لرستان، از سکوت نسلکشی فرهنگی تا سنگری برای مقاومت
22 اکتبر, 2015ریوار آبدانان
لرها از کهنترین مردمان سرزمین زاگرس بهشمار میروند. نام و تاریخ آنها با مقاومت و تلاش خستگیناپذیرشان برای آزادی عجین گشته است. چه آریوبرزنها، شیر علی مردونهای بختیاری و قدمخیرهایی که از میان طوایف سلحشور لر سربرآورده و در برابر سپاه خونریز اسکندر، شاهان صفوی، قاجار و پهلوی و دیگر سفاکان تاریخ ایران مبارزه کردهاند! فرهنگ مقاومت نیاکان لرها به راستی نیز پرآوازه و شکوهمند است. در تاریخ معاصر ایران نیز رد پای مبارزان مشروطهخواه و سوسیالیست لرستان برجسته است.
در برابر تاریخ مقاومت لرستان، قدرتهای مستبد ایرانی نیز همیشه کوشیدهاند تا مردم لرستان را با همه نوع سیاست تحقیر، ذوب فرهنگی، قتلعام و سرکوب مطیع حکومتهای مرکزی خود نمایند. پلیدترین سیاستهایی که علیه خلق لرستان صورت گرفتهاند در دوران زمامداری جمهوری اسلامی ایران بودهاند. از یک سو رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی و از سوی دیگر پانایرانیستهای ساکن داخل و خارج کشور سعی دارند هویت فرهنگی خلق لر را همانند سایر خلقهای ساکن در ایران نابود گردانند. با روی کار آمدن نظام دولتـ ملت مدرن در ایران، انواع راهکارها برای هویتزدایی از لرها و فارسنمودنشان صورت گرفته است. بهخصوص تلاش جمهوری اسلامی این است که فرهنگها، باورها و مردمان زاگرسنشین را از حالت یک کلیت تاریخی خارج گرداند. دستهای پنهان و پیدای زیادی وجود دارند که میخواهند بین لرها، کوردها، عربها و سایر خلقها اختلاف بیندازند. طی روندی که چندین دهه طول کشیده است رژیم جمهوری اسلامی توانسته لرستان را تا حدود زیادی از میدان سیاست خارج گرداند. شیوهای که رژیم مبنا قرار داده این است که از یک سو جامعهی لرزبان را تا خرخره در معضلات اجتماعی فرو برده و از سوی دیگر با جایدادن برخی شخصیتهای بهاصطلاح لر در دستگاه حکومتی میخواهد لرها را عنصری مشارکتورز در جمهوری اسلامی نشان دهد. حال آنکه این شخصیتها افرادی به تمامی بریده از هویت تاریخی خود هستند که هیچ پیوندی با لربودن ندارند. زیرا اینها به هویت تاریخی و فرهنگ خود پشتپا زدهاند. اینها لرهای خودی جمهوری اسلامی هستند دقیقا مثل افراد خودفروختهای که برای رژیم ایران تحت نام کورد خودی، عرب خودی، آذری خودی و بلوچ خودی شناخته شدهاند. عناصر لر خودی جمهوری اسلامی، لرهاییاند که به تمامی در هویت ملت حاکم فارس ذوب گشته و چیزی از زبان، فرهنگ و باورهای خاص لرها در شیوهی زندگی و شخصیت آنها باقی نمانده است. اینها مانند کرمی که تنهی درخت را از درون بجود و بپوساند برای فرهنگ لرستان خطرناک هستند. از جمله سیاستهای ضداخلاقی رژیم ایران در لرستان این بوده است که با فقیر نگه داشتن جامعه، تلاش میکند میل به عضو شدن در سپاه و ارتش را در لرستان به حالت یک بیماری مسری درآورد. به این ترتیب حکومت تلاش دارد از برخی لرها به عنوان مهرههای نظامی دونپایه استفاده کند. بهویژه سپاه پاسداران در مقابله با جنبش آزادیخواهی کورد در شرق کوردستان و ایران بیشترین استفاده را از همین قشر میکند. به این ترتیب تلاش میشود تا میان کوردها و لرها اختلاف افکنده شود. برخی رسانههایی که به همین سیاست جمهوری اسلامی خدمت میکنند تلاش دارند تا پیوند تاریخی و چندهزار سالهی کوردها و لرها را از هم بگسلند. حال آنکه زبان، فرهنگ، موسیقی، رقص، باورها و شیوهی زندگی لرها چنان به لکها، کلهرها، سورانها، کرمانجها، زازاها و هورامیها نزدیک است که گویی یک درخت واحد با شاخههای فراوان و پرشمارند. ریشهی آنها یکی است. از لحاظ تاریخی نیز کاسیها(اجداد لرها) با هوریها، گوتیها، میتانیها و سایر شاخههایی که ریشهی کوردهای امروزی محسوب میشوند عمیقا درهمتنیده بودهاند. لرها چنان با کوردها قرابت هویتی دارند که نمیتوان آنها را از هم جدا محسوب نمود. آنقدر که نقاط مشترک میان کوردها و لرها وجود دارد میان لرها و فارسها وجود ندارد. همسانانگاشتن لرها با فارسها تنها یک تبلیغات ایدئولوژیک و حملهی فرهنگی جهت نابودی هویتی لرهاست.
دستگاههای اطلاعاتی و سپاه پاسداران تمام توان خود را برای نابودسازی بافت اخلاقیـ سیاسی جامعهی لر بهکار میبرند. نتیجهی این تهاجمات شدید این است که انبوهی از جوانان لر را آلودهی مواد مخدر و باندهای مافیایی کردهاند. از سوی دیگر سیاست تغییر بافت جغرافیایی لرستان در راس دستور کار نهادهای امنیتی رژیم قرار دارد. بهطوری که با اعمال سیاست ترور اقتصادی علیه لرها، آنها را برای پیدا کردن درآمدی ناچیز به مهاجرت از سرزمین مادری خود ناگزیر کرده و آوارهی کلانشهرهای ایران نمودهاند. تخریب محیطزیست زیبا و دلکش لرستان بهویژه طی سالهای اخیر اوج دشمنی رژیم جمهوری اسلامی با هویت و فرهنگ لرستان را نشان میدهد. انواع پروژههای سدسازی و معدنی، سیمای لرستان کهن را رفته رفته دگرگون کرده و به حالت سرزمینی بیآب و آلوده درآورده است. قامت اشترانکوه، گرین، زردکوه و دنا اگرچه هنوز استوار است اما دیریست که برای نابودی این جغرافیای زیبا و سرشار مقدسات کهن، ایادی حکومتی ناجوانمردانه حمله میکنند. واژهواژههای گویشهای مختلف زبان لری که هرکدام عطر رنجی تاریخی برای انسانماندن و اجتماعیبودن را با خود دارند، زیر فشار خردکنندهی رسانههای دولتی به سلاخی سپرده میشوند. اینک شاید نوای مور لری بیش از همیشه حزین و اندوهناک است. آوای زیبای کمانچهی لری و ترانههای سحرانگیز لری رفتهرفته با نسلکشی فرهنگیای که در لرستان صورت میگیرد خاموش میشوند و زنگار فراموشی بر آنها مینشیند. چرا باید امروز نام فلان سردار لر سپاه پاسداران که جز رنج و ظلم چیزی برای خلقهای ایران به ارمغان نیاورده برای جوانان لر آشنا باشد اما ترنم نام زیبای دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی که مبارز خستگیناپذیر و شهید راه سوسیالیسم و آزادی بود کمتر شنیده شود؟! رسیدن به آستانهی مرگ هویتی نیز همین است. و افسوس که فعالان سیاسیـ مدنی، روشنفکران و اهل فرهنگ و ادب لرستان در این فاجعه سهیماند. چرا که حتی اگر حرفی به نشانهی اعتراض و مقاومت نیز زده باشند به پچپچهای بیشتر شبیه بوده است تا که فریادی.
با این احوال همچنان که ایلهای مبارز لر هرگز در برابر حکومتهای مرکزی ایران در اعصار مختلف، سرخم نکرده و تلاش داشتهاند تا نظام خودمدیریتی خویش را حفظ کنند امروزه نیز جامعهی لرستان به تمامی در برابر جمهوری اسلامی از پای درنیامده است. لرها در سختترین شرایطی که جهان سرمایهداری برای خلقها و هویتها بهوجود آورده میکوشند تا هویتشان نابود نشود. میخواهند در برابر دولت و سیاستهای نابودگر آن روی پای خود بایستند. دولت هرچقدر هم که خواسته از پروسهی ملتشدن ما جلوگیری کند اینک ما در مسیر ملتشدنی دموکراتیک قرار داریم. مدل خودمدیریتی دموکراتیکی که عبدالله اوجالان (رهبر آپو) در کتاب مانیفست خود به خلقهای خاورمیانه تقدیم نمود و در انقلاب روژآوای کوردستان و کوبانی نمود عینی یافت، برای لرها نیز یک مامن و پشتوانه است. با این فلسفهی مبارزاتی میتوان سکوت سنگین لرستان را که ناشی از نسلکشی فرهنگی است به فریادی مقاومت مبدل کرد. لرستان میتواند سنگر مقاومت نوینی باشد چرا که اندوختهی ارزشهای تاریخیاش چنان عظیم است که یارای رستاخیز سیاسی دوبارهای را دارد.
لرها همچنان که در اعصار کهن با فرهنگ نوسنگی و مفرغ برای انسانیت پیشاهنگی نمودند اینک نیز میتوانند برای میلاد دموکراسی و آزادی خود و خلقهای ایران پیشاهنگی کنند. میتوان بارقههای امید به آزادی را در سیمای جوانان لری که به جنبش آپویی میپیوندند مشاهده کرد. آری ما هنوز هم زندهایم. اینک سرود دایهدایه لالایی کودکان لر و گرمابخش قلب همهی مبارزانی است که از جنس پاک شهید هوشنگ لرستانیاند.