• PKK، جنبش خلقی در برابر توطئه‌ی NATO

    11 جولای, 2022

    مهاباد راپرین

    NATO به‌عنوان نیروی مقابله با شوروی پس از اتمام جنگ جهانی دوم در 1945 تأسیس شد، البته که پایان جنگ سرد کار آن را تمام نکرد، بلکه بیش از پیش گسترش یافت. درواقع در سیاستی برون‌مرزی، وحشت از فجایع و شروع جنگی دوباره بود، اما درواقع همین سازمان، شروع جنگ‌ویژه را رقم زد. جنگ‌ویژه‌ای که از نظر استراتژیک تمامی عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و عسگری جوامع و دولت‌های دیگر را هدف قرار می‌دهد. تابلوی تغییرات اساسی در صحنه‌ی بین‌المللی چنان سریع رنگ می‌گرفت که شروع دوره‌ی جدیدی از سیاست را فریاد می‌زد. نیرویی که تحت‌عنوان “ضامن امنیت در دنیا” خطاب می‌شود، درواقع مسئول عملیات‌های عسگری ـ استخبارتی بسیاری در دنیا بوده و بیشتر رویکردی تهاجمی داشته است. در همان ابتدا و با امضای پیمان بروکسل و ایجاد یک بندنظامی تحت‌عنوان “دفاع جمعی” حوزه‌ی فعالیت خود را گسترش داد. یعنی تمامی کشورهای عضو این پیمان آتلانتیک شمالی، ملزم به دفاع از دیگر کشورهای عضو می‌باشند. آمریکا که می‌خواست سیاست انزواطلبی خود را کنار گذاشته و سری در میان دیگر سرها در دنیا باشد و از طرفی نیز با جبهه‌ی سوسیالیزم که شوروی تمثیلیت آن را برعهده داشت و آمریکا نیز به عنوان ممثل کاپیتالیسم، دو سر ایدئولوژی‌ای بودند که مجادلات و چالش‌های مابین‌شان را بیشتر می‌نمود.

    آنچنانکه در 1947 ترومن دنیا را به دو بخش آزاد ـ دموکراتیک و نادموکراتیک ـ کمونیست، تقسیم کرده و آمریکا را مسئول حفاظت از کشورهای آزاد معرفی کرد. اروپا که به دلیل جنگ‌های جهانی فرسوده گشته بود، طاقت و نیروی لازمه جهت مقابله با جبهه‌ی نادموکراتیک ـ کمونیست را نداشت. درواقع این دفاع جمعی آنها از لحاظ عسگری ـ سیاسی ـ اقتصادی، توان کنترل کمونیسم را نداشت. این خود بهانه‌ای جهت حضور بیشتر آمریکا در اروپا بوده و در 1949 شمار کشورهای اروپایی در این پیمان بیشتر شد. اتحادی که در آن حمله‌ی نظامی به یکی از کشورهای عضو، معادل حمله به کل کشورها می‌باشد. در زمان جنگ کره‌ی شمالی ـ جنوبی این اتحاد، اجرایی گشته و عملاً پیمان آتلانتیک شمالی، ایجاد گشت. در همین سال بود که ترکیه و یونان نیز طی مانوری به ناتو پیوستند و علی‌رغم پیشنهاد شوروی از ورود آن به این پیمان خودداری کردند و همین سبب شد که کشورهای تحت‌نفوذ شوروی نیز تحت “پیمان ورشو” پیمان‌نامه‌ای را امضا نمایند. درواقع نقش این پیمان‌ها، بازدارنده بود.

    با از بین رفتن شوروی در 1991، تاریخاً وظیفه‌ی اصلی ناتو از میان می‌رفت، اما عملاً در 93 وارد جنگ بوسنی شد. سپس کوزوو و عملیات‌های توطئه‌گرانه‌ای بین‌المللی در سال 99 جهت دستگیری رهبر آپو که نمونه‌ی آن در جهان انجام نگرفته و افغانستان، خلیج عدن و لیبی، در حالی‌که از زمان تأسیس تا پایان جنگ سرد تنها 4 کشور به 12 کشور موسس ناتو اضافه شد.

    درواقع ناتو و به‌ویژه آمریکا درصدد است تا با ایجاد پایگاه‌های نظامی در اروپا و خاورمیانه، پایگاه هژمونیک خود را غالب سازد. بزرگترین کشور مخالف توسعه‌ی ناتو، روسیه می‌باشد، ترکیه خواهان احیای مرزهای عثمانی است و روسیه نیز بر این است تا جهت جلوگیری از پیشرفت ناتو در منطقه به مانند میراث‌دار اصلی اتحاد جماهیر شوروی مرزهای آن را احیا نماید. این جنگ مرزها و قدرت‌ها با خود سیاست‌های قتل‌عام خلق‌ها را نیز به همراه می‌آورد. سیستم‌هایی که برای دستیابی به مرزهایی فراوان‌تر، دستآوردها، منافع سیستم‌ها و خلق‌های فرودست را پایمال کرده و هیچ‌گونه حد و مرزی در اجرای پیمان‌نامه‌های خود ندارند.  این مورد را می‌توان در روژئاوای کوردستان و واگذاری خط مرزی عفرین از سوی آمریکا و روسیه به ترکیه و چته‌های او دید. پلیدترین سیاست‌ها در خاورمیانه توسط ترکیه، روسیه، ایران و عراق و با همکاری همه‌جانبه‌ی این کشورها با هم در موضوع کوردها به‌مانند خلقی که جهت به دست آوردن دستآوردهای انقلابی خود، هزاران فرزند زیبای این مرزوبوم و انترناسیونالیست را شهید داده است. عفرین این بهشت کوردها، همان منطقه‌ای است که با همان شیوه‌ی گذار آلمان نازی از آردن و توسط قطع درخت‌ها با بولدزر و رد کردن تانک‌ها در کوهستان‌های عفرین، این تصویر تاریخی را دوباره‌سازی نمود. طرز جنگ فاشیسم در واقع به هم شبیه‌اند.  

    اگر واقعیت امر موجود را بنگریم، خواهیم دید که جنبش آپویی به‌عنوان بزرگترین جنبشی سوسیالیستی موجود در جهان و خاورمیانه، بزرگترین مانع در برابر اجرای سیاست‌های نیروی ناتو در منطقه می‌باشد. اگر مثلث ایران، روسیه و چین برای ناتو خطری جدی در منطقه می‌باشند و برای از هم پاشیدن پیمان‌ این سه مثلث، ناتو هر سیاستی را پیاده کرد. آنچنانکه جهت از میان بردن جنبش آپویی همچون بزرگترین جنبش مانع ناتو در شخص فلسفه‌ی رهبری با پرچمداری آمریکا از اعمال هیچ سیاستی فروگذار نمی‌کند.

    ترامپ از سویی خواهان خروج از ناتو بود و هزینه‌ی مادی ناتو برای آمریکا بسیار بود، و بر این باور است که وظیفه‌ی اصلی ناتو حفظ امنیت اروپاست، البته که در دوره‌ی ریاست جمهوری‌های قبلی آمریکا و اکنون نیز منبع تغذیه‌ی ناتو در خاورمیانه کشورهایی به مانند قطر و عربستان، همان کشورهایی که هزینه‌ی مادی جنگ اشغالگری ترکیه را که در روژئاوا و کوهستان‌های آزاد تقبل نمود. اروپاییان برای متقاعد کردن ترامپ، حفظ جایگاه آمریکا توسط ناتو را به میان کشیدند. دوره‌ی پس از جو بایدن، با شعار دموکراسی و آزادی، دوره‌ای جهت توسعه‌ی ناتو بود. سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی تماماً در راستای استراتژی ناتو و هجوم به نیروی اساسی سوسیالیستی یعنی PKK که تأثیر بسیار عمیقی بر دوباره زنده‌ شدن نیروهای سوسیالیستی جهان و جنبش‌های انترناسیونالیستی گذاشته، می‌باشد. این را از شیوه‌ی ربودن رهبر آپو، توطئه‌ی بین‌المللی 15 فوریه در سال 1999 می‌توان مشاهده نمود. اکنون نیز در راستای این توطئه‌ای که از 9 اکتبر شروع شد و در توطئه‌ی بین‌المللی به اوج خود رسید و تداوم آن با اُپراسیون‌های سیاسی و عسکری در تمامی بخش‌های کوردستان، نهادهای دموکراتیک، کوهستان‌های آزاد، زندان‌ها، اعدام، قتل‌عام، سوءقصدهایی که بر پیشآهنگان جنبش آزادی انجام می‌گیرد، همه و همه تحت‌پشتیبانی نیروی ناتو صورت گرفته و جهت تسویه‌ی جنبش سیوسالیستی PKK تمامی امکان و فرصت‌های لازمه‌ی خود را به کار می‌بندد و بر آن است تا جهت حفظ منافع عضوِ خود ترکیه، سیاست‌هایش را در منطقه‌ی خاورمیانه اجرایی سازد.

    ترور شخصیت‌های انقلابی‌ای همچون رفیق سارا و همراهانش با همکاری نیروی استخباراتی آلمان و فرانسه آنهم در خاک فرانسه، تهدیدی برای تمامی نیروهای انقلابی در اروپا بود، از سویی نیز تهدید اشخاص و نهادهای دموکراتیک جنبش از سوی ترکیه، ترافیک دیپلوماسی ترکیه در منطقه و اروپا، وضعیت جنگ اوکراین و روسیه، شانتاژهای سیاسی و جنگ‌ویژه‌ی ترکیه بر اروپا نیز منجر به کشیدن سوئد و فنلاند به درون نیروی ناتو شد. ترکیه از اختلاف میان ناتو و روسیه استفاده کرده و از سویی جنگ میان روسیه و اوکراین، فرصت لازمه را جهت گسترش نیروی ناتو فراهم نمود. درواقع تسلیم گرفتن سوئد و فنلاند، قبولاندن سیاست‌های ترکیه برای کشورهای اروپایی بود. البته که فاشیسم ترک با پشت‌بستن خود به عضویت در ناتو، خط فاشیسم خود را در دنیا علیه خط آزادی و انسانی PKK گسترده‌تر می‌سازد. بر همین اساس روزانه وحشیانه‌ترین حملات شیمیایی را بر گریلاهای آزادی کوردستان روا می‌دارد. اروپایی که توهم مرکز دموکراسی بودن را به ذهنیت انسانی القا می‌نماید، پشتیبانی رژیم فاشیستی‌ای است که هر چهار بخش کوردستان را هدف سنگین‌ترین حملات خود قرار داده و روزانه شنگال، روژئاوا، مخمور، جنوب کوردستان، پنجوین، آسوس و مناطق حفاظتی میدیا، زاپ، آواشین و متینا را با با هواپیماهای(SIHA) و جنگنده‌های حاوی بمب‌های پراتیکی شیمیایی ده‌ها باره بمباران می‌نماید.

    نیروی ناتو، کمر به تسویه و فروپاشی جنبش PKKی انسانی و اخلاقی بسته، جنبشی که برای بنیاد نهادن جامعه‌ای اخلاقی و سیاسی در کوردستان و خاورمیانه، روزانه زیباترین و مسئول‌ترین گریلاها در اوج ایستار فدایی و بدون تردد خود، سیاست‌های جهانی ناتو را پوچ گردانده و جهت احیای زندگی فروپاشیده‌ی کوردها و زنان، ذره ذره‌ی وجود خود را فدا می‌نمایند. این موضع و طرز مقاومتی که گریلاهای آزادی و به‌ویژه زنان گریلا در کوهستان‌های آزاد کوردستان در پیش گرفته اند، فراخوان مقاومتی همه‌جانبه در برابر توطئه‌ی بین‌المللی بر رهبر آپو و تداوم خط مقاومت امرالی است که خلق کورد و به‌ویژه زنان را دعوت به ایستار فدایی و مقاومت در خیابان‌‌ها و تمامی عرصه‌های اجتماعی، جهت حفظ دستآوردهای جامعه‌ی کورد می‌نماید. اگر گریلاهای آزادی در تونل‌های مقاومت و کوهستان‌های آزاد کوردستان، وحشیانه‌ترین حملات شیمیایی ترکیه با همکاری و پشتیبانی ناتو، تسلیمیت را قبول نکرده و مقاومت پیشه‌ می‌کنند، خلق‌مان در تمامی بخش‌های کوردستان و به‌ویژه در شرق کوردستان و ایران، آگاهانه و بدون تردد تمامی نیروی خود را سوق خیابان‌های مقاومتی کنند که علیه فاشیزم ترک و ناتو، فریاد برآورده و ایمان بیآورند که تا زمانی روی سیاه فاشیزم ترکیه و همکاری ناتو پوچ گردانده نشود و در برابر سیاست‌های آنان خلق‌مان در تمامی بخش‌های کوردستان یک صدا و یک روح خیابان‌های مقاومت را پر از فریاد ضدفاشیزم و ضداشغالگری و ضد ترور و علیه به کار بردن سلاح‌های شیمیایی ننمایند، وظیفه‌ی این مقاومت انسانی و اخلاقی تنها بر دوش گریلاهای آزادی بوده و این نیز از اخلاق انسانی خلق کورد به عنوان مقاوم‌ترین خلق در تاریخ، به دور است. زمان، زمان غیرتی است که در شخصیت خلق کورد و فریاد ضداشغالگری‌شان بر کوردستان بلندتر از همیشه گردد. وظیفه‌ای تاریخی و انسانی که حساس‌ترین زمان حفظ دستآوردهای کورد را برجسته‌تر می‌سازد. ارزیابی این برحه‌ی حساس تاریخی برای کوردها، بار دوش یکایک افراد جامعه‌ی کورد، زنان و جوانان را سنگین‌تر ساخته و می‌سازد.

    البته که نیروی ناتو تاکنون نیز علی‌رغم به کار بردن وحشیانه‌ترین سلاح‌ها و اجرای اُپراسیون‌های عسکری ـ سیاسی در شهرها و کوهستان‌ها، به زانو درآمده و به همین جهت است که دست به تسلیم گرفتن کشورهایی چون سوئد و فنلاند، می‌نماید، همان کشورهایی که از پارلمان آنان صدای حق‌خواهی کورد بلند می‌گردد و حضور روزانه‌ی خلق ما در خیابان‌های این کشور و راهپیمایی علیه حملات شیمیایی ترکیه با همکاری ناتو را گوشزد می‌نماید. بیچارگی ترکیه و ناتو در برابر مقاومت گریلاهای آزادی، همان بیچارگی داعش در کوبانی است. همان روح، همان جسارت در اوج حس آزادی و انسانی که اراده‌ی خلقی را ایفا می‌نماید که در تاریخ اشغالگری بر کوردستان خموده نگشته و استوار در برابر پلیدترین سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای قد‌علم کرده و مقاومت پیشه می‌کنند. نیروی PKK، نیروی خموده کردن و به زانو درآوردن فاشیسم است. بزرگترین جنبش آزادی و سوسیالیستی که پشت به خلق خود بسته و هیچ‌گاه توطئه‌ی بین‌المللی بر رهبر آپو توسط ناتو را از یاد نبرده و روح امرالی را در کوهستان‌های آزاد زنده‌تر از همیشه، زندگانی می‌بخشند. و تا پای جان جنگ خلق انقلابی را در برابر سیاست نابودی‌ خلق کورد، پیش می‌برند. چون جنبش PKK، بزرگترین نیروی مانع در برابر سیاست‌های پلید ناتوست.  



    کژار