خانواده دمکراتیک، زیربنای جامعهای دمکراتیک
31 دسامبر, 2019دیانا اورین
خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی نقش بسیار تعیین کنندهای بر شکلگیری شخصیت و تربیت انسانها برای ورود به جامعه دارد. زیرا شخصیتی که در افراد شکل گرفته به طور مستقیم بر همه حوزههای جامعه تاثیرگذار است. تحلیل خانواده از ابعاد جامعهشناختی و تاریخی برای شناخت و بازتعریف نهاد خانواده مهم است. در جوامع پیشاتمدنی سیستم خانواده به صورت هستهای نبوده و تمامی اعضای قبیله در یک محدوده مکانی و با هم زندگی میکردند و نقشها و وظایف همانند سیستم خانواده کنونی از پیش تعیین شده نبود. زنان، مردان و سایر اعضای قبیله در تمامی کار و فعالیتها شرکت داشتند و به تبع چنین شیوه زندگی، قدرت، تبعیض و خشونت نیز جایگاهی نداشت. با ظهور تمدن و نهادینه شدن قدرت به تدریج حوزه خانواده تنگتر و به صورت هستهای و متشکل از زن، مرد و فرزندان تشکیل یافت. بدون شک، یکی از مخربترین تاثیرات نظام مردسالاری بر نهاد خانواده است. خانواده به دایره محدود قدرتمحوری مبدل شد. بنابراین میتوان گفت خانواده دارای جایگاه بسیار مهمی است و اگر به طور صحیح نقش آن تعریف نگردد با خود پیامدهای بسیار مخربی خواهد داشت.
در اینکه زنان از نخستین و کهنترین قربانیان سیستم مردسالاری است هیچ تردیدی نیست و شواهد تاریخی اثباتی براین واقعیت است که برای سلطه بریک جامعه، زنان از اولین ملتی بودند که مورد هدف نظام قدرت و ذهنیت مردسالاری قرار گرفتند. در سیستم خانواده کنونی که براساس به بردگی کشاندن زنان، سکوت و تقبل نقشهای از پیش تعیین شده بنا گردیده، نگرش و رویکردی کاملا ابژهمانند به زنان وجود دارد و زنان مجبورند تمامی کلیشههای جنسیتی که خود محصول نگرش جنسیتگرایی است را بپذیرند. در صورت عدم پذیرش و یا تمکین این قواعد، به هنجارشکنی محکوم و مجازات میگردند.
در جوامع اسلامی که نقش مذهب و دین بسیار پررنگ است و بر روی تمامی مناسبات و روابط انسانها سایه انداخته، بیش از همه زنان متضرر گشتهاند. زنان در کنار قوانین اجباری ازدواج و تبعیضآمیز، در محیط خانواده نیز مجبورند به طور کامل از همسر خود اطاعت نموده و تمامی وظایف آن محدود به چارچوب خانواده، فرزندآوری و خانهداری است. چنین رویکردی در قبال زنان موجب شده فرصت حضور آنان در عرصههای اجتماعی فراهم نگردد و اینگونه از تمامی حقوق خود محروم میگردند. بنابراین میتوان گفت سیستم خانوادهای که براساس چنین ذهنیتی بنا گشته، جایگاه تحقیر و محرومیت زنان است. چنین رویکردی موجب بحرانهای بسیاری در چارچوب خانواده گشته و با خود آسیبهای اجتماعی را به همراه داشته است. با نگاهی به جوامع اسلامی میتوان این واقعیت را مشاهده نمود که به مرور به فروپاشی بنیان خانواده منجر گشته است.
برای واکاوی ماهیت خانواده در ایران میبایست اندکی در مورد دستگاه سیاسی و ایدئولوژیکی رژیم ایران سخن گفت. نیک میدانیم دولت ایران یک سیستم اعتقادی و ایدئولوژیک مبتنی بر مذهب تشیع و دین اسلام است. چنین سیستمی زنان را در چنبره انواع محدودیتها و ممنوعیتها قرار داده است تا اینگونه و به گمان خود جامعه را ازگناه مبرا سازند. چنین تفکر واپسگرایانه هیچگاه نه جامعه ایران را از بحرانهای اجتماعی رهانیده و نه مانع از کائوس و تزلزل ارزشهای اخلاقی در جامعه ایران گشته است.
سیستم ولایت فقیه از بدو بر مصدر قدرت نشستن و در راس آن خمینی بر تحکیم قدرت خود بر جامعه ایران، با وضع قوانین جدید و لغو قوانین پیشین که تا حدودی حقوق زنان در آن رعایت شده بود، زنان را هدف سیاستهای تبعیضآمیز قرار داد. با این وجود زنان از اولین قشری بودند که در برابر اسلامی کردن قوانین تظاهرات نمودند. لغو قانون حمایت از خانواده و اجباری نمودن حجاب مشتی از خروار قوانین تبعیضآمیز در قبال زنان است. مطابق قوانین عرفی و شرع زنان باید در محیط خانواده موجبات آرامش و نیازهای جنسی مردان را تامین نمایند. چنین رویکردی نگرش کاملا ابژهمانند به زنان است. دادن اختیارات فراوان قانونی و حقوقی به مردان موجب جسارت آنان در اعمال خشونت علیه زنان گشته و این حق را برای خود مشروع میدانند که هرگونه رفتاری با زنان داشته باشند زیرا تمامی دستگاههای قدرت از آنان حمایت میکند. در چنین شرایطی است که زنان در شرایط دشواری قرار میگیرند و به دلیل عدم حمایت از سوی خانواده، دستگاه قضا و حقوق مجبورند تمامی ناملایمات و نابرابریها را تحمل نمایند. یکی از مهمترین دلایل سربرآوردن مشکلات خانواده نشاتگرفته از ذهنیت مردسالاری و تبعیض در حوزه حقوق است.
در جامعه ایران علاوه بر حاکمیت شدید ذهنیت مردسالاری، سنتگرایی و قواعد شرعی و عرفی نیز بسیار حاکم است که این دو مولفه بیش از همه زنان را تحت فشار دیدگاهها و رویکردهای تبعیضآمیز و خشونتآمیز قرار داده است. با تمامی این اوصاف میتوان گفت نهاد خانواده که در یک سیستم نابرابر و ایدئولوژک بنا شده، کاملا غیردمکراتیک است. در موقعیت کنونی خانواده در سیستمهای دولتی، کودکان نیز در کنار زنان دچار بحرانهای روحی و روانی میگردند. با نگاهی به آمار فرار دختران از خانه، بزهکاری، ارتکاب جرم و روی آوردن به اعتیاد و فحشا میتوان به وضوح نقش خانواده را در این مسائل مشاهده نمود. تا مادامی که خانواده به مکان امنیت، آرامش و احترام مبدل نگردد نمیتوان از نسل سالم و در کنار آن از جامعهای سالم سخن گفت.
در خانوادهای که توازن قدرت به سوی مردان است و آنان فقط دارای حق سخن و تصمیمگیری هستند بیگمان زنان به حاشیه رانده و به اراده آنان نیز اهمیتی داده نمیشود. چنین توازن قدرت به جامعه نیز تسری پیدا نموده است. با نگاهی به تمامی دستگاه و نهادها خواهیم دید مردان بیش از زنان در پستهای سرنوشتساز و تصمیمگیرنده نقش دارند. به طور کلی زنان در چنین جامعهای در موقعیت اصلی خویش قرار ندارند و براساس خواست و اراده خود تصمیمگیری نمیکنند و دقیقا چنین حالتی در محیط خانواده به مراتب پررنگتر است.
در محیط خانوادهای که زنان و کودکان مورد خشونت و بیاعتنایی قرار میگیرند به تدریج مشکلات و مسائل نیز پدید میآیند. افزایش قتلهای خانوادگی، آمارهای هولناک طلاق عاطفی، خودکشی و خودسوزی زنان، اعتیاد و فحوش تنها بخشی از فجایع بحران خانواده در ایران است. یکی از دلایل بروز مشکلات در خانواده عدم توجه به نیازها و جایگاه واقعی زنان است. تا زمانی که دیدگاه جنسیتگرا و نابرابر نسبت به زنان وجود داشته باشد نمیتوان از خانوادهای دمکراتیک و سالم سخن گفت. زنان در محیط خانواده تنها به عنوان ماشین فرزندآوری و خانهداری فعالیت دارند و از تمامی حقوق یک انسان آزاد بیبهره هستند و تمام حوزه حیات آنان محدود به محیط خانواده است در حالی که به عنوان یک انسان میباید در خارج از چارچوب خانواده نیز فعال بوده و در تصمیمگیری برای زندگی خود دارای حق اختیار باشد. اما با نگاهی به جامعه کنونی و به ویژه طبقات متوسط و روبه پایین خواهیم دید زنان به دلیل فقر فرهنگی و اقتصادی دارای موقعیتی نیستند که بتوانند بر اساس خواستههای خود زندگی و یا دارای حق انتخاب باشند. چنین شرایطی زنان را دچار بحرانهای روحی و روانی نموده و از سوی دیگر به تدریج موجب بروز مشکلات در حوزه خانواده میشود.
ساختار خانواده در شرق کردستان نیز به دلیل سیاستهای تبعیضآمیز دولت در قبال کوردها دارای مشکلات فراوانی است. از سوی دیگر به دلیل پررنگ بودن مناسبات عشیرهای و بافت سنتی جامعه کوردستان، زنان در شرایط دشوارتری قرار دارند. زنان علاوه براین که در بسیاری از موارد در سنین کودکی به ازدواج واداشته میشوند مجبور به تمکین بیچون و چرا از همسر هستند. به دلیل چنین رویکردی زنان اگر با مشکل و یا خشونتی روبهرو گردند به دلیل حاکمیت فرهنگ سکوت در قبال همه چیز، مجبور به سوختن و ساختن هستند. عدم توجه به حل مشکلات در طولانیمدت باعث عمیقتر شدن مشکلات میشود و در نهایت به رویدادهای تراژیک همچون خودسوزی و خودکشی زنان منتهی میشود. یکی از مهمترین دلایل اقدام به خودکشی و خودسوزی زنان، فقر و بیکاری در این جغرافیا است که رژیم ایران در بحرانزایی در کوردستان نقش اصلی را دارد. بیشترین میزان خودکشی زنان در شرق کردستان خود بیانگر چنین سیاستهای عامدانه و سیستماتیک رژیم ایران است که تاثیر مستقیمی بر خانواده دارد.
برای برساخت جامعهای دمکراتیک، نیاز به خانوادهای دمکراتیک وجود دارد. بدون شک امنیت و برابری در محیط خانواده تاثیر مستقیم بر جامعه نیز دارد. در جامعهای که سلطهی ذهنیت مردسالاری و دیدگاهی تبعیضآمیز در قبال زنان نمیتوان از خانوادهای دمکراتیک صحبت نمود. در سیستم حکومتی ایران که تلفیقی از اسلام سیاسی و دولتی است زنان در حصار انبوهی از مشکلات قرار دارند. زیرا اساس ذات و ماهیت آن بر پایه به بردگی کشاندن زنان است. بنابراین برای چارهیابی مسائل اجتماعی و در راس آن ایجاد نهاد خانوادهای دمکراتیک، بایستی ذهنیت و نظام حاکم برجامعه تغییر یابد. صرفا تغییر قوانین به تنهایی قادر به رفع مشکلات خانوادگی نخواهد شد. در کنار این فاکتورها، فرهنگسازی و تغییر نگرشها در قبال زنان نیز مهم است. در یک جامعه سنتی با نضج عرفی و مذهبی زنان با محدودیتهای بسیاری روبهرو هستند. چگونگی نوع استفاده از اسلام موجب انزوای زنان در جوامع اسلامی گردیده است. بازتعریف اسلام دمکراتیک و تاثیرگذاری آن برجامعه دارای اهمیت ویژهای است. خانواده میباید به مکان امنیت، آرامش و برابری تمامی اعضای خانواده مبدل گردد در غیر اینصورت بحرانهای خانوادگی دامن تمامی اعضای جامعه را نیز فراخواهد گرفت. براین اساس باید یکی از وجوه مبارزات زنان در راستای برساخت خانوادهای دمکراتیک باشد. زیرا زنان بیش از همه در محیط خانواده مورد انواع خشونت قرار میگیرد و بیگمان مادر و زنی که در معرض خشونت سیستماتیک قرار دارد قادر نیست نقش اصلی خود که همانا تربیت نسلهای آینده و پیشاهنگی جامعه است را ایفا نماید.