زیلان، فرمانده ای بی همتا
28 ژوئن, 2017زيلان، زندگي شرافتمندانه، دوست داشتن، جسارت، ايمان و عزم را بهخوبي دريافته است و در كنار ارزشهاي از بين رفته و تحقير شده، ارزشهاي والا را به ما نشان ميدهد تا پيوندمان را محكمتر سازيم. ايشان به دوست داشتن شما نسبت به؛ من انديشيدم و به نيروي معنوي دست يافتم، گفتند: اين رهبر است كه بيشتر از هر كس به شهدا پايبند است، اگر ترديدي در پايبند بودن رهبر نسبت به شهدا به خود راه ميداد، به چنين عملياتي دست نميزد، زيرا ميتوانست عمليات تكراری را انجام دهد.
كسانيكه عملياتي بزرگ انجام دادهاند بهدليل آنكه به ارزشهايي معتقد بودند دست به اين كار زدهاند و يا كساني را مبدأ خويش قرار دادهاند كه آن ارزشها را سمبليزه كرده و در خويش متمركز نمودهاند. آنان مسئوليت عظيم را بر عهده گرفته و بيجهت جانهايشان را به آتش نميسپارند. اگر پيوندی محكم و ارزشي كه او را تحت تأثير قرار داده و به او ايمان ميبخشيد، يعني اگر يك سمبل و يك رهبر وجود نداشته باشد، هيچ كس جسارت چنين كاري را نخواهد داشت. ايشان ميگويند: « من زندگي را بسيار دوست داشته و براي آفريدن زندگي، چنين كاري را انجام ميدهم و اكنون چه كسي اين را اجرا خواهد نمود؟ چه كسي و كدامين حزب؟ آزادي و خودسازي تنها با مبارزه امكانپذير است. ايشان هرگز نميگويند كه من اينگونه خواهم مرد و چنين پايان خواهم يافت. زيلان آزادی و خودسازی را مبنايي براي خويش ميداند.
زيلان همراه با جنگ خويش به زندگي ايمان دارد. آنچه را كه بايد در زندگي مورد قبول واقع شوند و به اوج آن ميرسانند و با خلقش، حزبش، معنايش و شخصيتش به اوج ميرسد. اگر چيزی به خاكستر تبديل شده باشد، حياتي است كه دشمن ايجاد نموده است. هر چيز والا در زندگي، در عمليات زيلان نهفته بوده و ايشان آنچه را كه بايد بميرد و به خاكستر تبديل شود، محكوم نموده است. ايشان ميخواهند پيوندشان را با مقاومت مرسوم رفقا« مظلوم، خيري، كمال، فرهاد، بسه، بريتان، بريوان و روناهي» ناگسستني نمايند و اين را در نامه خويش بيان نمودهاند. اگر بدانيم كه براي كدامين زندگي خود را به چنين سطحي رساندند و چه چيزي را نقش بر زمين ساختند، حس خواهيم كرد كه خلقمان كدامين زندگي را ميپسندند و تا چه حد بدان وابسته است. « من ميخواهم كه بيان كننده خواسته آزادی خلق خويش باشم و با منفجر ساختن خود، نفرتم را بر سياستهاي امپرياليستي و تحقير و برده نمودن زن آشکار نمایم ». در اينجاست كه ميتوان نفرت زيلان را از امپرياليسم و كاپيتاليسم پوچ موجود در تركيه ديد. ايشان ميگويند: « من ميخواهم سمبل مقاومت زنان كورد باشم ». ايشان آنچه را كه سيستم، بر شخصيت انسانها تحميل نموده به خوبي دريافته و در مقابل آن به كين و نفرت خويش ميافزايد. همچنين خودسازی و زيبايي زن را شناخته و ميخواهد كه سمبل آن باشد و چنين تحليلي به تمامي منطبق و شايسته فعاليتهای زنان ميباشد.
آشكارا بگويم كه شهداي ديگر نيز هر كدام حلقهاي از زنجيره مقاومت را تشكيل ميدهند، اما رفيق زيلان با عمليات خويش، اولين حلقهی اين زنجيره است. يك مرد نيز ميتوانست اين عمليات را انجام دهد، اما كسي كه آنرا انجام داده يك زن است و اين از نياز طبيعي زن به آن و ارتباطي كه اين عمليات با حقيقت زن دارد، منشاء ميگيرد. شايد مرد به شيوهای ديگر و يا در جايي ديگر آنرا انجام ميداد، مثلا ميتوانست آنرا در زندان انجام دهد. اما اين شيوه عمل نشانگر وجود جنبههای ويژه در زن است. زيرا اين زن است كه خشم و نفرتي بيشتر از هر كس داشته و آزاد زيستن را ميطلبد، همچنين زن مي خواهد يك زندگي مخصوص به خویش و همراه با موفقيت و جذابيت داشته باشد، در حقيقت او ميخواهد كه سمبل عظمت و سربلندي باشد. ايشان مدعي زندگي كردن بوده و به هيچ وجه دستبردار زندگي نيستند. آنان كه به راحتي از جان خويش ميگذرند، انسانهايي فاقد معنويات، بدون هيجان و بسيار پليدند. شما نيز افكاري مبتني بر خودكشي در خود داريد، درصفوف ما چنين حقيقتي را بهخوبي مي توان ديد. بدون شك چنين برخوردی با شخصيت كسانيكه عملياتي اينچنين انجام دادهاند در تناقض بوده و به هيچ وجه شبيه به آنان نخواهد بود.« من مدعي زندگي كردنم. ميخواهم كه عملياتي بزرگ انجام داده و حياتي پرمعنا داشته باشم و اين عمليات را برای عشق به زندگي و انسانها انجام ميدهم».