• برچسب‌ها:, ,

    شهادت، بهایی است كه بايد برای زندگی پرداخت 

    24 می, 2023

    رهنمود رهبرآپو

    ما مردمان بسيار ناموفقی هستيم. تنها سايه‌ای از مرد و زن در جامعـه مـا بـاقی مانـده اسـت و اثـری از وجود آن‌ها نيست. اين را جهت تضعيف روحيه نمي گويم، بلكه جهت به دست آوردن اشتياق پيـروزی در شماست. زن و مردهايی هستيد كه به جای احترام و محبت، اسكلت، جسد و تصويرشان باقی‌مانده اسـت. همه چيز معيوب، همه چيز بحرانی و شرم آور! فكرنميكنم كه هيچ مردی نگاهی سالم در برابـر هـيچ زنی داشته باشد و هيچ زنی به آسانی مردی را قبول كند. به نظر من آن جا جرم بزرگی وجـود دارد. زيرا انسانيت به بازی گرفته شده و مواردی كه حتی در شـرايط قبيله‌هـای ابتـدايی غيـر قابل قبول مي‌باشـند، تحميل گشته است. همچنان كه ما را از تمام قوانين و قواعدی كه مهر خود را بر مرحله پيشرفت انسانيت زده‌اند نيز خارج كرده‌اند. البته كه نابودی و نيستی بزرگی ايجاد شده اسـت. انقـلاب راه حقيقـی گـذار از اين وضع می‌باشد. اين معنای اسلوب و شيوه انقلابی و شهادت ايـن رفقاسـت. ما با تكيه بر اين موارد، وظايف و كارهای بسياری را انجام می‌دهيم. شهادت‌ها هيچ معنی ديگری نميتواننـد داشـته باشـند. هـيچ شهيدی برای شهيد شدن، جان نميدهد. بلكه شهادت وی بهايی است كه بايد برای زندگی پرداخته شود.

    اين امر به سبب لزوم آن صورت می‌گيرد. خون ريختن جهت افزايش تعداد شـهدا و ريخـتن خـون بيشـتر نيست. حتی يك قطره خون اگر بسيار لازم نباشد، ريخته نمی‌شود. در حقيقت نمی‌توانم تصوری غيـر ازاين داشته باشم. من به همين دليل در ابعادی باورنكردنی زندگی می‌كنم. به نظـر مـن فـدا كـردن و كشـتن بی‌بهای خويش قطعا قابل قبول نيست و يا نبايد به قبول رفتاری مرگ آميز انديشـيد. ايـن جهـت احتـرام درمقابل زندگی است. فراتر از آن اگر تا اين اندازه زندگی ما به زندگی خلق پيوند خـورده اسـت، نبايـد بـه آسانی بميريم. بايد بگويم كسانی كه بـه آسـانی مـی‌ميرنـد از حقيقـت تشـكيلات مـا و اهداف آن عقب مانده‌اند. از مرگ بی بهای آنان بسيار خشمگين می‌شوم. 

    در اينجا مقصودم شهدا نيستند. پس مقصودم چه كسی است؟ از همه بيشتر خودم. برای جلوگيری از مرگ و همچنين برای عفو خود، اين همه تلاش ميكنم. حال كسانی كه مسـئوليت مسـتقيم آن را برعهده داشته و با اتخاذ تدابيری ميتوانستند كارهای بسياری انجام دهند، اما اينگونه عمل نكرده و در پی زنـدگی شخصی خود هستند آيا میدانند كه تاچه حد از اين كار متنفريم؟ آيا اينان می‌دانند كه پستی و فرومايگی آن‌ها در چه سطحی است؟ برخی ادعا نكنند كه سازمان، آن‌ها را درك نكـرده و نگويند ” قـوانين زنـدگی سازمانی، نمی‌تواند مرگ دلخواه ما را دريابد”. به شهادت بسيار معنا می‌دهيم امـا صـراحتا مـی‌گـوييم كـه ريختن يك قطره خون در زمان و مكان نامناسب غيرقابل قبول است. من برای منافع شخصی خود زنـدگي نمی‌نمايم. به اندازه اشتياق عظيم خود به زندگی، شديدا از مرگی ارزان و بی‌ارزش دوری خـواهم گزيـد. اين مبارزات اينچنين به صورت الگو درمی‌آيند. خود را فريب ندهيم. اين همه تلفات بـه سـبب دوری از زندگی و نارسائی‌های نظامی است.  

    اگر خود را به چنين وضعيت غيـر قابـل شـناختی درآورده باشـيد، بايـد بـه سـرعت بـه اصـلاح خـود بپردازيد. زندگی نيز موردی نيست كه اين گونه آسان تلقی گردد. بدون وجود روابـط متقابل جنس‌ها وزندگی مشترك آن‌ها، زندگی نمی‌تواند وجود داشته باشد. اگر زندگی اولين گام باشد، دومين  گام آن، زندگی سازماندهی شده و حقيقی اجتماعی است. اين نيز از همزيستی زن و مرد می‌گذرد. اگر درميـان مـادومی اين همه در خطر باشد، پس هركس بايد معنای عمل و زندگی‌اش را بداند.  

    به نظرمن نبايد تا به حال زندگی می‌كرديد. چگونه تضعيف گشتيد؟ چـرا بـه آسـانی ميميريد و يا كشته می‌شويد؟ نبايد اينگونه باشد. اگر چنان هم باشد آن را نيست مي‌انگارم. من به اين دو فلسفه و رفتار اجازه نمی‌دهم. از روز اول تا كنون، از وقتی خود را شناخته‌ام، شديدا حيات بخش هستم. از يـك نظـر بـه هيچ وجه زندگی نمی‌كنم اما از يك نظر هم متعالی‌ترين زنـدگی را دارا هستم. هماننـد يـك قهرمـان درمقابل والدين به مثابه بزرگ تـرين سـلاطين زنـدگی ايسـتادم و حـال نيـز اينگونـه هسـتم. در مقابـل جهـا ن میايستم. زندگی‌ام دارای اصولی است و نسبت به زندگی احترام مخصوصی دارم. بدينگونه كـار كـرده واينگونه نيز كار را پيش میبرم. اين چيزی است كه شما را نيز جذب ميكند. شايد از ايـن تـاثير پذيرفتيـد، اما تأثيرپذيری به تنهايی برای ما كفايت نمی‌كند. شما رفقای مبـارز هسـتيد. يـك طرفـدار و يـا يـك فـرد معمولی ميهن‌دوست نيستيد. اما به رغم آن به تأثيرپذيری بسنده می‌كنيد. اگر رفقايی مبارز بوده و عنـاوین ارتش، حافظ انقلاب و پيشاهنگی را بر خود اطلاق ميكنيد، پـس بايـد حـق آن را ادا كنيد. مـن رفاقـت سطحی و بی‌ارزش را نمی‌پذيرم. اگر می‌پنداريد كـه امكـان رفاقـت سـطحی و بی‌ارزش وجـود دارد، دراشتباهيد. چرا كه اين مهم  بدترين نوع رفاقت هاست. هرچيز ديگری به غير از رفاقت را ميتوان اينگونه انجام داد.  

    اين موارد تنها لازمه مبارزه  برای موجوديت يك ملـت نيسـت بلكـه بـرای تمـامی انسـانيت ضـرورياست. نمی‌توانم انسانی را تصور كنم كه ايـن مسـئوليت‌ها را برعهـده نمـی‌گيـرد. نمی‌توانيم بـه خدمت درنياوردن احساسات و غرايز خود در راه انقلاب را تصور نماييم. اما اگر هم كسی برمانـدن در قطـب مخالف پافشاری نمايد، شديدا با وی مبارزه خواهيم كرد. كسی در صفوف انقلاب، انتظار تأييد بردگـی وتكيه گاه‌های آن يعنی نا آگاهی، پايبندی ناچيز و كراهت را نداشته باشد. به هيچ وجه و تحت هيچ عنـوانی بدان رأی مثبت نخواهيم داد. در مقابل اين، اگر كسی برای مبارزه آزادی‌خواهانه آمادگی داشته باشد ،مـن بزرگ‌ترين و سرآمدترين خدمت كار او هستم. تحت امر اين شخص و اين مبارزه هستم و در حال حاضـرنيز اينگونه كار می‌كنم. 

    حزب و تماميت زندگی در مبارزه حزبی مشخص و روشن هسـتند.  بر اين اساس به اندازه عاری نمودن خود از اشتباه و ناكفايتی، رساندن به مهارت نيز بسيار مهم است و غيرقابل اغماض. ايـن تنها يـك وظيفه نيست، حقی است برای همه شما؛ حق انسان بودن. و اين اشتياق بزرگی می‌آفريند. اشـتياق بـزرگ نيز تشكيلاتی بزرگ را و آن‌هم مبارزه را می‌آفريند. مبارزان بزرگ نيز همواره از روابط بزرگ و مستحكم برخوردار بوده و دارای آگاهی وافر در موضوع ملی، آزادی، فرد، محبت و هنر هستند. به ايـن محتـاجيم. ما كمی جهت اين امر راهگشايی كرديم. شما با دريـافتن ايـن امـر همچـون فرصـت و بـا انـرژی ناشـی ازجوانی‌تان بايد بيشتر اقدام كنيد. در غير اينصورت اگر در اين سطح درك نكرده و اقـداماتتان در سـطحی عقب مانده‌تر از آن باشد، نه قابل قبول بوده و نه به طور حتم فايده‌ای برای‌تان دربرخواهد داشت. بايد اين را سرآغاز خوبی جهت اقدام قلمداد كرد. بايد به اندازه غنای ادراك، با احساس لـزوم تـلاش بـرای آن و بـا انجام اين تلاش در جای خود مشاركت نماييد. اگر اين امر صورت بگيرد، می‌تواند شما را صـاحب يـك پيشروی سالم نموده و به طور قطع سبب موفقيت ميگردد. 



    کژار