ایران، ملیتاریسم و زنان
4 آگوست, 2020مَلسا روژهلات
در همهی نهادهای سیاسی و ایدئولوژیک که ترویجگر میلیتاریسم، فاشیسم، شوینیسم و ملیگرایی هستند؛ ارزشهای اجتماعی و معیارهای اخلاقی به سطح بسیار پایینی تنزل مییابد و فرهنگ تجاوز و هتکحرمت نیز به شدت هر چه تمامتر رو به پیش گسترش خواهد یافت. ذهنیت ملیگرایی بیشترین حمایت را به میلیتاریسم اختصاص میدهد، آن را مشروع میگرداند. جامعهی میلیتارهشده، محبوس در قفس است. جامعهای اینچنین به مانند اسلحهی آمادهی شلیک است. هر وقت که بخواهی میتوانی ماشه را بکشی. زیرا جامعهای نظامی ایجاد گشته که به ایدئولوژی ملیگرایی پشت بسته است. وظیفهاصلی هر فرد نظامی نیز این است که همواره برای کشیدن ماشه حاضر باشد. میلیتاریسم و ملیگرایی دو مفهوم جدا از همدیگر نیستند. میلیتاریسم در واقع زاییدهی ملیگرایی است.
فاشیسم با اعتقاد به نژاد برتر و ملیگرایی، ذهنیت دولت برتر و هژمونیک را تداعی میکند. ملیگرایی، فاشیسم و میلیتاریسم از یک ریشهاند. نژادپرستی نیروی رنج و زحمت طیفی را که تحت فشار قرار دارند، نادیده گرفته و به تنها چیزی که اهمیت میدهد سرمایه است و برای تقویت آن نیز همواره میکوشد. نتیجهی نژادپرستی با ذهنیت در نظر گرفتن نژاد برتر، نیست انگاشتن فرهنگهای دیگر، سربرآوردن نازی در آلمان، موسولینی فاشیست در ایتالیا، اردوغان در ترکیه و در ایران نیز ولایت فقیه است. ذهنیت فاشیست و ملیگرایی قوانینی را وضع میکند که مقدس به حساب آمده و تخطی از آنها غیرممکن است و با به کارگیری ادبیاتی خاص چون وطن و ملت به همگان القا میکند که یکپارچگی سرزمینی را که از هم ناگسستنی است محفوظ نگه میدارد و نیروی نظامی را تنها راهحل حفظ امنیت اعلام میکند و به آن باوری دارد.
در عصر ما ملیگرایی به مانند پردهای، بیمعنایی میلیتاریسم را پنهان میسازد. ایدئولوژی ملیگرایی با پشتیبانی از ملیتاریسم آن را مشروع میگرداند. لازمهی مبارزات در برابر میلیتاریسم، مبارزه در برابر ملیگرایی است. جوهرهی ملیگرایی، موضعگیری در برابر ملل و خلقهای دیگر است؛ اینگونه نشان میدهد که ملت و نژاد متعلق به او برتر است و موجبات ذهنیت هژمونیک را فراهم میآورد. آنگاه حاکمیت بر ملل دیگر را که در همان حیطهی جغرافیایی و یا در سرزمینهای اطراف زندگی میکنند حق خود میداند. بدون این هدفگذاری پیشبرد سیستم – رژیم ملیگرا کارکرد و نقش اصلی خود را از دست میدهد به همین دلیل است که ملیگرایی ارتباط محکمی با میلیتاریسم دارد.
مفاهیمی چون ملیگرایی و میلیتاریسم، مقدس به حساب آمده و به شکل تابو درآورده میشوند اما در حقیقت کاملاً مفاهیم لعنتی و نکبتبار متعلق به سیستم استیلاگر و متحکماند. این ذهنیت موجب ایجاد شکافهای عظیم اجتماعی و جنگافروزی میگردد. وگرنه تاریخ پیشرفت انسانیت، تاریخ پر از آزادی و قداست است و بر اساس معیارهای دموکراتیک؛ اخلاقی و سیاسی، برابری خواه، سهیم کردن همگان در منافع عمومی و اجتماعی بودن است. قداست او در دستیابی به این معیارهاست. مقدس نمودن خود، مقدس نمودن جامعه است. مقدس نمودن جامعه درک ارزشهای معنوی و تعالی یافتن است. در واقع میل به آزادی و طرز زندگی انسان به شیوهای طبیعی و مرتبط با کاراکتر و هستی انسان است. چیزی خارج از سرشت طبیعی انسان و غیرمعمول نیست، بازنمود آشکار حقیقت است. جنگ، خشونت، غصب و غارت، مسائلی بیگانه با سرشت انساناند. همگی این مسائل بیانگر آناند که انسان از سرشت حقیقی خود کاملا دور گشته و از خود بیگانه گشته است.
در خاورمیانه، رژیم دیکتاتور ایران دارای زمینهی تاریخی به کارگیری میلیتاریسم بوده و در این زمینه، دارای پیشینهای بزرگ است. به خصوص نظامیکردن دین و دینی نمودن میلیتاریسم نیز مکانیسم دفاعی رژیم دینگرای ایران است و با این ذهنیت به دیکتاتوری خود ادامه میدهد. بدین وسیله جامعه و به خصوص زن را با سیستم زور و ادوات نظامی له میکند.
ایران دارای چندین فرهنگ و اتنیک گوناگون است و تنوعی از ملل گوناگون است اما به حکم نظام ولایت فقیه، تمامی این تنوعات و رنگهای مختلف زبانی و فرهنگی به نام یک دین، یک زبان و یک فرهنگ مقدس و پیروز قربانی گشته و از بین رفتهاند. در مورد کوردستان نیز این تحمیلگری بر مردم و زنان چشمگیرتر است.
کوردستان به تمامی غصب گشته است. رشته کوههای زاگرس از ایلام تا شاهو، هورامان، کرمانشاه، مریوان، پاوه، سقز و تمامی مناطق مرزی با پایگاههای نظامی محاصره گشتهاند. در واقع جغرافیا و جامعهی کوردستان با ذهنیت میلیتاریست و فاشیست محاصره گشته است. البته این تنها محاصرهای مکانی و جغرافیایی نیست بلکه راهی برای کنترل کامل مردم منطقه و محاصرهای ذهنی، روحی و روانیست. تنها به مکانیسم کنترل جامعه از راه ایجاد رعب و ترس، خشونت و استیلای روحی و ذهنی انسان محدود نمانده و در تمامی روستاهای کوردستان و مناطق مختلف برای کنترل 24 ساعته پایگاههای نظامی احداث گشتهاند. در بعضی از روستاها هم سپاه پاسدارن و هم نیروهای انتظامی حضور دارند. در این پایگاهها از اهالی همان روستا و یا روستاهای اطراف و یا نیروهای منطقهای که مسلح گشتهاند در ازای گرفتن حقوق استفاده شده است. در بعضی مناطق با هدف ایجاد چالش و درگیری میان مردم نیز فعالیتهایی را انجام میدهد به عنوان مثال در پایگاه نظامی روستای هورامان، فردی کلهر با باوری یارسان، فردی فارس، شیعه مذهب و کوردی سوران، سنی مذهب را با هدف ایجاد اختلافات و درگیریهای فرهنگی و مذهبی جای میدهد. این پایگاهها همچون تهدیدی در برابر جوامع محسوب میگردند؛ تحت فشار قرار دادن جامعه، بیارده نمودن جامعه، ایجاد بیباوری به همدیگر از اهداف تأسیس این پایگاههاست.
همچنین با احداث سد، تاریخ کوردستان و فرهنگ باستانی و مکانی منطقه را نابود مینمایند. با این سیاست، منطقه را تماماٌ محاصره نموده و نبض حیات آن را به دست میگیرند. به بهانهی فراهم ساختن امنیت این سدها، چندین پایگاه نظامی را ایجاد نموده و به ازای دستمزد، نیروهای منطقه را برای آن پایگاهها به کار میگیرند.
نیروهای شبههنظامی متشکل از زنان و مردان به شکل نیروهای بسیج، نیروهای مخفی اطلاعات، تیمهای مسلح و پنهان که در هر لحظه برای هر گونه مداخلهای آمادهاند و گروههای ترویج فحشا و تریاک مرتبط با اطلاعات، همگی گواه میلیتاریزه شدن جامعهاند.
علاوه بر تمام این سیاستهای استعمارگری، پارسال در روستای دَگاگای هورامان پایگاهی متشکل از زنان را ایجاد نمود. زنان ابتدا در مسجد بر اساس دین و ایدئولوژی اسلامی آموزش دیده شدند و بدین صورت برای انجام فعالیتها آماده شدند. همچنین در این روستا پایگاهی متشکل از مردان نیز وجود دارد و در مکانی استراتژیک جای گرفته است. همچنین در روستای وزنِ در منطقهی مریوان، پایگاهی که متشکل از زنان است نیز دایر گشته است. در روستای گوکچَ از توابع سقز که میهندوستاند و مشارکت آنها در جنبش آزادیخواهی نیز وجود دارد نیز همین اقدامات صورت گرفتهاند. به خصوص در مناطقی که مهیندوستی و مشارکت در حزب بیشتر است سیاست دولت برای ایجاد هر مانعی در برابر زنان در اجراست. بسیج نمودن زنان با پوشش دینی و مذهبی انجام میگیرد وبرای مشروعیتبخشی، دفاع از اسلام و دین مطرح میگردد. یعنی جاسوسی و استخبارات را گناه به حساب نمیآورند. حتی برای انجام این اقدامات پاداش بهشت نیز وعده داده میشود. البته زن همیشه به عنوان موجودی گناهکار و دوزخی دیده میشود؛ به همین دلیل مگر زن با جاسوسی، بسیجی بودن، پلیس اخلاق بودن بتواند اجازهی ورود به بهشت را به دست آورد. همچنین قبل از اعدام با تجاوز به او حکم ورود او به بهشت میتواند صادر گردد. غیر از ایران وجود رژیم دیگری که میلیتاریست بوده و با استفاده از وسایط ایدئولوژیک، دین و زن را استثمار گرداند تا به دولت و نیروی نظامی خدمت کنند و از این راه موجبات تحمیل خشونت را فراهم آورد نادر است. در مناطقی که با سیاستهایی اینچنین نمیتواند موفق شود تلاش میکند از راه مجازی هجوم آورد. همچنین در ایران، فحشا و استثمار بدن زن به مانند سنتی دینی رسمی و قانونی گشته است. همچنین جدایی از یکدیگر یعنی فرهنگ طلاق گسترش یافته و این نیز شیوهای دیگر برای پیشبرد فحشاست. زنی که هنوز به سن بیست سالهگی نرسیده دوبار ازدواج کرده و از همدیگر جدا شدهاند. مواردی از این دست فراوانند. این وضعیت در جامعه به حالت نرمالی مبدل گشته است. تعداد زنان جوانی که دوبار ازدواج کرده و فرزندان خود را تسلیم شوهر خود کردهاند و با مرد دیگری ازدواج مینمایند گویی که محکوم و بدون هیچ راه چارهای هستند در حال افزایش است. این وضعیتی طبیعی نیست. جامعهای که بر آن فشار وارد میشود، وضعیت ارتباطات و فرهنگ که با انحراف روبهرو گشته واقعیت کنونی زنان و زندگیست.
ایران، دین و زن را به ابزاری برای سیاستورزیهای خود مبدل میسازد. و این دو پدیده نیز از واقعیت خود بسیار دور گشتهاند، استثمار گشتهاند. رژیم از سویی خاطرنشان میسازد که بهشت زیر پای مادران است و از سویی فراهم کردن زندگی جهنمی را برای زنان روا میدارد. همچنین دین اسلام را دین آشتی و خوشبینی میداند اما همواره طناب دار اعدام آماده است و برای خدایان رژیم ایران و ملایان ولایت فقیه جان انسان قربانی میگردد. اکثریت این قربانیان را زنان تشکیل میدهند.
موضعگیری ما به عنوان جنبش آزادیخواهی زنان در برابر سیاستهای رژیم ایران مبارزه به منظور افزایش دانش سیاسی، ایدئولوژی و دفاعی است. رژیم، حملات ایدئولوژیکی را علیه زن و جامعه انجام میدهد و تمامی سیاست نظامی و میلیتاریستی او بر این اساس شکل میگیرند. برای مقابله با سیاست فریبکارانه، توطئهگر و استثمارگر رژیم، پیشبرد هر گونه شیوه و ذهنیت مبارزاتی که دربرگیرندهی تمام اقشار جامعه و زنان است ضروری میباشد. رهبر آپو با مبارزات خود و پیشبرد جنبش آزادی زن نه تنها در سطح منطقه بلکه در همهی نظامهای جهانی موجبات ایجاد مدلی آزاد و دموکراتیک را فراهم آورده است. ایدئولوژی آزادی زن که دربرگیرندهی آلترناتیوی برای شیوهی زندگی میباشد فلسفهی مبارزاتی را تشکیل میدهد و در تمامی قسمتهای کوردستان با ورود به عرصهی اجتماعی، پتانسیل مبارزاتی زنان کورد را پیشبرد میدهد. در روژهلات کوردستان دستاوردهای مهم، سازماندهی و آگاهکردن زنان انجام شده است.اما پیشبرد این شیوهی مبارزاتی در هر عرصهی اجتماعی، دستیابی به یک سیستم سازماندهیشده است و در این زمینه کافی بودن و بس بودن بیمعناست. امید از دست رفتهی زنان دوباره با جنبش آزادیخواهی جان میگیرد. در این مقطع آنچه که بسیار اهمیت دارد و باید توسعه و بسط یابد هوشمندی دفاع ذاتی زنان است. در برابر سیاستهای تحمیلی میلیتاریستی و جنسیتگرای رژیم تنها با آگاهی از لزوم دفاع میتوان پاسخگو بود. اگر زنی سازماندهی شده باشد اما توانایی دفاع از خود را نداشته باشد، خشونت و درگیریها شدت و گسترش بیشتری مییابد. باوجود تمام سیاستهای استعمارگری رژیم که ریشهی جنسیتگرایی و مردسالاری دارند، زن کورد خواستار شیوهی زندگی آزاد است. فرهنگ الهه را با پیگیری شیوهی زندگی زن روژهلات کوردستان میتوان دید. زبان، فرهنگ، رنج و زحمت، هنر، اتوریته و سیاست ادارهی امورات زندگی، اخلاق، احساسات ملی و فرهنگ مقاومتی زن همگی بازنمود این مسئلهاند. ایستار باورمندانهی مادران هورامان نیز نمایانگر فرهنگ الهگی در زمان اکنوناند. همچنین اتوریته و حرمت زن کلهر یارسان نیز تداعیگر این امر است. سیستم سازماندهی شده و طرزی درست برای بکارگیری این انرژی و پتانسیل زن لازم است. اگر سازماندهی درست و درک لزوم دفاع ایجاد گردد با پیشاهنگی زنان کورد مبارزاتی که همهی زنان ایرانی را نیز تحت تأثیر قرار دهد پیشبرد خواهد یافت.