خاورمیانه؛ مکان و زمان انقلاب زنان
15 دسامبر, 2021چیمن شنه، عضو شورای مدیریتی کژار
ایجاد تحولات بزرگ، در دوران حساس تاریخی، از اهمیت خاصی برخوردار میباشند. گاهی پیشرفتی صورت میگیرد کە ممکن است معمولی به نظر بیاید، حال اینکه با گذشت زمان بسیار کمی خواهیم دید که تا چه اندازه از توان تحول سیر پیشروی تاریخ برخوردار بوده. البته این به خصوصیات عصر و دورانی که ما در آن به سر میبریم مرتبط است. با چنین درک و آگاهی از تاریخ است که میتوان مبارزه را به اوج شکوه آن رسانید. زنان کورد در خاورمیانه به شیوهائی فعال و چشمگیر، در مبارزات دمکراتیزاسیون و آزادسازی خاورمیانه جای گرفتهاند. زنان کورد با بنیاد نهادن مدل ملت دمکراتیک در برابر کشتاری که بر زنان روا دیده میشود، ایستادگی میکنند. در همین راستا نیز دستاوردها و پیشرفتهای مهمی را برای زنان از سراسر جهان بویژه زنان در خاورمیانه ایجاد نمودهاند.
تحت عنوان زنان و خلقها مقاومتهای عظیم و بیهمتائی در حال وقوع هستند. ما در تمامی بحرانهای تاریخ سیاسی این مرحلهی حساس، مقاومت در جنگهای وحشیانهائی که به گونهائی خائنانه و توطئهگرانه رخ میدهند، به عنوان نیرو، اراده و هویتی خودویژه از حضوری موثر برخورداریم. این خود گویای تفاوتمندی ما در تاریخ مبارزاتی خلقها و زنان جهان میباشد. البته ما به این نکتهی مهم توجه خاصی نموده و از درافتادن به دام خودفریبی و یا بزرگنمائی نیروی خود حذر داریم. مسئلهی بنیادین میزان نیرو نبوده، بلکه اعتمادبنفس، یقین و اصرار بر مبارزه است که تعیین کننده و موثر واقع خواهد افتاد. نه تنها زنانی که ما به عنوان جنبش آزادیخواهی زنان کورد، به سازماندهی آنها پرداختهایم، بلکه در شعار و شیوهی مبارزاتی اکثر زنان جهان تاثیرات قابل ملاحظهائی به جا گذاشتهایم. پس میتوان ادعا نمود که زنان کورد با پیشاهنگی در سازماندهی نوین و دمکراتیک خود در مبارزات، به سرچشمهی الهام زنان جهان و بویژه خاورمیانه مبدل گشتهاند.
آیا مبارزات و جوش و خروش زنان کورد در سراسر کوردستان و جهان، برای ایجاد تحول و دفاع از جامعه و زن آزاد کافیست؟ پاسخ این سوال یک نه صریح و روشن است. یک عملیات و مبارزه با خروشان نمودن سطح شعور و ادعای مبارزه از توان جذب هر کسی به میدان مبارزه برخوردار است. اما زنانی که طرد شده، به درون آتش درانداخته شده، زندانی شده، در برابر گلولهی تفنگ و تانکها خود را سپر جامعه نمودهاند، آشکارا و مصرانه خواهان پایان بخشیدن به ستم مرداقتدارگرا و فروپاشی نظام مردسالار حاکم بر جهان و خاتمه بخشی به جنایات ناشی از ذهنیت جنسیتگرائی هستند. آنان با ادعای تکیه بر نیروی ذاتی خود، در صدد به پیروزی رسانیدن اهداف خود هستند. زنان کورد که وظیفهی خطیر پیشاهنگی زنان در خاورمیانه و جهان را بر عهده گرفتهاند، در تمامی ابعاد و عرصههای اجتماعی به سازماندهی خود میپردازند.
علت اساسی اینکه دوران ما به گونهائی تاریخی محسوب میشود، گذار جهان به سوی واقعیتی نوین است. این واقعیت بایستی نه تنها از جنبهی مثبت آن، بلکه بر مبنای نتایجی که فروپاشی زیستبوم – اجتماعی مرتبط با محشری که نظام کاپتالیست به پا کرده مورد بررسی قرار گیرد. ممکن است تمامی انسانها تحت تاثیر مستقیم تخریبات سنگین این محشر قرار نگرفته و چنین به مسئله ننگرند. اما با بررسی هر چند سطحی و کوتاه رخدادها در گزارشهای مربوط به وضعیت آب و هوائی جهان، همچنین گزارش اجتماعی، اقتصادی، میتوان درک کرد که طوفان این محشر به همه جا و همه کسی نزدیک گشته و در اکثر نقاط جهان در حال وقوع است. از همینرو مسائل سیاسی، اجتماعی در هر کجای جهان بدون هیچ مرز و محدودهائی به سراسر جهان سرایت مینماید. خشکسالی، بیابانزائی، خشک شدن سرچشمههای آب شیرین، کم شدن محصولات و رشد بیکاری به حدی رسیده که زندگی تمامی جامعهی انسانی را تهدید مینماید. اینها همه از تخریبات منتج از نظام کاپتالیستی جهانی بوده و چارهیابی آن نیز بایستی به صورت جهانی، منطقهائی و با حضور تمامی جامعهی بشری انجام گیرد. کارزارها و مبارزاتی که زنان آگاه و دلسوز به صورت همبسته در جهان و بویژه در ایران انجام میدهند، از اهمیت شایانی برخوردار میباشند.
مبارزه در راه تمدن دمکراتیک خاورمیانه، دوران سختی را سپری مینماید. جنگی با حضور نه تنها دینامیزمهای داخلی، بلکه در برابر مداخلات خارجی نیز بر سر کار است. نیروهای کاپتالیست جهانی با حملات نوینی که انجام میدهند، در صددند تا مدیریت دوران کائوتیکی که جهان را در بر گرفته، به دست گرفته و در راستای منافع خود ختم به خیر نمایند. در واقع تنها آمریکا اقدام به مداخله در وضعیت کنونی نکرده و در برابر آمریکا نیز یک بلوک با ریاست روسیه وجود ندارد. نیروهای کاپتالیست طی توافقات و همپیمانیهای گسترده و روزانه، پروژه و برنامههای سودپرستانهی خود را گارانتی مینمایند. توافقات وبلوکها با توافقات و بلوکهائی که در جنگ جهانی اول و دوم شکل گرفتهاند، تفاوت بسیاری دارند. این توافقات به گونهائی پیچیده و با همکاری یکدیگر منافع کاپتالیست بر هر چیزی را ارجحیت بخشیده و علاوه بر حفظ نیروهای خود از نیروی خلقهای بومی منطقه نیز سوءاستفاده میکنند. رژیمهای ترکیه و ایران بدنبال ایجاد هژمونی خود در منطقه هستند. در همین راستا رژیم فاشیست ترکیه برای پیشبرد این هدف خود از هیچ تلاشی جهت نابودی خلق کورد، چشم فرو نبسته، بدنبال کشورگشائی و پشت سر نهادن مرزهاست. ایران نیز بدنبال پوچ گردانیدن نیروهای منطقهائی و به همان شیوه سیاستهای انزوا و تحریمهای اسرائیل و آمریکا برآمده است. بر همین اساس نیز در داخل از دمکراتیزاسیون و چارهیابی مسئلهی کورد رویگردان است. در نتیجهی سیاستهای هژمونیکی که به شیوهائی قاطعانه براه برده، ما روزانه شاهد کشتار زنان در ایران هستیم.
نیروهای دولت – ملت حاکم در منطقه نیز در تلاشاند تا از قیام خلقها در خاورمیانه پیشگیری نموده و بدینصورت نیز موقعیت قاطعانهی دولتی خود را حفظ نمایند. هر گامی که این نیروها برمیدارند، در تضاد و راستای تنگنا قرار دادن و بازدارندگی کارزار دمکراتیزاسیون مردم منطقه انجام میگیرند. آنها در برابر تغییر و تحول وضعیت کنونی به مقاومتی بر مبنای ریشههای تاریخی حاکمیتی خود میپردازند. به همین خاطر نیز روزانه تمامی امکانات خود را به حملات نظامی، سیاسی، دیپلماتیک و اجتماعی اختصاص دادهاند. نیروهای محافظهکار منطقهائی فعالیتهای روزانهی خود را با بسیج تمامی قوا جهت انجام چنین اعمالی به انجام میرسانند. با هر مداخلهی نیروهای هژمونگرا، وضعیت خلقهای تحت ستم منطقه بیشتر رو به وخامت مینهد.
نظام جهانی کاپتالیست، نظام پدرسالار جنسیتگرا و استعمارگر درون دشوارترین دوران بحرانی خود قرار گرفته و در راه برونرفت از آن هر گامی که برمیدارند، به بحرانزائی روزانه میانجامد و با رویکرد نهادهای طبقاتی، با سیاستهای اقتصادی و سیاستهای استثمار اجتماعی، خود روبه فروپاشی نهاده است. ویروس کرونا که از دستآوردهای این نظام بیماریزاست، علاوه بر بحرانیتر نمودن وضعیت زنان و جامعه، زمان فروپاشی نظام آفرینندهی خود را نزدیکتر نمود. فشار و استثماری که طی چالش و تضاد میان جنسها ( زن – مرد ) ایجاد نموده، شکافهای طبقاتی، ملی و تخریبات زیستبوم عمیقتر گشته است. صاحبان نظام مدرنیتهی کاپتالیست بیوجدان و اخلاق، برروی عواقب و تاثیرات این بیماری کشنده نیز حساب و کتاب سوداضافی خود را بر جامعه تحمیل نمودند. نظام ثروتمند و جامعه نیز فقیر و فقیرتر گشتند. زنان از همه بیشتر با خشونت و تجاوز روبرو مانده و فقیرتر شدند. راهکار و قانون نظام کاپتالیستی در مقابله و حفاظت در برابر این بیماری یعنی خانهنشینی، از همه بیشتر در برابر زنان به شیوهی سرکوب، بیارادهسازی و بیسازماندهی باقی گذاشتن، براه برده شد. به طوری که میتوان گفت بزرگترین ، وسیعترین و ژرفترین کشتار زنان در این دوران روی داده است. جنسیتگرائی و غریزهپرستی به اوج رسیده و این خانه را به قفسی که زن در آن مکررا مورد تجاوز قرار گرفته و روبروی هرگونه خشونت بی محابا قرار گرفته، تغییر هویت داد. این وضعیت تحمیلی در زنان حرص بزرگی ایجاد و راه بر عکسالعمل و نارضایتی در برابر نظام گشود. با رشد روزافزون این بیماری، علاوه بر شکاف طبقاتی تضاد میان زن – مرد عمق بیشتری یافته و اقتدارگرائی مرد و بردگی زنان در جهان حالتی فشردهتر به خود گرفت. در این دوران بیش از تمامی دوران حاکمیت هژمونگرائی 5 هزار سالهی مرد، آگاهی و شعور آزادی در زنان و جامعه ارتقا یافت. در برابر مبارزات آزادی که به ارتقای آگاهی و طلب آزادی به شکلی پویا و سازماندهی انجامیده، آمریکا و اتحادیهی اروپا سراسیمه گشته و دچار ترس و توحش گشتهاند. نظام در برابر مبارزات مجبور به تغییر در سیاستهای خود گشتهاند. در همین راستا نیز سیاست خود جهت به بنبست رسانیدن جنبش زنان و خلقها را به صورتی استراتژیک اعمال مینماید. اگر تحت یک نظام سیاسی نوین، به مقابله با نظامی که اکنون درون بحران گرفتار گشته، پرداخته شود، چارهیابی مسائل در هر گام مبارزه رخ خواهد نمایاند. خاورمیانه با پارادایم مدرنیتهی دمکراتیک توان رهائی و آزادی را بدست خواهد آورد، اما این مسئله غیر قابل انکار است که درون چنین نظامی، جستجو بدنبال چارهیابی غیر ممکن است.
بدیگر معنا این مسائل با تغییر شکل نظام از فرم دولت – ملت قاطع به سوی دولت لیبرال، از رژیمهای بسته، محافظهکار و اتوکراتیک به دولتهای سوسیالیت – دمکراتیک هرگز حل نخواهند گشت. این راه حلها در واقع باب میل نیروهای هژمونگرا بوده و با تبلیغات فریبنده آن را چون اعطای آزادی و تمدن به خاورمیانه معرفی مینمایند. حال اینکه راهکارهای معقول و متناسب با گوهر حقیقی جامعه نبوده و نخواهند بود. آزادی درمانی که از بیرون به جامعه انژکته شده و تمدن موجود در خاورمیانه در تاریخ سیاسی جهان و تاریخ اجتماعی بشریت، دارای نقش سلول بنیادین میباشد. زمان رهائی این سلول بنیادین و قیام و آزادی آن فرا رسیده است. دوران زایش و نو گشتن زنان، حتی در بحبوحهی این جنگ جانکاه و طاقتفرسائی که جهان را به اختناق کشانده، نزدیک است. رنسانس خاورمیانه توسط مبارزات زنان روی خواهد داد. تزلزل و لغزشی که در ساختار مادی و معنوی نظام در حال روی دادن است، زمینهائی مناسب جهت زایش نظامی نوین را ارائه میدهد. اینها رخدادهای مثبتی که امکان حیات انسانی برای سراسر جهان را فراهم مینمایند، تصادفی نبوده و با حضور و مداخلهائی انقلابی و پیشاهنگ صورت گرفته است. تمامی برنامه و مبارزاتی که تا کنون در خاورمیانه صورت پیروزی و واقعی آزادی و برابری به همراه نداشته، علتش این است که هرگز زن به عنوان سنت ریشهائی و نیرومند زندگی در آن جائی نداشته است. تحول و دمکراسی تنها با آزادی زن امکانپذیر خواهد بود. حتی اگر در رژیمهائی چون ترکیه، سوریه، ایران و عراق دمکراتیکترین قوانین اساسی هم نوشته شوند، تا زمانی که در موقعیت اجتماعی زنان تغییراتی اساسی ایجاد نشوند، پوچ، بیمایه و کاغذپارهائی بیش نخواهند بود.
مدلهای مختلف و موثر از دولت – ملتهای دینگرا، ملتگرا و جنسیتگرا در سراسر خاورمیانه شکل گرفتهاند. فرمهای قاطعانهی اجتماعی، فرهنگی، جنسیتگرائی و دینگرائی در سنتها و عرف و عادات خاورمیانه جا خوش کردهاند. دولت – ملتهای اقتدارگرا نیز با اصرار و آزمندانه در فیگور زن، جامعه را اسیر نموده و از این طریق به ادامهی موجودیت خود پرداختهاند. اسارت و بردگی به تمامی سلولهای جامعه رسوخ نموده است. حیات بردهوارانه به صورت اجتماعی نهادینه گشته است. نظام بر این واقعیت قیام زنان آگاهند که تنها بدنبال برخی حقوق سیاسی – اجتماعی نبوده و با گذر زمان بسیار کوتاهی، تحولات ریشهائی موثری را به همراه خواهند آورد. این تحولات ناشی از قیام زنان، نظام را درندهخوتر کرده و تصویب قوانین و قواعد ضد زن در مجالس دولتها، سیر صعودی و بیحسابی را آغاز نموده است. جستجوی راهکارهائی که هر چه بیشتر زنان را تحت کنترل درآورد، از سیاستها و فعالیتهای اساسی نظام محسوب میشوند. با بوجود آمدن پدیدهی تروریستی و ضد اجتماعی داعش، زنان بیشتر از هر زمانی به خودسازماندهی و دفاع از جامعه اندیشیده و در عرصهی سیاست حضور فعال داشتند. این موجودیت زن را به موثرترین شیوهی آن در تاریخ جهان ماندگار و موجودیت او را غیر قابل انکار نمود. این در حالیست که اگر زن سازماندهی نمیشد و به پیشاهنگی نمیپرداخت، امکان و شرایط پیشروی کنونی را دیگر هرگز به دست نمیآورد. یادآوری این حقیقت که رهبر آپو این مرحله از تاریخ را به مرحلهی حضور زنان مبدل نمود، خالی از لطف نخواهد بود. هر جا که سازماندهی زنان به صورتی موثر، چالاک، با اراده، تشکیلاتهای اجتماعی وجود داشته باشد، جنبش آزادیخواهی زنان در آنجا به کانون جذب پتانسیل زنان مبدل گشته است. تاریخ، ارزشها، خودبودن و موجودیتی که از ما ربوده شده را با هدف بازپس گیری، طی یک پروسهی بازخواست از نظام اقتدارگرا، سرمنشا تمامی پراکتیکهای انقلابی خود قرار دادهایم. زندگی و تصور آزادی زنان به سرقت رفته و زنان به شیوهائی بیپروا تحت عملیاتهای تحکمگرایانهی مرد، باقی گذاشته شده، هویت او را به گناهکارترین و ممنوعترین موجود تغییر دادهاند. این خود بزرگترین بهانه برای انقلاب زنان خاورمیانه میباشد و زمانی مناسبتر از این دوران برای انقلاب در دست نخواهد بود. تا نظام، موقعیتی دیگر و نظم نوینی به خود نگرفته، هم اکنون مناسبترین زمانیست که زن موقعیت آزاد خود را شکل ببخشد. از رژیمهائی که میان چرخ باطل بحران و جنگ قرار گرفتهاند، نمیتوان نظامی دمکراتیک، تامین کنندهی آزادیخواهی زنان، زیستبومگرا و اجتماعی را انتظار داشت. تاریخ مدرنیتهی دمکراتیک اکنون در دل و دستان ما زنان در حال شکلگیری و نوشته شدن است. این پاسخیست به نظام مرد اقتدارگرائی که قوانینی مبتنی بر حذف سیاسی زنان تحت عنوان تغییر در نظام، میپردازد. مردانی که قوانینی با تکیه بر رفرانسهای اسلامی ایجاد نموده و جائی برای آزادی زنان باقی نمیگذارند. ایستار زنان در افغانستان، هندوستان و مصر جامعه را به خروش آورده و تحولات اجتماعی – فرهنگی که در کوردستان توسط زنان روی میدهند، یک انقلاب با شکوه است. زنان به دوران انقلاب پا نهادهاند، اما مسئلهی اساسی؛ فرصت و ایجاد امکان مشارکت تمامی زنان است. از همینرو زنان کورد در تمامی مبارزات و عملیاتهای خود بانگ مشارکت و همبستگی از تمامی زنان جهان را بر میآورند. مادران هم در نتیجهی این مبارزات ذهنشان تغییر یافته است. هر کس از مادران جز دعا، عشق و رضایت خاطر، هیچ توقع دیگری ندارند. اما ما اکنون شاهد آن هستیم که چگونه مادران در سراسر کوردستان به ایفای نقش پیشاهنگی در مبارزات اجتماعی میپردازند. در پاسخگوئی به این سطح از آگاهی سیاسی – اجتماعی مادران و مشارکت فعالانهی آنها در انقلاب، وظیفهی ما زنان مبارز محقق نمودن پیروزی در برابر فاشیسم و هژمونگرائی مرد میباشد.
روزانه با کشتار، زندانی نمودن و فشار بدنبال سرکوب زنان هستند. هژمونی نظام با حمله به اعتقاد و امید زنان در صدد است تا ذهن و روح زنان را به کف آورده و در این راه نیز به طور مداوم به حملات همهجانبهی خود ادامه میدهد. حملات صورت گرفته بر جنبش آزادیخواهی کوردستان و جنبش زنان از جنبههای ایدئولوژیکی، نظامی و غیره برخوردار است. نظام خواستار نابودی و تصفیهی دستآوردهای بیش از 45 سالهی ما میباشد. نظامی بر مبنای جنگ امحا و نابودی در کوردستان بر سر کار است. بر اساس شرایطی که از جنگ جهانی سوم فراهم گشته، دولت – ملتهای استعمارگر حاکم بر کوردستان، سود برده و سیاستی قاطع بر محور انکار را بر خلق کورد تحمیل مینمایند. رهبر آپو که بنیانگذار و رهبر جنبش آزادیخواهی خلق کورد را به بهترین نحو شکل بخشیده، در شرایط انزوای بیهمتائی زندانیست. با حملات نظامی، سیاسی، اجتماعی بدنبال نابودی موجودیت خلق کورد و کوردستان و تسخیر هر آنچه که از این حملات به جا بماند، هستنند. تمامی عرصههای آزادی از شنگال تا روژآوا، از زاگرس تا قندیل را در معرض تهدیدی 24 ساعته قرار داده و با حملات هوائی و زمینی بدنبال اشغال سراسری کوردستان هستند. البته هدف اساسی از این حملات، از میان برداشتن اعتقاد به مبارزه و امید به پیروزی در دل و ذهن مردمان جهان است. مقاومت گریلاهای پیشاهنگ عصر حاضر در اولویت حملات این نظام قرار دارد. تمامی اینها در راه پایان بخشیدن به امید دوبارهی آزادی در دل جهان روی میدهند. اما آنها فراموش کردهاند که ما آزادی کوردستان و تحول دمکراتیک خاورمیانه را پیشروی خود قرار داده و تاریخ قرن حاضر را با فریادی رسا پیش چشم جهانیان در سرود رهائی خلقهای تحت ستم سر خواهیم داد. ما علاوه بر تعیین سرنوشت خود، سرنوشت زنان و خلقهای دیگر را نیز تغییر خواهیم داد و این مسئولیتی تاریخیست که چشمپوشی از آن بدور از اخلاق مبارزان آزادی میباشد. زیرا در صورتی که نظامی دمکراتیک ایجاد نگردد، زندگی زنان و خلقها همچنان تحت ستم باقی خواهد ماند و از همه مهمتر کوردها برای همیشه تنها مانده و مورد هدف نابودی نیروهای اشغالگر هژمونگرا باقی بمانند. نظام دمکراتیک نیز بدون مشارکت موثر و تعیینکنندگی زن توانمند در بنیانگذاری دمکراسی ممکن نخواهد بود. آگاهی زنان بر این واقعیت بخش اساسی انقلاب است. پس سازماندهی در تمامی عرصهها و ژرفا بخشی و توسعهی این سازماندهی الزامی میباشد. تنها از این طریق توان صیانت از دوران خود، یعنی دوران آزادی زنان را خواهیم یافت. در برابر حملاتی که برای نابودی خلق کورد براه انداخته شده، مرحلهی نوینی که جنبش زنان آغاز نموده، فروپاشی استراتژی عامل این حملات و همچنین آزادی و دفاع از جامعه را در برنامهی مبارزاتی خود به عنوان وظیفهی اصلی قرار پیشروی خود قرار داده است.
نظام سرمایهداری جهانی سیاسیتی مبتنی بر تروریزه کردن پ ک ک را سر منشا تمامی فعالیتهای خود قرار داده و بدین صورت میتوان گفت که این خود همکاری و مشروعیتبخشی به سیاستهای رژیم فاشیست ترکیه میباشد. با این هدف تمامی امکانات نابودی و مقام تصمیمگیری بدون در نظر گرفتن هیچ معیار اخلاقی – حقوقی جهانی را در اختیارش قرار دادهاند. تهدید نابودی بر موجودیت خلق کورد سایه گسترانیده و رژیم اشغالگر ترکیه برای امنیت و موجودیت خلق کورد عامل اساسی این تهدید میباشد. باقی گذاردن موجودیت کوردها در منگنهی نابودی تنها به کوردها ضرر نمیرساند، بلکه مبادی موجودیت خود اروپا نیز در تهدید است. چارهیابی مسئلهی کوردها، در عینحال اروپا را نیز توانمندتر خواهد نمود. کسب سود و سرمایه برای همیشه نخواهد توانست دولت و یا هر نیروئی را سر پا نگه دارد، اما جامعه به خاطر فشار اقتصادی فرو نخواهد پاشید. یک جامعه در صورت از میان رفتن فضائل و مبادی اخلاقی خود، رو به نابودی خواهد نهاد. البته فضیلت و مبادی اخلاقی در سیاستهای اروپا جائی ندارند. اما وقتی مسائل و تنگناهای پیشروی دمکراتیزاسیون در خاورمیانه حل نگشته، مسئلهی آزادی زن و همچنین مسئلهی کوردها به شیوهائی دمکراتیک حل نگردد، صدها داعش دیگر زمینهی شکلگیری خواهند یافت. اگر در جنگ سوریه زنان درون ی پ ژ و همچنین مبارزان ی پ گ و تمامی جامعه درون ساختار ق س د مبارزه نمیکردند، اکنون داعش به کابوس تمامی جهانیان مبدل گشته بود. مسئلهی آزادی زنان، درام دردناک انسانیت طی گذشت 5 هزار سال را در بر دارد. این در مورد مسئلهی کوردها نیز مصداق دارد. رهبر آپو تمامی زندگی خود را در راه مبارزه برای آزادی این خلق، زنان و دمکارتیک نمودن زندگی آنها فدا نمود. زن و خلق کورد را از نو احیا و از زیر سنگ قبرهای بینام و نشان که گرد بیکسی بر آن نشسته بود را بیرون آورد. انزوا و اسارت رهبر آپو را میتوان از نتایج حرص، کینه و انتقام نظام هژمونگرائی که بر ملتگرائی، جنسیتگرائی و دینگرائی استوار گشته، نام نهاد. زن و خلق آزادیخواه به این بیعدالتی واقف گشته و دیگر این اسارت و انزوا را بر نمیتابند. استقرار و اصرار جامعه در کارزارهائی که امروزه برای آزادی رهبر آپو به راه انداخته، نشان از نزدیک شدن آزادی رهبر آپو داشته و مقاومتیست در برابر اشغالگری. پیروزی در این مقاومت، پیش از هر چیزی به تحولی معظم در ذهنیت و شخصیت زنی که خواهان آزادی بوده و از تمامی عقبماندگیها، خود را بری ساخته، با اراده گشته و در پیشاهنگی مصر است، نیاز دارد. پس انقلاب زن انقلابی اجتماعی و فرهنگی میباشد. زنان در مبارزات آزادی گامهای محتشمی برداشتهاند. خاورمیانهائی آزاد و دمکراتیک با مبارزات سازماندهی شدهی زنان روی خواهد داد.