ترویج زنستیزی بنیاد تفکر مرد سالاریست
23 ژوئن, 2019
ژوان سنه
در میان تمام موجودات دنیا تنها گونهای که دچار جنسیتگرایی شده است، انسان میباشد. او نظم طبیعی حیات را برهم زده و مسئلهای به نام برتری جنسیتی را مطرح کرده است که کاملا ساختهی ذهن انسان می باشد. برای هستی یافتن هیچ کدام از هر دو جنس، تاثیر پررنگتری بر دیگری ندارد و در نبود یکی هستی به شکل فعلی ممکن نخواهد بود.
دولت که زایدهی ذهنیت هزاران سالهی مردسالاری است در عصر کنونی بیشتر از هر زمانی استفاده از زنان را به عنوان یک ابزار استثمار همه جانبه، مورد سرمشق خود قرار داده است. هیچ یک از پدیدههای اجتماعی به اندازهی زن از نظر روحی و جسمی با استعمارگری مواجه نگشته است. از این رو تمامی حقوقی که طی عرف و قانون در برابر زن به مرد تعلق گرفته است از ویژگی آزاررسانی و تجاوز برخورداراند. هنگامی که مرد اقتدارگرا در مقابل زن به حاکمیت اجتماعی دست پیدا میکند، چنان خود را برتر احساس می کند که خود را محق هرگونه برخورد و روابط آمیخته با اقتدار میبیند. خشونتهایی اعم از تجاوز، کتککاری، فحاشی و حتی به قتل رساندن که به نام عشق و ناموسپرستی لاپوشانی میشود.
بسترسازی دولت در اعمال هرگونه خشونت علیه زنان به درجهای از پیشروی رسیده است که روزانه شاهد هر گونه جنایت و تعرض در جایگاههای اجتماعی متفاوت نسبت به زنان هستیم. در بسیاری از کشورها از جمله ایران، خشونت جزئی از عرف و اخلاق در میان بیشتر مردان جامعه گشته است.
در جوامع ایران و روژهلات کردستان یکی از ابزارهایی که زن ستیزی را دوچندان روا میکند، ماده و تبصرههایی است که با نام شرع و قانون زیر لوای اسلامیت وضع گشته است. حکومت دیکتاتور ارتجاعیای که بر ایران حکم میراند با ایجاد فضای خفقان و تشنجی که برای مردم ایجاد کرده است از یک سو جامعه را دچار فشارهای روحی و روانی گردانده و آنان را به سمت اعمال جنایات و فساد اخلاقی سوق داده و از سویی دیگر سیاستهای راهبردی خود را توسط قوانین وضع گشتهاش به اجرا در میآورد.
هزاران نمونه از زنان و دختران جوان و مسنی که از همان اوان کودکی در شرایط های اجتماعی متفاوت و از هر قشری دچار خشونتهای ذهنیت مردسالارانه میشوند. خشونت به حالتهای متفاوتی طبقه بندی میشود؛ خشونتهای رفتاری و کلامی، خشونت فیزیکی که هر کدام زیرمجموعه رفتارهای متفاوت و قشرخاصی از قربانیان خود را دارا میباشد. اما به طور کلی خشونت بیشترین قربانیان خود را از میان زنان و دختران جوان انتخاب میکند به ویژه در مناطقی به مانند خاورمیانه و ایران که دارای ذهنیت جنسیت پرستانهای میباشند.
از سنت کردن، تعیین سن تکلیف در کودکی و کودک همسری گرفته تا فحاشیهای کلامی، کتک کاری، تعرض جنسی، اجبار به خودکشی و خودسوزی و به قتل رسانیدن. تمام این مواردی که مردسالاری را به صورت چندجانبه برمیسازد، بردگی و وابستگی را پایه گذاری مینماید. در واقع خشونت نوعی ابراز قدرت افراطی میباشد. اعمال خشونت توسط شخص خشن، ارضای حس اقتدار و برتری است. افکاری که شخص مقتدر را وادار به خشونت میکند سیری ناپذیرند؛ افکاریاند که سرمنشاء آن به تمامی ارضای حس اقتدارگرایی میباشد.
بدون درک روابط میان زن و مرد نمیتوان هیچ مسئلهی اجتماعی را نه به اندازهی کافی درک نمود و نه تحلیل و چارهیابی کرد. اولویت دهی به زن و تعریف نقش وی در زندگی اجتماعی برای نیل به حیاتی صحیح و پایه، مبناست. مسئلهی زن معضلی است که منبع تمامی مسائل میباشد. بردگی زن سطح بردگی جامعه را تعیین مینماید؛ مرد با نیروی زورگویانه و نابودکنندهاش با حمله به زن در اصل بر زندگی یورش میبرد.
حیات جنسیت گرایانهی اجتماعیای که هم گام با تمدن و مدرنیتهی کاپتالیستی به سطحی وحشتناک رسیده است؛ اگر در تمامی حوزه های ذهنیتی و نهادی از میان برداشته نشود نمی توان زندگی مشترک آزاد را تحقق بخشید. زندگی با زن اگر در چارچوب پارادایم ها و نهادهایی باشد که زن را تنها به عنوان یک پدیدهی ملکی و ابژهای جنسیتگرایانه میبیند، نه تنها بزرگترین بیاخلاقی است بلکه در عین حال کریهترین و اشتباه آمیزترین شکل زندگی میباشد.
در جوامعی به مانند ایران که حکومتهای دیکتاتور ارتجاعی بر آنان حکم میراند زنان از خفقان و فقدان آزادی رنج میبرند. با وجود استبداد و سرکوب سیستماتیک در بسیاری از موارد با این همه نابرابری و ستم، همواره اعتراضاتی از جانب زنان در اشکال مختلف شکل گرفته است. زنان تنها با مبارزه و اتکا به نیروهای خود می توانند برعلیه هر نوع تفکرات واپسگرای نظام سرمایه که زنان را تحت ستم جنسیتی و طبقاتی به انقیاد می کشند بایستند و به پیروزی برسند. تحقق خواسته های زنان به شدت گرفتن و تداوم پیروزی جنبش های زنان گره خورده است. آنچه به امر رهایی زنان کمک میکند سازمانیابی آنان میباشد. از وظایف همهی سوسیالیستها و فعالین جنبش زنان کمک به سازمان یابی زنان و رفع موانعی میباشد که در راستای گام نهادن به سمت نابودی حکومتهای ارتجاعی ضدزن و سیستم سرمایه و سرمایهداران که عاملان اصلی این همه نابرابری و ستم و خشونتاند.