• برچسب‌ها:,

    مرحله‌ی کمون ابتدایی و سازماندهی

    18 آوریل, 2023

    رهنمود رهبرآپو

    پیشرفته‌ترین فرم سازماندهی نوع بشر که تا به آن روز در طبیعت با آن برخورد شده بود، همزمان با سرآغاز مرحله‌ای که تحول به یک موجود اجتماعی شروع شده، می‌باشد. بعدها پیشرفت بی‌نظیر نیروی اجتماعی نیز، ناشی از نیروی بی‌نظیر سازماندهی است. اجتماعی‌شدن در عین حال سازماندهی‌شدن است.

    جامعه‌ که هنوز در سرآغاز پیشرفت است، چون به دنبال چاره‌ای برای حفظ خود در مقابل رویدادهای طبیعی و حیوان‌های درنده‌ای که تحت معاصره‌اش قرار داده‌اند، هم نوعانش را به هم‌یاری فراخوانده و همراه با آن‌ها به یک سازماندهی احساس نیاز نموده است. و نخستین نتایج این را نیز در نخستین کنش‌هایش مشاهده نموده و اهمیت نیروی متحده و نیروی سازماندهی‌شده را علیه فاجعه‌های طبیعی و حیوان‌های درنده در این آزمون‌های اولیه درک کرده‌اند. خطراتی را که به تنهایی قادر به پیشگیری از آن نشده‌اند، با یک گروه‌بندی کوچک از آن پیشگیری نموده و بدین ترتیب به قدرت سازماندهی پی برده‌اند. به میزان فهم این نیرو نیز، اجتناب‌ناپذیری سازماندهی و لزوم استمرار آن را درک نموده‌اند. نخستین فرم‌یابی اجتماعی در رابطه با اینچنین نیازی ظهور و پیشرفت نموده است.

    اجتماعات کمون ابتدایی، از ساده‌ترین فرم سازماندهی است. این سازماندهی به میزان حفاظت اجتماعات از حیوانات درنده، خلق یک نیروی متحد جهت شکار به عنوان ابزاری اساسی در گذران زندگی و همچنین به میزان مفید بودنش در جمع‌آوری محصولات گیاهی و به میزان تحمل سختی‌ها در این باب، وسعت آن افزایش می‌یافت. سازماندهی موجود، در رابطه با وسعت خطرات و وضعیت شیوه‌ی تأمین نیازهای اجتماع در حال پیشرفت بود. به‌علاوه، سطح پیشرفت جسمانی و عقلانی نوع انسان نیز در این مرحله مؤثر بوده‌ است.

    قابل مشاهد بود که این نخستین همبستگی‌ها یک نیرو می‌آفریند، هم در شکار و در به دست‌آوردن محصولات بیشتر [برای] نوع انسان و هم در مقابله با خطرات طبیعی به شکلی موفقیت‌آمیز آن را به موقعیت نیرومندتری می‌رسانده است. نمایان می‌شد که اجتناب‌ناپذیری جامعه نیز در این نیرو نهفته و زمنیه‌ی همکاری و پیشرفت نوع بشر را تشکیل می‌دهد. قابل مشاهده بود که همکاری بیشتر، مستمرتر، امن‌تر به معنای یک زندگی آسان‌تر است. به این جهت نیز نوع بشر قادر بود سریع‌تر گردهم ‌آید و بدین ترتیب نیز می‌توانست خود را به موقعیتی برتر از عالم حیوانات ‌ارتقاء دهد. با این نیرو که از اجتماعی‌شدن به دست می‌آمد قادر بودند که تفاوت میانشان را سریعا افزایش ‌دهند.

    انسان بعدی اگر حجم فیزیکی و مغزی او افزایش یافته، سهم همکاری‌های نخستین در این، بسیار بزرگ می‌باشد. سازماندهی و این نخستین فرم‌یابی آن، پدیده‌ای است نهفته در اساس انسانیت. اولین پله‌هایی می‌باشد که انسانیت بر روی آن ارتقاء یافته و پیشرفت نموده است. پیشرفت جهش‌آسای [مراحل] بعدی نوع انسان، قطعا از سازماندهی می‌گذرد.

    این رویداد نخستین هم‌یاری است که نوع بشر را با به کار بستن نیروی اسرارآمیز مغزی‌اش و کسب معنا، او را به نتایج مفیدی می‌رساند. نخستین واحد‌های کمونال کلان، هم در شکار مشترک و هم موقعیتی مشترک در مقابله با خطرات و هم در پیشرفت ساختارهای فیزیکی، تأثیراتش را نشان می‌داد. [همچنین] راهگشای تحول مغز، به یک ابزار اندیشه می‌شد. پس از این نیز شاهد ظهور مرحله‌ای به نام ظهور زبان هستیم.

    زبان، یکی از اساسی‌ترین ابزارهای سازماندهی است که همزیستی نوع بشر را الزامی می‌گرداند. دیگران را به امداد فراخواندن فرد، که در نخست قابل کلمه‌سازی نبود، با صداهای ابتدایی بیان می‌شد. ایجاد آوا و استفاده از این به عنوان یک اشاره علیه برخی خطرات، زبان را به یک ابزار تفاهم، متحول می‌ساخت. و زبان به میزانی که به ابزار تفاهم تحول می‌یافت، به ابزار سازماندهی نیز تبدیل می‌شد و بدین ترتیب در پیشرفت نوع انسان به تنهایی به عنوان یک مؤلفه‌ی توان‌بخش ظاهر می‌شد.

    اگر در عین حال ویژگی ابزار ارتباطی و معنوی زبان نیز در نظر گرفته شود، درک خواهد شد که بلافاصله بر روی مغز نیز، تأثیرگذاراست. می‌دانیم که مغز به وسیله زبان گشایش یافته، وظیفه‌اش را انجام داده و تمام این تشکل‌ها روی هم رفته و به پیشرفت اجتماعی شتاب بخشیده است. خلاصه، با اینچنین ابزار زبانی، پیشرفت و سازماندهی انسان‌هایی که در مقابل همان خطرات به دنبال همان منافع هستند، موضوع بحث می‌باشد. پیشرفت‌ مراحل بعدی همیشه بر این اساس صورت گرفته است. هم در حوزه‌ی مادی و هم معنوی پیشرفت به دست‌آمده کاملا یک هم یاری فشرده‌تر و یک اجتماعی‌شدن منسجم‌تر است. نخستین فرم‌هایی که ما از آن آگاهیم، کلان، قبیله و عشایراند، تمام این‌ها، یک سازماندهی در حال گسترش و در حال رشد می‌باشند.

    مهم‌ترین استدلالی که در مورد مرحله‌ی کمون ابتدایی می‌توان به پیش کشید، انسجام بسیار سازماندهی‌های‌ این مرحله، تقریبا سازماندهی است به مانند یک هسته‌ی اتم! همچنان که ورود به واحد‌های کلان، قبیله و عشایر بسیار سخت است، از میان برداشتن خودبه‌خود این‌ها نیز بی‌نهایت سخت است. این نیز ناشی از اهمیت بزرگ سازماندهی  درمرحله‌ای ‌است که اجتماعات انسان‌ ابتدایی پدید آمده‌اند. نوع بشر در آن زمان هنوز با خاطرات نزدیک‌اش که چگونه به وسیله هم‌یاری خویش را از خطرات بزرگ حفظ نماید، زندگی می‌کند. از حیث حفظ بقای موجودیت نوع، تحمیل خطرات روزمره در هر لحظه و هر ساعت اهمیت بزرگ سازماندهی را به آن‌ها خاطرنشان می‌کند. به این خاطر واحدهای تشکل‌یافته‌ی کلان، قبیله و عشایر بی‌نهایت مقاوم هستند.

    مقاوم‌بودن این‌ها ناشی از علل مادی است. در مقابله با آفت‌های طبیعی بسیار بزرگ، محدودیت منابع زندگی مادی، به علاوه، در وضعیت حمله‌ور شدن کلان‌ها جهت قاپیدن شئ‌های مادی از دست یکدیگر مانند حیوانات گرسنه، بر اهمیت هم‌یاری هر چه بیشتر افزوده و به تزلزل درآمدن واحد نیز، حفظ موجودیت آن واحد را با خطر مواجه می‌ساخت. به این علت نیز سعی می‌شد به هر قیمتی که شده وحدت حفظ گردد. خودبه‌خود وضعیتی به میان می آمد که نه از ورود کسی از خارج به داخلِ واحد به آسانی  چشم‌پوشی می‌شد و نه اجازه به انشعاب داخلی داده می‌شد. انسجام بسیار  واحد‌های کلان، قبیله و عشایر در جوامع کمون ابتدایی، عللی حق به جانبی داشت. این واحدها هستند که به یک نوع  و یک اجتماع، هستی و استمرار بخشیده و موجب پیشرفتش می‌شود، سطح استحکام، این واحد‌ها هستند. دست کشیدن از این به معنای مرگشان است.

    مارکس به هنگام ارزیابی این مرحله، وابستگی فرد به اجتماع را به وابستگی طفل در رحم مادر با بند ناف تشبیه می‌کند. در این مرحله، شاهد اینچنین سازماندهی منسجمی هستیم. برای همین است که یک غریبه در داخل واحد‌های کلان، قبیله و عشایر جای ندارد. همچنین، گرفتن فردی ازآن‌ها و سکوت افراد دیگر در مقابل این، امکان‌ناپذیرنیست. تا وقتی که تمام این واحدها به کلی نیست و نابود شوند و ازهم فروبپاشند از فرد دفاع خواهند نمود. اگر دراین مورد پرنسیب به تزلزل در بیاید، برای این واحدها که هنوز در سرآغاز سازماندهی بوده و وضعیت‌شان را مدیون هم‌یاری هستند، خطر نابودی خود را نمایان می‌ساخت. به این خاطر نیز آنان به هر قیمتی که شده با گرفتن فرد از میان‌شان مقابله کرده و این تنها بر اساس نابود شدن‌شان می‌توانست امکان‌پذیر باشد.

    سازماندهی این مرحله را، به عنوان یک سازماندهی طبیعی درک نمودن، به عنوان فرم یک سازماندهی شبیه به ذرات اتم تعریف‌نمودن، از نقطه‌نظر تعیین سطح استحکام سازماندهی در هستی‌یابی نوع انسان، دارای اهمیت می‌باشد. اگر انسان‌ها در کوردستان امروزین ما، حتی در یک برهه‌ی زمانی که جامعه تا این حد پیشرفت نموده، دم از وابستگی به عشایرشان می‌زنند، نشان دهنده آن است که این رویداد در گذشته تا چه میزان نیرومند بوده و تا به امروز نیز بازتاب یافته است.

    بدون شک واحد‌های کلان، قبیله و عشایر واحد‌های سیاسی نیستند. آنها‌ را واحد‌های اجتماعی و اتنیکی می‌خوانند. چون در اجتماعات کمون ابتدایی، تناقضات طبقاتی وجود ندارد، تشکیل ارگانیزاسیون‌های متفاوت طبقاتی از جانب طبقات متفاوت نیز، در دستور کار قرار ندارد. در اینجا هنوز اتحاد منافع تمام افراد، حتی در این اتحاد قوی، می‌توان بحث از اتحاد‌های منافع نیرومند بالاتری به میان آورد. به این خاطر که منافع مختلف وجود ندارد، جناح‌بندی‌های سیاسی مختلف و احزاب سیاسی نیز مورد بحث نیستند.

    در مرحله‌ی کمون ابتدایی، به طور کل بحث از یک فرم سازماندهی واحد‌های قبیله و عشایر که هنوز به یک وضعیت سیاسی نرسیده‌اند، می‌شود. اجتماع، بیانگر وضعیت اجتماع سیاسی نشده‌ی اتنیکی است. در میان این واحدها که حجم تنگی دارند و در[جهان] خارج یک مرز قاطع وجود دارد. [احساس] وابستگی به واحد بی‌نهایت قوی است. وقتی در میان‌شان جدال روی می‌دهد، تحت تحکم در آوردن یکی ازجانب دیگری، در دستور کارشان قرار ندارد. در سوءتفاهم‌ها یا می‌توانند یکدیگر را از میان بردارند و یا وضعیت تعادل به وجود آورده و از یکدیگر دوری کنند. به همین خاطر، در خارج نیز به مانند روابط داخلی، برقراری یک ارتباط تحکم‌گرا امکان‌پذیر نیست. در این مرحله نمی‌توان از هیچ فرم حاکمیت سیاسی و در این زمینه از واحدهای متفاوت بحث به میان آورد.



    کژار