بزرگترین فضیلت این است که بتوان در حال جنگیدن، در زیباماندن موفق گشت
روكن نقدە– عضو شورای مدیریت کژار
موضوع اتیک و استاتیک را با رهنمودهای رهبر آپو آغاز نمودن به نظر من اتیک خواهد بود. زیرا اگر ما امروزه اتیک و استاتیک را مورد بحث قرار داده و براین مبنا نیز شخصیت خود را میسازیم و به حد سازماندهی جهانی زنان رسیدهایم، مدیون رهبر آپو هستیم. به این مناسبت ۸ مارس روز جهانی زنان به رهبر آپو و زنان مبارز و تمام زنان سراسر جهان تبریک می گوییم.
رهبر آپو نیز در تحلیلات شخصیتی که در طول تاریخ مبارزه انجام داده، واژەهای استاتیک، زیبایی و زشتی، زیبا و زشت را با تمام جزئیات ارزیابی و بکار گرفته است. زیباییشناسی را همیشه با سطح آزادی زندگی و روابط موجود در آن مد نظر قرار داده است. حتی لحظاتی که زیر بیرحمانهترین هجومهای دشمن بودیم، این فلسفه را با خلق کورد و ملیتانهایش درونی گردانید: «بزرگترین فضیلت این است که بتوان در حال جنگیدن، در زیباماندن موفق گشت.» تابلویی که جنگ چهل ساله با ترکیه آشکار نمود، روشن است که در مقایسه با کشورهایی که جنگهای مشابهی در آنها روی دادند، تراژدی، مرگ و ویرانی کمتری را در خود گرفته است. این حتی برای شدیدترین مناطق جنگی که رهبر آپو، رهبری آن را برعهده داشت، میتوان بدون دادن امتیاز از مبادی اتیک-استاتیک، به گفتهی رهبر آپو، «در حال جنگیدن، کسب موفقیت در زیباماندن» ممکن است.
رهبر آپو از آغاز مبارزه تا به امروز، جنگ، سیاست و سازماندهی را که هدف بنیادین ساختار فرد و جامعهی آزاد است، بر متد اساسی و مهم، اتیک-استاتیک متکی ساخت. همزمان، آن را همچون بایستگی سوسیالیست بودن در نظر گرفت. «زیبایی یک هنر است. شرط است که یک سوسیالیست این جنبه را نیز شکوفا بخشد. در غیر این صورت، شیوهی طبقات حاکم و استعمارگری میغلتد. اگر فردی قادر به تحقق این جنبه نباشد، به شخصیتی سوسیالیستی دست نیابد، و بدتر از آن، اگر زنی را که به اطاعت کردن عادت داده شده بپذیرد، این واقعیت او را تهدید می کند.» در این گفتار رهبر آپو، امکان عملی کردن هنر زیبایی و نقش آن در ایستادگی در برابر سیستم و شبیه نشدن بدان بیان می شود. تنها شمار اندکی از قیامهای بسیاری که به درازای تاریخ اجتماعی روی دادند- به رغم تمامی هیبتشان توانستهاند بدون پوسانیدن این هیبت، به روزگار امروزمان برسند. زیرا اکثرشان مبدأ اتیک-استاتیک تنزل کرده و شبیه دشمنی شدهاند که در مقبلش جنگیدهاند. آنکه سرشت، جوهر و تفاوتمندیاش را از دست بدهد زشت است. این قیامها در تاریخ انسانیت نیز با شبیه گشتگی، همهی شکوهشان را از دست دادهند.
اگر بخواهیم با زندگی امروز مقایسه نماییم بسیار واضح می بینیم که هیچ گونه شناختی از زندگی وجود ندارد. چرا که نظام حاکم، محیطی برای زیستن فراهم نموده که هیچ اثری از زندگی واقعی ندارد. با اشغال کردن مغزها، اجازه اندیشیدن را نیز به انسانها نمیدهد تا قادر باشند حقیقتی که به آن زیستن یا زندگی گفته می شود را درک نمایند. به همین دلیل هر پدیدهایی را به جامعه پیشکش کرده، اما بدون هیچ سوال و تضادی جامعه نیز قبول کرده و انجام میدهد. حال اگر چنین باشد پس، معیار زیبایی و محتوای آن هم به ذهن کسی نخواهد رسید، چون با دیدگاهی که تنها توان دیدن زشتیها را داراست، چشم به جهان می گشاید و در میان این بیمعنایی هم در انتظار پایان میماند. علت بیتوجهی و ندیدن تفاوت میان حیات زشت و زیبا، خوبی و بدی، رفتار خوب و بدخویی؛ دور نمودن بشریت از زندگی آزاد و بیگانه کردن از آن میباشد. با گفتن دنیای مدرن و مٌد روز، هر کس به دنبال زندگی ساختگی که روزانه اگر به آن دسترسی پیدا نکنند گویی که تاریخش بهسر خواهد رفت؛ می افتند. یعنی فردا این حیات تاریخ آن گذشته هیچ کس برای آن ارزشی قائل نخواهد داشت، ما متعلق به این حیات هستیم، چگونه میتوان حیات را به مد روز تبدیل نمود. البته با این شیوه رفتار، ذاتاً از همان ابتدا، بشریت معنای واقعی حیات را از دست داده است.
کسانی که میخواهند از این جنبه مسدود شده خارج شوند یا با خشونت روبرو شده یا اینکه تا ابد در تاریکی میمانند. همانگونه که کیهان خلاق و خود بخشنده است و به آن خدا می گویند، خدا یعنی دادن، زاییدن، این زاییدن خودداد-خداداد به معنای زاییدن فرزند نیست. بلکه خلق کردن زندگی، اخلاق و رفتار، معیار آن که همچون ابزاری برای جهت دادن زندگی و ساخت هیکلی در دستان هیکلتراش میماند. زن همچون خاک، آب، هوا و آتش دلیل اصلی برای جانبخشیدن به حیات است، تصور کردن زنی که از این واقعیت به دور گشته تنها سببی برای ویرانی حیات خواهد بود. به همین علت رهبر آپو آزادی جامعه را با آزادی زن مرتبط داده، و با اشاره به اینکه: «تا وقتی که زن آزاد نشود جامعه آزاد نخواهد شد». این فلسفه که معیار اساسی انقلاب زن میباشد، راه را بر توجه زنان برای درک بیشتر بردگی و همواره برای رسیدن به آزادی جلب نموده است. گام به گام زنان را به عرصه انقلاب و سیاست کشانده و همچنین معیار تغییرات و تحولات را به سطح بالایی رسانیده است. یکی از نکاتی که جلب توجه میباشد، اتیک-استاتیک است، با این اندیشه خلاقیت علم و فلسفه را نیز دوباره نشان دادند. برای دنیای انسانها سوالی همچون زندگی چیست و چگونه باید زیست، زندگی زشت و زیبا کدام است را مطرح نمودند. امروزه، زنان کورد نقش پیشاهنگی در پیشرفت علم زن-ژنئولوژی را برعهده داشته، که علوم اجتماعی را از غفلت و منفعت نظام مردسالاری رها می نماید. ژنئولوژی با اتیک – استاتیک اشتباهات موجود در حیات را تصییح مینماید. در این باره رهبر آپو چنین می گویند:
همچنین زنان به مثابهی عضو اصلی جامعهی اخلاقی و سیاسی، در پرتو آزادی، برابری و دموکراتیزاسیون، از لحاظ اتیک- Ethics و زیبایی شناسی- Aesthetic زندگی نیز نقشی حیاتی ایفا می نمایند، علم زیبایی شناسی-استاتیک، اتیک-تئوری اخلاق، بخش های تفکیک ناپذیر زن شناسی هستند. این نکته جای بحث و تردید ندارد، که زنان به سبب مسئولیت بزرگشان در حیات، هم به منزلهی نیروی فکری و هم اجرایی، در تمامی موارد اتیک-استاتیک زیبایی شناسانه گشایشها و پیشرفتهای بزرگی را رقم خواهند زد. در مقایسه با مردان، پیوند زنان با حیات بسیار گستردهتر است. پیشرفته بودن بُعد هوش عاطفیاش با این مسئله در ارتباط میباشد. بنابراین زیباییشناسی- Aesthetic به منزلهی زیباسازی زندگی، از منظر زنان موضوعی هستی شناسانه می باشد، از نظر اتیک- Ethics تئوری اخلاقی، استاتیک- Aestheti تئوری زیبایی نیز مسئولیت زنان گستردهتر می باشد. اینکه زنان در ارزیابی، تعیین و تصمیم گیری در باب ‹›جوانب نیک و بد آموزش انسان، اهمیت زندگی و صلح، شر و دهشت انگیزی جنگ، معیارهای برحق بودن و عدالت›› از دیدگاه جامعهی اخلاقی و سیاسی رفتارهای واقعگرایانه و مسئولیت پذیرانهای دارند، اقتصای سرشتشان می باشد. البته که از زنی سخن نمیگویم که بازیچه دست مرد و سایهی وی باشد. زن مورد بحث، زنی آزاد که به برابری رسیده است که دموکراتیزاسیون را از صمیم دل پذیرفته و درونیسازی کرده باشد.
ما روزانه شاهد زنانی هستیم که چگونه با عملهای، گویا زیبایی بدنشان را تکه پاره می کنند، این وضعیت تنها در زنان هم محدود نیست بلکه مردان بیشتر میل تغییر ظاهر را دارند و عمل زیبایی گویا زیباست پناه میبرند. در حقیقت زیبایی طبیعی صورت و تمام بدن آنها با این عملها از بین میرود. چون سیستم سرمایهداری اجازه اندیشیدن را با هر گونه سرگرمیهای روزانه از طریق اینترنت و مدیای مجازی از جامعه گرفته است. تنها یک راه برایشان باقی گذاشته است، دنبال مُد دویدن و یکی از آن تغییرات جسمی می باشند. درحالی که زن ریشه، روح و جسم این اجتماع است. این زن است که جامعه را از نو بنا نهاده و به آن موجودیت می بخشد، با دستان و ذهن خویش زیبایی لازم را به جامعه میبخشد و بخش پوسیدهی جامعه را باردگر جان میدهد. خودبودن را با رنگهای متفاوت همانند آهنگ طبیعی و زیبایی را بهعنوان معیار انسان برمیشمارد. در سرزمین مادری استعمار و استثمار، اشغال و کشتار، فاشیسم دولتی با دینگرایی، علمگرایی، فلسفهگرایی به خدمت جنسیتگرایی و ذهنیت مردسالاری گذاشته شده، آیا در چنین محیطی میتوان از زیبایی سخن گفت؟ بهجای جاری شدن آب دجله و فرات در رودخانههای خاورمیانه خون سرازیر می شود. بوی باروت و صدای بمبارانها حتی برای یک لحظه هم اندک نشده، کودکان این دیار در میان جنگ و درگیری و خشونت چشم به جهان می گشایند. تمام اسباب بازیهایشان تکههای ترکش و مین و فشنگ هستند، بازی آنها نیز گروههای تروریستی و دولتهایی که گویا قهرمان و نابودگر گروهها می باشند. آیا با این وحشت ما میتوانیم از اخلاق و زیبایی بحث نماییم؟ آیا آرایش کردن صورت، که پر از درد و چروکهای زود هنگام بوده یکی از خود فریبیها نمیباشد تا نشان دهیم خوشبخت و خوشحال هستیم. آیا عمل صورت و بینی و غیره… یکی از نا آگاهی و اوپراسیونهای سیستم سرمایهداری نیست؟ آیا همان زیبای صورت که زنان را مصنوعی کرده و همانند خاک زیر رگبار ترکشهای عمل زیبایی این نظام قرار نمیدهد. اگر ما زنان این وضعیت را نادیده بگیریم و در برابر آن دارای اقدامی رادیکال نباشیم می توانیم از زیبایی تعریفی واقعی نماییم؟ اندیشیدن و حس کردن به معنای مسئولیتپذیری می باشد. وجدان به ما فرمان می دهد که از بد رفتاری پرهیز نماییم، واقعاً بدرفتاری انسان را بسیار زشت نشان میدهد.
تقریبا دو سال است در ایران انقلاب زن با فلسفه ژن ژیان ئازادی روز به روز تغییراتی به وجود میآورد. انقلاب به معنای زیر سوال بردن دولت و به تمامی کردار آن است، قشر و ملتی که ابتدا به مستعمره در آوردند زنان بودند و این زنان هستند که امروزه انقلاب کرده و پیشاهنگی انقلاب ذهنی را باجسارت بر عهده گرفتهاند. این اقدام زنان ایفای خواستار و اصرار آنها در رابطه با آزادی میباشد. با انقلاب زنان کورد در کوردستان زنان ایران و شرق کوردستان نیز تفاوت میان زندگی حقیقی و ساختگی را دیده و به پا خواستند. به همین دلیل زنان دیگر به رمز و جوهر نیروی خود پی برده و دیگر اینکه اراده زنان قادر به ساختار ایستاری مقاوم میباشد. نمونه بارز نیز زنان مبارز و مقاومی که در روژآوای کوردستان و در سنگرهای جنگ، در خط مقدم تاریخ زنان را با مقاومت و ایستار باوقار زنان آراسته میکنند. این فرمول در همان حال، رمز مبارزهی چهل سال میباشد. این مقاومت و مبارزه زنان همان رمز آزادی و حیاتی آزاد بوده در مقابل زشتی و بردگی که سالهای متمادی بر زنان تحمیل شده است. سیستم مردسالار که در مقابل زنان تنگنظرانه، تک محوری، بی اهمیت، محروم از زیبایی شناسی و بی ارزش برخورد میکند؛ تا حدی که زنان را همچون دردی دانسته که بایستی از خانه و حتی از سر خود دور انداخت، آشکار است. این شیوه نگرش عاری از صلح بوده و چنین ذهنیتی البته زشت خواهد زیست. چنین جوامعی مرد- محور قادر به آفریدن قداست زندگی، فضیلت و واقعی و یک برخورد زندهی معنادار با طبیعت نیستند. سرشت زندگی بر روی یکسانی و برابری دیالکتیک زن-مرد تعدیل یافته است. متأسفانه مدتی بسیار طولانی میباشد که زنان از صحنه زندگی بدر شدهاند.
با معناترین جنگ، دیدن زشتی، حس کردن آن، شناخت آن و در مقابل آن مبارزه کردن میباشد. علم زیباییشناسی درواقع به معنای خود زیبایی میباشد. زیبایی، بهایی نیست که با آرایش، عمل زیبایی، پوشش، ظاهر و آراستن کسب شود. بنیادیترین ادعاهای ژنولوژی که به مثابه علم زندگی تشکیل شده، آفریدن زن و زندگی زیبا از راه پدید آوردن آگاهی و اندوختهی زیبایی، شناختن زشتی و نبرد با آن است. بسیاری از فلسفهگراها سعی بر نگارشی از زیباییشناسی را داشتهاند. اما در همهی تعاریف فلسفه، استاتیک همیشه همراه با اتیک، مرتبط با هم و بهعنوان دو پدیدهی ناگسستنی از هم مورد بررسی قرار گرفته است. این در واقع، نشان دهندهی تمامی اوپراسیونهای کاپیتالیسم جهت تهی کردن و گمراه سازی اندیشهی انسان، رابطهی نیک-صحیح-زیبایی که در حافظهی ژرف انسانیت جایگاهی را به دست آورده، محو نشده است. مبارزه آزادی کوردستان نیز با بنیاد قراردادن متدهای نیک-صحیح-زیبایی در مبارزهایی که انجام داد، نشان داده که یک عضو از این مقاومت معنادار انسانیت است. پدیدهایی بوده برای اینکه بتواند نیک و صحیح باشد، باید که زیبا و نیک باشد، که صحیح باشد. ایزدبانوی مادر چون نیک-صحیح-زیبایی را در خویش پرورانده، ده هزاران سال جامعه اخلاقی-سیاسی را در پیرامون زن سازماندهی کرد، سیر نمود، بنا نهاد، زنده نگه داشت و به این روزها رسانید. همراه با آزمون اجتماعی کردن انسانیت، آن را زیبا و اخلاقی نمود، اگر این چنین نمیبود، انسانیت در برابر نیروی طبیعت یا نابود میگشت و یا اینکه در همان حالت پریمات میماند.
هنگامی که با مفهوم زیباییای که در روزگار امروزمان به جوامع القا گشته نگریسته میشود، ایزدبانوانی که تا به حال نیز هیکلشان باقی ماندهاند، ممکن است به مثابهی زنان زشتی که دارای بدن چاق و نامتناسب هستند، ارزیابی شوند، اما آن زنان چاق هیکلها را ترمیم نمودهاند، اموری مفید برای جامعه و در راستای رشد و تداوم آن را یافته، سازماندهی نموده و به زیر ساختی بسیار قوی و نهادی فکری رسانیدهاند. آنها فرم اجتماعی زندگی را بنا نهادهاند، اتیک بوده و از این رو استاتیک هم هستند. آن زنان، سمبلی از زیبایی زن هستند. پس از فروپاشی باورداشت ایزدبانوی مادر نیز صدها سال با خرد حسی و عاطفی، همیشه بر این جنبهی آنها واقف بوده و به رغم حملات بسیار بزرگ، مقاومت در باورداشت ایزدبانوی مادر را انتخاب کردهاند. اگر زن این نقش را که در مرحله بسیار طولانی تاریخ اجتماعی ایفا نمود، روزآمد نماید، آزادی اجتماعی و دموکراتیک شدن برقرار خواهد گشت. درست نیز به خاطر این نقش استراتژیک، اتیک یکی از عرصه های اصلی علم زن محور بوده که البته در درون یک رابطه ی تنگاتنگ با زیبایی شناسی را میتوان تعریف نمود.
رهبر آپو میافزاید: جهت پدیدآوردن سطی از مسئولیت بنا به واقعیت، رشد اتیک زنان گریزناپذیر است، رفتاری واقعبینانهتر و مسوولیت پذیرانهتر در ارزیابی، تعیین کردن و تصمیمگیری در مورد وجوه خوب و بر آموزش انسان، اهمیت زندگی و صلح، ناگواری و دهشت جنگ و معیارهای برحق بودن و عدالت، از حیث جامعهی اخلاقی و سیاسی، اقتضای سرشت زن است.
در هنگام ایجاد اتیک، بایستی برخی مبادی اساسی همخوان با مبادی زیبایی شناختی را پدید آورد. سهروردی با مثالی شرح می دهد، مریدی که با علم آشنا گشته، دارای توانایی تصمیم گیری دربارهی ازدواج و بکارت خواهد بود. «یک مرید در پاسخ به پرسش چرا اردواج نکردی، گفته: یک زن برای یک مرد است. من به راستی نتوانستم مرد شوم. چگونه ازدواج کنم؟» با توجه به این نمونه جالب، می توانیم اتیک را به عنوان یکی از باشکوهترین تواناییهای انسان، آگاهی، نیرو و زیبایی شناسی در بکارگیری توانایی انجام انتخاب و ترجیح تعریف نماییم. بزرگی مرید در این مثال، در حدی است که مستقل از فشار اجتماعی و عادات و نیازهای زندگی، تصمیم خود را مبنی بر ازدواج و یا مجرد ماندن میگیرد و دلیل نهفته در این ترجیح، پایبندی به نیروی زندگی با زن، تمام کنندگی و توانایی خویشتن بودن میباشد و نشان دادن جسارت اعلام این است که هنوز این نیرو را نتوانسته ایجاد نماید. بنابراین، اتیک به اندازهی انجام صحیح کاری با هنر، توانایی شرح زیبای آن نیز مرتبط است. این مبدأ یکی از مبادی اساسی اتیک ژنولوژی خواهد بود.
مبدأ مهم دیگر در علم اتیک، پی بردن به این واقعیت است که: «معرفت عاری از وجدان، روح را میکشد». هر معرفتی در جامعه طبیعی، دارای منشأ، کارکرد و هدف میباشد و به طور اجتماعی جریان مییابد. این یک واقعیت بوده که دانایی به اندازهی استاتیک بودن زندگی، جنبهی اتیک را میآفریند. خرد هوش و مغز انسان، امروزه زیر هجوم لحظه به لحظه مدرنیتهی کاپیتالیستی شکل میگیرد. این تهاجمات که از راه آموزش، مدارس، اینترنت و والدینی که در سیستم کاپیتالیستی شکل گرفتهاند، انجام می گیرند، بیوجدانی تحمیل کرده و به تمامی روح را از پای درمیآورد. نسلهای بیروح و بیوجدان گشتهایی رشد مییابند که نمیدانند چه معرفتی را و برای چه کسب کردهاند. این، اصلیترین علت فروپاشی اخلاق زندگی جامعه بوده که عملکرد و جرم سیصد سالهی سیستم کاپیتالیستی است. افشاسازی و جلوگیری از این جرم و کشتار مغزهای جوانان، کار عرصهی اتیک میباشد، همواره بزرگترین وظیفهی اخلاقی است. ژنولوژی، در حین مبارزه کردن با این جرم، فرهنگ مقاومگر خلق را جهت پایبندماندن به خرد جامعهی طبیعی، مبنا قرار میدهد. در این معنا جهت توصیف «زبانی که بیانگر حقیقت است» سخن عامیانهی ماهیگیران سواحل کلمبیا که میگویند «سنتی پنسانت» یعنی إحساس نمودن در حین اندیشیدن، بسیار بااهمیت است. نمونهایی دیگر نیز: اخلاق دعای سرخ پوستان مبنی بر اینکه «ای روح کبیر! مرا از قضاوت در مورد هر آنکه در هفته با کفشهایش نگشته باشم، بازدار» بسیار مهم است. اساطیر، اسناد تصوفی، سنت شفاهی و شخصیات کبیر خاورمیانه نیز منابع مردمی مهمیاند که مفهوم اتیکمان، میتواند از آن بهره بگیرد. ژنولوژی که «معرفت مبنی بر جامعه فارغ از اتیک هستی نخواهد یافت» را مبنا قرار می دهد، طلاق ابدی از زندگی و عادات فکری نظام کاپیتالیستی را که در تلاش برای برهم زدن این واقعیتاند، به مثابهی مبدا بنیادین زندگی آزاد انجام خواهد داد.
جهت مشارکت مسوولیت پذیر و داوطلبانه در ساختن یک سیستم اجتماعی آزاد-دموکراتیک و در درون تفاوتمندیها، تلاش برای حفظ جامعه از بی روحی عصری که در آن بسر می بریم، آفریدن زن و مرد آزاد به مثابهی اخلاق انتقامگیری از کاپیتالیسم که روابط زن و مرد در مضای بهشتی را به دوگانهی قتل-قربانی تبدیل ساخته و مبارزه در راستای پیشگیری از برهم زدن اکولوژی، و این خود نگرشی بوده به جامعهی اخلاقی و سیاسی. با إحساس نمودن برای مبارزه، تولید اندیشیدن، درک متقابل، دانایی و تئوری باوجدان، ایدئولوژی نیز کار نظریهی اخلاقی نوین؛ اتیکی است که با نگرش ژنولوژیک به جود خواهد آمد. رهبر آپو که می گوید: وضعیت کنونی زن نه با اتیک میگنجد و نه با استاتیک، توجهمان را به این موضع جلب می کند که نخستین مبدا پدیدآوردن اتیک و استاتیک، تغییر واقعیت زن کنونی در شخصیت خود آنها و گذار از آن و آفریدن هویت زن آزاد است. بدون تحقق این کار، هر نظریه و علم اتیک و استاتیکی که ارائه دهیم، در زیباساختن زندگی بیفرجام خواهد ماند. راز اصطلاح و نظریاتی که دوران ایزدبانو- مادر آفریده، در زندگی آزاد و طبیعی هویت زن میباشد.
یک دلیل دیگر اسرارآمیزبودن دوران ایزدبانوی مادر، زبان شعروار یعنی ادبیات میباشد. شعر و داستان ادبیات به گونهایی افسانه نیز از تولید محصولات ابتدایی این عصر بوده که این هم تصادفی نمیباشد. زن و واقعیت جامعهی اخلاقی و سیاسی بناشده در پیرامونش که آزاد و طبیعی زیسته و عاری از دروغ و حیله بوده، با نیروی دنیای عاطفی او مرتبط است. نیروی جریان یافته در عاطفه و احساس او، توان سخن و شرح وی را تعیین می نماید. سخنش، حقیقت آنچه را که روی داده آشکار می سازد. از این رو نیز سخن گرانبهاست. نیروی به وجودآمده از حقیقت سخن، آفریننده، و احساس برانگیز است. چرخهی طبیعی زندگی-سخن-زندگی، کارکردی جاری است. یعنی چرخ مولدی است که اتفاقات را به صورت سخن در می آورد، آنچه که در زندگی بر زبان می آیند، یک بار دیگر تبدیل به سخن میکند و بدین شکل ادامه میدهد. یکی از دلایل برآمدن ژنولوژی نیز پس گرفتن سخنورزیمان است که تا حد بریدن صدایمان، آن را ساکت گرداندهاند. دولت با برخورد زن ستیزانهی خود مدام صدای زن را بریده، ولی زنان با جسارت کوشیدند تا در عرصه هنر و ادبیات هویت خویش را نمایان سازند. شاید در حد لازم نباشد ولی مبارزه و تسلیم نشدن به معنای در برابر زشتیها کوشیدن است. آشکار است که امروزه بیشتر از هر دوران دیگر به این نیاز داریم. به اندازهی برطرف کردن این نیاز با اتیک و استاتیک، بررسی و تقابل کردن آن با ادبیات نیز بسیار مهم میباشد.
زیبایی جامعه تنها با زنی که برای میهن و آزادی انسانها مبارزه میکند و جسورانه میجنگد ممکن خواهد شد. با متکی بر این واقعیت که جهت غلبه کردن بر زشتیهای زندگی، جنگ زیبایی را به پیروزی خواهیم رساند. این متد راهی برای پدیدار شدن فلسفه و از بین بردن این همه خصلت زشت بوده که تنها با نبرد آزادی میسر خواهد گشت. آزاد شدن، زیبا شدن است، زیبایی تنها در درون مبارزهایی بیامان علیه زشتی به دست میآید. در ایران نبرد زنان با رژیم زنستیز با پیشاهنگی فلسفه زن زندگی آزادی که در محتوای خود اتیک و استاتیک است ادامه دارد. مقاومت زنان جسور شرق کوردستان و ایران برای سرزمینی آزاد است، محتوای میهن آزاد اتیک و استاتیک میباشد. ما زنان با روح، زبان و فرهنگ، اخلاق و سیاستی که رنگ و روی زن داشته باشد آفریده و همزمان میوانیم دارای سرزمینی باشیم که به آن دموکراتیک گفته می شود، یعنی زیباست، همه رنگها و صداها با هویت آزاد خود در آن زندگی میکنند.