• جستجوگران حقیقت…

    10 می, 2016

    جستجوگران حقیقت…

    ششمین سالروز شهادت چهار رفیقمان را با احترام و محبت گرامی می دارم. انسانهایی که به مرگ لبخند زده و به اندازه جسارتشان با دلهای آکنده از آزادی٬ نامشان را در زمانه جاوید ساختند. حکم زمانه از‌این لحظه آغاز می شود. کسی که می میرد و کسی که می میراند از این لحظه به بعد جایش را تغییر می دهد. با «دنیز گزمیش» و دوستانش که در این ماه به دار اعدام آویخته شدند٬ هم تقدیر می شوند. رفقای زیبایی که با روح مقاومت و میلیتانی دنیزها٬ به فریاد و بیداری بزرگ سقوط وجدان انسانی سیستم تمدن مبدل شدند و پل ارتباط  ناگسستنی انقلابی بین ملتها را بیش از پیش مستحکم ساختند. این فرزندان زیبای کوردستان برای خلق دنیایی زیبا و قابل زیستن٬ مرگ را در آغوش کشیدند. دنیزها بار دگر جان گرفتند و میلیونها دنیز دیگر متولد خواهند شد. هر مادر با کرامتی٬  فرزاد٬ روناهی٬ فرهاد و سوران های دیگری را به دنیا خواهد آورد. کوهستانها٬ مملو از کوردستانیها خواهد شد.   

    « معلمی که با درد و سختی متولد شده٬ اما از لبهایش ترانه های زندگی و امید برای کودکان جاری می شود» نامه‌های فرزاد کمانگر را می خوانم. هر بار دلم زیر بار این عشق بزرگ و باشکوه فشرده می شود. هر کلمه‌ای که درباره‌ی انسان٬ کیهان٬ مبارزه و عشق به زبان می آید٬ معادل خود را یافته است. جادوی جملات فرزاد درهرجایی انعکاس یافته است. هر کلمه‌ای که معنای عظیمی در نهانش است. «از روزی که قرار بر آن شد زندگی را از من بستانند٬ به دلیل عشقی که به انسانیت دارم٬ تصمیم گرفتم بخشی از وجودم را به بیمارانی که مرگ من به آنان حیات می بخشد٬ اهدا کنم. می خواهم قلبم را با همه‌ی عشق و محبت به یک کودک اهدا کنم » قلبش را به کودکی که قلبش همانند او سرشار از عصیان است٬ به یادگار می گذارد. مهم نیست کودک کیست و از کدام دیار است. مهم این است که عشق و مبارزه‌اش در قلب دیگری زندگی کند. قلبی باشد که همه‌ی مرزها را در هم شکند. قلبی عاصی و عاشق. لحظاتی که کلمات قاصرند از وصف آن و متوقف می شود٬ این لحظات هستند. ای زندگی! تو جز این٬ کدامین حقیقت را باور می کنی و بر اساس کدامین حقیقت حرکت می کنی؟ این کلمات همه­ی ماسکها را برانداخت و حقیقت با همه‌ی تلخی و شکوه٬ خویش را هستی بخشید. فرزاد خود حقیقت است. روناهی نور‌زندگی٬ فرهاد انسان عشق و سوران انسان جنگ است. زندان اوین را به بزرگترین٬ با فضیلت و اصیل ترین حقیقت انسان بودن تغییر دادند.

    قهرمانان حقیقی سرزمینم٬ با جان خویش٬ حیاتی نو و آزاد برایمان به ارمغان می آورند. در این خاکهای کهن٬ مبارزه‌ی با کرامت فرزندان اصیل هر زمان ادامه دارد. قهرمانانی همانند فریدون٬ کاوه٬ زرتشت و بابک و دهها تن دیگر که ارزشهای انسانی را به بهای جان خویش حفظ و دفاع نمودند. زرتشت با نیروی بزرگ دانش و عشق٬ زندگی را دراین خاکها آفرید. فرزندان زرتشت با این دانش٬ عشق و مبارزه٬ ادامه دهنده‌ی راهش خواهند شد. این فرزندان زیبا٬ در مقابل واقعیت به بردگی کشاندن٬ ارعاب و تاریکی اهریمنان٬ با روشنایی٬ جسارت و با تکیه بر اراده ی آزادی در مقابلمان قرار می گیرند. زرتشت می گوید: « اهورامزدا باید در سرزمین آسمان – نور نشانده شود و اهریمن در سرزمین تاریکی و ظلمت. دنیای میان این دو سرزمین٬ مکان آزمون است. انسانها برای موفقیت در این آزمون٬ بایستی به صفوف نیکی یک مبارزه ی کیهانی بپیوندند. به این دلیل با این گفته‌ی زرتشت اولین چیزی که به ذهن انسان خطور می کند٬ جنگ بین راستی و دروغ٬ نیکی و زشتی و تاریکی و روشنایی است. جنگ ما بین اهورامزدا و اهریمن است. جنگی که با اهریمن سمبلیک شده و در مقابل هر گونه بدی٬ دروغ٬ بی عدالتی٬ تاریکی و بندگی است.

    این خاکها قبل از ظهور جلادان بر صحنه‌ی تاریخ٬ شاهد جنگ دشوار میان نیکی و زشتی٬ تاریکی و روشنایی است و چیزی که بر زبان شهدای نهم گولان می آید این حقیقت است. به عنوان مبارزین راستین در برابردروغ٬ نیکی و زیبایی در برابر زشتی و بدی و چگونگی زیستن مبدل شده و بر این اساس چگونه جنگیدن را به انسان آموختند. با مقاومت بی نظیر خویش به زندگی معنای بزرگی بخشیدند و خالقین حیات آزادند. در پی حقیقت٬ بدون شکست٬ ترس و با جسارت و ادعایی بی نظیر حرکت کردند. اما همگی با فدای جانشان« من جستجوگر حقیقت هستم» را به زبان آورده اند. کسی که با عشق حقیقت نسوزد٬ نمی تواند جستجوگری قوی باشد و آنان با عشقی وصف ناپذیر در راه حقیقت پیش رفتند. زمانی که نیروی اهوراها ارتقاء می یابد٬ اهریمنان هراسیده و بیشتر تاریکی می اندازد. اما نمی دانند که بذرهای نور و عشق در این سرزمین ریشه دوانیده و هزاران نهال وجود دارد. امروزه در کوهستانهای ما صدها روناهی٬ فرزاد٬ فرهاد و سوران هلهله می کشند.

    شیرین کمانگر

         



    کژار