راه دراز است و ناهموار اما، این پستی و بلندی منتهی به آبادیست
رزرین کمانگر
مسئول کمیتهی دیپلماسی کژار
کم تر از دو هفته به۲۵ نوامبرـ روز جهانی مبارزه علیه زنان ـ مانده و این در حالی ست که شبهای خاورمیانه همراه با دود و صدای گلوله به صبح میرسد. روزهای خاورمیانه روز به روز ملتهبتر و جنگی تر از گذشته شده و دولت-ملتها بر آتش این جنگ می افزایند. ایران از این قضیه مستثنی نیست. در طول یک سال گذشته وپس از مرگ مشکوک ریسی، دیدیم که حاکمیت چگونه سیاست سازش و قربانی نمودن نیروهای نیابتی و شاخههای برون مرزی و همچنین سرکوب شدید داخلی را در پیش گرفته و سرعت بیشتری به ماشین کشتار خود بخشیده است. این مقاله،بطور کلی به خشونتهای اعمال شده علیه زنان و خاصا به مسالهی اعدام، که جنایتی بیش نیست، می پردازد.
بیش از ۲ سال است که انقلاب ژن ژیان آزادی در جریان است و در برهه های گوناگون، فعالیتهای جامعهی آزادیخواه و بویژه زنان، در عرصههای سیاسی-اجتماعی و فرهنگی گسترش یافته است. در مقابل نیز از همان روزهای آغازین انقلاب، حاکمیت مردسالار ایران سیاست حذف مبارزین و فعالین را در پیش گرفت، البته که هدف او از اعدام،تنها حذف فیزیکی فعالین نبود، بلکه هدف ایجاد ترس بیش از پیش و تحمیل ناامیدی در میان جامعه و بویژه زنان بود ، به آمار نگاهی بیندازیمِ در فواصل سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۳ دست کم ۲۱۰ زن،اعدام شده اند. همچنین تنها در ماه اکتبر ۲۰۲۴بیش از ۱۶۰ زندانی اعدام گشته اند، در فاصلهی یک سال بیش از ۸۱۱ تن اعدام شده اند و قریب به ۳۰ تن را زنان تشکیل می دهند و این درحالی ست که ۷۵ درصد از اعدامهای جهان در سال ۲۰۲۳ به جمهوری اسلامی اختصاص دارد. همانطور که می دانیم اعدام یکی از غیرانسانیترین سیاستهای اجرایی شده از سوی رژیم است. اهداف صدور و اجرای حکم اعدام بویژه برای زندانیان سیاسی، علاوه بر حذف آن زندانی، به منزلهی درس عبرت برای سایر افراد جامعه و ایجاد ترس و خوف و در عین حال ناامیدی صورت می گیرد. از ابتدای انقلاب ژن ژیان آزادی،تا کنون چند جوان مبارز،سرشان به پای چوبهی دار رفت؟ یکی از سیاستهای ملموس حاکمیت آن است که هرزمان که در درون مرز و فرامرز تحت فشار هست، دقیقا بر جامعه فشار می آورد تا هژمونی خود را اثبات نماید و از همین طریق به جنگ به جامعه برود. اما در چنین شرایط سخت و بن بست سیاسی که جمهوری اسلامی در آن قرار گرفته، صدور احکام اعدام، دقیقا یعنی مهری بر پایان بقای خود. یعنی نوعی خودکشی سیاسی! یعنی نه طناب دار و نه اعدام، آنطور که خود رژیم تصور می کند، ضامن بقای حیاتش نیستند. اگر چه صدور حکم اعدام پیامی است به همهی آزادیخواهان، اما این جامعهی آزادیخواه است که حکم تدوام و استمرار مبارزه را برای پایان بخشیدن به این سیاستهای غیرانسانی را صادر نموده است.
زنان در زندان، پرچمدار انقلاب ژنژیان آزادی
بارها از این موضوع گفته ایم که انقلاب ژنژیان آزادی شکست نخورده و پایان نیافته است و این بار صدای پر خروش انقلاب را از زندان می شنویم. زنانی که درد تحمیل تبعیض و ستم را چشیده اند و برای رسیدن به آزادی جانشان را در کف دست گرفته اند. آنان تعاریف رژیم را از زندان نادیده گرفته اند،دیگر زندان خانهی آخر نیست که زنان نه تنها نتوانند در آنجا فعالیت سیاسی انجام دهند،زندان سنگر مقاومت و مبارزه است. در چند ماه اخیر و بویژه در اعتراض به حکم اعدام پخشان عزیزی، شریفه محمدی و وریشه مرادی دیدیم که رادیکالترین شعارها همچون « ژن ژیان آزادی»« کوردستان کوردستان، گورستان فاشیستان» « مرگ بر دیکتاتور» و … سرداده شد. پخشان عزیزی و وریشه مرادی در طول این مدت، از طریق نامهها و عملکردشان نشان دادند که اگر حیاتی وجود داشته باشد، باید آزاد و معنامند باشد و لاغیر! در طول این مدت پخشان شعر انقلاب را سرود و وریشه نیز به نبرد با تاریکی رفت. پخشان در نامه اش از ستم جنسیتی و ملیتی یعنی زن بودن و کورد بودن، بعنوان یک ستم تاریخی نام برد و وریشه نیز بخوبی از تشابه سیاستهای جنسیت گرای داعش و حاکمیت مردسالار ایران گفت که چگونه یکی سر می برد و دیگری سر به دار می کشد. هر دوی آنان بخوبی از دردها و در عین حال از درمان نیز سخن گفتند.
پخشان در طول دوران بازداتش از حق ملاقات با خانواده اش و داشتن وکیل محروم بوده است. خانواده اش بارها تهدید شده اند و مشخصا از تاریخ ۱۶ تیر ۱۴۰۳ از حق تماس و ملاقات با خانواده محروم شده است. حاکمیت در نهایت حکم اعدام را برایش صادر نمود. در آن زمان نیز موج عظیمی از حمایتها در داخل و خارج از مرزهای ایران در راستای دفاع از حق پخشان عزیزی و لغو صدور حکم اعدام برای او و شریفه محمدی را شاهد بودیم. باور پخشان به ایجاد یک انقلاب ذهنیتی، در عین حال برساخت حیاتی آزاد و کنفدرالیسم دموکراتیک است و رهایی از بن بستهای نظام مردسالار را در گرو رهایی از جنسیت گرایی میداند، و این دقیقا یعنی درد مشترک او با همهی افراد رنجیده. از همین رو صدور حکم اعدام برای او، موجب نگرانی بسیاری از فعالین و کنشگران زن گردید و فعالیتها برای لغو این حکم هم اکنون نیز ادامه دارد. در پس صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی، حال برای رفیق مبارزمان جوانا سنه نیز این حکم صادر شده است. رفیقمان وریشه مرادی قریب به هشت ماه است که از ملاقات محروم بوده و در طول این مدت به منظور اعتراف اجباری با شکنجههای بسیاری مواجه گشته است. اما هیچ کدام از این شکنجهها موجب دست کشیدنش از مطالباتش نگردید. از تمام مواضع وریشه در طول این مدت تنها یک پیام می توان دریافت نمود: « یکی برای همه، همهبرای یکی»! آن هنگام که وریشه هنوز حکم اعدام نگرفته بود که به منظور اعتراض به صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی و پخشان عزیزی، دادگاه را ناعادلانه خواند و آن را به رسمیت نشناخت. اعتصاب غذای او در روز جهانی مبارزه با اعدام نیز در همین رابطه بود.فعالیت های هر دو فعال حقوق زنان، مرحلهی نوینی از مبارزه را به زندان وارد نمود. یعنی همانطور که در نامهاش اشاره می نماید، کشتارهای دههی شصت دوباره در جریان است که تعداد بی شماری از زندانیان سیاسی بدلیل عضویت در گروههای سیاسی و با افکار آزادیخواهانه، اعدام شدند و نباید در مقابل آن سکوت نمود. وریشه در واقع نشان داد که مسالهی اعتراض و اعتصاب او تنها بخاطر خود نه، بلکه از درد ملتی سخن به میان می آورد. عملکردهای وریشه به ایران چراغ سبز نبود، بلکه وریشه خط قرمزهای بسیاری از جمله ارادهی آزاد زنان را به حاکمیت نشان داد. با توجه به این عملکردهای رادیکال می توان گفت،آنکه دچار ترس و هراس شده، نه زندانیان سیاسی، بلکه خود حاکمیت است. با توجه به شرایطی که ایران در آن قرار دارد، با توجه به وضعیت اسفبار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، با توجه به اعتراضات گسترده از سوی اقشار مختلف جامعه در عرصههای گوناگون، باید گفت که سیاستهای داخلی و خارجی حاکمیت در طول دو سال گذشته با شکست مواجه شده است و با این وضعیت، آنکه شکست می خورد، حاکمیت ایران است، نه جامعهی آزادیخواه. زیرا در مقابل حکم اعدامی که حاکمیت یکی پس از دیگری برای این فعالین پیشاهنگ صادر نموده است، جامعه آزادیخواه نیز حکم ادامهی مبارزه را سالهاست که صادر نموده است.
مسالهی حائز اهمیت دیگری که راه بر گسترش سرکوبهای بی محابای جمهوری اسلامی می گشاید، وجود نهادهای وابسته به خود رژیم است که زنان را یا جنایت کار با قربانی نشان می دهد. بارها از قوانین مردسالار، زن ستیز حاکمیت گفته شده، قوانینی که در راستای دفاع از جمهوری اسلامی به نگارش درآمده است. اما این بار قاضی صلواتی که به قاضی مرگ شناخته می شود، با استناد به علم خود، مادهی ۲۸۸ را به ۲۸۷ تغییر داده و حکم را از بغی که شامل ۱۵ سال حبس می شود، به اعدام تغییر می دهد. پس باید گفت مسالهتنها حذف فیزیکی چنین فعالینی هست که برای آزادی جامعهشان، از جان خود می گذرند، زیرا افراد وابسته به رژیم نیز، به قوانین نادموکراتیک خود پایبند نبوده اند. از سوی دیگر جلسات دادگاهها نیز، بار دیگر دههی شصت را خاطر نشان ساخت که در آن زندانیان نمی توانند از حق خود دفاع کنند و از بسیاری از حقوق ابتدایی خود بی بهره هستند. خب با وجود چنین وضعیتی چرا باید این دادگاه به رسمیت شناخته بشود؟ پس از صدور حکم اعدام و علی رغم وضعیت وخیم جسمانی رفیقمان وریشه، اما رژیم او را از دسترسی به خدمات پزشکی و حق درمان محروم نمود. این را قبلا نیز در مورد زندانیان سیاسی زن دیگر از جمله زینب جلالیان مشاهده نمودیم و این دقیقا یعنی نقض فاحش و بارز حقوق بشری!
«بیدار شویم، تا بی دار شویم»
شعاری که بارها دیوار نویسی شده و حاوی پیام مهمی است. زندان در طول این مدت به خط مقدم مبارزه مبدل شد و زندانیان بسیاری همچون زینب جلالیان، وریشه مرادی، گلرخ ایرایی و پخشان عزیزی و … رسالت بسیار سنگینی را بر عهده گرفتند. رسالتی تاریخی که به حمایت فراوان نیاز دارد. هر یک از آنان به صدای انقلاب، صدای زندان، صدای زنان ستمدیده و در عین حال صدای زنان آزادیخواه مبدل شدند. آنان در عین به صدای زنانی که مبدل شدند که فاقد تریبونند و نامی از انان برده نمیشود. از همینرو رسالت بزرگتر برعهدهی ماست که حامی و صدای آنان باشیم و صدایشان را به گوش زندانیان برسانیم. در طول این مدت، حمایت زندانیان از یک دیگر بصورت اعتصاب غذا و سه شنبههای نه به اعدام، حمایت مادران صلح از اعتصاب غذای وریشه مرادی، در عین حال اعتصاب غذای دورهای از سوی کژار در اروپا، برگزاری کمپین « نه به اعدام و آری به حیات آزاد»، راهپیمایی های گوناگون در کشورهای اروپایی و برگزاری سمینارهای مختلف و آکسیونهای گوناگون از جمله مواضع کژار در طول این مدت به منظور پشتیبانی از همهی زندانیان سیاسی بود و هم چنان ادامه دارد. از سوی دیگر فعالین و پلتفرم های بسیاری در سراسر کوردستان و بویژه روژآوای کوردستان از زنان محکوم به اعدام حمایت نمودند. پلتفرم فراملیتی زنان نیز در طول مدت گذشته، به شیوهی بسیار فعالی مسالهی آزادی زندانیان سیاسی و بویژه زنان محکوم به اعدام را مطرح نمود. همهی این فعالیتها نشان از همدردی زنان با یکدیگر دارد. مشخص است که حاکمیت ایران، هیچ گامی برای بهبودی اوضاع برنخواهد داشت، پس باید در برابر این حملات از خود دفاع نمود. تنها راه دفاع نیز، سازماندهی و اتحاد هر چه بیشتر است. بهر اندازه که اتحاد میان زنان بیشتر باشد،بهمان اندازه همصدایی بیشتر خواهد و جمهوری اسلامی مجبور به عقب نشینی! مطالبات زنانی همچون وریشه،پخشان و زینب و گلرخ و زندانیان زن برحق است، پس به صدایشان مبدل شودیم که نه تنها احکام سنگینی هم چون اعدام را لغو کرده، بلکه آزادی آنان را حتمی سازیم