• برچسب‌ها:, , , ,

    اکولوژی(زیست‌بوم‌شناسی)

    4 می, 2019

    درمثلث زندگی-مرگ-زندگی ودرطبیعت که مدام خود را احیا می‌‌سازد، هرچیزی دارای معناست. آب جاری، شکفتن گل، مورچه‌های کارگر، درختانی که ریشه‌هایشان به هزاران سال بازمی‌گردد، ساقه‌ی محصول، ابرآسمان، پرتوخورشید، چرخش مهتاب، انسانی که خاک رامی‌کارد، هرچیزی رابه راستی دارای یک معناست. این معنا بیش ازهرجای، درمفهوم طبیعت جاندارجامعه‌ی طبیعی، پاسخ یافته است. اینجا جامعه درجستجوی همتابودن با روح طبیعت است. این معنا وجستجودرهمان حال، دقیقا خود زندگی است. این نیز مبدا اساسی بوم‌شناسی است که روابط جامعه با محیط رامورد پژوش قرار می‌دهد.

    زیست بوم شناسی دانش نوینی است که ارتباط جامعه با طبیعت وتخریبات به وجودآمده ازسوی تمدن دولت‌گرا برمبنای تحکم برطبیعت راتحقیق می‌کند. درصورتی که رابطه‌ی جامعه با طبیعت درجامعه‌ی طبیعی که درپیرامون زن ایجادشد، برمبنای احترام به اوبود، همگام با تمدن دولت‌گرا این رابطه ازبین رفت وانسان با طبیعت، خویش، زن وجامعه بیگانه گشت. به همین جهت،بوم‌شناسی، به رغم تازگی‌اش متداخل با تمام علوم، عهده‌دار وظیفه‌ی برقراری گذار از تضاد طبیعت است. همچنین مکلف به بازگویی حکایت تحول از فرهنگ ایمان‌داری واحترام به طبیعت تا نظامی که به بلای سر طبیعت می‌باشد. دراین راستا نیازبه آگاهی نیرومند ایدئولوژیکی ونگرشی علمی وجود دارد.

    بااین چشم انداز علمی-که این ژنئولوژی است- باید ازحیث اقتصادی، اجتماعی و فلسفی، راه‌های یکپارچه‌شدن با محیط طبیعی رابیابد. زیرا هرنظام فاقد تمامیت با طبیعت، فارغ ازاخلاق است. رابطه‌ی میان کائوس نظام کاپیتالیستی وفجایع زیست محیطی، دراین باب یک مثال است. چرا که گذارازنظام کاپیتالیستی هم زمان به معنای گذارازتضادهای ریشه‌یی با طبیعت خواهد بود. دراصل براین اساس روابط سمبیوتیک بوم‌شناسی با ژنئولوژی که به مفهوم دوستی با طبیعت می‌باشد، دارای اهمیت است. فراسوی جنبش محیط زیستی مستقل، یک جنبش بوم‌شناختی که تحولی اخلاقی گذارازبیگانگی میان زن-طبیعت،انسان-طبیعت وجامعه-طبیعت را مبنا قرار می‌دهد از دیدگاهی ژنئولوژیکی، ضروری است. دراین معنا همچنانکه بوم‌شناسی یکی از حوزه‌های بنیادین ژنئولوژی است، یکی از راه های حرکت به سوی جامعه‌ی اخلاقی-سیاسی نیز می‌باشد.

    سازگاری زندگی اجتماعی با نیروهای طبیعت نیزموضوع اساسی بوم‌شناسی است. ایجاد یک اخلاق برمحور سازگاری با طبیعت، همزمان به مفهوم جایگاه‌یابی جریان کلی زندگی طبیعی درجامعه می‌باشد. درحقیقت، هیچ هستنده‌ای وجود ندارد که با طبیعت ناسازگار باشد. انحرافات به وجود آمده دراین راستا شامل آن‌های می‌گردد که با از کف‌دادن هستی شناختی خویش، ازاکوسیستم خارج شده‌اند. به عنوان مثال درجامعه‌ی طبیعی هرکس، یک عضو صادق جامعه است. تحکم برطبیعت، بزرگترین گناه محسوب می‌گردد. ولی درتمدن دولت‌گرا این مفهوم بنیادین اخلاقی زیرورو گشته و یک ساختار اجتماعی ناهم ساز با طبیعت ایجاد می‌شود. علت اساسی این متکی بودن بر ادراک جهان ذهنیت برده‌داری، دروغ‌گویی، فریفتن، حاکمیت‌گرایی وغارت است. مسائل بوم‌شناختی نیزبرمبنای این فقدان معنا به میان می‌آیند. طبیعت خلاق با طبیعت مخرب تغییرمکان می‌دهند. آلودگی آب، خاک وهوا، همچنین تخریب زندگی جاندارن به یکی ازعادات بنیادین جوامع انسانی مبدل می‌گردد. دراین معنا یک گفتگو و کنش اکولوژیک وژنئولوژیک، با حل مسایل مفهومی و ساختاری ، به دنبال راه‌های برون‌رفت از کائوس خواهد بود. گذارازکالا شدگی تاریخ، فرهنگ وطبیعت و باسازی رابطه‌ی میان طبیعت با جامعه، یکی ازحوزه‌های بنیادین کنش این علوم و وظایف آنها می‌باشد.

    همچنین تحت حاکمیت درآوردن زنان و طبیعت در یک مقطع زمانی و از جانب همان قدرتها صورت گرفته است. زندگی‌ای که بر مبنای بردگی زن از جانب تمدن بنا نهاده شده، با گذشت زمان بیشتر طبیعت را تحت فشار قرار میدهد.

    بوم‌شناسی که سرشت فیزیکی و بیولوژیکی هستی اجتماعی بر آن متکی است، از ازخودبیگانگی کنونی گذار به عمل آورده و نیروی نهفته در بنیان مسائل بوم‌شناختی را آشکار خواهد ساخت. تعریف مسائل بوم شناختی با ژنئولوژی، زمینه رویکردی علمی را تشکیل خواهد داد. ژنئولوژی بر این اساس، با انجام انقلاب علمی و راهکاری، موظف به سازگاردهی طبیعت اول با طبیعت اجتماعی‌ای میباشد که به مثابه طبیعت دوم تعریف میگردد. یعنی موظف به تحقق طبیعت آزاد شده است.

    علت بحران موجود بوم‌شناختی را نمیتوان صرف در فناوری، رشد جمعیتی و مجازات انسانیت از جانب نیروهای ماوراءطبیعی جست. درواقع این امر نیازمند واکاوی صحیح مفهوم حاکمیت بر طبیعت و جستجوی یک برون‌رفت تازه در برابر مفهوم حاکمیت موجود در بنیان مسأله زن همراه با ژنئولوژی میباشد. به میزانی که جامعه چشم‌انداز بوم‌شناختی را کسب نماید و بوم‌شناسی با رویکردی ژنئولوژیکی در جستجوی حل مسائل باشد، ‌به تحقق هم‌گرایی هوش تحلیلگر و عاطفی و مدرنیته دمکراتیک جنبه عملی میبخشد.

    اگر حقیقت بنیادین جامعه خود طبیعت باشد، نمایان‌سازی این با آگاهی نیرومند تاریخی و ایدئولوژیکی ومبدل‌کردن آن به نیروی عمل نیز، از حوزه‌های اساسی بوم‌شناسی و ژنئولوژی است که با یکدیگر دارای پیوندهای سیمبیوتیک میباشند.

    بر این مبنا به میزانی که ژنئولوژی جامعه بوم‌شناختی را رشد دهد، قادر به ژنئولوژی بودن خواهد بود. زیرا سرنوشت انسانیت درست همانند سپیده‌دم اجتماعی بودن، در دست طبیعت است. در سه سده اخیر تبادلات بوم‌شناسی را متحمل نابودی و بی‌کنترلی گردانده‌ایم که هر روزه به مثابه آفت طبیعی و فجایع بر سرمان میبارد. اگر این روند به صورتی متوقف نگردد، حتی زیباترین اتوپیاهای اجتماعی بودن نیز فاقد مفهوم میشوند. به همین علت، نخستین شرط اخلاقی انسان بودن، سوسیالیست بودن و انقلابی بودن، آغاز رویکردی بوم‌شناختی است درمحیطی که در آن زندگی میکنیم.

    این شرطی اساسی است. زیرا آگاهی اجتماعی‌ای که عاری از آگاهی اکولوژیک باشد، همان طور که در پدیده رئال سوسیالیزم دیدیم،‌ محکوم به فروپاشی و فساد است. آگاهی اکولوژیک دانش ایدئولوژیکی بنیادینی میباشد، بسان پل ارتباطی میان فلسفه و اخلاق. سیاستی که برای خروج از بحران معاصر منجی باشد، تنها در صورتی که ماهیتی اکولوژیک داشته باشد، میتواند موجبات بنیان نهادن نظامی اجتماعی را فراهم کند.

    مفهوم قدرت پدرسالار-دولت‌گرا همانند مشکلات مربوط به آزادی زن، در ایجاد این همه تأخیر و خطا در حل مشکلات زیست‌محیطی نقشی اساسی دارد. در صورت پیشبرد اکولوژی و فمینیسم، تمامی توازنات نظام پدرسالار-دولتگرا در هم فرو میپاشد. مبارزه‌ای راستین در راه دمکراسی و سوسیالیسم زمانی به تمامیت و یکپارچگی دست می‌یابد که دستیابی به آزادی زن و رهایی طبیعت را هدف قرار دهد. چنین مبارزه یکپارچه و پیوسته‌ای در جهت تأسیس نظام اجتماعی جدید میتواند یکی از اشکال ارزشمند برون‌رفت از کائوس موجود باشد.

    فناوری ازپدیده‌هایی است که بیش از حد زیست‌بوم را تحت تأثیر قرار میدهد. در رهنمود ژنئولوژیکی باید واحدهای بوم‌شناختی-اقتصادی با واحدهای فناوری دارای هنجاری ایده‌آل باشند. به همین دلیل، در خاورمیانه یک انقلاب فناوری ضد صنعت‌گرایی، یک نیاز ضروری است.

    کلیه این مبانی بوم‌شناختی با اتکا بر این تشخیص که "جهان علمی و معنایی نوین که ناگزیر به سازماندهی خویش به مثابه آلترناتیو جهان آکادمیکیِ بحران‌زده مدرنیته کاپیتالیستی میباشد، از مسائل چشم‌پوشی‌ناپذیر جامعه بوم‌شناختی و اقتصادی است" مورد گفتگو قرار گرفته و به صورت پروژه در‌می‌آیند.

    برگرفته از: کتاب درآمدی برژنئولوژی(زن شناسی) 

     



    کژار