از پانزده فوریه 1999 تا 9 ژانویه 2013
8 ژانویه, 2020سوما روژهلات
حضور و مشارکت در جنبش آزادیخواهی آپوئی PKK در چهلمین سالگرد تاسیس این جنبش با پیشاهنگی رفیق سارا برای ما نمود صیانت از شرافت و آزادی خویش است. مشارکت و مبارزه با چنین دیدگاهی، صحیحترین شیوهی درک رهبریت رفیق ساراست.
رهبر آپو میگوید " مبارزات آزادیخواهانهی زنان نتیجهی مبارزات رفیق ساراست. بدین معنا که برای هر زنی مبارزات به مانند سارا زندگی کردن، به مانند سارا در هر حوزهای تأثیرگذار بودن و دارای مخاطب بودن هنگان سخنرانیست.
دربارهی ارتباط مابین 15 فوریه و 9 ژانویه باید گفت که هر دو دارای یک معنایند. هدف قدرتهای بینالمللی از اسیر گرفتن رهبر آپو و منزوی نمودن او در یک سلول انفرادی در واقع از بین بردن جنبش آزادیخواهی و مردم بوده است. در زندان آمد نیز در شخص رفیق سارا خواستار از بین بردن زحمات 35 سالهی رهبر آپو و از بین بردن نمونهی مدیریت زن و تداوم برده نمودن زنان بوده است. اینکه زنان را بدون پیشاهنگ گذاشتند. زن بدون پیشاهنگ به نابودی محکوم نمودن است.دشمن ما کاملا به این موضوع آگاه است که موجودیت و گسترش جنبش زنان تضمینگر آزادی و زندگی رهبر آپو است. بدین گونه خواستند که رهبری را از نیروی زنی به مانند رفیق سارا محروم گردانند.
همهی شهادتها سرچشمهی نیرو و انرژی بزرگی هستند اما 9 ژانویه روز سوگواریست. این روز به مانند 15 فوریه روز سیاه و لعنتیشدهایست که ما همواره این روزها را با کینه و نفرت و حس انتقامگیری به یاد خواهیم آورد.
رفیق سارا زنی بود که با مبارزات خود به زیبایی حقیقی دست یافت و شخصیتی دوستداشتنی داشت. همانگونه که خود نیز گفته بود زندگی او سراسر، مبارزه بوده است. در نزد رفیق سارا هر لحظه دارای ارزش فراوانی بود. رفیق سارا بر اساس اصول خاصی نمونهی بزرگی بود؛ از جملهی این اصول میتوان موارد زیر را نام برد: هر اتفاقی هم که بیفتد مسیر زندگی نباید از جهت صحیح آن خارج گردد؛ اختیار زندگی هر کس باید برعهدهی او باشد؛ اگر تو زود از اطراف متأثر شوی بدین معناست که تو برده هستی زیرا تأثیرپذیری میتواند مسبب تغییر جهت زندگی تو باشد؛ خود و زندگیات را از بردگی برَهان؛ خود را به سطحی برسان تا بتوانی خود مسئول انجام کارهایت باشی و رویدادهای اطراف تو هرگز در تو تأثیرگذار نباشند. با این شرایط، رفیق سارا و زندگی او نمونه و الگوی بینظیریست برای تمامی زنان که بنیان و نظام فکری و جسمانیشان با تخریب بزرگ سیستم اقتدارگرای مردسالار روبرو مانده است. شخصیت رفیق سارا به سبب مبارزات 35 سالهی او و رنج و زحمتهای بسیارش کاملا پخته شده بود و به سطح والائی از انقلابیگری دست یافته بود.
رفیق سارا زنی کورد بود. زمانی که ما چگونگی شناخت و پیوستن او به مبارزات آزادیخواهانه را دنبال میکنیم متوجه میشویم که شخصیت رفیق سارا در نتیجهی رنج و زحمات خودش اینگونه شکل گرفت. یعنی خود به آفرینش شخصیت و شیوهی حیات خویش پرداخت و این همان آزاد زیستن و دستیابی به ارادهی آزاد و هویت نوین آزاد است. رفیق سارا در آن مرحله به مانند پیشاهنگی در سطح رهبری زن فعالیت میکند؛ بدون آنکه آموزش خاصی را دیده باشد و یا آنکه رهنمود و راهنمایی را از کسی بگیرد. در زندان رژیم فاشیست ترک با وجود آنکه از جنبش آزادیخواهی و رهبری کاملا قطع ارتباط میشود اما باز هم با ایستار راسخ خود، خودش و همهی زنانی را که در اطرافش بودهاند آموزش داده، در برابر دشمن ارادهمند نموده و به قلعهی مقاومت تبدیل میشوند.
رفیق سارا با شخصیت مقاومتگر خود به سمبل و پیشاهنگ مقاومت در زندان مبدل میشود. برای هر فرد اعترافگر و خائن، رفیق سارا موجب شرمندگی بزرگی برایشان بود و بدلیل راستی و درستی رفیق سارا نمیتوانستند حتی سر خود را بلند کنند. اما برای هر فرد مقاومتگر رفیق سارا موجب سربلندی و سرچشمهی انرژی بود. رفیق سارا الههی مبارزه و مقاومت بود.
رفیق سارا بعد از رهائی از زندان هم در همهی مراحل زندگی خود در برابر ذهنیت مردسالاری مبارزهی بیامانی را انجام داد. او ایستار مصمم و راسخی در برابر خیانتکاران بزرگی چون فرهاد و بوتان داشت. این افراد بسیار تلاش نمودند تا رفیق سارا را از انجام فعالیتها دور نگه دارند. اما رفیق سارا هرگز تنها بر اساس وظایف مشخص و رسمی فعالیت نمیکرد بلکه با مشارکت خودجوش خود تمام تلاشهای آنان را برای غیرفعال نمودنش برطرف نمود. سازماندهی مظلومان در برابر ظالمان را به بهترین نحو ممکن انجام میداد و بسیار هنرمندانه انسانها را سازماندهی مینمود.
رفیق سارا یکی ار رهبران زنی بود که به رهبر آپو و جنبش زنان امید میبخشید. به همین دلیل رفیق سارا در موقعیت و شرایط حساسی مورد هدف قرار گرفت. زیرا رهبریت در شخص یک زن، احیاء دوبارهی عصر خداوندگاری بود و دوباره زنده کردن خداوندگاران برای مردسالاری و ظالمان، حکم مرگ را داشت. از بین بردن رفیق سارا برای دشمن انسانیت به یک معضل مبدل گشته بود. نابودی خداوندگار-مادر بزرگ سارا برای یکه و تنها نمودن رهبر آپو بود.
دشمن ما دوباره این را اثبات نمود که چقدر در برابر ما بیچاره است. رفیق سارا به مانند دانهی آزادی در زمین رویید و به دهها، صدها و هزاران سارا مبدل گشت. رفیق سارا تنها یک شخص نبود بلکه تداعیگر سازمانی بود که ما همه در آن مشارکت میورزیم. همانگونه که توطئهی بینالمللی در برابر رهبر آپو خنثی گشت، این دسیسه نیز که به مانند ادامه و بخشی از این توطئه بود پوچ گردانده شد. زیرا برای زنان خاورمیانه و جهان به سمبل زن آزادی که به رهبری زنان بپردازد مبدل گشت.
با پیشاهنگی فکر و اندیشهی رهبر آپو در جهان خورشید طلوع نموده است و هر اشعهی این نور به مانند رفیق سارا گرمایی و شوق خورشید را زیادتر مینماید.
15 فوریه و 9 ژانویه برای خلق ما روزهای سیاهی هستند و ما این دو روز را با احساسات نفرت بسیار و تصمیم به انتقامگیری پیشوازی مینماییم. روز 15 فوریه روز خاصی است که ما در آن روز هر خوشی را از خود قدغن مینماییم. همگی به خود رجوع نموده و خود را مورد بازخواست قرار میدهیم. کمبودها و کاستیهای خود را تثبیت مینماییم و برای گذار از آنها به دنبال راهچاره میگردیم. زیرا اگر توطئهی 15 فوریه اتفاق نمیافتاد اتفاق تلخ 9 ژانویه نیز روی نمیداد.