با انقلاب زن زندگی آزادی مرحلهای نوین در جامعهی ایران و شرق کُردستان
30 سپتامبر, 2024گلان فهیم / عضو ریاست مشترک کودار
با تداوم و تعمیق هرچه بیشتر جنگ جهانی سوم، نابسامانی و بحرانها نیز به مرحله خطرناکتری رسیدهاند. این جنگ نه تنها در خاورمیانه و کُردستان ـ که شدت و حدت بیشتری بهخود گرفته ـ بلکه در تمامی سطح جهان در حال گسترش است. جنگی است نظامی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که در راستای منافع و اهداف نیروهای قدرتگرا و حاکم در جریان است، منافع این نیروها نیز باعث شکلگیری تغییراتی در نحوهی تعامل و روابط استراتژیک و تاکتیکی میشود. با سرایت جنگ به هر منطقهای از جهان، در آنجا نیز معضلات و بحرانها شدت و حدت بیشتری بهخود میگیرد. ارمغان این جنگها برای جوامع، عبارت است از؛ غارت منابع، کشتار، تجاوز، آوارگی، فقر و انواع مشکلات و بیماریهای روانی. در این میان بزرگترین خطر، سکوت جامعهی جهانی در مقابل این حجم از کشتار و حملات غیرانسانی نیروهای هژمونیک و قدرتگرا است که علیه جوامع اِعمال میشود. با گسترش جنگ به هر سو و افزایش بحران و کشتارها، وضع موجود حالتی نرمال و طبیعی بهخود میگیرد، خطری که در این برههی حساسِ جنگ جهانی سوم بیشتر میشود.
ترکیه و ایران بهعنوان دو قدرت منطقهای درصدد گسترش حوزهی نفوذ و هژمونی خود و حاکمیت کامل بر خاورمیانه هستند، ترکیه با تمام توش و توان به تکاپو افتاده تا که پروژهی «میثاق ملی» را عملی کند. بر این مبنا با تکیه بر پیشرفتهترین تکنولوژیها و تسلیحات نظامی معاصر تمامی کُردستان را مورد هجمه و هجوم قرارمیدهد. از سویی بر تدوام و تعمیق سیاست اشغالگری، قتلعام و آسمیلهنمودن کُردها اصرار میورزد و از دیگر سو، در راستای نیل به مقاصدش، سعی بر شعلهورتر نمودن آتش جنگ در منطقه و جهان به ويژه در میان حماس و اسرائيل دارد. از منظر رژیم ترکیه یگانه راهی که میتواند جنگافروزی و حملات خود را مشروعیت ببخشد و حمایتی نیرومند کسب کند، این است که از سویی اقدام به گسترش و تشدید جنگ در سایر مناطق کند و همزمان با آن، چهرهی صلحطلب و دمکراسیخواه از خویش به نمایش بگذارد که گویا خواستار پایان بخشیدن به جنگ است. همچنان که اسرائیل و حماس را وارد جنگ نمود، حال نیز در تلاش برای کشاندن عراق، ایران، سوریه و لبنان به این جنگ است. ترکیه با امتیاز دادنهای مداوم به دیگر نیروها و کشورهای منطقه، سعی دارد آنها را با خود همراه و درگیر جنگ کند. به نظر میرسد که ترکیه تا عملینمودن پروژهاش، نمیخواهد هیچ ملت و نیرویی دیگر بهگونهای مسالمتآمیز و در صلح زندگی کند.
وضعیت نظام حاکم بر ایران نیز از این لحاظ مشابه ترکیه است، نظام ایران نیز در تلاش برای مبدل شدن به قدرتی اساسی است و تمامی منابع و ظرفیتهای موجود در شرق کُردستان و ایران را صرف تضمین بقای حکمرانی خود میکند. جمهوری اسلامی ایران بر این امر واقف است که همانند گذشته قادر به کنترل و ادارهی جامعه نیست، بهويژه با پیشرفتهایی که در عرصه علم و تکنولوژی در سطح جهان بهوقوع پیوسته. ایران در جستجو و تکاپو برای یافتن راهی جهت گسترش هژمونی، دفاع از خود و درعین حال بیتاثیرنمودن مبارزات آزادیخواهانه جامعه است. مبارزه برای آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی اوج گرفته و دیگر با تکیه بر ایدئولوژی و تفکرات جنسیتگرایی، ملیگرایی و دینگرایی نمیتواند خلقها و جوامع را کنترل و مدیریت کند. با آغاز انقلاب «ژن، ژیان، آزادی» جمهوری اسلامی ایران بهخوبی درک نمود که نظام حکمرانی و قدرتش با خطری جدی و بزرگ مواجه شده است. تنوعات ملی، دینی و فرهنگی زیادی در ایران و شرق کُردستان وجود دارد و این تنوعات در تلاش برای ایجاد تغییراتی دمکراتیک در جامعه و نظام حکمرانی ایران هستند؛ اما رژیم حاکم با هرگونه اصلاح و تغییر دمکراتیکی مخالف است و در این راستا از بکارگیری هرگونه ابزار و ترفندی ابایی ندارد، این نیز منشا شکلگیری و تشدید بحرانی عمیق شده است. وانمود میکند که انقلاب «ژن، ژیان، آزادی» تاثیر آنچنانی نداشته، اما حقیقت آنست که این انقلاب پایههای نظام را بهلرزه اندخته و هراسی عظیم دامنگیر حاکمیت شده است. نظام تاکنون علاقهای به شنیدن صدا و مطالبات خلقها نشان نداده و مدام بر سیاست نادیدهگرفتن مبارزات، سرکوب و ترویج رعب و وحشت اصرار میکند. خلقها و باورمندیهایشان را کتمان و با تمام توان و امکاناتش در تلاش برای اشاعه و تعمیق ذهنیت مردسالاری است. جمهوری اسلامی ایران نهتنها با خلقها و جوامع ایران، بلکه با نظام جهانی نیز در منازعه و بحران بسر میبرد.
بدون شک ایران در حوزههای مختلف با بحرانهای متعددی روبهرو است، اما نباید فراموش کرد که منشا و دلیل اصلیای که جامعه را در تنگای شدیدی قرارداده و بنیانهای اخلاقی آن را با تخریب و تحریف مواجه ساخته، جهانبینی و نحوهی برخورد جمهوری اسلامی ایران در رابطه با مسئلهی زن است. در سدهی بیستویکم مبارزات آزادیخواهانهی زنان به اوج رسیده و زنان دستاوردهای زیادی را کسب کردهاند. اگر در سیاست و رویکرد نیروهای جزماندیش و جنسیتگرا انعطاف و گشایشی حاصل شده، قدرمسلم نتیجهی تلاش و پیشرفتهای زنان در مبارزاتشان است. نمیتوان گفت که تغییراتی بنیادین شکلگرفته، اما تمام نیروها در مواجه با مبارزات زنان و پیشرفتهایش ناچار شدند که خود را بازنگری کرده و سیاستهای جدیدی اتخاذ کنند. با وجود اینکه ذهنیت آنان همچنان بر محور جنسیتگرایی است، اما توان و جسارت این را ندارند که با همان روش و رویکردهای گذشته زنان را سرکوب و با آنها مواجه شوند. در این میان ایران نهتنها انعطاف و گشایشی نکرد، برعکس از ترس فروپاشی نظام، بر حجم حملات، مداخلات و نادیدهگرفتن ارادهی زنان افزوده است. از نحوهی پوشش گرفته تا سن ازدواج و بهطورکلی در تمامی عرصههای زندگی. البته جامعه هیچگاه در مقابل این وضعیت سکوت نکرده و به مبارزه ادامه میدهد، رژیم نیز به هیچ وجه حاضر به ایجاد تغییری در ذهنیت و تفکر مردسالار و قدرتگرای خویش نیست. جامعهی ایران در طول تاریخ سههزارسالهی ایران شاهد تغییراتی در نظام حکمرانی بوده و حاکمان زیادی سکان قدرت و حکمرانی را به دستگرفتهاند، اما متاسفانه آنچه که تغییر نکرده، ذهنیت و اندیشهی مردسالاری است. سیر تاریخ اثبات نموده که اگر در مقوله آزادی زن تغییر و پیشرفتی حاصل نشود، در حوزهی دمکراسی و آزادی هم پیشرفتی حاصل نخواهد شد؛ زیرا مبنا و سرمنشا نظام قدرتگرایی و تمامیتخواهی تفکر مردسالاری و جنسیتگرای است. تغییر و فروپاشی ذهنیت مردسالاری به معنای تغییر و حل تمامی معضلات و مشکلات اجتماعی است. فلسفهی ژن، ژیان، آزادی که برآمده از پارادایم جامعهی دمکراتیک، اکولوژیک و مبتنی بر آزادی زن است، به مبنایی مستحکم برای مبارزه علیه ذهنیت مردسالار و نظام قدرتگرا مبدل شد. رهبر آپو چنین بیان میکند: «زن زندگیست و باید زندگی را آزاد کرد». نظام سرمایهداری با سلب آزادی از زن و ترویج و تعمیق تفکر مردسالاری، جوهر و معنای راستین زندگی را بیمعنا نموده. مردسالاری نهادینه و به فرهنگی مبدل شده است و نظام هم با تکیه بر این فرهنگ خود را سازماندهی میکند. مردسالاری چنان تشدید و تعمیق یافته که قدرتگرایی و تمامیتخواهی حاکمان سیریناپذیر گشته است. نظام دولتی با این روش ارزش و دستاوردهای جامعه را از فرهنگ گرفته تا اقتصاد را تاراج و تصرف میکند. با ترویج و تشدید هرچه بیشتر ذهنیت مردسالاری، به غارت، دزدی، تجاوز و ناعدالتی خود مشروعیت میبخشد. نظام, این سیاست را قبل از همه بر روی زنان اعمال میکند. بدن، ذهن و رنج زنان غصب و غارت میشود، این همان منشا و ریشهی اصلی تمامی بحرانها، منازعات و مشکلاتی است که امروزه گریبانگیر جهان شدهاند. مردسالاری موتور محرکهی نظام قدرتگرا و دولتی است. نگاهی کاملا جنسیتگرایانه به بدن و بیولوژی زن دارد و آن را مورد هجوم قرارمیدهد. بایستی مبارزه و تغییر را از درون جامعه آغاز کرد، اگر در جامعه تغییری حاصل نشود، نظام دولت و قدرت نیز تغییر نخواهد کرد.
اندیشه، شناخت و تلاش رژیم حاکم بر ایران بهتمامی در تضاد و تقابل با آزادی زن و جامعه است. تفکر و رویکرد جمهوری اسلامی همان رویکرد و تفکر ارباب- رعیتی است. دولت ارباب و شهروندان رعیتی هستند که باید خدمتگزار و فرمانبردار باشند. تاریخ تمدن و دولتها نیز، تاریخ بردهنمودن و استیلای بر زن است. روابط بر مبنای سلطهی مرد بر زن شکلگرفته. ساختارهای حاکمیتی نظام ایران بر اساس این نوع تفکر و اندیشه شکلگرفتهاند.
نظام قدرتگرا اجازهی حضور و فعالیت زنان در بسیاری از عرصهها را نمیدهد، در مواردی هم که زنان حضور و فعالیت دارند، مکان فعالیت چنان زیر سلطه و سیطرهی فرهنگ، دیدگاه و ذهنیت مردسالاری و قدرتگرایی است که به هیچوجه با ويژگیها و طبیعت زنان سازگار نیست. این امر بهويژه در عرصهی فعالیتهای اقتصادی بسیار چشمگیرتر است. متاسفانه در گذر زمان این امر را بهعنوان یک حقیقت اجتماعی و امری طبیعی به جامعه میقبولانند. اگر امروزه زنان تا حدی در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و دفاع مشروع جای گرفتهاند، در سایه تلاشها، رنجها و هزینههای بزرگی است که زنان متحمل شدهاند. در کُردستان دستاورد و فرصتهای بزرگی حاصل شده، رهبر آپو در مقابله با ذهنیت مردسالار فعالیت و مبارزهای بزرگ را بر مبنای فلسفهی «ژن، ژیان، آزادی» به انجام رسانده است. به یُمن این تلاشهای رهبر آپو در کُردستان بود که زنان در حالی که از هرچیز محروم نگهداشته شده بودند، از هویت، اراده، جسارت، مبارزه و شناخت برخوردار شدند. در کُردستان زنان علاوه بر ظلم جنسیتی، با ظلم ملی نیز روبهرو بوده و هستند؛ لذا مبارزه و مقاومت با نیروهای مخالف و ذهنیت مردسالاری نیازمند انجام مقاومت و مبارزهای سخت و تاثیرگذار بود، مبارزهای که بدون سازماندهی، ایدئولوژی و نیروی نظامی میسر نمیشود. رهبر آپو با ارائه و پیشاهنگی برای فلسفهی «ژن، ژیان، آزادی» به زنان آموخت که همدیگر را درک و باور کنند و حیاتی سرشار از معنا و زیبایی داشته باشند. در جهان و بهويژه در کُردستان به زنان بهمثابهی ابژهی جنسی و خدمتکار خانگیِ بدوندستمزد نگریسته میشود، به همین دلیل برای زنان شرم کردن از جنس خود امری عادی شده بود. فرهنگ مردسالاریی و قدرتگرایی ابتدا در ذهنیت رخنه نموده و بعد از آن خود را در جامعه نهادینه میکند. نظام حاکم در هر عرصه و با تکیه بر هر راه و روشی انوع خشونتها را علیه زنان اعمال میکند، اما چون این استثمار و خشونت در جامعه نهادینه گشته، آنطور که شاید و باید قابل لمس و چشمگیر نیست.
آنچه در انقلاب «ژن، ژیان، آزادی» در شرق کُردستان و ایران بیان شد، بیان حقیقت و رد ناعدالتی بود. خلقهای ایران با شعار «ژن، ژیان، آزادی» از اصل و معیار مهم و حیاتی «عدم تسلیمیت» صیانت کردند. مقاومت و مبارزهای که امروزه در زندان و خیابان در جریان است با همان روحیه و آگاهی انجام میگیرد. این مبارزه به ندای رسای تمامی انسانهای آزادیخواه مبدل شده است. ژن، ژیان، آزادی فرهنگ و فلسفهای است که در چارچوب آن هیچ نیرویی قادر به درهمشکستن و اطاعتپذیر نمودن انسان آزاد نیست. دولت میتواند جانش را بستاند، اما هیچگاه نمیتواند آزادیاش را سلب و او را به تسلیمت وا دارد. این انسان حتی نمیتواند حیاتی بهدور از آزادی را هم تصور کند. انسان آزاد نه تسلیم میشود و نه کسی را مجبور به اطاعتپذیری و تسلیمیت میکند. ظلم و سلطهگری است که اخلاق زندگی را تخریب و تحریف میکند. خودکامگی ربطی به آزادی و دمکراسی ندارد و کاملا در تضاد با آن است. نظام حاکم بر ایران همواره در تلاش برای درهمشکستن اراده، ایجاد تفرقه، ترویج بیاعتمادی و بیباوری و گسترش منفینگری در میان جامعه بوده، انقلاب «ژن، ژیان، آزادی» این سیاست و تلاشها را خنثی و بیتاثیر نمود. تصور و احساس آزادی نیرومندتر گشت. بهويژه شناخت و خودشناسی در میان زنان افزایش چشمگیری پیدا کرد. بار دیگر زنان با سرشت و حقیقت خویش مواجه شدند و این امر سبب شکلگیری جسارت و ارادهای نیرومندتر در میان آنان شد. در سایهی خودسازماندهی و مبارزه مشترک زنان، چنان نیروی عظیمی شکلگرفته که دشمن را به هراس انداخته است. این نیروی عظیم که ثمرهی مبارزهای مشترک است، جسارت و توان مقاومت را نیز بیشتر کرده. نظام ایران متعاقب انقلاب ژن، ژیان، آزادی، بسیاری از مبارزان را به زندان انداخت، بسیاری از پیشاهنگان انقلاب را زندانی و در تلاش برای درهمشکستن اراده آنان است. دهها زندانی تحت شکنجههای شدید فیزیکی و روانی به قتل رسیدند و صدها نفر را اعدام کردند. صدها نفر مفقود و شمار زیادی هم در انتظار صدور احکام سنگین هستند. با این وجود نظام نتوانسته باوری و امید به آزادی را ازمیان بردارد. ایستار پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی در مقابل حکومت اعدام و سرکوب بیهمتا است. رفیق جوانا و پخشان عزیزی رهروان راه مقاومتگری شیرین علمهولی و زینب جلالیان هستند. با اتخاذ موضعی نیرومند و با اراده و در نهایت جسارت از مبارزات برحقشان در مسیر خط آزادی زن دفاع کردند. در زندان نیز با تکیه بر همان روح اتحاد و همبستگی شکلگرفته در انقلاب «ژن، ژیان، آزادی»، در میان زنان مبارز و مقاومتگر زندانی اتحادی را بهوجود آوردند. همبندیهای این قهرمانان بعد از آزادی نیز به شیوههای مختلف از مبارزات آنها ابراز حمایت کردند، این حمایتها به مرزهای ایران محدود نمانده و شکلی جهانی بهخود گرفته است. همچنانکه زنان از ملیتهای مختلف جهان انقلاب «ژن، ژیان، آزادی» را انقلاب خود تلقی کرده و از آن حمایت کردند، امروزه نیز مقاومت زندان اوین را مقاومت و مبارزهی خودشان تلقی میکنند. حال این شعار به شعاری جهانی مبدل شده و در هرجایی که ناعدالتی و ناحقی وجود داشته باشد، این شعار بهمثابهی فلسفهای برای مبارزه حضور دارد و آن را فریاد میزنند، ازجمله در هندوستان که زنان در مقابله با ظلم و ذهنیت مردسالار قیام کرده و به خیابانها آمدند. فریاد «ژن، ژیان، آزادی» دیگر به نماد و فلسفهای برای مبارزه در سطح جهان مبدل شده است. این انقلاب، ایمان و امید به پیروزی و آزادی را بهمراتب افزایش داد. در سایه این انقلاب در شرق کُردستان و ایران باردیگر خلقهای مبارز و آزادیخواه توان و ظرفیتهای راستین خود را به نمایش گذاشتند، آنها کاملا با آگاهی و حرکتی جمعی از ارزش و معیارهای راستین جامعه صیانت کردند. این انقلاب تنها مختص به زنان و برای آزادی آنان نیست، بلکه به معنای آزادی تمامی جامعه از نظام استبدا و استثمار است. مبارزهای محدود و مختص به قشری یا منطقهای و یا ملتی خاص نیست، مبارزهای است ایدئولوژیک، فلسفی، فرهنگی، سازمانی و علمی است.
رهبر آپو جهت برساخت جامعهای آزاد با پیشاهنگی زنان، تمام توان فکری، روحی و حتی فیزیکی خود را بکار گرفت، در فلسفهی ایشان جایی برای بردگی زن و خودکامگی مرد وجود ندارد. رهبر آپو بهمنظور بنیان نهادن شخصیتی آزاد، اهمیت فوقالعادهای برای مقوله آموزش قائل شد. ایشان شرط اساسی برای نیل به آزادی کُردستان را خلق شخصیتی آزاد میداند که قادر به انجام مبارزه و مقاومت در هر شرایطی باشد. با این شخصیت نوین و آزاد است که جامعهای نوین، حیاتی نوین و سیاستی دمکراتیک میسر میشود. در سایه این فکر و فلسفه و راهکارهای مبارزتی بود که زنان در کُردستان توانستند به جایگاه و دستاوردهای مهمی برسند، از سیاست گرفته تا سازماندهی و مدیریت و خلقی که از سازماندهی برخوردار باشد، بزرگترین نیرو و سرمایه است. مبارزات زنان کُرد اهمیت و تاثیرگذاری مقولهی دفاع ذاتی را باردیگر بهخوبی به نمایش گذاشت. مبارزه و مقاومتی که حال در زندان اوین در جریان است، ثمرهی این تاریخ و مبارزات بدونوقفه است. دشمنی نظام حاکم بر ایران با زنان، در حقیقت دشمنی با تمام جامعه است، از این رو جامعه و خلقهای ایران با شعار «ژن، ژیان، آزادی» مبارزهای رایکال را درپیش گرفتند. سالهاست که مردم کُردستان با این فلسفهی ژن، ژیان، آزادی که رهبر آپو آن را ارائه کرده، آموزش میبینند و خود را سازماندهی میکنند. رهبر آپو چنین بیان میکند: «زن زندگی است، بایستی زندگی را آزاد کرد». خلقمان در شرق کُردستان نیز بهخوبی از معنا و فلسفهی «ژن، ژیان، آزادی» آگاه است. این تنها شعاری موزون و خوش آهنگ نیست، بلکه ایدئولوژی، فلسفه و فرهنگ حیاتی معنامند است. به همین دلیل است که تا این حد در سطح جهانی تاثیرگذار است. نظام و ذهنیت مردسالار با سرکوب و تحریف حقیقت زن، سعی بر سرکوب و تحریف تاریخ واقعی انسانیت و جامعه دارد. درپیش گرفتن چنین رویکردی، نسلکشی زنان است. سعی بر بیگانهنمودن زن با سرشت و جوهر واقعیاش دارند. مگر میتوان منکر نقش زنان را در آموزش و پیشرفت جامعه بود، پس زنی که با سرشت و جوهر خویش بیگانه شود، چگونه میتواند جامعهای را بهصورت صحیح آموزش داده و هدایت کند؟
این غیرممکن است. برای درک صحیح فلسفهی «ژن، ژیان، آزادی» لازم است که بر این حقایق واقف باشیم. پنجهزار سال است که این ذهنیت خود را بر زنان تحمیل میکند، نظامهای دولتی و قدرتگرا هم در راستای بقا و تداوم حاکمیت خویش مدام در حال مسابقه برای تشدید و تعمیق هرچه بیشتر این ذهنیت هستند. هر کدام از این دولتها هم بنابر مصلحت و منافع خود، قوانین و معیارهای خاصی را برای زنان تعیین و ترویج میکنند. قوانینی که کارکردشان مشروعیتبخشی به خشونت علیه زنان است. در سایه این قوانین است که زنان روزانه به اشکال مختلف قربانی میشوند. از کودک همسری گرفته تا صیغه و چند همسری، از منع حضور در برخی از عرصههای کار و فعالیت تا تعیین مرز و محدودیتهای بیشمار در عرصههای سیاسی، اجتماعی، نظامی، علمی، هنری و غیره. بنابراین زندگی با فلسفهی «ژن، ژیان، آزادی» امری مهم و حیاتی برای استقرار دمکراسی و آزادی است. دولت از سویی از طریق بسیاری از نهادهای وابسته خود، مدام بهگونهای سیستماتیک در حال تشدید فشار و تنگنمودن هرچه بیشتر عرصهی زندگی بر زنان است، از دیگر سو با ایجاد فشار بر روزنامهنگاران و روشنفکران مانع از اطلاعرسانی صحیح در مورد مشکلات و مطالبات زنان میشود. هرگونه مخالفت و ناٰرضایتی جامعه هم به شدیدترین شکل ممکن سرکوب میشود.
سالهاست که ٰرژیم حاکم بر ایران در راستای سرکوب جامعه و مقابله با مبارزات آزادیخواهانهی خلقها، به اقدام شنیع اعدام متوسل میشود. علیرغم تمامی مخالفتهای داخلی و خارجی، اما این رژیم همچنان بر این سیاست و عملکرد ضدانسانی خود اصرار میورزد. اما آنچه که مسلم است رژیم ایران با درپیش گرفتن و اصرار بر این سیاست نیز نمیتواند فریاد آزادیخواهی خلقهای ایران را به تمامی ساکت و سرکوب نماید. افزایش نارضایتیها و تشدید مبارزات جامعه، اثباتی است بر این ادعا. این رژیم غیر از ایجاد تغییراتی بنیادین راه دیگری ندارد. تغییراتی ظاهری و سطحی به مانند تغییر رئیس جمهور و یا برخی از مدیران و مسئولان دردی را دوا نمیکند و مردم نیز دیگر فریب این تاکتیکها را نمیخورند. انعطاف و گشایش در سیاستخارجی و تعامل بیشتر با کشورهای جهان، اقدامی است جهت کسب حمایت و افزایش توان برای سرکوب هرچه بیشتر در داخل کشور. خلقهای ایران خواستار استقرار نظامی دمکراتیک و آزاد هستند. نظامی که در آن فرصت و امکان حیاتی مسالمیتآمیز برای تمامی شهروندان مهیا باشد. از همه مهمتر زنان نیز بهعنوان بخشی مهم از جامعه بتوانند بر مبنای اراده، خواست و نیازهایشان زندگی کرده و از تمامی حقوق انسانی برخوردار شوند. بهترین کار برای رژیم، شنیدن صدای اعتراض و مخالفت جامعه، بازنگری و ایجاد تغییر در قوانینی است که در تضاد و تقابل با مطالبات برحق و دمکراتیک جامعه هستند، جامعه با وعده وعیدهای توخالی فریب نمیخورد.
مردم ایران برخوردار از سطح بالایی از شناخت و آگاهی هستند و این فرصت و امکان خوبی است برای استقرار نظامی دمکراتیک در این سرزمین. نظام مستبد و تمامیتخواه حاکم بر ایران این پتانسیل عظیم اجتماعی و خواست آزادیخواهی را بزرگترین تهدید برای بقای خود تلقی میکند. حاکمان ایران نظامی را همچون نظام راهبان سومری بنیان نهادهاند، نظامی کاملا هیرارشیک که جامعه نقشی در مدیریت و تصمیمگیری ندارد. نظامی که هیچ ارتباط و سنخیتی با سرشت و خواست جامعهی ایران ندارد. دولت- ملتی حاکم است که هیچ توجهی به تفاوتمندیهای زبانی، فرهنگی، دینی و خلقی موجود ندارد. پروژهی ملت دمکراتیک که رهبر آپو آن را مطرح کرده، بهترین پروژه برای حل مشکلات و بحرانهای ایران است. در چارچوب این پروژه تمامی خلقها، فرهنگ و باورمندیها میتوانند بهشیوهای دمکراتیک و آزاد از حیاتی مسالمتآمیز و شرافتمندانه برخوردار شوند. در نظام کنفدرالیسم دمکراتیک این ظرفیت و امکان را به شخص و ملتی میدهد که بتواند بهگونهای آزاد و با تکیه بر نیروی ذاتی خویش در مدیریت جامعه به ایفای نقش پرداخته و سرنوشتش را تعیین کند. دولت – ملت نه تنها قادر به حل بحرانها نیست، بلکه خود سرمنشاء بحران و دلیل تشدید و تعمیق آن است. آزادی زنان و بهنتیجه رسیدن مبارزاتشان با پیروی از پارادایم جامعهی دمکراتیک، اکولوژیک و مبتنی بر آزادی و با استقرار نظام کنفدرالیسم دمکراتیک میسر و ممکن میشود. این حقیقتی تاریخی و اجتماعی و غیرقابل انکار است.