• برچسب‌ها:, ,

    زیلان، پروانه ای در جستجوی حقیقت

    1 جولای, 2019

    همرزم شهید

    چهار پروانه در پی یافتن حقیقت آتش و سر درونی آن به راه افتادند. اولی آتشی را از دور می‌بیند و به این نتیجه می‌رسد که سر آتش در نور اوست. دومی گرمای آتش را احساس و می‌گوید سر آتش در گرمای اوست. سومی بیشتر به آتش نزدیک می‌شوند و آتش بالهای او را می‌سوزاند او می‌گوید راز آتش در سوزانندگی آن است. پروانه‌ی چهارم به دور آتش می‌چرخد و خود را به درون آتش انداخته و  باز نمی‌گردد. او به راز آتش پی برد زیرا جزئی از آتش شد. سر آتش در سوختن و ذوب شدن در آن است.

    زیلان نیز همانند پروانه‌‌ی آخردر حقیقت ذوب گشت. زيلان په‌پوله دختر کردی از اهالی ارومیه است که در راه مردم و خاک میهنش عاشقانه و قهرمانانه جان خود را فدا نمود.

    (لطيفه سلامت) با کد سازمانی زیلان پپوله( در زبان کردی به معنای پروانه) در سال 1983 در منطقه "مه‌رگه‌وه‌ر" (مرگور) از توابع استان اروميه چشم بر جهان گشود. پدر او از عشاير زرزا و مادرش از عشيره برادوست است. زیلان فرزند چهارم خانواده ای شش نفره بود. پس از سه سال زندگی در روستا به دلیل اعمال ظلم و فشارهای سایر خان‌های روستا بر خانواده‌اش و تنگ شدن عرصه‌‌ی زندگی بر آنان مجبور به ترک روستا می‌شوند. در شهرک اسلام‌آباد شهرارومیه سکنی گزیده و به زندگی خود ادامه می‌دهند. شهر ارومیه منطقه‌ای کوهستانی است که در طول تاریخ دستخوش تحولات زیادی گشته و دارای موزاییک فرهنگی غنی و تاریخی، ساختار مسالمت‌آمیز مابین خلق‌های با فرهنگ‌های متفاوت از جمله کرد، آذری و فارس می باشد که این نیز خصلت جغرافیایی‌‌اش است. باور خانواده شهید زیلان زردشتی می‌باشد. او در آغوش مادری زحمت‌کش و دلسوز و پدری انساندوست بزرگ شد. از سن شش سالگی فراگیری زبان فارسی و قرآن را آغاز و در مدرسه دانش‌آموزی باهوش بود. تشویق‌های پدرش در سوادآموزی بود که موجب علاقه‌ی وافر او به ادامه‌ی تحصیل گردید. اختلافات خانوادگی و سیاست‌های فشار و سرکوب سیستم استبداد تناقضات و حس کنجکاوی او را برانگیخت. نابرابری‌ها، تبعیضات اجتماعی، جنسیتی و آموزشی که از نتایج نابرابریهای جنسیتی و ذهنیت مردسالاری است او را به تفکر وا‌داشت. از دیدگاه او تنها راه مقابله با چنین ذهنیتی ادامه‌ی تحصیل و سواداندوزی بود. به دلیل اهداف بزرگ، هر زمان دانش آموز ممتاز مدرسه بود که این موجب مورد توجه قرار گرفتن او به‌عنوان یک دختر کرد از لحاظ هویتی شد. زیلان با توجه به سن اندکش نسبت به دوستانش در مدرسه احساس مسئولیت می‌کرد و در برابر خشونت‌هایی که در سیستم به اصطلاح آموزشی مدرسه در حق او و دوستانش روا می‌شد دچار کینه و در برابر آن می ایستاد. توانایی جذب دوستان بسیاری داشت و دارای روابط‌عمومی و سازماندهی خوبی در میان هم‌سن ‌و سالانش بود. دوستانش را برای بازی مورد علاقه‌اش فوتبال، تشویق می‌کرد.

    شهید زیلان پپوله از همان سال‌های ابتدای زندگیش با فکر و فلسفه‌ی رهبر‌ آپو آشنا شده و همزمان در جامعه‌ و خانواده‌ای زندگی می‌کند که مناسبات عشیره‌ای بر آن حاکم بود. با مقایسه‌ی آن و تصویر زندگی آرمانی‌‌ که توسط فلسفه‌ی رهبر آپو در ذهنش نقش بسته بود دچار چالش فکری شده و مسائلی همچون زندگی طبقاتی، نابرابری‌ها و تبعیضات جنسیتی را از نزدیک حس و لمس می‌کند. سطح آگاهی او در حدی بود که بیش از توجه به مسائل زندگی شخصی دارای عواطف انقلابی بود و در راه میهن دوستی با علاقه ا‌ی بسیار تلاش می‌نمود. در سال۱۹۹۷ خواستار ملحق شدن به جنبش آزادی شد اما با توجه به سن اندکش جنبش مانع ملحق شدن او گشت. علی‌رغم تاثیر زیادی که این مسئله در روحیه‌ی او داشت فعالیت‌های سازمانی را در میان هم‌کلاسی‌هایش آغاز کرد. با وجود تهدیدات و تذکرات جدی اطرافیان جسورانه به فعالیتش ادامه داد. در روزهایی که توطئه‌ی بین‌الدولی علیه رهبر آپو صفحه ای دیگری از تاریخ را برای کردها رقم زد جوانان گروه گروه به جنبش آزادی می‌پیوستند. شهید زیلان پپوله نیز برآن شد تا بار دیگر بر سر خواسته خود برای ملحق شدن به جنبش اصرار ورزد. با شرایط موجود تنها خواسته قلبی او مبارزه در راه فلسفه و آزادی رهبرآپو بود. پس از مشاركت در قيام‌های روژهلات مصادف با سال 1999، در منطقه خاكورك به صفوف گريلاهای جنبش آزادی خواهی خلق كرد پیوست.

    زيلان با تاریخ و مبارزه ملی كرد و فلسفه‌ی رهبر آپو در همان اوان زندگی خويش آشنا شده بود. در سنين نوجوانی با تغيير و تحولاتی كه جنبش آزادی در نضج جامعه خلق كرد و بويژه در ساختار تحریف شده تاريخ موجوديت و هويت زن ایجاد نموده بود، آموزش ديده و با مفاهيم آزادی، برابری و عدالت پرورش می‌يابد. رفاقت در نزد او از ارزش و جایگاه والایی برخوردار بود، از این رو در حيات حزبی خود کوچکترین لحظات را در بنیاد نهادن رفاقتی ماندگار غنیمت می‌شمرد. با هيجان، شور و شوق خود به يارانش لبخند می زد، هميشه در برخورد با اطرافيانش متواضع، خوش رفتار و از جذابيتی خاص برخوردار بود. اطرافيانش را در پيرامونش گرد آورده و آنان را میهمان بوستان روياهای زيبايش می‌نمود. رفيقی سرشار از احساس بود كه دست‌يابی به اعتماد، اراده و دانش شخصيت را همچون بزرگترين  عرصه مبارزه‌ی زندگی می‌دانست. به عقيده زيلان، بايستی يك زن  از ذهنيتی اكولوژيك برخوردار بوده و آن را در تمامی روزنه های عرصه زندگانی خويش بازتاب دهد. هرآنچه را که در ذهن زیلان علامت‌ سوال ایجاد می‌کرد، بدون واهمه و بی‌پروا مطرح می‌ نمود. ساعت‌ها به بحث در مورد شخصیت مستقل می‌پرداخت. به نیرو و اراده‌ی زن ایمان داشت و می‌گفت یک زن بایستی اراده‌مند باشد و در مقابل ذهنیت حاکم و فرادست مردسالار بجنگد. زیلان در پی تفهیم سیاست‌های تحمیلی رژیم بر زنان بود. از این رو بر آن شد بروشوری از ارزیابی تاریخ پر درد و رنج زن در شرق کردستان تهیه نماید. زیلان نه تنها با انسان‌ها بلکه با طبیعت، گل‌، گیاه و حیوانات نیز زیباترین نوع رابطه را برقرار می‌ساخت. پروانه را نزدیک‌ترین دوست خود در طبیعت می‌پنداشت (پروانه از کم‌عمرترین موجودات طبیعت است منشور رنگین بر بال‌هایش و سازگاری رنگ‌هایش تصویری از سازگاری زیبایی‌های طبیعت است. درست مثل زیلان که آهنگی در حیات ایجاد کرده بود برای یک انسان چقدر زیستن نه بلکه چگونه زیستن و زیبا زیستن مهم است). يكی از بزرگ‌ترین آرزوهای رفيق زيلان فعالیت در عرصه‌های اجتماعی به ویژه ارتباط  نزدیک با  خلق و افشای سياست‌های پليد رژيم برای پاره كردن زنجيرهای بسته شده بر روح و تن زن و مبارزه با آن بود. هنگام عزیمت به مریوان شور و هیجان زیادی برای رفتن به میان خلق داشت. روزها به آن اندیشیده بود و گویی مسافر راه میهمانی و ضیافت است. گویی از سفر به شهر جاودانگان آگاه بود و این‌گونه همه را از صمیم قلب در آغوش کشید. شهادت رفيق زيلان، زينب كناجی در روز سی‌ام ژوئن نكته عطفی در تاريخ سياسی، فرهنگی و اجتماعی خلق كرد است؛ شهادت رفيق زيلان په‌‌پوله نیز در چنين روزی و آن هم برای گراميداشت ياد ‌سی‌ام ژوئن ياد آور همان عمليات و زندگی‌ است كه زيلان جويای آن بود. شهادت زیلان پپوله به اندازه زندگی‌اش پرمحتواست. سركش و عاصی در قبال فشار و خشونت‌های رژيم ايران علی‌رغم سن جوانش همه مرزهای مبارزه را درنورديد. روز سی‌ام ماه ژوئن سال  ۲۰۰۶در ركاب همرزمانش میهمان سفره تير و آتش ارتشيان ايرانی می‌گردد، به استقبال شهادت می‌شتابد آن هم شهادتی كه در آن مقاومت سرسختانه‌ای هويدا است. او از جلسه ای بازمی گشت كه به مناسبت گرامی داشت يادبود شهيد زيلان (زينب كناجی) در يكی از روستاهای شهر مريوان ترتيب داده بود. زيلانی كه نامش را از او به امانت گرفته بود. صدای تير و گلوله سكوت شبانگاهی را شكست، زيلان مجروح و زخمی در چنبره دشمنان قرار گرفته بود. گرگ‌های درنده‌‌ای که از بوی خون زیلان سرمست شده بودند تن مجروح زيلان را به ماشين بسته و روستا به روستا در پی خود می‌کشانند، این‌بار بال‌های پروانه‌‌ی راه حقیقت در خاک و خون غلتید.

     



    کژار