ژست دموکراتیکمآبانهی یک دیکتاتور
22 اکتبر, 2015در آخرین روز هفتهی فرهنگ و هنر در 13 شهریور ماه امسال پیام علی یونسی دستیار ویژه حسن روحانی در حوزهی اقوام!! در شهر تکاب خوانده شد که متن پیام در سایت خبرآنلاین آذربایجان غربی منتشر گردید. واکاوی ابعاد پیام ایشان از دو جنبه حائز اهمیت است. جنبهای از پیام که اشاره به حقیقت موجود در ایران و نظام جمهوری اسلامی مینماید. جنبهی دیگر آن محتوای پیام که از لحاظ مفهومی و نظری بسیار گنگ و مبهم است. فقدان مباحثی همچون دموکراسی و آزادی از یک سو و از سوی دیگر تنوعات زبانی، فرهنگی و ملتهای موجود در ایران را بعنوان یک فرصت بسیار زیبا و گرانبها تعریفنمودن از سوی ایشان، تضاد معنایی در محتوای این پیام را به خوبی نمایان میکند. اینکه زیبایی و گرانبهایی ملتها و یا فرهنگ آنان در کجا و چگونه و دارای چه ویژگیهایست، از مواردیست که تعریف نگردیده است. اگر از این تنوعات به عنوان یک نعمت الهی قلمداد میگردد، جای بسی تعجب است که رویکرد و عملکرد جمهوری اسلامی در تضاد و تقابل با این نوع نعمت و موهبت الهی است؟ به عنوان نمونه چرا تا به امروز خلق کورد در تاریخ این نظام از سوی حاکمان نظام با برچسبهای متفاوت اعم از آدمکش، تجزیه طلب، ضدانقلاب و محارب سرکوب میگردند؟ بنابراین خلق کورد آیا یک نعمت الهیست یا یک محارب؟
یونسی و دولتش در عرصهی عمل به حقوق و آزادی خلقهای ایران اعتراف نمینمایند
تلقی اقوام و کاربرد این واژه بهجای واژهی خلق و ملت از سوی یونسی، مبانی فکری و عقیدتی نظام به همین نعمت الهی! را بهروشنی نشان میدهد. اگر تنوعات و کثرتهای فرهنگی و زبانی یک نعمتِ و فرصتی زیبا و الهی وصف میگردد، آزادی و دموکراسی همین نعمت و زیبایی دارای چه تعریف و چارچوبهای از موجودیت است. بیگمان آزادی یک نعمت و زیبابی بایستی زیبا باشد و ارزشمند شمرده گردد. آیا عدم ابراز مفاهیم ملت، آزادی و دموکراسی در خوانش از تنوعات هویتی و فرهنگی در ایران ضمانت اتحاد و برادری و یکسانی در نظامی که مدعی عدالتگستریست را به وجود خواهد آورد؟ مادامیکه همین نظام خود اظهار میدارد که به درازای تاریخ هیچیک از خلقها تهدیدی علیه ایران نبودهاند و بالعکس خلقهای موجود در محدودهی مرزی و گسترهی سکونتشان پشتیبان و نگهبان مرزوبومشان بودهاند، در آن صورت آقای یونسی و دولتش چرا در عرصهی عمل به حقوق و آزادیهای این خلقها معترف نمیگردند. اگر تهدیدی از سوی خلقهای متنوع در ایران برای نظام وجود ندارد، چرا میبایست حق تعین سرنوشت و خودمدیریتی آنها یک تهدید به شمار آید و از آن محروم گردانده شوند؟ آیا حق آموزش به زبان مادری و آزادی بیان و اندیشهی آنها تهدیدی برای موجودیت نظام است؟ احزاب و تشکلات سیاسی خلقهای ایران آیا میتواند در دموکراتیزاسیون و توانمندتر شدن جامعهی ایران مفید واقع گردند یا نه همچنان در چارچوبهی تعریفیِ تروریست، محارب، و یا تجزیهطلب عنوان گردند. زمانی که از سوی همین نظام بحث از مشارکت آحاد جامعهی ایران در انقلاب مشروطه یا انقلاب سال ۱۳۵۷ به میان میآید یا زمانی که جنگ هشتساله مورد ارزیابی قرار میگردد، جامعهی ایران با تمامی تنوعات و تفاوتمندیهایش بهعنوان پیشکسوتان و پیشاهنگان و آفرینندگان حماسه و انقلاب به شمار میآیند اما در خصوص برقراری دموکراسی، صلح و ثبات در منطقه و بنیادنهادن جامعهای اخلاقی و سیاسی بهعنوان تهدید تلقی میگردند؟ سوالاتی هستند که تاکنون پاسخی به خود ندیدهاند.
اگر از دیدگاه یونسی همین طوایف و اقوام!! اعم از عرب، عجم، لر، بختیاری، آذری، بلوچ و ترکمن و کورد میانشان اختلافی وجود ندارد و به شیوهای مسالمتآمیز در کنار هم زندگی میکنند و هیچ ملت و مذهب و دینی بر دیگری ارجحیت ندارد و تنوع، یک فرصت برای توسعه به شمار میرود، چرا همین توسعه، عرصه و ابعاد زمانی و مکانی آن غیرقابل تعریف است؟ آیا منظور ایشان توسعهی هژمونگرایی و سلطهطلبی نظام است یا توسعهی فرهنگی اجتماعات و فرهنگ و زبانهای موجود؟ آیا ایشان معتقدند که جوامع فرم هویتی خود را به شکل طبیعی خویش تداوم میبخشند؟ درحالیکه میتوان همین تکثرات و غنایی بودن اجتماعات فرهنگی را بهعنوان امکان و فرصتی عظیم جهت دمکراسی و نهادینه نمودن عناصر دموکراتیک در جامعه تعریف نمود، میبینیم که یونسی و دولتش این فرمهای اجتماعی را به معنای ردِ نهاد دولت و یا تمامیت ارضی و تهدیدی برای امنیت ملی میبیند
یونسی از بکار بردن اصطلاحات آزادی، دموکراسی و ملت هراس دارد
وقتی تلقی نظام جمهوری اسلامی از ملتهای درون جامعهی ایران به گونهایست که بایستی آمار فشار بر فعالان سیاسی و اجتماعی، دستگیری، شکنجه و اعدام در دورهی ریاست جمهوری روحانی نسبت بهتمامی دورههای سیاسی در ایران بهشدت افزایش یابد، بهروشنی مشخص میکند که نگرش به جامعه و مفاهیمی همچون خلق، ملت، تنوعات هویتی و دموکراسی، نگرشی امنیتیست و این در تضاد با تمامی آن چیزی است که امروزه یونسی مدعی آن است. هنوز تلاش میگردد که کوردها و دیگر خلقها در سطح اقوام تعریف گردند و دموکراسی بهعنوان یک مفهوم وارداتی از سوی غرب تلقی گردد. در همین نگرش، دین، اقتصاد، جامعه، زن، و سیاست نیز در جمهوری اسلامی در چارچوبهای تعریف میگردد که با منافع و مصالح سیاسی حاکمیت کاملاً همسو بوده و هرگونه دگراندیشی و یا تلاش برای بازتعریف این مفاهیم، تهدید علیه امنیت ملی و ضدیت با خدا تعبیر میگردد. ازاینروست که سیاستهای ملیتاریسم در مناطقی از ایران همچون کوردستان، بلوچستان، اهواز، آذربایجان و . . . نسبت به سایر مناطق و نیز استفادهی ابزاری از خود مردم این مناطق جهت سرکوب مردم، توسعه مییابد. سیاست دموکراسیهراسی دولت روحانی در خوانش از تنوعات هویتی و خلقی در ایران نخنماترین سیاستی است که هنوز هم از سوی این نظام توسعه مییابد.
تهدیدات یونسی زمینهی تعمیق تنشها، درگیریها و نسلکشیهای فیزیکی و فرهنگی را فراهم میکند
در بخشی از سخنان یونسی بحث از عملکرد و اشتباهاتی میگردد که براثر تلقینات سیاسی غلط از گذشته بهجامانده که میبایست از اذهان خارج گردند. این نوع ژست درواقع جلوهای از همان ژستهایی دموکراتیکمآبانه است که گاها دیکتاتورها به ادا نمودن آن نیز آگاهاند. این رویکرد یونسی عاری از فاکتورهاییست که بتواند زمینهی اعتماد میان دولت و خلق را پدید آورد. نوعی از وعده دادن در قالبیست که گویا دموکراتیک مینمایاند. درحالیکه همین رویکرد و بستری از بیاعتمادی جامعه از دولت و عدم صراحت بیان از سوی ایشان که معلوم نمیدارند تلقینات سیاسی غلط از گذشته کدام است که بایستی از اذهان خارج شود، خود زمینهی تنش و تعمیق بحران در جامعه است. چراکه هرگونه عدم صراحت در خوانش از جامعه و تمامی مفاهیم و سیاستهایی که چه درگذشته و چه اینک اعمال میگردد، از سوی مسئولان نظام که بهگونهای یک ملت یا تنوع هویتی را در تقابل با دیگری قرار داده و زمینهی تنش را به وجود خواهد آورد، خود به دامن زند بحران و تنش میافزاید. بهعنوانمثال قرائت دولت از موضوع تنوعات آیینی و مذهبی در ایران زمینهای جهت سرکوب و طرد نمودن و یا جنگ و خونریزی پیروان یک آیین را نسبت به دیگر آیین و یا آیینهای دیگر پدیدمیآورد.
از سویی دیگر یونسی عدهای از مخالفان خود را به گسترش تضاد و تفرقه در جامعه متهم میسازد و از آن بهعنوان توطئهای جهت عملیسازی اهدافشان در جامعه نام میبرد. اگر مطالبات دموکراتیک یک ملت به توطئه علیهی نظام تعبیر میگردد و اظهار میدارد که «افرادی که در ایران به اختلافات دامن میزنند و به دنبال خشونت و تفرقه بین خلقها هستند، در زمرهی دشمنان قرار دارند و هر کس در هر لباس، زبان و مقامی مردم را به تفرقه دعوت کند دشمن رهبری و انقلاب است و افرادی که حرفگوشکن نظام باشند دوستان واقعی نظاماند» در رد تمامی آن چیزهایی میآید که در مورد همان رحمت و نعمت الهی یعنی تنوعات هویتی به میان میآید. با این نگرش تنوعات هویتی در ایران فاقد اراده و موجودیتاند مگر آنکه از سوی نظام تعریف گشته و الزاماً نیز بایستی حرفگوشکن نظام باشند.
حق تعیین سرنوشت ملتها به دست خودشان موجودیت و ارادهمندی است
راهکاری که چارهیابی مسئلهی خلقها در ایران را به یک ضرورت سیاسی و اجتماعی مبدل نماید و بستر فرهنگی و سیاسی دموکراتیزاسیون در ایران را به وجود آورد، بیگمان بهاندازهی خود مفهوم دموکراسی دارای اهمیت است. اگر دولتمردان و مسئولان نظام خواهان ایجاد یک تحول سیاسی و اجتماعیاند که بتواند زمینههای گذار از تعمیق بحران اجتماعی را هموار نماید، ضروریست که به تنوعات هویتی به دیدهی احترام و ارزشی اجتماعی بنگرد. به این معنی که تلقی تهدیدآمیز بودن تنوعات فرهنگی، زبان، دین و مذهب یا نگرشهای متفاوت سیاسی نه باسیاستهای سرکوب و نه باسیاست ژستگونهی متفاوتبودن از دیگر دولتهای قبلی، نمیتواند دموکراسی بوده و یا راهکار چارهیابی مسائل خلقها را نهادینه نماید؛ یا حداقل بهضرورت آن برای تغییر اعتماد نمود. درحالیکه دولت روحانی و افرادی مانند یونسی هر از چند گاهی موضوع خلقها یا مثلاً آموزش زبان مادری را مطرح مینمایند و از آن بهعنوان غنا و رحمت الهی یاد مینمایند، تغییری در مطالبات دموکراتیک خلقهای ایران نخواهد داد. تمامی موضوعاتی همچون زبان، آموزش، تنوعات هویتی، دین، مذهب و . . . اگر در حوزهای از دموکراسی مطرح نگردند و نگرشی غیرامنیتی به خود نگیرند، میتواند به یک فرصت و امکان تحولی تبدیل شود که اتفاقاً یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران را نیز موجب خواهد شد. در آن صورت خود خلقها و ملتهای موجود با مشارکت خود در سیاست، هم به روند تغییر و تحول از سوی دولت اعتماد کرده و هم میتوانند یاریگر دولتی باشند که هدفش نه تداوم هژمونیگرایی و سلطهطلبی و دیکتاتوری است بلکه توسعهی دموکراسی، برقراری عدالت اجتماعی، برابری و آزادیست. حق تعیین سرنوشت ملتها به دست خودشان، موجودیت و ارادهمندی است. هم موجودیت و ارادهمندی خلقها و هم ثبات سیاسی و ارادهمندی را برای ساختار سیاسی موجود، موجب میگردد؛ که هم اکنون بیشتر از هر امری به ثبات و ارادهمندی سیاسی نیاز دارد. در غیر اینصورت مطالبات روا و به حق ملتها در انتظار و گوش به فرمان سیستم حاکم نخواهد ماند و بیگمان سرنوشت خویش را ارادهمندانه تعیین خواهد نمود و سیستمی را نهادینه خواهد نمود که در آن صورت دولت و نهاد قدرت در آن، جایگاهی در حوزههای سیاسی و فرهنگی نخواهد داشت. فروپاشی یک دیکتاتوری را همیشه خود دیکتاتورها دیرتر از هر کسی باور میکنند.
آمد شاهو، عضو مجلس حزب حیات آزاد کوردستان