آخرین تقلاهای یک امپراطور پوشالی
22 اکتبر, 2015گفتگو با آرمانج چوار چرا عضو کوردیناسیون KCR
همانطور که میدانیم ترکیه، با وجود موضوع روند مرحلهی صلح و آشتی، موج نوینی از جنگ ویژهی خود علیه خلق کورد و جنبش آپویی را آغاز نمودهاست. ارزیابی شما از این وضعیت چیست؟
ـ میتوان گفت جنگی که هماکنون در جریان است، از آغاز تشکیل جنبش آپویی رو به گسترش بوده است. PKK همیشه هدف هجومهای ترکیه قرار گرفته و همواره اصلیترین عاملبازدارنده در راه پیادهشدن نقشههای نظام هژمونی در منطقهی خاورمیانه است. در واقع موج نوین حملات دولت اردوغان که نمونهی وحشیانهی آن را در حملهی جنگندههای ارتش ترکیه به روستای رزگلی در قندیل شاهد بودیم، ناشی از شکست سیاسی و بنبست در رویا و برنامههایی باید دانست که دولت اردوغان در سر میپروراند. شکست در انتخابات پارلمانی ترکیه و نیز موضوع روژآوای کوردستان، حتی عدم همخوانی با برنامههای نظام هژمون منطقهای در بحران خاورمیانه، نوعی از انزوای سیاسی را برای ترکیه شکل داده است. اینکه موضوع تروریسم و مقابله با آن بهانهای برای یورش به خلق کورد میگردد، موضوعی است که بایستی عوامل آن را در شکستهای سیاسی اردوغان جستجو کرد. جنگ با PKK به نوعی آخرین تقلاهای رژیم اردوغان برای کسب اعتبار سیاسی و نیز لاپوشانی در موضوع داعش است. خود دولت ترکیه و اردوغان به روشنی بر این امر واقفند که انزوای سیاسی ترکیه راه بر امکان هر گونه بحران سیاسی چه در داخل و چه در سطح منطقهای خواهد گشود. اگر ترکیه بخواهد که نشان دهد با داعش یکی نیست بایستی نشان دهد که خود نیز مثلا قربانی تروریسم است و با آن به مقابله مینماید. نشان دادن PKK به عنوان تروریسم و برهم زدن روند صلح در ترکیه اگر چه حربهای تاکتیکی است اما ضمانتی برای کسب اهداف استراتژیک آن نخواهد بود. چرا که بعد از این مرحله، در صورت از سرگیری مذاکرات صلح، بیاعتمادی PKK به اردوغان و AKP قطعا آنان را با مشکل روبرو خواهد ساخت. اردوغان مجبور به رجوع دوباره به رهبر آپو خواهد شد و این امتیاز و اعتبار سیاسی مهمی برایPKK در روند مذاکرات به شمار خواهد آمد.
حملاتی که شما به آن اشاره کردید تا چقدر توانسته که در پیشبرد اهداف ترکیه، مؤثر واقع شود؟
ــ برای اینکه بدانیم که آیا این دولت به هدفهایش رسیده یا نه، باید به تاریخ جنبش آپویی و سیر تاریخی حرکت این جنبش نگاهی انداخت. و نیز مراحل روند مذاکرات پیشین یا آتشبسهایی که برای چارهیابی مسئلهی کورد در ترکیه مطرح گشتهاند را بررسی نمود. اگر چه در مراحلی حجم حملات ترکیه به گریلا از یک سو و یا حتی موج دستگیریها و فشارهای سیاسی در خود ترکیه به کوردها بسیار از حد تصور بوده اما واقعیتی را که هیچگاه نمیتوان انکار نمود، بازتعریف توان سیاسی و نظامی PKK است که نمود عینی آن را میتوان در روژآوای کوردستان دید. اغراقآمیز نخواهد بود که اگر عنوان داریم تا به امروز این PKK است که برای سیاست خارجی ترکیه خط و نشان میکشد. تصور ترکیهای که بدون درنظرنگرفتن PKK و کوردها بخواهد در سطح منطقهای و حتی در سطح روابط با همسایگان سیاست نماید، تصور بسیار خیالی و محالی خواهد بود. سایهی سنگین هم رهبر آپو و هم کوردها و PKK بر تمامی ترکیه در حوزههای مختلف تاب و توان سیاسی AKP را دچار نوعی سردرگمی و بنبست نموده است. از این روست که تکاپوی سیاسی در ترکیه به نوعی از بعد چارهیابی به سمت عمقبخشیدن به بحران و لاینحلتر گشتن و حتی خشونت سوق پیدا میکند. به ویژه اینکه اعتبار سیاسی خود ترکیه نیز به سبب حمایت از داعش خدشهدار گشته و به نوعی انزوای سیاسی نسبت به ایران و دیگر کشورهای منطقهای در بحران خاورمیانه احساس مینماید. از شکست اخوانالمسلمین مصر تا سوریه و روژآوا و نیز موضوع توافقات آمریکا و ایران تا شکست در انتخابات پارلمانی، همه و همه نشان از شکست همان تز عمقاستراتژیک داوداوغلو و یا صفر پروبلمی دارد که قرار بود در قلمروی دولت اسلامی نئوعثمانی به واقعیت مبدل گردد.
آیا این وضعیت کوردها و به ویژه پیروزی HDP که به آن اشاره نمودید و یا حتی وضعیت شکنندهی سیاست خارجی ترکیه توانسته عاملی گردد که کوردهای دیگر بخشهای کوردستان را تحت تأثیر قرار دهد؟ برای نمونه چه دستاورد یا فرصتی سیاسی و اجتماعی برای شرق کوردستان خواهد بود؟
ــ این پیروزی نتیجهی تلاشهای بیپایان رهبر آپو و جنبش آپویی در تمام منطقه بود. پیروزی در انتخابات ترکیه بر ایران و شرق کوردستان و دیگر ملتهای منطقه تأثیر زیادی دارد و بیگمان این زمینهای خواهد بود که اثبات مینماید ملتها توان این را دارند که به شیوهای غیردولتی و دموکراتیک در تعیین سرنوشت خویش نقش ایفا نمایند.بیگمان پایهریزی ملت دموکراتیک نه تنها کوردها بلکه تمامی خلقهای منطقه را تحت تأثیر قرار داد، اما تنها تحت تأثیرقرار گرفتن نمیتواند به عنوان موفقیت تلقی گردد. به عنوان نمونه کوردهای شرق کوردستان بایستی وضعیت امروز کوردستان را در کلیتی بازتعریف نمایند که شرق کوردستان نیز نقشویژهی خود را برای دستیابی به دموکراسی و مبارزه برای آن با الهامپذیری از شمال و روژآوای کوردستان در نظر بگیرد.
بهنظر شما آیا در آینده احتمال بروز همان سیاست دیرین میان ترکیه و ایران شکل خواهد پذیرفت که کوردها به عنوان نقطهی مشترک سیاست و سرکوب مورد هدف هر دو دولت قرار گیرند؟
آرمانج چارچرا: اینکه هم ترکیه و هم ایران در موضوع کوردها دارای یک سیاست هستند، موضوع تازهای نیست؛ اما چیزی که دستخوش تحول گردیده نوع خوانش از کوردها از سوی این کشورها با توجه به موقعیت منطقهای هر یک از آنها در بحران خاورمیانه است. به این معنی نه ایران در بازی ترکیه علیه کوردها دچار فریب دوبارهای همچون سال 2011 خواهد گردید. نه ترکیه میتواند در جنگی مداوم با کوردها به تمامی سیاستهای خود دست یابد. کشورهایی که هر دو در بحران خاورمیانه شکنندهتر از گذشته شده و بروز جنگ با کوردها میتواند زمینهی یک بحران داخلی بسیار پیچیدهای را برای آنها به همراه داشته باشد. هر چند که بنیادینیترین مولفهی سیاسی هر دوی این کشورها در موضوع دموکراتیزاسیون داخلی، همچنان سیاست کوردستیزی است.
پس با این آنالیز شما نوعی سکون سیاسی و در واقع عدم توسعه در موضوع کوردها به ویژه در شرق کوردستان مطرح میگردد. به این معنی که تحول سیاسی به ویژه در شرق کوردستان تنها رابطهی مستقیمی با بحران خاورمیانه یا سیاستهای خارجی و منطقهای ایران و یا ترکیه دارد. در این میان نقش خود جامعه گویا به روشنی تعریف نمیگردد؟
ــ نه؛ ببینید تحول سیاسی به خودی خود و بدون در نظرگرفتن عوامل درونی و بیرونی صورت نخواهد پذیرفت. بیگمان وضعیت کوردها و تمامی ملتهای درون جغرافیای خاورمیانه به وضعیت کلی خاورمیانه ارتباط تنگاتنگی دارد. اما این معنای تعریف نکردن نقش خود جامعه در تحقق دموکراسی نخواهد بود. تمامی مسائل خاورمیانه و بحران موجود دچار آنچنان پیچیدگی گشته که دیگر سیاست و تعیین مرزهای تقابلات سیاسی را تنها کشورها یا دولتهای درگیر در بحران ترسیم نمیکنند. اکنون در خاورمیانه شاید حاشیهایترین نیروها که خلقها بودند به بازیگران اصلی سیاست تبدیل شدهاند. در واقع نمونهی بارز آن را میتوان در نیروهای دموکراتیک مردمی در شمال کوردستان یا روژآوا دید. شرق کوردستان دچار سکون سیاسی نیست بلکه در آستانهی انقلابی قرار دارد که بیگمان گفتار و عمل انقلاب آن بسیار عمیقتر از روژآوا و حتی شمال کوردستان تأثیرات منطقهای خواهد داشت. اکنون جوامع خاورمیانه و به ویژه کوردها خود نقد عملی سیاست شدهاند. یعنی اینکه خودباوری سیاسی کوردها و دستاوردهای آنان در چند سال اخیر بسیاری از معادلات پیشین را بر هم زده؛ اما کفهی پیروزی در برهمخوردن این توازنات سیاسی را تنها خلقهایی میتوانند به سود خود سنگینتر نمایند که سرنوشت سیاسی خود را در مبارزهای مداوم دانسته و منافع سیاسی خویش را از رهگذر تأمین منافع نیروهای هژمونگر جهانی یا منطقهای بازتعریف ننمانید.