• برچسب‌ها:,

    قندیل قلعەی مقاومت

    13 آگوست, 2021

     یکی از مهمترین جنگهای جنبش آزادی خلق کورد در برابر رژیم جمهوری اسلامی ایران بدون شک جنگ سرنوشت ساز قندیل تحت فرماندهی، فرمانده شهید سمکو سرهلدان میباشد.  16 جولای سال  2011 رژیم جمهوری اسلامی ایران در چهارچوب توافق با دولت ترکیه و برای از بین بردن جنبش آپویستی قندیل را مورد هجوم خود قرار داد. این جنگ در عین حال ادامه پیمان تاریخی سعدآباد بود که توسط حکومت احمدی نژاد و حکومت عدالت و توسعه ترکیه در سدۀ بیست و یکم در قندیل بار دیگر به وقوع پیوست. ایران و ترکیه این موقعیت را شانس آخر برای نابودی ملت کورد انگاشته و همچنین شانس رهایی از مسئله کورد می دانستند. برای جنبش آزادی هم بیش از یک جنگ مقاومتی بود که در درون کونژکتورهای منطقه و جهانی سرنوشت کوردستان را تحول میداد. با این معنا مقاومت هستی ونیستی ملت کورد بود. این جنگ دارای ابعاد ایدولوژی، سیاسی و نظامی گسترده ای بود. هر چند در عمل این جنگ در بین ایران و پژاک دیده می شد اما در واقع بسیاری از دولتها در این جنگ به شیوه مستقیم و غیر مستقیم شرکت داشتند.

    در آن موقع و در بحبوحه بهار عربی در تونس انقلاب مردمی به پیروزی دست پیدا کرده بود و دامنه آن به مصر و لیبی سرایت کرده بود. قدرتهای هژمونیک و در راس آنها آمریکا و اروپا خواستند این تغیر و تحول را در تحت کنترل خویش قرار دهند. برای همین اگر چه در مسئله تونس اندکی به تاخیر افتاده بودند، لکن در مصر به شیوه‌ای غیر مستقیم و در لیبی هم به شیوه‌ای مستقیم مداخله نمودند. روسیه و چین تا آن زمان در مقابل این تغییر و تحول تا اندازه‌ای با غرب هم نظر بودند. در این میان دولتهای منطقه هم برای محافظت از سلطه خود به شیوه‌ای متفاوت اما، وارد عمل شدند. ترکیه عربستان و قطر بدون در نظر گرفتن واقعیت خاورمیانه تنها به خاطر حفاظت از منافع خویش در مسأله لیبی با غرب یکی شدند. ایران نیز با همین دیدگاه و با وجود اختلافاتش با غرب به تکاپوی استفاده از این موقعیت افتاد. به طور خلاصه یک دوره تغیر و تحول در خاورمیانه آغاز شد. هر دولت هم در برابر آن به موضوع‌گیری افتاد. تعادلات منطقه‌ای بر هم خوردند. هر دولت با سرکوب نمودن حرکتهای آزادیخواهانه در میان این بی تعادلی قدرت‌نمایی نموده و بدین ترتیب میخواستند در این تغیر و تحولات به شکلی که جایگاه خود را از دست ندهند جای بگیرند.

    ایران ترکیه و سوریه در برابر جنبش آزادی به توافقی سه جانبه رسیده بودند و با همدیگر بر سر این مسئله چندین توافقنامه و عهدنامه امضا کرده بودند و برای از بین بردن جنبش آزادی در زمنیه‌های سیاسی نظامی و اطلاعاتی در سطحی چشمگیر با همدیگر همکاری می‌نمودند. موقعیت پیشرونده جنبش آزادیخواهی خلق کورد هم برای این توافق سه‌جانبه همچون تهدیدی بود و هم علیه منافع امپریالیزم جهانی در منطقه بود. در کوردستان هم خط خیانت از چنین پدیده‌ای ناراضی بود. اگر این وضعیت را همچون تابلویی در نظر بگیریم، مشهود است که تمام معادلات حول محور جنبش آزادی‌خواهی کوردستان چرخیده و همچون نبردی دیده می‌شد که هر نیرویی که بتواند این جنبش را نابود نماید بر موقعیتش در منطقه تأثیرگذار خواهد بود. از طرف دیگر متفقان سه گانه بروز موج مردمی همچون بهار عربی در کوردستان را پیش بینی کرده بودند. برای همین تمام این نیروها در حمله به قندیل با همدیگر متحد شده بودند.

    از  زمانی که حزب حیات آزاد کوردستان در سال  2004 مبارزه آزادی در برابر جمهوری اسلامی ایران را به شکلی رسمی اعلام نمود، این رژیم از همان ابتدا به قصد نابود کردن این جنبش از هیچ شیوه غیرانسانی فروگذار نکرد. سازمان اطلاعات از دیگر سازمانهای اطلاعاتی دولتهای دیگر از جمله میت ترکیه پشتیبانیهای بزرگی دریافت نمود. این حرص و عنا تا به حدی بود که برای نابودی یک تیم گریلاهای پژاک تمام توان خود را به کار می‌انداختند. از هجمه‌های دیپلماسی، سیاسی گرفته تا هجمات نظامی و اجتماعی، از هر راهی استفاده می‌نمودند. صدها سمپاتیزان و دوستان نزدیک به پژاک را به زندان انداخت. فشار خود را بر اهل قلم، افکار دمکراتیک و خلق میهن‌دوست به شکلی ددمنشانه و غیرحقوقی بالا برد. زندانها را به مرکز شکنجه و شکستن اراده تبدیل کرد.  دهها انسان آزادیخواه و فعالان جنبش آزادی خواهی را اعدام نمود. برای جلوگیری از این جریانات انقلابی جنگ ویژه را بر اساس شکستن اراده جوانان بیشتر و بیشتر نمود. یعنی به طور کلی از 2004 تا 2011 ایران برای شکست جنبش آزادی تمام توان خود را به کار برد. خلق کورد که رویاها و آرزوهای خویش را در مقاومت پژاک و قهرمانی گریلاهایش دیده بود با تمام توان خود مقاومت کرد و جنگید. به چند سال سکوت پایان داد و با اراده‌ای نوین هستی خود را از نو بر اساس فلسفه آپویستی بنیان نهاد. حملات جمهوری اسلامی ایران در برابر گریلاهای آزادی بی نتیجه ماند. در نتیجه کارنامه جمهوری اسلامی با شکستی بزرگ مواجه شد. برای همین این بار با هدف قرار دادن مرکز پژاک و حرکت آزادی کوردستان در قندیل آخرین شانس خود را بکار گرفت.

    این اولین و اساسیترین بهانه حمله جمهوری اسلامی در هجوم به قندیل بود. ایران در این حمله به توافق سه‌گانه بدون آنکه تغیر و تحول کونژکتوری را در نظر بگیرد اتکا کرده بود. با هدف نابودی جنبش آزادیخواهی و بدون در نظر گرفتن اراده آزادی که تسلیمیت را نخواهد پذیرفت از مرزهای شرق کوردستان با هجوم زمینی و بکارگیری انواع تجهیزات پیشرفته جنگی خنیره و قندیل را مورد هدف قرار داد. دولت ترکیه هم از طریق حملات هوایی این مناطق را هدف بمبارانهای وسیع قرار داد. این دولتها با خود می‌اندیشیدند که سوریه هم از مسئله کورد که در واقعیت پ.ی.د در روژاوا پیشرفت پیدا کرده نجات خواهد یافت و پ.د.ک هم به خیال سالهایش که وابستگی به غرب و سلطه بر بخش کوچکی از کوردستان بود دست خواهد یافت. جالب توجه هم این است که با آغاز جنگ، حکومت اقلیم کوردستان از فعالیتهای جنبش آزادی کوردستان در این بخش از کوردستان ممانعت نمود.

    در اینجا نکته قابل تأمل که نبایستی به آسانی از آن گذر کرد این است که چرا پ.د.ک به شیوه ای رسمی در این توافق سه جانبه جای نگرفت؟ نیروهای هژمونیک و دولتهای حاکم بر کوردستان سالهاست برای تداوم حاکمیت و منفعت خود پ.د.ک را به کار میبرند. آنها می‌کوشند با مشروعیت‌دهی به یک میکرو کوردستان  بی اراده، تمام بخشهای دیگر کوردستان را از رسیدن به خواسته‌های برحقشان پشیمان نموده و مطالبات آزادیخواهی بخش‌های دیگر کوردستان را توسط کوردهای همکار استعمارگران سرکوب نمایند. در این سیاست تمام طرفها متفق‌القول بودند که اگر پ.د.ک را به شکلی فعال در این اپراسیون جای میدادند، محبوبیتی که جنبش آزادی در میان مردم داشت بیشتر گسترش پیدا میکرد و پ.د.ک اعتبار خود را به تمامی از دست میداد. این هم به ضرر پ.د.ک بود و هم باعث میشد این نقشه آنها به اجرا در نیاید. برای همین جا ندادن پ.د.ک به شیوه‌ای رسمی در این توافق، بخشی از کونسپتی بود که در سال 2011 بر ضد جنبش آپوئیستی به کار بردند. استعمارگران تا به آن اندازه به نقشه و نیز تکنیک خویش باور داشتند که پیروزی خود را حتمی می دانستند. از دید آنها در صورت پیروزیشان چند راه پیش روی جنبش آزادی کوردستان باقی می ماند:

    1.جنبش آزادی را به تمامی از میان بردارند که این هدف اصلی بود.

    2. جنبش آزادی در صورت فشار آنها از مبارزات بخش روژهلات کوردستان چشم پوشی نموده و به خواستهای حاکمیت ایران تن دهد.

    3. سیاست تصفیه‌گری حکومت ترکیه و حزب عدالت و توسعه در قبال جنبش آزادی عملی خواهد شد.

    4.اگر جنبش آزادی هیچ کدام از این موارد را قبول نکند به پ.د.ک پناه برده و در این صورت هم کونسپت آنها به انجام میرسد و هم پ.د.ک خود را به عنوان حامی کوردها نشان داده و نقشه دولتهای هژمونیک به نتیجه خواهد رسید.

    5. آمریکا سالهاست برای مارژینال نمودن جنبش آزادی‌خواهی کورد می کوشد. در صورت شکست این جنبش و یا مارژینال شدن آن راه برای عملی نمودن پروژه خاورمیانه بزرگ هموار خواهد شد.

    با توجه به نکات بالا به خوبی دیده خواهد شد که این جنگ نه جنگی عادی و عادلانه می باشد. جنگی ناعادلانه و همه جانبه در برابر یک جنبش آزادیخواه است. جنگی که می خواهد ارزشهای یک خلق را به تمامی از بین ببرد. جنگی که میخواهند خلقی بی دفاع را قربانی مرام‌های منفعت‌طلبانه استبدادی و محافظه کارانه خود نمایند. در این راه اگر از لحاظ ایدئولوژی و استراتیژیکی اختلافاتی هم داشته باشند کنار خواهند گذاشت  و با بیرحمی حمله خواهند کرد. این واقعیتی بود که در جنگ قندیل به وقوع پیوست.

    یکی دیگر از مهمترین دلایل حمله غیرمشروع رژیم دیکتاتور ایران به جنبش آزادی کوردستان موقعیت کونژکتوری نوین منطقه و در عین حال کارنامه منفی دولت احمدی نژاد بود. ایران پیروزی مردمی تونس و همچنین اعتراضات مردمی در مصر و لیبی و دیگر کشوهای منطقه را از نزدیک تعقیب می کرد. در برابر آن ضعف ابرقدرتهای جهان و دولتهای منطقه و خود را هم دیده بود. برای همین خواست از این موقعیت استفاده کند و در برابر این نیروها قدرت خود را نشان دهد. اگر جنبش آزادی را شکست دهد در برابر ترکیه، سوریه و عربستان به برتری دست خواهد یافت و نفوذ آن بر دیگر کشورهای منطقه و جنبشهای کوردی بیشتر خواهد شد. این حمله و اگر موفق می‌گشت این پیروزی برای آمریکا و نیروهای همپیمانش هم یک پیام سیاسی و نظامی را در بر داشت. این نکته حائز اهمیت است که ایران در آن زمان از لحاظ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در یک بن بست به سر می برد. مخالفان در مجلس و در داخل ایران به خاطر این وضعیت معترض بودند. برای همین دولت بش خیال رهایی از این بحران دست به این حمله خطرناک زد که همچون آواری بر سرش فروریخت.

     ایران حساب همه چیز را کرده بود، اما نتوانسته بود موقعیت منطقه را به درستی تحلیل نماید. و در پایان نیز دید که این حمله یک خطای استراتژیک بود که هم حیثیت نیروهای ویژه رژیم و هم پرستیژ خارجی رژیم را در هم شکست. این یک واقعیت است که منشأ این خطا عدم شناخت کامل رژیم از اندیشه و تفکرات جنبش آپوئیستی بود. ایران به خیال اینکه پژاک هم همچون دیگر حزبهای کوردی روژهلات است و با این خیال که با همان شیوه‌ای که با آنها جنگیده با پژاک نیز می‌تواند بجنگد پا به میدان نبرد گذاشت. اما جنبش آزادی کوردستان از هر لحاظ مستقل و دارای معیارهای مختص به خود می باشد. در طی بیش از چهل سال مبارزات گسترده با ایستادگی و از خود گذشتگی جنگیده و هیچگاه در برابر دشمنان سرخم نکرده است. با تکیه بر فلسفه آپویستی و پشتیبانی مردمی در هر چهار بخش کوردستان هزاران شهید در این راه داده و هیچ وقت تسلیم هیچ نیرو و دولتی نگشته است و نخواهد شد. از لحاظ نظامی دارای تجربه‌های استراتژیکی و تاکتیکی مختص به خود می باشد که در طی مبارزات چهل ساله‌اش به دست آورده است. جنگ و هنر جنگیدن در واقعیت فرماندهان تاریخیش انعکاس یافته است. شهید سمکو سرهلدان در جنگ قندیل نمونه بارز فرمانده فداکار و شجاع است که در مکتب آپوئیستی آموزش دیده بود و هر لحظه زندگی‌اش تبلور این فلسفه بود. “یا زیستنی آزادوار، یا مرگی شرفمند و باعزت”؛ این فلسفه جنبش آزادیست. ترکیه با پشتیبانی همه جانبه ناتو، ایران نیز از راه کوردهای خیانتکار سالها برای نابودی این جنبش در تکاپو بوده و هستند. اما هیچگاه نخواهند توانست این موج آزادی را از بین برند. فلسفه آزادیخواهی که رهبر آپو بنا نهاده است روز به روز وسیعتر شده و امروزه دیگر هم جنبشیی جهانی است و هم تنها نیرویی است که با اتکا بر نیروی ذاتی جامعه علیه استبداد و استعمار مبارزه می‌نماید و به امید تمام مردم جهان مبدل شده است.

    ایران با نادیده انگاشتن واقعیت جنبش آپویستی با تمام تجهیزات جنگی به قندیل و خنیره هجوم برد. در همان زمان دولت ترکیه هم با هجمات هوایی مناطق دفاعی مدیا را بمبارن کردند. آنها می خواستند در عرض یک هفته به هدف خود برسند. همه آنها که شاهد این جنگ بودند مقاومت قهرمانانه گریلاهای آزادیخواه کوردستان را میدیدند. در پیش چشم جهانیان اهداف و خیال اشغالگران در هم کوبیده شد. ایران نه تنها نتوانست پیشروی نماید، بلکه در عین حال با تلفات بزرگی روبرو گشت. پشتیبانی هوایی ترکیه هم هیچ کمکی به رژیم ایران نکرد. وعدهایی که توافق سه‌جانبه به همدیگر داده بودند با شکست مواجه شد. حماسه قندیل یک شکست تاریخی برای دشمنان و یک پیروزی تاریخی برای کوردستان بود. اوضاع سوریه به هم خورد. ترکیه از وعدع‌هایش پا پس کشید. پ.د.ک مجبور شد که راههایی را که بسته بود بار دیگر باز نماید. ایران که در این جنگ شکست خورده بود به باتلاقی افتاد که تا به حال هم از آن نتوانسته خارج شود.

     نکته‌ای که در اینجا میخواهم به آن اشاره نمایم پیامدهای این جنگ برای طرفین است. جنبش آزادی در این جنگ نابرابر با رنج و زحمت گریلاها و نیز جانفدایی و ازخودگذشتگی شهدایش نیروی ذاتی و اراده فرزندان کوردستان را به همکان نشان داد. پس از این نبرد جنبش آزادی به یک آکتور ایدولوژی، سیاسی، اجتماعی و نظامی در منطقه مبدل گشت. اگر قرار بر این باشد که تغییر و تحولی در منطقه صورت پذیرد بدون مخاطب قرار دادن جنبش آپوئیستی امکان پذیر نیست. بدون درک و پذیرش واقعیت پ.ک.ک مسئله کورد در خاورمیانه حل نشدنیست. برای همین از آن زمان به بعد دیدگاه عمومی نسبت به این جنبش تغیر پیدا کرد. اگر به موقعیت کنونی منطقه بنگریم این واقعیت به روشنی دیده میشود. در باکور کوردستان قبول کردن رهبر آپو به عنوان مخاطب چاره‌یابی مسئله کورد، پیروزی خزب دمکراتیک خلقها(ه.د.پ) در انتخابات ترکیه، انقلاب مردمی روژآوا و اعلام سیستم خودمدیریتی، جلوگیری از قتل عام سیستماتیک در باشور کوردستان و افتادن ماسک خیانت، مشارکت جوانان در صفوف گریلا و پیشرفت حزب حیات آزاد کوردستان دستاوردهایی هستند که با پیروزی جنبش آزادی کوردستان در جنگ قندیل ارتباط مستقیمی دارد.

    این برای تمامی خلق کورد مخصوصا روژهلات کوردستان یک دستاورد تاریخی است که صیانت از آن یک وظیفه میهن‌دوستانه و وجدانی بر دوش همه افراد جامعه کوردستان است. هرچند که در جنگ قندیل توافق سه جانبه فرو پاشید، اما خطر آن از میان نرفته  و همچنان پابرجاست. معاندت ترکیه، ایران، سوریه و پ.د.ک علیه سیستم خودمدیرتیی روژآوا و پیشرفتهای جنبش آزادی این واقعیت را بار دیگر نمایان میسازد که ذهنیت پیمان سعدآباد در برابر کوردستان زنده است. ایران بیش از هر زمانی هجمات خود علیه خلق کورد را افزایش داده است. با دستگیریهای گسترده، کشتن سیستماتیک و عامدانه کولبران، حمله به مکانهای اسکان گریلا و گسترش مسائل اجتماعی بغرنج، اراده آزادیخواهی کوردها را هدف قرار داده است.

     این وضعیت در ترکیه هم بسیار متفاوت از ایران نیست و از همان ذهنیت سرچشمه می‌گیرد. دولت ترکیه تحمل پیشرفتهای کوردها را نداشته و صبر از کف داده است. بویژه در چند سال اخیر با مبدل نمودن ترکیه و شمال کوردستان به زندانی روباز، حملات هوایی با پیشرفته‌ترین تکنولوژی به مناطق حفاظتی مدیا، ترور سیاستمداران و فعالان کورد در داخل و بیرون کوردستان، اشغال بخشهایی از خاک روژاوای کوردستان و زنده نمودن سیاست نئوعثمانی، گسترش فعالیتهای اطلاعاتی و تروریستی علیه کوردها و در همین راستا تن دادن به خواسته‌های نیروهای هژمونیک، با همه توان خویش به دشمنی با کوردها پرداخته است.

    دولت سوریه به تمامی خود را به ایران سپرده و نسبت به انقلاب مردمی روژآوا دشمنی نژادپرستانه و فاشیستی از خود نشان می‌دهد. این موضع رژیم بعث سوریه علیه کوردها و اراده ذاتی آنان، چهره واقعی‌اش را نشان می دهد. اگر همه این موارد را با دقت مورد بررسی قرار دهیم، خطرات پیمان سعدآباد و یا تکرار توافق سه جانبه این دولتها در جنگ قندیل  هنوز هم وجود دارد. برای همین دفاع از دستاوردهای جنبش آزادی در هر جای کوردستان یک وظیفه انسانی است. ملت کورد امروز دارای چنان موقعیتی است که بسیار زیادتر از قبل می تواند از شرافت و آرمانهای ارزشمند خود دفاع کند و به آزادی دست یابد. این واقعیت غیرقابل انکار است که جنبش آپوئیستی در کوردستان و همه جهان خویش را اثبات نموده است و برای آزادی و انسانیت مبارزه می‌نماید. همچنان که دلاوران کورد با نثار جان خود در جنگ قندیل، جنبش آزادی را در جهان پرآوازه نمودند، امروز هم با جنگ قهرمانانه‌ای که در مناطق زاپ، متینا، آواشین و هفتانین از خود نشان می‌دهند کوردستان را به گورستان اشغالگران مبدل خواهند کرد و مهر خویش را بر تاریخ خواهند زد و نام کورد و کوردستان رادر تاریخ جاودانه خواهند کرد. بی شک این دستاورد تاریخی باخون شهیدان راه آزادی به نتیجه رسیده و بر ماست که در مکتب شهدا شاگردانی لایق باشیم.



    کژار