونیک کاپیتالیستی به فرجام خواهند رسید. دومین محور این است که وقتی موضوع حل مسائل پیش کشیده شود، گسست رادیکال وی از نظام مطرح خواهد گشت. این نیز رهیافت مدرنیته‌ی دمکراتیکی است که هنگام فاقد چاره‌ماندن و ناتوان گشتن هم الیگارشی شیعی وهم نیروهای هژمونیک غربی به ویژه اسرائیل، به طور ناگزیر وارد عرصه خواهد شد.

    زن از دوران مادرسالاری بدین‌سو تابع نوعی فشار و استثمار اجتماعی نظام‌مند و نهادینه قرار داده شده است. بردگی زنان چنان پیچیده و حیاتی است که قابل مقایسه با هیچ یک از اشکال بردگی نمی‌باشد. در تاریخ تمدن « بازار بردگان زن، نهادهای حرمسرا و کنیزی» می‌توانند این پدیده را به طور نسبی بازتاب دهند. ولی اقداماتی که در دوران مدرنیته‌ی کاپیتالیستی علیه زن صورت گرفته‌اند چنان ازدیاد یافته‌اند که حد و حسابی را نمی‌توان برایشان قائل شد. هیچ تمدنی به اندازه‌ی کاپیتالیسم، زن را به بازی نگرفته و نتوانسته استثمارش را نهادینه نماید.

    @page { margin: 2cm }
    p { margin-bottom: 0.25cm; direction: ltr; line-height: 120%; text-align: left; orphans: 2; widows: 2 }
    p.western { so-language: tr-TR }

    این یک واقعیت است که بدون زن، زندگی میسر نخواهد بود اما آشکار است که نمی‌توان با زنی که وی را دچار این همه سقوط و انحطاط نموده‌اند نیز حیاتی شرافتمندانه و با معنا داشت. راه صحیح زندگی این است که با دانستن و احساس اینکه همزیستی کنونی با زن شیوه‌ای است که هر کس و همگان را تا خرخره در نوعی بردگی منحط کننده و پستی‌آور مدفون می‌نماید، گره‌گشای مسائل گشت و دست به عمل زد. به هیچ‌وجه نباید فراموش نمود که حیات با معنا و شرافتمندانه با زن، مستلزم فرزانگی و تعالی عظیم است. آنان که ادعای عشق دارند باید هر لحظه به یاد آوردند که راه تحقق آن عشق، از همین فرزانگی و تعالی می‌گذرد. هر نوع برخورد دیگری خیانت به عشق و خدمت به بردگی است. بدون رسیدن به حقیقت اجتماعی نمی‌توان به عشق رسید.



    کژار