• برچسب‌ها:,

    کارزار؛ علیه اعدام و نسل کشی زنان زمان زندگی آزاد فرا رسیده

    24 دسامبر, 2020

    نوال ژیان

     

    زن، زندگی و آزادی مفاهیمی هستند که همیشه درعمق تاریخ معنایی پنهان را با خود به همراه داشته، آنچنان به هم پیوند خورده که هیچ ذهنیت استثمارگری تا به حال نتوانسته مابین آنها شکافی ایجاد نماید. علیرغم تحاکم، سرکوب و فشار ذهنیت مردسالار در طول٥٠٠٠ سال اقتدارگری، موجودیت خویش را همچون امری واقع که غیرقابل انکار و جدایی ناپذیرند به اثبات رساندند. در راستای به بردگی کشاندن این نیروی اجتماعی و ضعیفه ساختنش جهت خدمت به ذهنیت مقتدر مردسالار از هیچ عملی فروگذار نکرده و پرهیز ننمودند. ذهنیت جنسیت گرا که زنان را همچون ضمیمه ی مردان دانسته و منبع گناه به شمارمی آورد، زن را مجبور به دادن این دِین دانسته و حتی کوچکترین حق انسانی را برایش روا نمی دانند. زن که سرچشمەی حیات و آفرینش است، امروزه مبدل به منشاء خراب یها، تجاوز و پایان حیات ساخته اند. گناهکار است و بایستی تا آخر عمر تنها وظیفه ی خدمتگزاری به مرد جهت پاک کردن گناهش را برعهده بگیرد. مبدل به مُدلی برای کل جامعه ساخته اند و در نمونه ی همان زن ضعیفه شده جامعه را به زانو درآورده و ضعیفه می سازند. نه تنها دیگر اثری از مقدس بودن زن باقی نمانده، بلکه همزمان ناموس وشرف مردان و جامعه در بدن زن خلاصه شده است.تجاوز و تحاکمی روحی  روانی و جسمی عاد تهای روزمرگی ست که از طرف نظام مردسالار بر زنان وذهنیت آنها تحمیل می شود. آن چنان نموده که زنان هم به خویش باورانده اند که دیگر متعلق به خویش نبوده و تعریفی فراتر از شی شدگی جهت برآورده ساختن خواسته های مرد ندارد. اگر چه هنوز هم تاریخ کهنی که زنان در آن دارای نقشی مثبت و تعیین کننده بوده، سوسو میزند؛ اما با بی حافظه ساختن جامعه در شخصیت زنان سعی دارند که این تاریخ را به باد فراموشی بسپارند. با ایجاد جامعه ای که به صورت رمه درآمده، شبشان در گرو روزشان می باشد؛ نه از دیروز و نه از فردای خویش هیچ اطلاعی ندارند و همچنان بی‌حس و منجمد گشته اند. دیگر نه اثری از تاریخ برایشان باقی مانده و نه بانگ آزادیخواهی زنان به گو شها می رسد. مسلما چنین ذهنیت جنسیت گرا و اقتدارطلبی مابین نژاد، ملیت، زبان، فرهنگ، دین و مذهب وتفاوتی قائل نخواهد بود. آنچه که در اینجا مهم است؛ شكل دهی زن و جامعه ای برده است، که از طریق آن بتواند بنمایه ی اقتدار خویش را قویتر و مستحکم تر سازد. پس هر زنی چه در اروپا باشد یا آمریکا و خاورمیانه بدون هیچ تبعیضی با این ذهنیت روبرو می باشد و روزانه تاثیرات آن را همچون سایه ی سنگین و سیاهی بر حیات خویش احساس می نماید. یکی از کشورهای بارزی که در سطح خاورمیانه زنان و جوانانش روزانه به شدت با این ذهنیت روبرو می شوند، ایران می باشد. وقتی سخن از ایران به میان می آید؛ مسلما قبل از هر چیز تاریخ کهن، نقش تاریخی این سرزمین در گسترش و پیشرفت دادن مهد تمدن بخصوص مردمان زاگروس نشین و به طور کل جغرافیای این سرزمین به اذهان خطور می کند. سرزمینی که دارای موزاییک خلقها، برخوردار از غنای فرهنگی و توأمان با دمکراسی، برابری و یکسانی بوده است. همزیستی ای با تمام رنگارنگی خویش و احترام برای هرگونه تفاوتمندی را می توانست مشاهده نمود. قابل ذکر است که ذهنیت اقتدارگرا و منفعت طلب نتوانست چنین حیاتی را تحمل نماید و جهت توسعه ی هر چه بیشتر عرصه ی اقتدار مانند اختاپوسی تمام جامعه را در برگرفت. تنها قشری که قبل از دیگر اقشار جامعه از این ذهنیت متضرر شد، زنان بودند. چنانکه در طول تاریخ زنان اولین قشری بوده که تحت استثمار و بردگی قرار گرفته اند، در ایران نیز به همین منوال بوده است. تنها مُدل زنی که تحت تاثیر ذهنیت نظام در ایران نقش داشت، نمونه ی زنان دربار بود که نماینده ی ذهنیت مردسالار و زنان ضعیفه در جامعه بودند. در طول تاریخ ایران این مدل زن به شیوه های متنوع نقش گرفته و با ذهنیتی مردانه در خدمت نظام قرار گرفته است. مسلما در چنین جامعه ای هستند زنانی که با این ذهنیت مخالف بوده و با مبارزات آزادیخواهی خویش سعی بر گذار از آن و بازگشت به گوهره ی خویش را دارند. گرمای حیاتی آزاد و برابر هنوز هم احساس شده و تبدیل به خاکسترنشده است. در جا یجای تاریخ ایران زنان با الهام از این گرمای زندگی سعی بر مبارزه ای آزادیخواه و بر علیه ذهنیت جنسیت گرا و زن ستیز داشته اند. اما همزمان در کنار مبارزات زنان، تغییر هر دولتی در مراحل مختلف بر بهبود وضعیت زنان تاثیری نگذاشت، بالعکس بیشتر در انزوا قرار داد، از حقوق طبیعی خویش محروم و بی‌نام و بی تاریخ گذاشت. امروزه که رژیم اسلامی ایران بر سرکار است، وضعیت زنان همچنان سیر نزولی خویش را پیموده و عصریست که بیشتر از هر زمان دیگری به عصر تاریکی  وسطا شباهت دارد. رژیم اسلامی ایران که با وعده و وعیدهای دروغین توانست امید زنان و جوانان که بیشترین نقش را در پیروزی آن داشتند،

    نقش برآب ساخته و باری دیگر زنان را روانه ی منازلشان سازد. بیشتر از یک زن خانه دار و نقش مادر بودن هیچ نقشی به زنان ندادند و نمی دهند. ذهنیت ولایت فقیه نیز در این راستا بیشتر بر قداست و اهمیت خانه و زن خانه دار شدن مدام تاکید می ورزد. تمامی عرصه های جامعه را با ممنوعیت و قدغن های گوناگون بر زنان تنگ ساخته و هر سخن و هر حرکت زنان را به مثابه گناه می شمرند. متاسفانه ذهنیت پراگماتیست رژیم اسلامی در طول ٤٢ سال حکومت خویش اگر زمینه‌ی مشارکت در عرصه‌های اجتماعی سیاسی را فراهم ساخته باشد، حتما در راستای منافع ذهنیت پراگماتیست و استثمارگر آن بوده است. نمونه؛ هر زنی از سن 18 سالگی ببعد حق مشارکت در انتخابات را دارد و می تواند نماینده ی سیاسی خویش را انتخاب کند و رای او همچون یک انسان بالغ و عاقل قابل قبول است. اما همین زن بالغ و عاقل حق مشارکت درعرصه ی سیاست و مراجع تصمیم گیری، مدیریت و اجرایی را ندارد و طبق ماده‌ی١١٥  قانون اساسی رییس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی انتخاب شود. دقیقا نکات ضد و نقیضی هستند که تصویب یکی دال بر رد دیگریست. حتی اگر بندرت زنانی در عرصه ی سیاسی حضور داشته باشند، جهت رخ نمایاندن یا بکارگرفتن زنان در سیاست در مقابل رقیبان و یا جهت کسب امتیاز بکار گرفته می شوند. چنان که در دربارها زنان را از این طریق با توطئه و حیله ها آشنا ساختند و امروزه هم با ذهنیت مدرنیته ی کاپیتالیسم رنگ و لعابی جداگانه بدان بخشیده و زنانی همچون معصومە ابتکار و شهیندوخت مولاوردی ورا با زدن ماسکی مردانه بر چهره یزنانه شان به میدان سیاست و سیاست ورزی می کشانند. مسلما چنین ذهنیتی نمی تواند هیچ خدمتی به آزادی زن نموده و رهیافتی را جهت برون رفت از وضع موجود بیابد. بدون شک در معاوضه و یا دست به دست شدن سکان قدرت باز این جامعه ی زنان بود که متحمل شدیدترین آسیب ها شد. چنانکه نه دولت لیبرال  پراگماتیست ها، نه اصلاح طلب  مذهبیون و نه اپورتونیست – پولیستها» خواستند« در این وضع تغییری ایجاد نمایند. رژیم در طول زمامداری خود همیشه یک خط مشی را دنبال کرده است و تعویض مجرییان نمادین آن تغییری در محتوای اصل مسئله درست نکرده است. همه جا و همیشه از انرژی و پتانسیل محرک زنان سوءاستفاده شده و به چشمی منفعت طلب  مصلحت گرا به آن نگریسته شده و می شود.  سران نظام از همان اوان انقلاب به وعده وعیده هایی که توسط خمینی به زنان داده شده بود، پشت کردند و تا به امروز نیز بدین منوال ادامه دارد. چنانکه قبل از هر انتخاب ریاست جمهوری شاهد وعده های پرزرق و برق نامزدهای این سمت هستیم ولی بعد از اینکه بر تخت قدرت جلوس کردند، محتوای وعد ههای دروغین شان بهتر آشکار می گردد.  حسن روحانی نیز در مراسم های تبلیغاتی خود در راستای خدمت به جامعه و بخصوص بهبودی وضعیت زنان وعده و وعیدهای بسیاری داد، ولی هنگامی که وضعیت به روال عادی خود برای آنها بازگشت و روحانی موفق شد بر این مسند تکیه کند، نه تنها تغییری مثبت در وضع زنان حاصل نشد بلکه از قبل هم وخیم تر گردید. قابل توجه است که سیاست های زن ستیز، تبعیض آمیز، خشونت طلبانه ی حکومت جدید بیشتر از گذشته زنان و تمامی جامعه را با قتل عام و نسل کشی روبرو ساخته است. در جامعه‌ی ایران و بخصوص شرق کوردستان زنان که بیشترین جمعیت کشور را تشکیل می دهند، به صورتی جدی هم حقوق شان پایمال گشته و هم با خشونت های مستمر روبرو می گردند. این در حال یست که زنان در شرق کوردستان بعلت شهروند درجه‌ی چندم بودن و همزمان در تمامی ایران بعلت جنس دوم بودن با این گونه خشونت ها مواجه اند. در این مورد ایران از آمار ٦٦ درصدی خشونت بر علیه زنان برخوردار است.

    ترویج سیاست زن علیه زن یا زن ضد زن در نهاد و سازمان های مختلف با عنوان بسیج خواهران و خواهران زینب وکه مدل زنی کاملا وابسته به نظام را به جامعه تحویل داده، مورد دیگری ست که بیشتر از هر چیز خشونت و نسل کشی بر علیه زنان را سیری صعودی می بخشد و ترویج چنین سیاستی از مهمترین و اساسی ترین وظیفه ی ایدئولوژی نظام ولایت فقیه است. تحت قوانین» امر به معروف و نهی از منکر  «در سطح جامعه خواهران بسیج را بر ضد زنان بکار گرفته و کین و نفرت زن در برابر زن که سبب از هم گسستگی سازماندهی زنان و عدم یکپارچگی گشته، را افزایش داده و زن را بدست زن ضعیف می سازند. ذهنیت چنین زنی چنان با ایدئولوژی مردمآبانه شستشو داده شده که فرسنگ ها از آزادی فاصله گرفته و بهتر از مردان زنان را با خشونت روبرو می سازند. راه اندازی پایگاه های بسیج در مناطق کوردنشین و بخصوص روستاها از سیاست‌های بارز رژیم اسلامی در این موارد می باشد. برای هرچه بهتر وابسته ساختن به ایدئولوژی و نظام خویش، بسیج و بسیجی بودن را همچون کارتی سبز برای ورود به تمامی عرصه‌های اجتماع بکار می گیرند. از دبستان گرفته تا دانشگاه و تمام نهاد و سازما نهای حکمی و و برای هر کاری باید کارت بسیج همراه داشته باشند. سیاست» گرسنه بگذار و حکومت کن « نیز سیاستی در راستای هرچه وابسته سازی و تحاکم هر چه بیشتر بخصوص در مناطق مرزی وکشتن کاسبکاران کورد و غیرکورد می باشد.

    برای همین دولت براحتی می تواند از این طریق، ذهنیت خویش را به ذهن افراد خانواده تزریق کرده و به آنها بیاموزد که چگونه از چنین ذهنیت جنسیت گرا پیروی کنند. سهمیه بندی دانشگا هها و مانع سازی جهت کسب اشتغال زنان و ممنوع ساختن بعضی از رشت ههای تحصیلی برای دختران، حجاب اجباری و حتی دخالت در شیوه ی و رنگ پوشیدن لباس، توهین به لباس و فرهنگ ملت های دیگر در ایران، توزیع مواد مخدر و تخدیر ذهن زنان و جوانان که باعث افزایش تعرض و تجاوز در میان خانواده و خارج از خانواده شده، افزایش آمار ایدز و بی اخلاقی، افزایش زندانیان سیاسی که تا به امروز ایران اعتراف به موجودیت زندانی سیاسی در کشورش ننموده، افزایش اعدام و شکنجه های طاقت فرسا در زندان های تاریک ایران واز نمونه سیاس تهای خشونت زای ذهنیت نظام اسلامی ایران هستند که ادامه ی زندگی را برای افراد جامعه با مشکل مواجه ساخته است ‌. بر اساس مراکز تحقیقاتی در ایران در سال گذشته 3640 مرگ مشکوک انجام گرفته که اکثریت آنها زن می‌باشند. این تعداد در تهران 409 نفر، در کرمانشاه 270 نفر، 92 درصد آنها خود را به دار آویخته اند. 28 درصد آنها میانگین سنی آنها مابین 18  24 سال، 17 درصد ، ٢٥-٢٨ ، ١٣ درصد بالای سن 50 سال قرار داشته اند. بیش از چند ماه‌ تا تشکیل انتخابات نو ریاست جمهوری و تحویل دادن دولت یازدهم نماندە ولی هنوز هم خبری از اجرایی نمودن وعده هایی که رئیس جمهور به خلق و زنان ایرانی داده بود، نیست. برعکس، آمار اعدام جوانان و زنان ایرانی افزایش چشم گیری به خود گرفته است. توسط دولت مردان حاکم تا چه اندازه ذهنیت ملیت گرا پان- ایرانیسم »سروری « یافته نتیجه ی آن را می توان در آمار اخیر قربانیان کورد، بلوچ، عرب، آذری ومشاهده کرد. حکومتی که از نرمش منعطفانه بحث می کرد، تنها ابزار ساکت کردن صداهای مخالف، آزادیخواه و متنوع در ایران را در طناب دار دید. اگر در این اثنا به ده ههای 60 نیز نگاهی بیندازیم، در طول تاریخ ایران دهه ایست فراموش نشدنی. طی این سالها و تا همین امروز و فرداهای دیگر هزاران خانواده با یاد بستگان اعدام شده شان روزگار می گذرانند.

    سالهای ١٣٦٠ (١٩٨١ م(تا ١٣٦٤ نزدیک به ١١ هزار نفر بر اساس آمارهای موجود در زندان های مختلف تیرباران یا اعدام و یا زیرشکنجه کشته شدند و این آمار به فرمان خمینی تا سال ١٣٦٧ به ١٥ هزار افزایش یافته است. همچنین بر اساس آمارهای موجود که به صورت رسمی از طرف نهاد و سازمان های حقوق بشر اعلام شده، در سا لهای ١٣٨٤ (٢٠٠٥م( تعداد نفرات اعدام شده به ٩٤ نفر، در سال   ١٣٨٥(٢٠٠٦.م(به ١٧٧ نفر، در سال١٣٨٦)٢٠٠٧م( به ٣١٧ نفر، در سال١٣٨٧)٢٠٠٨م(به ٣٥٠ نفر، ١٣٨٨ ( ٢٠٠٩م( به 402 نفر، در سال١٣٨٩(٢٠١٠م(به ٥٤٦ نفر، در سال١٣٩٠ (٢٠١١م(به ٦٧٦ نفر و در سال  ١٣٩١(٢٠١٢.م(به ٥٨٠ نفر رسیده که از ٥٨٠ مورد ٢٩٤ بطور رسمی گزارش شده و ٢٨٦ مربوط به گزارش‌های منابع غیررسمی است. در میان این اعدام شدگان تقریبا ٩ نفر آنها زن بوده اند.  و الان بعد از هفت سال ریاست جمهوری روحانی بە طور رسمی ١٠٩ زن اعدام شدە اند.

    شخصیت هایی چون زهرا کاظمی، نداآغاسلطان، شیرین علم هولی، هاله ی صحابی، پروانه اسکندری، نسرین و شهلا کعبی، معصومه سرهنگی، شهین باوفا، شهربانو مدرسی، اوین عثمانی، ریحانە جباری … کشتن صدها زن و جوان بلوچ، آذری، عرب، کورد و فارس که فاعل مجهولند و یا بخاطر اندیشه آزادیخواهی و مساوت طلبانە شان، توسط حاکمانرژیم اسلامی ایران به قتل و یا بدار آویخته شده اند. امسال بعد از اعدام چندی از معترضان آبان ماە سال ٩٨  تا الان خطر اعدام ٩٦ نفر از زندانیان در زندان های ایران و جود دارد کە در انتظار حکم خود هستند.

    پخش مواد مخدر و فروش آن در زندان با همکاری نیروهای امنیتی  اطلاعاتی و سپاه پاسداران با هدف بی اراده ساختن و تضعیف روحیه‌ی زندانیان سیاسی و همچنین اهمیت ندادن به وضعیت بهداشتی  تندرستی زندانیان از عمده مشکلات اساسی در زندانهای ایران می باشد که وضعیت حیاتی زندانیان را با خطر جدی مواجه می سازد. نمونه؛ زینب جلالیان که بر اثر شکنجه و ضربه خوردن از ناحیه‌ی سر با مشکل بینایی مواجه گشته و عدم رسیدگی توسط مسئولین نیز، موجب افزایش خطر و وخیم تر شدن وضعیت سلامتی وی می شود. خانم سکینە پروانە، نرگس محمدی، سهیلا حجاب، صبا کردافشاری و ده‌ها زندانی دیگر که بعلت تنوع فکر و اندیشه و دفاع از هویت خویش در زندان بسر می برند. مسلما بحث نمودن از پدیده ی اعدام و قتل عام هایی از این قبیل بخصوص در سد هی 21 جای بسی تأسف و مایه ی ننگ بزرگی برای نظام مستبد ایران می‌باشد. این عملکرد غیرانسانی دولت مذکور در حالتی صورت می گیرد که روزی هزار بار برای مشروعیت بخشیدن به آنها از دین اسلام بهره گرفته، اما قابل توجه است که این اعمال و احکام هیچ سنخیتی با دین اسلام و قرآن ندارند. چون در دین اسلامحمدی و اسلام مدینه به حیات و موجودیت انسان ها احترام گذاشته، در صورتی که رژیم اسلامی ایران در طول زمامداری خویش تاکنون انسان های زیادی تحت عناوین گوناگون همچون محارب، مفسد، تجزیه‌طلب ورا به قتل رسانده اند. با تشکیل دادگاه های فرمایشی و چند دقیقه ای به راحتی و بدون هیچ ابایی برای انسان ها حکم قصاص یا اعدام صادر می کنند. یعنی کشتن هر نوع تفاوتمندی، افکار آزاد، اراده‌ی مستقل، دمکراسی دقیقا عملی ست که با سرشت و جوهره ی طبیعت، کیهان و انسانیت در چالش می‌باشد. از طرفی ذهنیت مردسالار دولت که هر روز با شیوه‌های گوناگون به ذهن و بدن زن تجاوز و او را تحقیر می سازد، از طرف دیگر نیز مرد خانواده)پدر، برادر، شوهر، عمو، دایی، پدربزرگ و( زنان را تحت اهرم فشار قرار می دهند. آداب و رسوم کهن اجتماع نیز روزانه جان ده ها زن را گرفته و نتیجه ی این ذهنیت، دنیا را برای زن مبدل به گورستان ابدی نموده است. تمامی این موارد نشان دهنده‌ی آن است که زنان ایرانی اعم از بلوچ، کورد، فارس، آذری، عرب وبا ذهنیت جنسیت گرا و ظالم مردسالار بدون هیچگونه تبعیضی روبرو هستند. پس آنچه که مشخص است تمامی زنان دارای یک درد مشترک، آنهم فقدان آزادیست! مشاهده‌ی آمار مذکور سطح نسل کشی زنان را در تمامی عرصه‌های اجتماعی نشان می دهد. همچنان که افزایش قانون زیادی در جامعه از عدم اخلاق و فرهنگ خبر می دهد، همزمان افزایش بیحقوقی در برابر زنان را نیز به نظاره می گذارد. بخصوص رشد وحشتناک قانون در نظام سرمایه‌داری برمی گردد به میل برای کسب امتیاز زودهنگام و سریع که هیچ مرزی و حدودی را نمی شناسد، برای همین زنان را مبدل به بزرگترین ابزار و کالا ساخته اند. در چارچوب موارد مذکور و جهت برو نرفت از بحران هویتی  ذهنیتی که در تمامی عرصه ها دامن زنان را فراگرفته، همچون کارزار زنان شرق کوردستان تحت شعار »علیە اعدام ونسل کشی زنان زمان آزادی فرا رسیدە ) و  منشاء تمامی معضلات مذکور را مشکل ذهنیتی دانسته و لازم میدانیم که تمامی نهادها، احزاب، سازمان های حقوق بشری و مدنی، سیاستمدار، فعالین حقوق زن و حقوق بشر و تمامی اشخاص و شخصیت‌هایی که دارای اندیشه و میل آزادیخواهی و یکسان می‌باشند، چه ایرانی و چه غیرایرانی به شیوهای فعال و بدون هیچ محدودیتی در راستای آگاه سازی وسیع زنان و کل جامعه خود را مسئول دانسته و حمایت و پشتیبانی خویش را نشان دهند. بایستی ما زنان کورد و ایرانی نیز در همه‌ی عرصه‌های مختلف با گسترش دادن فعالیت‌های دموکراتیک خویش بتوانیم به ذهنیت قاتل و نسل کش رژیم اسلامی پایان دهیم و همچنین از طریق سازما نهای بین المللی، نهادهای دولتی نظام حاکم در ایران را تحت فشار قرار داده و تا از میان برداشتن احکامی چون اعدام، سنگسار، قصاص وگام به عقب برنداریم. چون ای کارزار تنها جهت خدمت به زنان و جامعه ی کورد نبوده بلکه تمامی اقشار و ملل ایرانی اعم از بلوچ، کورد، فارس، آذری، عرب ورا در برم یگیرد. جهت از میان برداشتن ذهنیت اعدام و نسل کشی زنان ایرانی با دادن سمینار، آموزشهای لازم جهت آگاه‌سازی زنان، فعالیت‌های گوناگون، فعالیت‌های رسان های و از این قبیل این کارزار سازماندهی شده است. با هدف ایرانی دموکراتیک که تمامی خلقهایش و بخصوص زنان بتوانند از حیاتی آزاد، مستقل و دمکراتیک برخوردار باشند، تلاشی مستمر و هدفمند خواهیم داشت. لازم به ذکر است که برای ایجاد جامعه ای آزاد و ایرانی دموکراتیک قبل از هر چیز بایستی زنان به آزادی دست یابند. چون آزادی جامعه در گرو آزادی زنان می باشد. بخصوص زنان ایرانی) آذری، کورد، عرب، فارس و بلوچ(که از فرهنگی غنی و تاریخی کهن برخوردار است، بایستی با رجوع به غنای تاریخی خویش، جستجوگر حیاتی فلسفیک توامان با آگاهی و علم و سیاست اخلاق باشد. مسلما موفقیت زن در عرصه‌ی سیاست شرطی اساسی برای رسیدن به آزادی و پیروز یست. عرصه‌ی سیاسی دشوارترین و پرتنش ترین عرصه‌ی مبارزه برای زنان است. عرصه ای که تاکنون تحت استعمار ذهنیت مردسالار بوده و زنان همیشه خارج از محدوده‌ی آن باقی مانده اند. پس برای موفقیتی مستمر و پایدار در هر مرحله ای از تاریخ، یکپارچگی، یکصدایی، همرنگی و سازماندهی زنان در تمامی عرصه ها شرط اساسیست. آنچه را که تا امروز سبب از هم گسستگی اتحاد زنان شده با علم بر حیاتی فلسفی و سیاسی از هم فروپاشانده و جستجوگر راه آزادی و حقیقت حیاتی آزاد باشیم. کارزار »علیه اعدام و نسل کشی زنان زمان زندگی آزاد فرا رسیدە « می تواند گامی جدید در این راستا باشد. بایستی بتوانیم با پایبندی به تاریخ آزادی زنان مبارزه مان را در راه رسیدن به آیند های آزاد و روشن ارتقاء دهیم. بدون شک اتحاد و همبستگی زنان تضمین گر موفقیت و پیروزی پیشروی مان خواهد بود.

     



    کژار