• برچسب‌ها:, ,

    سارا، عصیان دیرسیم و اصالت انقلابی زن

    9 ژانویه, 2022

    روکن وژین

    سکینه جانسز با کد سازمانی سارا، سال 1958 در خانواده ای که از قتل عام دیرسیم و روستای “تخت خلیل”، رهایی یافته، به دنیا آمده است. مشخصاً جغرافیایی که انسان در آنجا بزرگ می شود بر شخصیت او تأثیرگذار است. جغرافیای دیرسیم بسیار زیبا و عاصی است. این هر دو ویژگی اصلی این مکان با تمامی عمق خود در رفیق سارا نمود یافته بود. در همان اوان کودکی در برابر ناحقی به پاخاست. در سال 1974 با انجمن انقلابی ای آشنا می شود و به نقطه آغاز فعالیت های او مبدل می شود. در سال 1978 در کنگره ی موسس PKK جای می گیرد. بعد از کودتای 12 سپتامبر 1980 دستگیر می شود. 11 سال عمر خود را تحت سختترین شکنجه ها در زندان ترکیه می گذراند. ایستار رفیق سارا بعنوان یک زن انقلابی به نمادی از مقاومت در برابر ظلم و فاشیزم تبدیل می شود. پس از سال 1991 با خروج از زندان، در کوردستان، خاورمیانه و همچنین اروپا برای انسانیت و آزادی زن فعالیت های وسیعی را از سر گرفته و گام های انقلابی بزرگی برمی دارد. به دلیل فعالیت مستمر و موثر خود در اروپا نیز دستگیر می شود. سکینه جانسز با نام دیگر سارا، فیدان دوغان با نام دیگر روژبین و لیلا شایلمز با نام روناهی، هر سه زن انقلابی با توطئه ای کاملاً سازمان یافته به دست عضوی از MIT(سازمان استخباراتی ترکیه) در فرانسه و مرکز فرهنگ کورد به قتل می رسند.

    دیرسیم، آنجا که ده ها بار تحت حملات خونبار عثمانیان قرار گرفته است. اما حملات نوه ی عثمانیان از اجدادشان ده ها بار وحشیانه تر و بی وجدان تر بود. حملات گسترده ی جمهوری اشغالگر ترک، بر دیرسیم در سطحی بود که از جنین در شکم مادر گرفته تا پیر هفتادساله، هزاران کس قتل عام شدند. وحشیتی که عسکرهای ترک، بر سر جنین درون شکم مادر شرطبندی می کردند که دختر است یا پسر و برای آنکه اثبات کنند، شکم زنان را پاره کردند و جنین ها را بیرون می کشیدند. چه کودکان بسیاری که بدون پدر ماندند یا کودکانی که هنوز شیرخواره بودند و بدون آنکه بدانند مادرانشان از دست رفته در تلاش برای رسیدن به سینه های مادرانشان دست و پا می زدند. صدها زن دیرسیم برای آنکه به دست وحشیان زمانه گرفتار نگردند و مورد تجاوز قرار نگیرند، خود را از کوه ها و صخره ها به پایین افکندند. هزاران زن و کودکی به غارها پناه بردند، از سوی رژیم اشغالگر درهای غار را پر از شاخه ها کردند و زنده زنده در آتش سوزاندند. تاکنون نیز غارهایی که درهایش در این قتل عام توسط دشمن با سنگ گرفته شده بود، زمانی که باز می کنند، هزاران استخوان زن و کودکان بی گناهی که سوزانده شده بودند و با وحشیانه ترین راه قتل عام کردند، دیده می شود. با قانون تونجلی(دست آهنین)، مشتی آهنین بر دل دیرسیمیان زدند یا نابود کردند و یا از دیرسیم طرد، تبعید و مجبور به مهاجرت کردند و یا اینکه با سیاست های آسیمیلاسیون(شبیه سازی) در کامل نمودن قتل عام از سرشت خود بیرون برده و به بیراهه کشیده و به تونجلی های کمالیست مبدل ساختند.

    چرا بخصوص دیرسیم، هدف قرار گرفته شد؟ چراکه هم به مانند ملت، کورد بودند و از طرفی نیز باورمند علوی بودند، اعتقاداتشان را با تمامی ویژگی های سرشتی و اصیل خود در ابعاد مختلف زندگی پیاده می کردند، این خود باعث شد تا به هدف اصلی دولت ترک اشغالگر تبدیل شوند. باوری علوی، دلیلی بود که همچون هویتی ایدئولوژیکی، پشت کوردهای دیرسیم را به هم سپرده و اعتقاد و ملیت خود را حفظ نماید. علویت، راه حق است. تنها جرم دیرسیمیان این بود که می گفتند: “آنکه اصل خود را انکار نماید، حرام زاده است.” از این گفته برمی آید که تا چه اندازه به اصل و سرشت خود پایبندند. دشمن دید که به راحتی دست از اعتقاد و باوری خود نمی کشند، به همین دلیل راه قتل عام در پیش گرفت. در برابر جامعه ی علوی، فرمان هایی صادر کرده و بمب باراندند، سوزاندند و خواستند تا آنان را از ریشه برکنند. دولت نابودگر به عسکرانی که قنل عام را به دست آنان به انجام رساندن می گفتند: “شما چنان بر سرشان بیاورید که آنانکه از قتل عام نجات یافتند، خیال هم نکنند که باری دیگر در برابر دولت ایستاده و قیام کنند.” اما مغز دشمن توان تحلیل آنچه را که روح مقاوم به آسانی تسلیم نشده و نابود نمی گردد، نداشت. در سارا و رفقایش این روح باری نمایان شد و انتقام زن، کودک، پیر و جوان و تمامی دیرسیمیان را از دشمن اشغالگر و نابودگر گرفت و می گیرد. رفیق سارا با مبارزه و مقاومت خود، ضربه پی ضربه بر دل دشمن اشغالگری که می گوید: “من آنان را نابود ساختم، دیگر توان بلند کردن سر خود را ندارند” می کوبد. اما دشمن دید که در سرشت و روحی بسیار قوی تر، سکینه و رفقای وی ظهور یافتند و این روح مقاومت را در هر جای کوردستان، خاورمیانه و تمامی جهان گسترش دادند. هارشدن دشمن نیز از این بود. هدف گرفتن هر سه زن نیز نشأت گرفته از ترس دشمن بود.

    نخستین بار، رفیق سارا را در ساحه ی رهبری دیدم. قبل از پیوستنم به پارتی نیز، من مقاومت رفیق سارا را در زندان شنیده بودم. اما در همان دیدار اول، چنان هیجانی در دل من ایجاد شد که به یکباره روح مقاومت و انقلاب را در او عمیقاً احساس نمودم. رفیق سارا، دو – سه بار به دوره ی ما آمد. رهبری، رفقای زنی را که می خواست از لحاظ تجزیه و تحلیلی، ده ها بیشتر تمرکز نمایند و برای آینده آماده سازد در کنار خود می گرفت و در خانه، آنها را آموزش می داد. گاهی اوقات نیز پس از آموزش آنها را برای فعالیت به میان خلق می فرستاد تا واقعیت خلق را بشناسند. 8 مارس 1998 که رهبری “ایدئولوژی رهایی زن” را اعلام کرد، رفیق سارا نیز حضور داشت. رهبری با رفقای از ملت ها و باوری های متفاوت، گورجی، عرب، ترک، ترکمن و غیره و همچنین باور و مذاهب گوناگونی چون علوی، سنی و… گفتگوهایی را انجام داد. روزی بس جدا برای ما رفقای زن، رقم خورده و گامی جدید در راستای پیشرفت جنبش زنان بود. گفتگوهایی را که رفیق سارا، رهبری و رفقای دیگر انجام می دادند با دقتی فراوان، ما گوش می دادیم.

    پس از چند سالی، من رفیق سارا را در جاها و فعالیت های مختلف دیدم و مدتی را نیز با هم ماندیم. شناخت رفیق سارا از نزدیک، شانسی بزرگ برای هر یک از ما زنان انقلابی است. انرژی قوی که مداوم تجدید را فریاد می زد، خستگی را نمی شناخت و انرژی مثبت خود را به تمامی رفقا سرایت می داد. امکان نداشت که رفیقی در کنار او هیجان و شور انقلابی اش فروکش کند. مسئولیت رفاقت را چنان با آگاهی و هوشیاری کامل و نازکی انجام می داد که تأصیر کلی بر جریان زندگی داشت. خواهان درک مسایلی که رفقا در زندگی و فعالیت خود با آن روبرو هستند بود و برای چاره یابی، تلاشی بی امان داشت. یک گفته و یک نگاه او برای رفیقان کافی بود تا عواطف آنان بجوشد و انرژی بگیرند. به انسان ها این حس را القا می کرد که مسأله ای که قابل حل نباشد و گذار از آن ناممکن، وجود ندارد. ایجاد اراده و باوری در انسان ها را مبنا قرار می داد و تأکید می کرد که هر انسانی قادر به انجام کار و فعالیت هایش به بهترین شیوه و با پیروزی است.

    سکینه، دختر سرخ موی دیرسیم، نوه ی سید رضا و علی شیران، همراه بسه و زریفه هاست. از فرهنگی علوی ای می آمد که “سر می دهد، اما سِر نمی دهد.” وجود برخی انسان ها، زندگی، لبخندشان و بحث و گفتگوها و ایستارشان بر تمامی زندگی اطرافیان و اگر انقلابی ای باشد بر انقلاب، تأثیر شگرفی برجای می گذارد و مهر خود را بر جای جای زمان و مکان جریان انقلابی خواهد زد، چرا که امید را به سیر انقلاب سوق داده و به مقاومت بدل می کنند. رفیق سارا، همیشه در برابر اشتباهات، نواقص، کم و کاستی و ناحقی های مسیر مبارزه با ایستاری سازمانی و محکم در مقاومت و مبارزه بود. سر خود را در برابر هیچ کس و هیچ نیرویی خم نکرده و این روح عاصی خود را به سان خداوندان زندگانی می بخشید. این را نیز ده ها بار به اثبات رسانده بود. زندانی که راه و روشی نمانده بود که بر شکستن اراده ی زندانیان PKK امتحان نکند، اما توان شکستن اراده و نیروی مقاومت آنان را نداشتند. اولین شخصی که تف بر روی شکنجه گر زندان آمد، اسد اوکتای می کند و فاشیزم را با خاک یکسان می سازد. ممثل مقاومت بود و انقلابی ای که تمامی زندگی خود را فدای میهن، خلق و زن کرده بود. زندگی اش سرشار از عشق و رفاقت، رنج و مقاومت بود. برای آنکه انسان ها را به مسیر واقعیت بکشاند، راه حلی می یافت. آنچه را که راستی آن را تثبیت می کرد، بر آن پافشاری کرده و تعویض نمی داد. انقلابی ای سازنده، خلقکار و مسئول بوده و خواهان اعمال و حاکمیت خوبی و راستی بود. نزدیک به 40 سال خود را در حرکت آپویی با رنج و مبارزه ای بی امان به مبارزه پرداخت و به انقلابی افسانه ای مبدل شد و درواقع قتل عام پاریس 19 دی ماه، هدف از میان برداشتن نخستین کادر پیشآهنگ زن PKK بود. مسلماً گسست فیزیکی رفیق سارا از زندگی منجر به کم شدن و یا نبود معیار، معنویات و روح آپویی او در جنبش آزادی زن و جنبش آزادی کوردستان به طور کلی نخواهد بود. نماد زن مقاوم و آزادی که شهادتش، حرص و حس انتقام را شعله ور می سازد و هرگز از یاد و خاطره ها نخواهند رفت. راه این انقلابیانی که روشنی بخش این مسیر معنوی و انسانی شده اند، همیشه توسط رهروان و دوستداران آزادی تداوم خواهد یافت.



    کژار