مبارزه در راه حجاب؛ دوگام پیش، یک گام پس
3 سپتامبر, 2022با چند نقدی بر جنبش فمنیستی
پخشان روژهلات
زنان در طول تاریخ هزارانسالهی فرودستی و شکست جنسیای که با ذهنیت مردسالار حاکمه، خنجر به دل جامعه زده شد، هرگز در برابر این سیستم زانو نزدند. در طول تاریخ حاکمیت مردسالار، زنان به انحا و روشهای مختلف، هر امکانی را برای مبارزه و مقاومت در برابر ذهنیت اقتدارگرا و جنسیتگرای مردسالار بهکار بردند و حاضر به قبول شکستی که جامعه را قعر بحرانها و آسیبهای اجتماعی کشید، نشدند. بهویژه با جنبش فمنیسم، “قیام یک مستعمره” بار دیگر عرصههای اجتماعی و سیاسی را سرشار از روحیهی مقاومتی نمود که زنان را به مرکز این مقاومتها سوق میداد. جنبشی که با شعار آزادی و برابری پا بر عرصهی ظهور گذاشت و در طول مسیر سیصدسالهی خود که از تجارب و فرهنگ مقاومت هزاران سالهی زن الهام میگرفت، دین، فلسفه و علم را به زیرسئوال کشاندند. بایستی تأکید بر این داشت که این جنبش با شیوههای رادیکال و از طریق شخصیتهایی که تا گیوتین، اعدام، به آتشکشاندن، شکنجه و تبعید را به جان خریدند و تا پای جان برابری و آزادی زنان را فریاد زدند. از انتقاداتی که بر جنبش فمنیسم وارد است، میتوان به اجتماعی ننمودن و تنها به چارچوبی تنگ و بسته، بسنده کردن و پشت نبستن به نیروهای سرشتی زن، همچنین مبنای معیار آزادی و برابری را مرد گرفتن و سوق دادن این جنبش به جنسیتگراییای که از مضمون ایدئولوژیکی و فلسفی اجتماعی برخوردار نبوده و… مسلماً حاصل رنج و مبارزهی چندصد سالهی زنان، منجر به پایهگذاری چندین مکتب و شاخهی این جنبش شد که یکپارگی و اتحاد آن را نیز منجر شد. این جنبش به تمامی لایههای اجتماعی راه نیافت و بیشتر طبقهی متوسط را دربرگرفت و حتی جنبشی اجتماعی نشد، یعنی جنبشی که زنان در آن برای پیشآهنگی و بنیاد جامعهای اخلاقی و سیاسی به مبارزه بپردازند. این هم از عدم واکاوی و تحلیل تاریخی موقعیت زن در جامعهی طبیعی(نئولوتیک)، چگونگی شکست جنسی زن و همچنین عدم ژرفای تحلیل ذهنیت مردسالار را سرچشمه میگیرد. همین رویکردها بود که مشارکت همهجانبهی زنان در عرصههای مختلف لشکری، اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک را با پشت بستن به نیروی سرشتی زن و نه در قیاس با موقعیت مرد و نیروی او، منجر نشد.
آنجا که ذهنیت مردسالار خود را با ذهنیت ملکیت و اقتدار براساس شکست جنسی زن، بنا نهاده و خود را به شکل سیستم سازماندهی نموده است، هیرارشی، دولت و اقتدار را بر زن تحمیل مینماید. درواقع قادر به قبول نیروی زن و ارادهی او نیست و لازمهی تأسیس چنین نظامی، شکست ارادی و جنسی زن میباشد، در غیر اینصورت زنان و سطح آگاهی و کنش آنان برای این سیستم همیشه تهدید میباشد.
بر همین اساس بایستی جنبش فمنیستی و زنان فعال در تمامی عرصهها بر این واقف باشند که حاکمیت بر زن و به بردگی کشاندن او، تنها محدود به زن نشد، بلکه همراه با زن، تالان طبیعت و تمامی معیارهای اخلاقی و فرهنگی جامعه، صورت گرفت. در بردگی زن، به صورت کلی جامعه به بردگی کشانده شد. در فمنیسم نیز تحلیل پیوندخوردگی نظام مردسالار با بردگی زن، طبیعت و جامعه، بسیار ناقص است و تنها در چند شاخه از آن است که نظام موردانتقاد مستقیم قرار میگیرد و به شیوهای ابژکتیو، پیوند نظام مردسالار با کائوس و مسایل مربوط به زنان در جامعه مورد بررسی قرار میگیرد. با وجود تمامی این نواقص نیز، اما باز هم فمنیسم، جنبشی است که میراث ما تمامی زنان جهان بوده و جنبش آپویی نیز بر همین میراث خود را بنیاد نهاده است. درواقع این جنبش، بخشی از هویت و تاریخ زن بوده و حفظ و صیانت از دستآوردهای صحیح اجتماعی زنان، وظیفهای اساسی است.
در این مقاله هدف نه تحلیل و واکاوی فمنیسم، بلکه این است تا کنشها و طرز مبارزاتی زنان در شرق کوردستان و ایران را بهویژه در رابطه با کارزار “حجاب، بیحجاب” مورد بررسی قرار دهیم. اما عطف توجه به جنبش فمنیسمی که سالیان است گسترهی آن به ایران و شرق کوردستان نیز کشیده شده و مطابق آن کنشهای زنان و تأکید بر آزادی و برابری، لازمهی تحلیلی بسیار عمیقتر میباشد. هر نافرمانی، کنش و فعالیتی که عرصه بر تنگنای آزادی و دموکراسی بگشاید، خود جای بسی تأمل و تفکر است، اما در کنار آن تعمیق در دانش و آگاهی نقش تاریخی زنان در بنیاد نهادن جامعه، براساس آن فهمی ایدئولوژیکی از مسألهی زن و داشتن اهداف استراتژیک که منجر به سازماندهی، برنامهریزی و همفکری و همکاری زنان گردد ضرورت تداومبخشی به مبارزهی زنان میباشد. نبود این مورد مشارکت جمعی زنان را در مبارزات اجتماعی درپی نداشته و چون حمایت و همکاری زنان مختلف جامعه را دربرنمیگیرد، درنتیجه مبارزه نیز یکی نخواهد شد.
مدتی است که زنان در ایران با کارزار “حجاب، بیحجاب” به موضوعبحث رسانهها و همچنین افراد حکومی مبدل شده و تا بدانجا پیش رفت که حتی فرماندهی سپاه پاسداران جهت ارعاب و تهدید زنان، بیانیه صادر کرد. با روی کار آمدن رئیسی و زمانی که دولت اشغالگر ایران با تضعیف و انسداد سیاسی روبرو شده و همچنین از نظر ایدئولوژیکی با شکست مواجه گشته، اسلامیزه نمودن تمامی عرصههای اجتماعی را به وظیفهی اساسی خود مبدل ساخته است. در حالی که هنر و فرهنگ مدرنیتهی دموکراتیک در نتیجهی افزایش سطح آگاهی و دانش دموکراتیک، علیرغم تمامی مسایل و بحرانهای اجتماعی در حال گسترش بود، دولت اشغالگر و اقتدارگرای ایران در جهت بازسازی بنیادهای ایدئولوگیکی خود و برمبنای اسلام سیاسی، بیش از پیش زنان را مورد هدف قرار داده و مداخله و قانونگذاری در تمامی عرصههای زندگی عمومی و خصوصی زنان را در برنامههای کاری خود گنجانده است. زنان که با پشتبستن به تجارب تاریخی مبارزات زنان و بهویژه تأثیرپذیری از تغییر و تحولات منطقهای و جهانی که جنبش آپویی در آن نقش بنیادینی را ایفا نمود، در برابر این سیاستها از پای ننشسته و هربار به شیوهای متفاوتتر از قبل به نافرمانیهای مدنی دست زده و حفظ دستآوردهای مدرنیته ی دموکراتیک را مبنا قرار میدهند. جنبش فمنیستی که با شعار برابری و آزادی بر زنان تأثیر گذارد و جنبش آپویی که با ایدئولوژی آزادی زن و علم ژنئولوژی روزبهروز عرصهی سازماندهی خود را گسترش میدهد، میتوانند در کنار همدیگر خط عملکردی ـ سیاسی زنان را مشخص نموده و راه بر مبارزات وسیعتر و عمیقتری در جامعهی ایران بگشایند.
حجابی که فلسفه و رکن ایدئولوژیکی اسلامی میباشد و جمهوری سرکوبگر ایران، تبلیغ علیه نظام و حتی محاربه معرفی مینماید، به اسلام سیاسی مبدل گشته، مبیین آن است که مبارزه در این مسیر و نداشتن روسری، تاحدی برداشتن توسری است. حجاب اسلامیای که با زور، ستم و با ترویج دین اسلام بر زن تحمیل شده و با اعمال تغییراتی مواجه شده بود. با پیروزی انقلاب جمهوری اسلامی در سال 57 و نقش چشمگیر زنان در پیروزی این انقلاب، اما باز هم وضعیت زنان تغییر چشمگیری نداشت. زنان در 8مارس مصادف با روز زن بپاخاسته و اعتراضات گستردهای برضد حجاب اجباری، بهراه انداختند. اگر در رژیم شاهنشاهی، کشف حجاب سیاسی ضدزن بود، با انقلاب نیز اعمال تحمیلی قانون حجاب اجباری، زنستیزانه بود. مسلماً داشتن روسری و سا غیر آن، معیار و مبنای آزادی و سطح آگاهی نیست، اما هرگونه اعمال تحمیلی و اجباری جنسیتگرایانه و برای گسترش ایدئولوژی اسلامی، زنان را در بدترین شرایط و وضعیت موجود قرار دهند، همیشه لزوم نافرمانی را تأیید مینماید، چراکه رکن اساسی آزادی نیز عدم قبول سرکوب، زور و معنادهی به پیمودن مسیر مبارزه و مقاومت میباشد. البته که آزادی با اجتماعی بودن و اخلاقی بودن در همتنیده و مفهومهای جدا از هم نیستند. اگر در جامعهای معیار اساسی آزادی و دموکراسی، وضعیت زنان در آن جامعه میباشد، بایست بدانیم که برای رسیدن به جامعهای آزاد و دموکراتیک نیز، زنان دارای موثرترین نقش میباشد. چراکه تا زمانی که زن از بردگی خلاصی نیابد، جامعه از فرودستی رهایی نخواهد یافت. البته هر فعالیت، اعلام موضع با روشهای متفاوت هنری و فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… خود توسعهی مبارزه و نزدیک شدن به هدف آزادی و دموکراسی است.
آنچه بایستی در اینجا ذکر نمود این است که زنان تنها به دستآوردهای حوزهی عمومی و آزادیهایی که با ایدئولوژی سیستم مدرنیتهی سرمایهداری، فردگرایی و آزادیهای فردی را مدنظر و مبنا قرار میدهد، بسنده نکرده و جهت برپایی جامعهای اخلاقی و سیاسی، نقش و وظیفهی اصلی را بهجای آورند. عرصههای اجتماعی را از هم گسسته ارزیابی نکرده و حوزههای عمومی(بهمانند سیاست، ارتش و اقتصاد) و حوزههای خصوصی که همان چارچوب خانه است، همان هدف اولیهی فمنیسم که زنان به حوزهی عمومی راه یابند، آزادی و دموکراسی تنها با این رویکرد میسر نخواهد گشت. چراکه اگر تغییرات بنیادینی در ذهنیت مردسالاری و اقتدارگرای سیستم سرمایهداری جهانی و سیستمهای منطقهای بوجود نیاید، هر دو حوزهی عمومی و خصوصی که همچنان نیز خشونت، تحقیر و تجاوز و اعمال اقتدار مرد حاکم است، باز هم زن در برداشتن گامهای خود در مسیر آزادی و دموکراسی، دو گام پیش و یک گام پس را تجربه خواهد نمود. این را از تجارب انقلابهای سوسیالیستی جهان و بهویژه وضعیت زنان پس از پیروزی انقلاب سرخ شوروی نیز دیدیم که چگونه با پایان جنگ، باری دیگر زنان به درون خانهها بازگشتند و تنها تغییراتی روبنایی و نه زیربنایی، نمیتواند نه رسیدن به جامعهی آزاد و دموکراتیک را مسلم گرداند و تداومبخش مبارزات زنان باشد. بهویژه زنان جوان که کشش بیشتری به این تغییرات روبنایی دارند، بایستی با درک و فهم مسیر تاریخی مبارزات زنان، واکاوی و بررسیهای تاریخی خود را بر مبنای ایدئولوژی رهایی زن و همچنین علم ژنئولوژی ژرفا بخشیده و در کنشهای اجتماعی خود نسبت به آزادیهای اجتماعی و سیاسی، نقش پیشآهنگی خود را نه با دیدگاههای اوریانتالیستی و لیبرالیستی، بلکه به شیوهای رادیکال در مبارزهی زنان جهت احقاق حقوق اجتماعی جای گرفته و این مبارزات را به مسیر انقلاب اجتماعی بکشانند.
زنان جوان، بیش از هر قشر دیگر اجتماعی، نقش چارهیابی مسایل و بحرانهای اجتماعی را ایفا نموده و تعویضهای سیستم اقتدار حاکم موجود را با حضور در باشگاهها و لحاظهای تکنیکی زنان، بهعنوان دستآوردهای اصلی و اساسی ارزیابی ننمایند. بر این باور باشند که تا سازماندهی و سطح آگاهی و دانش اجتماعی زنان گسترش نیابد، هرگونه تغییر و تحولی در جامعه، موقتی بوده و گامهای رفته با گذشت زمان، سست گشته و به عقب برگردانده میشود، چراکه سیستم حاکمهی مردسالار و اقتدارگرا، نیرویی 5000ساله در گریبان دارد و زنان در ایران و شرق کوردستان نیز مگر با سازماندهی و گستردگی اعتراضات و مبارزات که پیشآهنگی تمامی مبارزات اجتماعی را کند، انقلابی ذهنیتی را رقم خواهد زد. روشهای مبارزاتی نیز به نوعی، مشخص نمودن هدف است و این روشها تاچه اندازه عمیقتر و متفاوتتر باشد، به همان اندازه هدف استراتژیک و چگونگی رسیدن بدان را مشخص مینماید.
در زمان و مکانهای متفاوت که فمنیسم ظهور یافت هم در جستجوگری سیاسی، فلسفی، حقوقی و اجتماعی، زنان در عرصههای متفاوت رنج، تلاش و مبارزهای طولانی مدت را انجام دادند و خواست و هدف آنان برای برابری و آزادی زن از نظر حقوقی، اجتماعی و سیاسی در سطحی وسیع، گسترش یافت. آنچه را بهعنوان واقعیت زن بر جامعه تحمیل نمودند، چون زنان از نظر واکاوی تاریخی و سرشت زنان با کموکاستیهایی مواجه بودند و از طرفی چالشها و تحلیلهای لازمه بر سیستم مردسالار را عمیقتر و گستردهتر نکرده، در انجام مبارزاتی بسیار سازماندهندهتر و عمیقتر که پهنای وسیعی از جامعه را دربرگیرد، نواقصی داشتند. ایدئولوژی از همان اوان تأسیس جامعه در شخصیت زن و پیرامون او شکل گرفته است که البته در جنبش فمنیسم، تئوری و نظریاتی که مدیریت این جنبش را به شیوههای متفاوت عهدهدار شدند، وجود داشتند که البته بر این واقفیم که در ایدئولوژی ما به عنوان جنبش آپویی، زمانی که راه و روشهای مبارزه تغییر و تحول نیابد، جنبش با مانع پیروزی روبرو میشود.
اگر با ذهنیت آزادیای که غرب بر خاورمیانه تحمیل مینماید به مسایل مربوط به خاورمیانه بنگریم، از این نظر چارهیابی این خواهد بود که شخصیتهای فئودال و واپسگرا به میدانها و خیابانها بیایند، خود این بیرون آمدن، آزادی است. یعنی در خانه برده و در خیابان آزاد است را ذهنیت غربزده به راحتی میتواند بپذیرد. این بدانمعنا نیست که تلاش زنان برای برداشتن حجاب را انتقاد نماییم، بلکه برعکس، ژرفابخشی و معنادهی به عمق گذاشتن روسری و مبارزه برای برداشتن آن، رکن اساسی مبارزهای انقلابی است. وگرنه بر این باوریم که زنان در ایران و شرق کوردستان، سالیان است که برای احقاق حقوق حقهی خود مبارزه کرده و بدیل میدهند. سطح فهم و درک انقلابیای که با قیام سراسری معلمان، بدون تردد حجاب ستم را برداشتن، برای ورود به ورزشگاهها تلاش کردن و… تمامی اینها بخشی از مبارزات آزادیخواهانهی زنان است و قابل تقدیر و همصدایی. مهمتر از آن تداومبخشی به مبارزات و گستردگی آن نیز وظیفهی اساسی هر فرد این جامعه و بهویژه زنان است تا هم روسری برکشند و هم آن را به دستمال سرکش رقص آزادی کل جامعه مبدل سازند.
مبارزه برای مشارکت زنان در عرصههای سیاسی و عمومی ـ که عرصهی ویژهی مردان است ـ را به اصلیترین موضوع مبارزه مبدل نمودن و آن را به تنهایی عرصهی آزادی قلمداد کردن را نمیتوان ارزیابیای منطقی و معیار آزادی دانست. درواقع این نیز به جداماندن از جامعه و واقعیتهای آن و تاحدی معیار بورژوازی را به عنوان معیار اساسی مبارزه درنظر گرفتن، نمیتواند با واقعیت نظام حاکمه و ستمی که بر زنان جامعه روا داشته میشود، همخوانی داشته باشد. در اینجا نیز زنان جوان، نقش پررنگ و جذاب خود را در تحرکبخشی به جامعه و مسیردهی بدان در جهت گذار از جامعهی فئودال، نه به جامعهی سرمایهداری مدرن، بلکه بهعنوان آلترناتیو، مدرنیتهی دموکراتیک ایفا کرده و گامهای بلندتری بردارند. با تأثیرپذیری از جنبش فمنیسم، فعالیت و کنشهای نافرمانانه در برابر قوانین دولتی و اقتدار، آلترناتیو منطقهای رهبر آپو و ایدئولوژی رهایی زن را مبنا قرار دهند. اکنون که رژیم اشغالگر ایران به تنگ آمده و راههای سیاسی، اجتماعی و نظامی مسدود گشته، رکن اصلی را جوانان و بهویژه زنان جوان در برونرفت از بحران اجتماعی ایفا مینمایند و اما مسیر صحیح مبارزه و با روشهای فمنیستی، اجتماعی نمودن دستآوردهای بنیادین اجتماعی زنان اهمیت بسزایی مییابد.
گستردهترین عرصهای را که توسط رهبری برای زنان در جامعهی کورد و خاورمیانه فراهم شد، همچنین تحلیل لایههای تاریخی و اجتماعی و مسایل مربوط به جامعه با محوریت زن را رهبر آپو انجام داد و مبارزهای بیامان را جهت آزادی زنان در تمامی عرصهها عملی ساخت. مبنا قرار دادن معیارهای جامعهی نئولوتیک(جامعهی طبیعی)، تحلیل شخصیت زن، جامعهی جنسیتگرا و مبارزه با ذهنیت اقتدارگرای مرد را به بهترین وجه ممکن مورد بررسی و هدف قرار داده است.
از لحاظ مدرنیتهی دموکراتیک بهعنوان سیستم آلترناتیو نظام مردسالار، فمنیسم در برابر این سیستم تاحدی مبارزه نموده و اما سیستم آلترناتیوی نیز ندارد. نداشتن برنامه و پروژهای در برابر سیستم، انرژی و نیروی مبارزه را عطف به هدفی خاص نکرده و در برابر این سیستم فراگیر که روزانه اشغالگری، تالان، قتلعام فرهنگی، طبیعت و ارزش و بهاهای انسانی را انجام میدهد، نقصی جدی است. سازماندهی این جنبش در میان خلق و زنان ضعیف مانده و نتوانسته باتوجه به ارزش و تجارب دویست سال اخیر، این تجارب و ارزشها را در اذهان خلق و زنان درونی سازد و دستآوردهایی را که با خون شهیدان این راه بهعمل آمده، تداوم بخشیده و به صیانت و گستردهتر کردن آن اقدام نماید. در واقع آنکه بیش از همه اکنون هم در منطقهی خاورمیانه و هم در جهان به دفاع از این دستاوردهای تاریخی زنان میپردازد، مسلماً جنبش آپویی است.
بار دیگر کارزار “حجاب، بیحجاب” را ارج گذارده و تمامی زنانی را که بدان پیوستهاند را درود فرستاده و تأکید میکنیم که تداوم مبارزات تا رسیدن به جامعهای آزاد و دموکراتیک را با جذب پشتیبانی تمامی اقشار جامعه موردلزوم است و بایست جوانان و بهویژه زنان تجارب فمنیستی و مبارزاتشان را با دیدی انتقادی بازبینی نموده و در عین حال دستآوردهای آنان را برپایهی علم ژنئولوژی که توسط رهبر آپو بنیانگذاری گشته، واکاوی کرده و در مسیر مبارزاتی خود، پیوسته و همصدا با تمامی زنان جامعه باشند. درواقع این کارزار، مبارزهای سیاسی در برابر سیستم آخوندی و ایدئولوژی سیستم اقتدارگرای ایران است. صدای لورین مادرانی شوند که با دستان لرزان و چشمان گریان، جگرگوشههایشان را در راه انقلاب از دست دادهاند و برای جامعهای اخلاقی و سیاسی با فرهنگ نئولوتیکی خود میجنگند و هنوز از مقاومت بازنایستادهاند و الگوی مبارزاتیشان، جامعه و خلقشان و تاریخشان میباشد و چشم به بیرون از خاورمیانه ندوخته و با حفظ فرهنگ بومی و منطقهای خود، با زبان و فرهنگ خود، با تمامی سرشت وجودی خود، جامعهشان را به آغوش کشیدهاند و برای رسیدن به اهداف استراتژیک و انقلابی و برآوردن خیالهای شهدای راه آزادی میکوشند. تعمیق افکاری که زنان جوان را بایستی رهنمون عملکردهایی رادیکالتر کرده و دعوت به جنگ آزادی کند. جنگی که تمامی عرصههای اجتماعی را دربرمیگیرد. انرژی و پتانسیل جوانان و زنان، نه تنها برای یک انقلاب، بلکه چندین انقلاب را داراست. جنبش فمنیستی را که در ژنئولوژی تبلور یافته و ژرفتر گشته، مسیر مبارزاتی را مشخص مینماید. روسریها را پس زدن و توسری را رد کردن، معیاری آزادی و عمیقتر از آن تا رسیدن به آزادی و دموکراسی در جامعه از پای ننشستن، و با وجود فشارها و سرکوبهای متداوم زنان و جوان، باز هم گامی به عقب برنداشتن مهم است. تهیسازی سیاستهای جنگویژهی رژیم حاکم و اسلامیزه کردن تمامی عرصههای اجتماعی با مقاومت و مبارزهای ایدئولوژیک و سازماندهی شده، انجامپذیر است و اقدامات مقطعی، تنها تغییراتی سطحی و نه بنیادین و عقبنشینیهای گامهای گذارده را درپی خواهد داشت. برای جلوگیری از این امر، آنچه لازم است معنادهی به تداوم مبارزه و مقاومت و ورود به مرحلهی جنگ انقلابی خلق با پیشآهنگی زنان و جوان میباشد.