• برچسب‌ها:, ,

    کودکان همسر، قربانی ذهنیت جامعه جنسیت‌گرا

    20 آگوست, 2021

    در جامعه انسانی دو گونه آزمون وجود دارد که از زمان تولد، هر نوزادی هر دو را تجربه می‌نماید. اول تجربه اکتسابی است که با آزمون و خطا به دست می‌آید و دومین نیز تجربیات و آزمون‌هایی است که از طریق جامعه به کودک انتقال می‌یابد. مقوله ازدواج از مقولاتی است که فرد با قرار گرفتن در هر دو مرحله می‌تواند به تجربه مناسب دست یابد.

    اولین سؤالی که هر شخص باید از خویش بپرسد این است که خانواده چیست و چگونه به وجود آمده است؟! آیا اجتماعات انسانی همیشه بدین گونه زیسته‌اند؟! آیا به درازای تاریخ انسانیت همیشه مدل کنونی خانواده برپا بوده است؟! زن در خانواده‌های اولیه چه جایگاهی داشته است؟!

    اجتماعات اولیه انسانی به شکل گروه‌های ۲۰ تا ۳۰ نفر و یا اندکی بیشتر بوده‌اند که آنها را کلان می‌نامند. در این دوره زن مدیریت طبیعی جامعه را بر عهده داشت و این از ویژگیهای اجتماعی بودن و عدالت محور بودن زن نشأت می‌گیرد. با گذار به مرحله اقتدارگری و دولت‌داری شکل خانواده‌ای که مرد در آن حاکم مطلق بوده و افراد خانواده چونان رعایای مرد هستند، پیشبرد یافت و این مدل تا کنون نیز ادامه دارد. بنابراین برای تحلیل خانواده بایستی تاریخ و بویژه تاریخ اقتدارگری را تحلیل نمود. زندگی زن و مرد در قالب خانواده کنونی در واقع بخش کوتاهی از تاریخ زندگی انسانی را شامل می‌گردد، اما اکنون به شیوه یا مدل مطلق مبدل گشته که توان گذار از این شیوه زندگی برای جامعه غیر ممکن تلقی گشته و حتی می‌پندارند که این شیوه‌ی زندگی یک جبر طبیعی می‌باشد.

    رهبر عبدالله اوجالان خانواده را مهمترین عنصر جامعه دمکراتیک می‌داند و بر اهمیت دمکراتیک نمودن آن برای گذار به جامعه دمکراتیک و آزاد تأکید می‌نماید. اما اکنون کارکرد خانواده برای دولت و اقتدارگران به منزله پایگاه اساسی نهادینه نمودن قدرت و نیز ایدئولوژی جنسیتگرایانه است. به همین دلیل نیز روزانه و از همه طرق ممکن سعی بر متصل نمودن خانواده به دولت داشته و بویژه از طریق رسانه‌های اجتماعی،‌ مساجد، مدارس و …سعی بر بمباران فکری افراد جامعه دارد و مدل خانواده مطلوب خویش را به جامعه تلقین می‌نماید.

    خانواده به گفته رهبر عبدالله اوجالان مدل کوچکتر دولت است که از طریق آن اقتدار را در جامعه و البته در اذهان افراد جامعه تزریق می‌نماید. مرد اقتدارگر در خانواده نماینده دولت و یا رئیس دولت است و زن و فرزندان به مثابه بردگان و بندگان وی، و زن البته دم دست ترین و مطیع ترین و به قول رهبر آپو کهن‌ترین مستعمره.

    هدف از ازدواج در حقیقت بایستی رسیدن به تکامل فکری و نیز برساخت جامعه‌ای دمکراتیک و عادلانه و آزادانه باشد. اما با این توصیف کوتاه چه تعداد از ازدواج‌هایی که اکنون در جامعه ایران انجام می‌گیرد بر این مبنا است؟ به جرأت می‌توان ادعا نمود که بسیار بسیار کم ازدواج‌هایی هستند که در بستر عادلانه و بر اساس اندیشه آزادانه انجام گیرند.

    اکنون کودک همسری در ایران به پدیده‌ای روزانه مبدل گشته است و سردمداران رژیم نه تنها کاری برای پیشی گرفتن از آن انجام نمی‌دهند، که حتی هم سعی بر تشویق جامعه به انجام آن دارند و هم با توجیهات شرعی و قانونی سعی بر مشروع جلوه دادن آن می‌نمایند و حتی از اقدامات فعالان حقوق بشر برای متوقف نمودن آن جلوگیری می‌نمایند. کودک همسری یا ازدواج در سنین پایین در ایران در میان هر دو جنس زن و مرد قابل مشاهده است، اما بنا به ساختار فرهنگی و نیز ذهنیتی جامعه ایران و نیز تعداد بیشتر دخترانی که در سنین پایین ازدواج می‌نمایند، قربانی اول این پدیده همیشه زنان بوده‌اند و هستند. رژیم ایران بنا به سیاستهای دموگرافیک خویش، برنامه‌های جمعیتی مورد نظرش را در جامعه اجرا نموده و در برهه کنونی به این بهانه که نیروی کار جوان ایران کم شده و البته در حقیقت برای گسترش نیروی نظامی خویش، ازدواج را به شکلی وسیع ترویج داده و حتی برای نیل به این مقصود امتیازاتی نیز قائل می‌شود.

    در مقاله پیش رو سعی بر آسیب‌شناسی این پدیده از بُعد آموزشی داریم. جامعه جنسیت‌گرا با آموزش افراد سعی بر آماده سازی ذهنی اعضای جامعه به شکل مطلوب خویش دارد. بویژه برای زن وظایفی را تعیین می‌نمایند که از همان کودکی فرزند دختر بر این مبنا آموزش دیده و برای تقبل این وظایف در آینده آماده می‌گردد. این وظایف شامل برده‌ی خانه و کارخانه گشتن، تبدیل به ملک بدون چون و چرای مرد گشتن، همچون ماشین تولید مثل گشتن و ارائه دهنده خدمات سکسی به مرد است که دختر بر اساس این چهار وظیفه از سوی خانواده و جامعه جنسیت‌گرا آموزش می‌بیند.

    فرزند دختر از زمانی که به دنیا می‌آید تحت آموزشی قرار می‌گیرد که وی را برای بردگی و خدمت به مرد آماده می‌نماید. از رنگ‌هایی که برای دختر آماده می‌گردد تا اسباب‌بازی‌هایی که در دسترس وی قرار داده می‌شود و بازی‌هایی که در آن‌ها مشارکت می‌نماید و حتی از شیوه صحبت کردن و راه رفتن و روابط اجتماعی ، همگی ذهنیت کودک را به یک سو متمایل می‌نماید و آن هم این است که بایستی خویش را آماده نماید تا برای اینکه مورد قبول مرد واقع گردد، وظیفه خویش را به بهترین نحو ممکن به انجام رساند.

    مادر که نقش اساسی را در تربیت دختر داراست، بنا به شخصیتی تقدیرگرا که در وی ایجاد گشته است، و می‌پندارد که دختر چاره‌ای جز اینکه ازدواج کند، ندارد، بنابراین سعی می‌کند از همان کودکی دختر را برای این نقش آماده نماید. در واقع مادر نیز به مثابه قربانی ازدواج زودرس بایستی انگاشته شود و چون بعد از ازدواج و سپس مادر شدن فرصتی برای اندیشیدن به فلسفه زندگی و چگونه زیستن نمی‌یابد، لاجرم همین نسخه را ناآگاهانه برای دخترش نیز توجیه می‌نماید. این همان چرخه مادر- دختر است که سده‌هاست دوباره گشته و ادامه می‌یابد و دختر سعی می‌کند کپی مادر گشته و رفتارها و اعمال مادر را تقلید نماید.

    ازدواج پیمان همبستگی و تکامل مابین دو زوج است که هم از نظر فیزیکی و هم از نظر فکری به بلوغ رسیده باشند. آیا یک شخص سیزده یا چهارده ساله را می‌توان یک شخص عاقل و بالغ که آمادگی قبول مسئولیت زندگی مشترک را دارد، دانست؟! آیا بدن یک دختر در چنین سنی آمادگی پذیرش روابط زناشویی را دارد؟! آیا می‌توان گفت که این ازدواج عادلانه و عاقلانه انجام گرفته است،‌یا شرایط محیطی در این کار دخیل هستند؟!

    دیدگاه خانواده نسبت به فرزندان دختر که به مثابه یک میهمان که در نهایت بایستی روزی از خانواده جدا گردد و به تملک یک مرد درآید، در ناخودآگاه دختر خلأ عاطفی را ایجاد می‌نماید و برای پر کردن این خلأ یا بهتر بتوان گفت برای یافتن مأمنی دائمی جستجویش را در خارج از محدوده خانه شروع کرده، بدون اینکه بداند انتهای این کاوش یا طلب محبت یا همان سرپناه به کجا ختم می‌گردد. بویژه در خانواده‌هایی که از لحاظ مالی در شرایط مناسبی قرار ندارند، این موضوع بیشتر خودنمایی می‌کند و در شرایط اقتصادی کنونی ایران، مشکلات مالی برای خانواده‌ها بهانه‌ای گشته تا دختران خویش را در سنین پایین وادار به ازدواج نمایند.

    مدرسه و جامعه محیط‌های بعدی هستند که در ترویج ازدواج‌های زودهنگام نقش اساسی دارند. مدرسه به عنوان پایگاه اساسی جنگ ویژه دولت در پیشبرد سیاستهای ضد زن رژیم نقش اساسی دارد. بخش عظیمی از آموزه‌های مدارس ایران بر مبنای اسلام و مذهب شیعه است و بر طبق شرع اسلام ازدواج زن از سن ۹ سالگی شرعی است. این در حالی است که هیچ عقل سلیمی چنین چیزی را قبول نمی‌نماید و چون رژیم نیک می‌داند که با شیوه‌های معمول نمی‌تواند جامعه را مجبور به چنین کاری نماید، از راه‌های نرم‌تر سعی بر ترویج ازدواج دختران می‌نماید. جدای از آموزش درسهایی چون تعلیمات دینی، تعلیمات اجتماعی و زبان فارسی که بسیار جنسیت‌گرایانه هستند، در سن ۹ سالگی برای دختران جشن تکلیف گرفته و در واقع این مقدمه‌ای است برای هُل دادن دختران خردسال به دنیای بزرگسالی و محرومیت از دوران کودکی که این را می‌توان به مثابه نوعی از خشونت علیه زن قلمداد نمود.

    در محیط مدرسه نیز که بایستی مکان آموزش و یادگیری باشد، به دلیل جداسازی دختران و پسران به بهانه اینکه نامحرم هستند، دغدغه دانش‌آموز، محیط بیرون از مدرسه و کشف دنیای ناشناخته‌ای است که وی را از آن محروم نموده‌اند. این دغدغه و این دنیای پنهانی که دانش‌آموز در ذهن خویش برمی‌سازد وی را از هدف اصلی آمدن به مدرسه دور ساخته و در پی بهانه‌ای خواهد بو که از مدرسه خارج گردد.

    همچنین آموزه‌های جنسیت‌گرایانه‌ای که در مدارس ایران و توسط معلمان که در واقع بایستی به عنوان کادرهای ایدئولوژیک نظام به آنان نگریست آموزش داده می‌شود، در دانش‌آموزان دختر این ذهنیت را ایجاد می‌نمایند که چه اندازه‌هم که درس بخوانند بازهم تنها راه پیش روی آنها ازدواج است و دست یافتن هر چه زودتر به یک مرد در میان دختران نوجوان چونان یک مسابقه انگاشته می‌شود که بایستی تا دیر نشده به آن دست یابند. بدون اینکه حتی از هدف ازدواج و شرایط مناسب و ویژگیهای شخصیتی طرف مقابل خویش برای ازدواج نیز مطلع باشند.

    البته آموزش جنسیت‌گرا تنها دلیل افزایش آمار ازدواج در سنین پایین نیست. بلکه دلایل دیگری همچون اقتصاد،‌ فرهنگ، شیوه زندگی، رسانه و … همه دست به دست هم داده تا فردی را که می‌تواند آینده‌ساز یک جامعه باشد، در حالی که هنوز واجد همه شرایط مناسب ازدواج نیست، مجبور به عملی نمایند که ماندن در آن مشکل و برون آمدن از آن مسائل بیشتری را با خود به همراه خواهد داشت.

    ازدواج در سن پایین فرد را در موقعیتی قرار می‌دهد که هنوز برای پذیرش آن آمادگی ندارد و این در مرحله اول با خود مشکلات روحی و روانی را در پی خواهد داشت. فردی که همه مراحل طبیعی زندگی را طی ننماید و در حسرت طی کردن این مراحل بماند همیشه این موضوع به مانند عقده‌ای در درونش باقی مانده و زخمی خواهد بود که همیشه روح شخص را آزار خواهد داد.

    اما برای مقابله با این پدیده روزافزا که مصداق عینی خشونت می‌باشد چه باید کرد؟!  گام اول هشیاری است. در مکانی همچون خاورمیانه که از دیرباز این سخن رایج است که دخترانتان را در کودکی به ازدواج مردی درآورید تا مبادا چشم و گوششان باز شود، برای مبارزه با این ذهنیت بایستی زنان سطح آگاهی و دانششان را بویژه در زمینه تاریخ، دین، فلسفه و جامعه‌شناسی پیشبرد داده تا بتوانند با افق دید وسیع‌تری مسئله زن را واشکافی نمایند. گام دوم جاری نمودن این دانسته‌ها در بستر جامعه و انتقال این واقعیات به دیگر زنان است که می‌توان آن را از طرقی چون مجلات و نشریات، ‌شبکه‌های اجتماعی، سمینارها، نهادهای زنان و فعالیتهای مدنی به انجام رساند.

    ازدواج در سن پایین اکنون در همه طبقات و قشرهای جامعه ایران قابل مشاهده است، لیکن در میان اقشار فقیر و کم درآمد  و نیز در میان اقشار کم‌سواد بیشتر رواج دارد. پس قدم اول برای مبارزه شناخت است، و فرصت این شناخت را بایستی برای این اقشار آماده نمود که آن هم وظیفه فعالان اجتماعی و فعالان زنان است که در باره مضرات و آسیب‌های غیر قابل برگشت این نوع ازدواج روشنگری نمایند. در این صورت دولت تا چه اندازه نیز که بخواهد برای این کار تبلیغات وسیع انجام دهد یا چه اندازه که زمینه و بستر حقوقی و شرعی برای آن آماده نماید، جامعه تن به چنین کاری نخواهد داد.

    اما می‌توان اساسی‌ترین اقدام را در خانواده انجام داد. خانواده به عنوان اساسی‌ترین نهاد جامعه که اولین آموزش‌ها و تجربیات فرد در آن شکل می‌گیرد بایستی از شکل و فرم کنونی خارج گشته و به سوی دمکراتیک گشتن خانواده گام برداشته شود. خانواده‌ی دمکراتیک در نهایت منجر به جامعه‌ی دمکراتیک می‌گردد و در جامعه‌ی دمکراتیک، انتخاب‌ها بر مبنای آگاهی خواهد بود. کودکان بایستی برای برساخت جامعه‌ای آزاد و دمکراتیک آموزش ببیند و محروم نمودن آنان از این مهم، مصداق بارز خشونت بوده و بایستی با این دیدگاه به مسئله کودک همسری بنگریم و جامعه در برابر این موضوع خویش را مسئول دانسته و علیه آن مبارزه نماییم.

                                                                                                                                آرین زانا



    کژار