گریلای زن؛ نیروی سازماندهی مدرنیتهی دمکراتیک
13 جولای, 2022روکن مهاباد – عضو فرماندهی HPJ
نظام اقتدارگرا طی یک قرن اخیر، انسان کورد را به ورطهی هستی و نابودی که گذار از آن از گذار بر پل صراط نیز دشوارتر است، کشانیده است. هر لحظه از حیات خلق کورد تحت سایهی شوم مرگ قرار گرفته که البته چنین وضعیت جانکاهی به صورت آشکار و بدون در نظر گرفتن هیچ قاعده و قوانینی پیش چشم جهانیان تداوم دارد. بدیگر معنا این جنگ پر آشوب به تمام معنا چنان یک لاشخور بر موجودیت خلق کورد بال گسترانیده و در حال پرواز است. در چنین شرایطی یگانه معیار ارزشمندی که این خلق برای ادامهی موجودیت خود بدان تکیه نموده، نیروی گریلاهای مدرنیتهی دمکراتیک هستند که نظام مدرنیتهی سرمایهداری با تمام قوا و طی پیمان و توافقات گسترده، در صدد نابودی آن برآمده است. کوهستانهای کوردستان چون مامن این نیروها، بصورت شبانهروز آماج حملات خصمانهی این نظام قرار گرفته. انکار و نابودی که بر این خلق تحمیل میگردد، نه تنها موجودیت فیزیکی بلکه تمامی موجودیت و دنیای روحی و معنایی که جامعه بر محور آن شکل گرفته را در بر گرفته است. چنانکه گویی خلق کورد با دنیای اعتقادی وفرهنگ زیستی خود از سوی نهاد دولت – ملت و تمامی ساختار و عملکردهای آن چون طعمهای در چنگال موجودی ضدبشری و درنده خو گرفتار آمده باشد، تنها راه ادامهی حیات را پشت کردن به سرزمین و موجودیت گوهریناش است.
با پایهگذاری کارگران کوردستان PKK ، مقاومت در راه حفظ موجودیت در میان خلق کورد شیوهی نوینی به خود گرفته و گام به گام آستانهی جنگ برای رهایی و آزادی وسیعتر گشته و ارتقا یافت. مبارزانی که در این جنگ بار مسئولیت و پیشاهنگی خلق را بر عهده گرفتهاند، بر پایهی نیرو و توان اندیشهی حیات مبارزاتی خود را از فلسفهی رهبر آپو بر گرفتهاند، که خود پاسخ چرایی و چگونگی چنین مقاومتهایی در برابر نظام اقتدارگرای اشغالگر حاکم بر کوردستان است. ایدئولوژی که رهبر آپو بنیان نهاده، مبنا و منشاء نیروی مقاومت و پیروزی خلق کورد خواهد گشت. خلق کورد از لحاظ ذهنیتی و حیات اجتماعی خود، طی طریقی که در این جنگ آزادی پیشه کردهاند، تعییر و تحولات چشمگیری به خود دیده است.
میدان مبارزهی آزادی این واقعیت را که نبایستی جامعه با تجربیات و سرآمدهای غلط و دردناک بسر برده و چشمبراه چارهیابی از سوی نیروهای غیبی بنشیند. اگر چه تحت عنوان آزادی نیز مبارزه و مقاومت نمایی اگر آگاهانه و با تکیه بر این واقعیت برخورد ننمایی، این تجربیات تصحیح نگشته و نه تنها همچنان تکرار خواهند گشت، بلکه بار غلامی و بیچارگی تحمیل گشته بر گردن جامعه باقی مانده و آزادی را هرگز به خود نخواهند دید. برای درک هر چه بهتر این مهم، خوانش صحیح و درک صحیح از دوران اسارت رهبر آپو در زندان امرالی که بعنوان تولد سومین تعریف مینماید، از اهمیت بسزایی برخوردار است. اگر هدف یک جامعه رسیدن به آزادی باشد، بایستی ضروریات آن را نیز فراهم نمود. درون یک ساختار و شیوهی حیات بردگی، حیات آزاد میسر نخواهد گشت. در غیر اینصورت حیات بردهوار و نظام بردهدار همچنان باقی مانده و جوامع همچون دستههای مغدور با هر گونه وضعیت سرکوبگرانه روبرو خواهند ماند.
آنچه نظام از خود بعنوان تعریف به جامعه ارائه مینمود، نظامی مدرن و یا تمدن بود. جامعهی بشری نیز چنان یک سرنوشت این واقعیت مطلق غلط را پذیرفته بود که نظام حاکم بایستی فرادست و نمایانگر تمدنی سرمایهدار باشد. بدان معنا که اگر کسی بدنبال آزادی باشد، جز جایگیری درون چنین تمدنی و مبدل گشتن به بخشی از نظام اقتدارگرا راه دیگری پیشروی خویش نخواهد دید. این راهکار و سرنوشت در دنیای ذهنی – مفهومی انسانیت به آگاهی جامعه مبدل گشت.
نظام اقتدارگرای جهانی، بسیار آگاهانه و نظاممند، بردگی و تسلیمیت را بر جامعه پیاده مینماید. تمدن مدرنیته یا بعبارتی تمدن سرمایهداری تمامی اصطلاحات و مفاهیم را از بار معنایی آزادی تهی گردانیده و جنگ ناعادلانهی خود برای اشغال دنیای مادی – معنوی انسانیت را چنین شعلهور مینماید. مقاومت جوامع برای حفظ و احیای آزادیشان را عادی و حتی خوار و بینتیجه نمایانده و در راستای دستیابی به این هدف نیز تمامی امکانات انحصاری در دست خویش را به کار میبندد. در نهایت نیز تمامی ارزش و معیارهای حیات آزاد را پوچ و بیمبنا در ذهن جامعه به جا نموده و مصرانه و مستمر، در حال فعالیت جهت قبولاندن و تسلیمیت انسان درون نظام سرمایهداری، قرار دارند.
رهبر آپو در مبارزه و مقاومتی که در برابر نظام اقتدارگرا صورت بخشید، به همه جهانیان نمایاند که تا تاریخ آزادی و بردگی بگونهای شفاف از یکدیگر تفکیک نیابند، سازماندهی نظام آزاد و دمکراتیک روی نخواهد داد. کوتاه سخن اینکه نیروهای سرمایهدار جهانی، دولتی تحت عنوان دولت کوردستان را بزک نموده و بدنبال آن هستند تا مطالبات خلق کورد را تنزل بخشیده و در صورتی که به آن بسنده نماییم، دست از مقاومت برداشته و خود را آزاد بپنداریم. این در حالیست که حقیقت چیزی غیر از این بوده و نظام سرمایهدار، در تمام تاریخ اقتدار خود، جنگافروزی نموده و ملتها را در دام خود اسیر و وابسته نموده است. این نظام با راهکارهای تهی از اخلاق و معیار آزادی جامعه، با مرزبندی و تقسیماتی که انجام داده دهها قوم، ملت، عشیره و ایل را آواره و حتی نابود گردانده است. عملکرد این نظام بیانگر بنیانگذاری این نظام بر مبنای جنگطلبی و سودپرستی میباشد.
ما بعنوان گریلاهای جنبش آزادیخواهی خلق کورد، بر این باوریم که بایستی نظام مدرنیتهی موجود هر چه عمیقتر مورد واکاوی و تحلیل قرار گیرد. اگرچه مدرنیتهی سرمایهداری ذهنیت اقتدارگرای خود را بر جامعهی جهانی تحمیل نموده، اکنون مدرنیتهی دمکراتیک در طول تاریخ بصورت موازی و در در تقابل با آن تداوم داشته و به مقاومت پرداخته، نقشی چشمگیر و توانمندتری از هر دورانی در مبارزات و حیات جوامع بر عهده گرفته است. پس شناخت ارزش و معیارهای جامعه و مقاومت تاریخی آن در مبارزات خلقها مدنظر قرار داده شوند. جنبش ما نیز این مهم را در هر گام مبارزاتی خود در نظر گرفته شکل بارز آن در رابطهی زن – مرد با عنوان مبارزهی رهایی جنسها ( مجادلهی جنسی ) بعنوان خط ایدئولوژیکی قابل مشاهده میباشد. این واقعیت که در صورت آلوده شدن و گرفتار آمدن درون رابطهی قدرت – بردگی میان هر دو پدیدهی زن – مرد، حتی اگر در راه رهایی میهن خود تا حد غائی جنگیده و جانمان را فدا نماییم احقاق یک همزیستی آزادنه میسر نخواهد گشت.
با گذشت بیش از پنج هزار سال از حاکمیت جنسیتگرای مردسالار هر دو جنس ( زن – مرد ) را از جوهر مایهی آزاد و دمکراتیک خود دور گردانیده و از بسیاری ابعاد نیز تهی نموده است. نقش جنسیتی ایجادی این نظام برای زن و مرد، بر محور مقتدر – برده، عاقل – بیعقل، فاعل – مفعول تا کنون جامعه را محدود و از اخلاق بیبهره نموده است. روابط اجتماعی موجود میان زن – مرد سراسر با انتظار، سرکوب، ناچاری، بیناموسی و پیلیدی در آمیخته است. مرد بعنوان سرچشمهی توان و قدرت و زن نیز ناتوان و نیازمند کمک و حفاظت تعریف میگردد. بر این اساس روزانه روابط زن و مرد محدود و روبه پلیدی مینهد. نظام حاکم این وضعیت و نحوهی حیات اشتباه را در برابر خلق کورد به مانند سلاحی ویژه جهت قتلعام به کار میبندد. آداب و رسوم جامعهی کورد درون این نوع روابط دچار تخریب گشته و عواطف و خرد اجتماعی این خلق را نیز با فروپاشی روبرو گردانید. البته چنین ملتی، محکوم بردگی خواهد بود. چرا آزادی به سطح والایی از اجتماعی بودن نیازمند است. در جایی که پلیدی، ناپاکی و بیحیثیتی در روابط اجتماعی حکمفرما گشته باشد، مسلما آزادی امکانپذیر نخواهد بود. انسان جهت آزادی به نیروی حل و چارهیابی مسائل اجتماعی خود نیاز دارد.
طبقات حاکم بر جوامع تمامی منابع نیروی اجتماعی و مادی را تحت حکمفرمایی خود درآورده و بدین صورت به تداوم خود بر مسند قدرت میپردازند. اگر به خوبی به واکاوی این واقعیت پرداخته شود، وجود همان مکانیزم حاکمیت میان زن و مرد به خوبی قابل مشاهده میباشد. پس گریلاهای آزادیبخش کوردستان ملزم به احیا و پیشبرد ذهنیت ” جنسهای آزاد ” هستند. رهبری این موضوع را بعنوان ” گسست بیپایان ” ارزیابی و مصطلح نمود. بر این اساس گریلاگری در کوردستان پیش از هر چیز مبارزه و مقاومتی ایدئولوژیک میباشد. آنان که قادر به مشاهدهی این واقعیت نیستند، قادر به کسب درک صحیحی از جنگ گریلا نیز نخواهند بود. تفاوت مقاومت و مبارزات گریلاهای زن، در همین نکته نهفته است. ما مبارزهی آزادی جنسها را چون مبارزهی بنیادین قلمداد کرده و مطابق این واقعیت نیز معیار و ارزشهای آن را شکل بخشیده و این پرنسیپ بنیادین این مبارزه میباشد. اشخاصی اینچنین با نحوهی نوینی از مبارزه، پلیدیهای هزاران سالهی بردگی را پاک نموده و در نمود شخصیت خود، با این ناپاکیها مبارزه مینمایند، بهعبارتی کوردستان آزاد، جامعهی آزاد و با شکل بخشی جامعهی آزاد نیز شخصیتهایی آزاد را میسر میسازند. اگر شخصی قادر به کسب آزادی نباشد، توان ایجاد میهن آزاد را نیز نداشته و غرق در ناآگاهی باقی خواهد ماند.
جنبش آزادیخواهی در تقابل با ملت – دمکراتیک، ملت دمکراتیک را مبنای مبارزات خود قرار داده و مسلما میهن آزاد بر اساس همین معیارها شکل خواهد گرفت. رهبر آپو در اینباره بیان داشته؛ ” مبارزهی ملتی با هدف دولت و دولتی با هدف ملت، فاکتور اساسی واقعیت خونین این سده میباشد. سرچشمهی اصلی مسایل سدهی مدرنیتهای که در آن میزییم، این است که ملت را با دولت و اقتدار گره زدند. ما زمانی که مسایل مدرنیته را با مسایلی که سرچشمهی آن دولتهای خاندانی و دیکتاتور میباشد، مقایسه نماییم، اساسیترین تفاوت میان دولت و ملت است. دولت – ملت یکی از آن مسایل آشفتهی علوم اجتماعی است، به شیوهای روشن میسازد که این سیستم را به مانند عصایی جادویی پیشکش کرده که تمامی مسایل ناهمدم و برضد مدرنیته را از هم جدا میسازد. اما، خود نیز مسایل اجتماعیای را که یکی است، هزار میسازد. دلیل آن نیز همین میباشد، این مکانیزم و چرخ اقتدار تا ریشههای اصلی جوامع رخنه کرده است. اقتدار، خود منبع و سازندهی مسایل اجتماعی در تمامی عرصههاست، چراکه کاراکتر دارای پتانسیل در شیوهی افزایش سرمایه، سازماندهی شده و همچون اقتدار و اشغالگری، مسایل اجتماعی را به همراه دارد.”
ما به عنوان یک حزب، نیروی پیشاهنگ کوردستان و زنان گریلا، مدافع ایدئولوژی آزادی زن میباشیم. این نیز با آزادی هر دو جنسها، امکانپذیر میباشد. این در حالیست که، روزانه مشاهده میکنیم، جنگی که بر خاک کوردستان بر سر کار است، تنها جنگ ملتی نیست، جنگ ملت ـ دموکراتیک میباشد. چرا که هدف و آماج مبارزات گریلا، درواقع در راه منافع ملتهاست.
بسیارند زنانی که برای آزادی میهن خود میجنگند و به قهرمان ملت خود مبدل گشتهاند. میان این زنان، نمونهی اشخاص مشخص و سرنوشتسازی وجود دارند. چرا که درون سیستمهای اقتدارگرا که جنسیتگرایی را بر جامعه تحمیل و نهادینه نمودهاند، قهرمانی همیشه به مردان اختصاص یافته است. ما بر این باوریم که این نحوه از دیدگاه، بیاحترامی نسبت به زندگی و پایههای اجتماعی بودن است. اگر دیدگاه و ارزیابیهای رهبر آپو نیز مطابق این ذهنیت میبود، هرگز زنان مقاومی چون رفیق بریتان، زیلان، شیرین، سما، سارا و هزاران زن پاکروان، فرصت ظهور نمییافتند. هیچگاه نباید از یاد برد که نخستین تحکم بر زن اعمال شده و نهادینه گشته است. از آن پس مرد مقتدر گشته و زن نیز به برده مبدل گشت. بر این اساس نیز زندگی موجود رواج یافت. اکنون نیز اشغالگران و اقتدارگرایان فارس، عرب و ترک در اقتداری که بر زن روا داشتهاند، خواهان فرودستی و بردگی خلق ما میباشند. همان دوآلیته هنوز هم در کار است و احتمال ویرانگری کوردستان، روزانه دور حیات خلق کورد را احاطه نموده است.
اکنون زنان نیز میتوانند در عرصهی نظامی جای گرفته و سیمای جنگ را متحول نمایند. این درواقع مسئلهی مورد پسند ما در رد مغدوریت زنان درون نظام جنگطلب سرمایهداری میباشد. زن در این جنگ با قدرتطلبی مردسالار یکی نگشته، با آن به رقابت نپرداخته و شیوهی نوین دفاع از موجودیت و بنا نهادن حیات نوین و آزاد جامعه را سرلوحهی مبارزات خود قرار میدهد. آنچه حائز اهمیت این است که زن طبق سرشت وجودی خود رفتار نموده و در کنار هیچ قدرتی جای نگرفته و حاضر به قبول هیچ نیرو و ساختار نادمکراتیک فرادستی نخواهد بود. زن خود را از بردگی خلاص کرده و بالعکس بایستی در مدیریت و حکمرانی، نقش اساسی ایفا کرده و مسئولیت خود را به جای آورد.
جایی که زن آزاد وجود داشته باشد، آنجا زورگویی و تحکم وجود نداشته و به جای آن خودمدیریتی و پیشاهنگی جامعه را توسعه خواهیم داد. بهعبارت دیگر خودویژه بودن و رهایی دون حیات اجتماعی ریشه میدواند. این مهم ضرورت مییابد که زن و مرد، طبیعت و جامعه، آب و هوا از فرمان فرادست و مقتدران بیرون کشانده شود. اگر اینچنین نباشد، کوردستان نیز آزاد نخواهد شد، انسان کورد نیز قادر به زندگیای آزاد نخواهند گشت. ما زنان گریلای آزادیبخش کوردستان یا آزادانه زندگی کنیم و یا نخواهیم زیست. ما پیرو پاکروانان آزادی بوده و در برابر هرگونه بردگی مقابله و مبارزه خواهیم نمود.