تلاش روحانی در بازی با مسئله هویتهای ملی و مذهبی نافرجام است
22 اکتبر, 2015روحانی در هفته جاری به استان سنه در شرق کردستان سفر کرد. بسیاری تصور میکنند که سفر او برای لاپوشانی وعدههای عملینشده خود به کردها بوده است. حتی سفر روحانی موجب نارضایتی گسترده مردمی در استان سنه و محافل سیاسی شرق کردستان شد و گفتند این سفر هیچ ثمرهای مثبت برای مردم استان نداشته است. کردها انتظار دارند مسایل بصورت عملی تحقق یابد, اما روحانی تاکنون چنین کاری نکرده است. گزینههایی که روحانی پیشرو دارد, بسیار حیاتی است. «سیروان آریولیلاخ» عضو کوردیناسیون «جامعه دموکراتیک و آزاد شرق کردستان, کودار» در این زمینه با خبرگزاری فرات مصاحبهای انجام داد.
متن کامل مصاحبه با «سیروان آریولیلاخ» عضو کوردیناسیون «جامعه دموکراتیک و آزاد شرق کردستان, کودار» :
ـ اکنون مدتی از بر سر کار آمدن دولت روحانی میگذرد. عملکرد دولت تدبیر و امید را چگونه ارزیابی میکنید؟
دولت روحانی هرچند در ابتدا با شعارهای پرطمطراق حقوق شهروندی، گشایش فضای سیاسی، اصلاحات و رسیدگی به مسائل هویتهای ملی و مذهبی ایران پا به عرصهی انتخابات گذاشت، اما کمکم به سوی ایجاد یک دولت مرکزگرا و مطیع ولیفقیه گام برداشت. روحانی در اوان کار سعی نمود با فرافکنی مشکلات، ریشهی تمامی آن ها را دولت قبلی و کابینهی احمدینژاد نشان دهد و با حمله به دولت قبلی خویش را دموکراسیخواه نشان دهد. همچنین بر آن شد با گذاشتن نام «تدبیر و امید» بر دولت خویش، میان دولتش با دولتهای قبلی تفاوتهای اساسی قائل شود. اکنون بیش از دو سال از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید میگذرد، اما بایستی هر فردی این سوال را از خود بپرسد که چه تغییراتی با دولت قبلی دارد؟ وعدهها عملی شدهاند یا نه؟
ـ اما نباید بیشتر به او زمان داد تا بتواند وعدههایش را عملی نماید؟
دولت روحانی در این اواخر به قدری خودپرست و خودمرکزبین شده که تنها نماد تجدد و پیشرفت را خویش میخواند و حتی حاضر نیست به آلام جامعه و سازمانها و نهادهای مردمی گوش فرا دهد. عملکرد این دولت در دو سال اخیر نشان داد که پسوند تدبیر و امید نیز نمیتواند ماهیت راستیناش را تغییر دهد. همان مرکزیتگرایی قبلی و حتی تشدیدیافتهتر از دولت قبل وجود دارد. دیگر بر همگان عیان است که با شعار نمیتوان از مرکزیتگرایی کاهید و دولت خودش را جامعهمحور نشان دهد. عملکرد دو سالهی دولت روحانی حاکی از آن است که از اصلاحات تدبیر و امید، حل مشکلات هویتهای ملی و مذهبی( یا به گفتهی خودشان مسائل قومی و مذهبی) و گشایش فضای سیاسی سوءاستفاده نموده و هیچ گام عملیای در راستای متحقق ساختن آن برنداشته است. نه تنها به خواستهای جامعه و نمایندگان برحق آنها گوش نمیدهد بلکه در عمل میخواهد جوامع را به مأمور اجرای حاکمیت مطلق ولایت فقیه مبدل سازد. پس دیگر نمیتواند خویش را دولتی مردمی بنامد.
شاهد بودیم که در زمان دولت روحانی کمافیسابق و حتی بدتر از آن، هر نارضایتی و مخالفتی را با ابزارهای زورمدارانه و سرکوبگر، نابود و فعالین مدنی و صنفی را روانهی زندان کرد. پس رویکرد و عملکرد این دولت به گونهایست که دیگر کسی به شعارها و ارزشهایی که قبل از انتخابات و در دو سال اخیر دم از آن زده گوش فرا نمیدهد زیرا که در عمل با شعارهایش فرسنگها فاصله گرفته و حتی نشانههایی هر چند کوچک از آن باقی نمانده است. دولت تدبیر و امید با حمایت مستقیم و غیرمستقیم بسیاری از نهادهای انتقادکننده و مخالف سیاستهای حکومت مرکزی و دیکتاتوری ایران بر سر کار آمد اما تمامی افراد و نهادهایی که به حمایت از او پرداختند و اکنون به برنامههای آن زمان پایبندند را به حاشیه رانده و از دور خارج گردانده.
ـ تا حدی به تحلیل دولت روحانی در کل ایران پرداختید. روحانی در زمان انتخابات در مناطق کوردنشین رأی بالایی آورد. عملکردش را در کردستان چگونه ارزیابی میکنید؟
همانگونه که گفتم یکی از شعارهای دولت روحانی حل مسائل هویتهای ملی و مذهبی بود. به همین خاطر مردم مناطق کوردنشین به او رأی دادند. اما تاکنون روحانی با مسئلهی هویتهای ملی و مذهبی بازی نموده است. در دو سال اخیر شاهد آن بودهایم که نه تنها هیچ گامی در راستای تحقق حقوق مردم مناطق شرق کردستان برنداشته بلکه فضا ملیتاریزهتر گشته بهگونهای که هیچ گونه ارادهی سیاسیای را نمیپذیرند و به کار بردن هر رویکردی در قبال آنان حتی سرکوبگرانه و وحشیانه را روا میداند. باز همانند گذشته آنکه متفاوت باشد، دشمن، و هر مخالفی، محارب و ملحد خوانده میشود.
در سفر اخیرش به کردستان نیز بدون آنکه اقدامی عملی صورت دهد، وعدهی به ارمغان آوردن فردایی بهتر را میدهد. دولت روحانی هیچگونه توانی از خویش برای توسعهی آزادی و دموکراسی نشان نداده است. او که هیچ تغییری در سرنوشت محتوم دیکتهشده از سوی نظام ولایی بر خلقها به وجود نیاورده، چگونه میتواند از تدبیر و امیدهایش برای رسیدن به بهبود وضعیت مردم بحث به میان آورد. در هیچ کدام از اقداماتش رد پای جامعه و مبارزات دموکراتیک را نمیبینیم. چنین بیاعتمادیای به جامعه و فعالین مدنی و سیاسی، تنها در راستای دیکتهنمودن دیکتاتوری بر جامعه است. در حالیکه بارها بحث از ناکارآمدی دولت قبلی برای رفع مشکلات مردمی، دموکراسی، حقوق هویتهای ملی، فرهنگی و مذهبی و دینی زده و خویش را همچون ناجیای میپنداشت که جامعهی ایران را از شر دیکتاتور رهانده اکنون تنها سازمانهای حکومتی و دولتی را مخاطب میداند. چنین پراکتیکی نشان از بیاحترامی به جامعهی کورد و دیگر جوامع ایران دارد اما همان ساختار مادی شد برای اجرای سلطه نه پیشبرد اصلاحات و ایجاد امید در جامعهای که همهی امیدهایش بسیار ضعیف و تقریبا نابود شده بود.
ـ شما به سفرش به کوردستان اشاره کردید در این سفر اهم برنامههای خویش را بهبود وضعیت معیشتی مردم کردستان اعلام کرد. به نظر شما این گامی مثبت نیست؟
روحانی تنها با وعدهووعید اجرای پروژههای اقتصادی به کردستان آمده است. این خود نوعی توهین به خلقیست که بدونوقفه سی سال به مبارزه برای کسب موقعیت و ارادهی سیاسی پرداخته است. وعده و وعیدهای اصلاحات اقتصادیاش، تنها تقلیلدهی خواستههای جامعه به مسائل اقتصادی و نادیدهانگاری خواستهای سیاسی و فرهنگی جامعه است. حال از این قضیه نیز که بگذریم طرحهای اقتصادی بیشتر انحصارات دولتی و حکومتی هستند که تنها عرصه را بر اقتصاد بومی و محلی تنگتر میکند؛ پروژههایی هستند در راستای سیاست بیوقدرت برای وابستهسازی جامعه به خویش؛ سیاستی است در راستای تندادن جامعه و افراد به رویگردانی از هویت، اراده و آزادیاش در قبال لقمهای نان.
موج فزایندهی دستگیری و تهدید دو سالهی اخیر آزاداندیشان، روزنامهنگاران، دموکراسیطلبان، فعالان عرصهی زیستمحیطی، فعالان کارگری، معلمان معترض و فعالین مدنی، دلیلی است بر این مدعا که نسبت به دولت به اصطلاح تدبیر و امید مطرح کردم. افزایش فشارها نشان از ناتوانی و یا فقدان خواست دولت روحانی در حل مشکلات جامعهی کردستان و ترس از خیزشی همهگیر است. سیاستشان در قبال کردستان همانا ایجاد فضای رعب و وحشت است و کردها همچنان متهماند به براندازی نظام و تجزیهطلبی. این رویکرد نشان از عمق بحران دولت دارد و نشان میدهد که دولت به اصطلاح تدبیر و امید در وخیمترین وضع خویش در این دو سال قرار دارد. انجام سفرهای استانی و دادن وعدههایی پوشالی نیز نه برای بهبود وضعیت جامعه بلکه با هدف تقلیل خواستههای مردم و افزودن بر عمر مشروعیت خویش برای موفقیت در انتخابات بعدی است.
ـ راهچاره چیست؟
دو راه در پیش دارد. اول اینکه اگر دولت دست از این سیاستهای عوامفریبانهاش بردارد و فضایی دموکراتیک را مهیا سازد، امکان گذار از این مخمصه و بحرانی که خویش را در آن گرفتار نموده را میتوان تصور نمود. بایستی این گام ابتدایی را در راستای احترام به ارادهی خلقها و جوامع بردارد و سفرهای استانیاش را به تریبونی برای تبلغات پیش از انتخابات مبدل نسازد بلکه گوش به دغدغههای واقعی خلق فرا دهد و گامهای عملی در راستای عملیسازی خواستههای جامعه بردارد. تنها در این صورت میتواند از انزوای اجتماعیای که خلقها و نیروهای دموکراتیک بر او تحمیل کرده و خواهند کرد خویش را برهاند.
اما انتخاب دوم همین راه و عملکردیست که تاکنون در پیش گرفته. یعنی به بخشی همسان حکومت سرکوب جمهوری اسلامی مبدل شده و بر آن باشد آن را همچون تقدیری به جامعه بقبولاند. در این صورت تمامی گفتارها و کردارهایش از سوی ولایت فقیه و نظام سرکوبگر آن، مشخص میگردد. نقش دولت به بازگویی سخنان ولی فقیه تقلیل یافته و کاری را خواهد کرد که از او میخواهند. با این نگرش هر فرد و جامعهای دگراندیش، مجرم است و سرکوب و زندانی میگردد. در سخن هر چند حامی حقوق شهروندی باشد اما در عمل بر آن خواهد شد که فرد فرد جامعه را فرمانبر، عبد و بندهی نظام ولایی نماید. در این صورت ارادهی اجتماعیای که به علت عملکرد نامطلوب دو سالهی اخیرش، روحانی و دولتش را منزوی گردانیده، به تمامی از صحنه حذف خواهد نمود.
مصاحبه برگرفته شده از : مرکزخبر – فرات