• ما زنان به انتخابات می گوییم: نه!

    21 ژوئن, 2021

    ما زنان به انتخابات می گوییم: نه!

    اوین نژدت

    گفتند و گفتند، آنقدر گفتند که باور کردند. برای تثبیت گفته هایشان اسطوره ها ساختند، سپس دین و فلسفه را نیز دخیل کردند و برایشان اصلا سخت نبود که علم را نیز همدست کنند. چون همه شان از یک منبع می نوشیدند، از یک منبع تغذیه می شدند.

    کتاب ها نوشتند و کتاب ها از آسمان فرود آوردند. کلام خداوندشان نیز همان بود. اندیشیدند و تحقیق کردند، بررسی هایشان همان نتیجه را داد. جنگیدند و فتح کردند سرزمین های وسیع را. همه جا همان سخن پولادین فاتح گشت. قانونگذاری کردند، قانون هایشان نیز کاملا طبق گفته هایشان بود. در قانون های الهی و عادل شان (!) بدون حضور و نظر ما، در مورد ما تصمیم گیری کردند. این یک نظم الهی بود، یک تقدیر و یا به گفته ای علمی تر مطابق با واقعیت طبیعی! پس نه جای بحثی داشت و نه جای تردید باقی می ماند. ما از قوه ی تخیل و تفکر برخوردار نبودیم، پس برای حفظ نظم باید آنها به جای ما می اندیشدیند، تصمیم می گرفتند و برای ضعیفه هایی چون ما، آسانترین کاری که باقی می ماند گفتن “آری” بود سپس به اجرا در آوردن فرامینشان.

    از ما گفتند. در مورد ما. هر چیزی را که خواستند گفتند. هر چیزی که به نفع آنها بود. ما نیز بناچار قبول کردیم. و یا… هنوز به خوبی نمی دانیم که چگونه در تمام جهان همه ی ما را مجبور کردند. بودند کسانیکه سر تعظیم فرو نیاوردند. بودند آنهایی که به مخالفت برخواستند و در این راه بدیل های گرانبهایی پرداختند. ولی نه سخنی از آنها برایمان باقی گذاشتند و نه نام و نشانی از آنها داریم. حتی اگر باشد هم بسیار کم و تحریف شده.

    ما زنان بعلت اینکه بعنوان “انسان کامل” به حساب نمی آمدیم، از همه ی حقوق انسانی نیز محروم بودیم. از حق تحصیل، از اشتغال، از حق وراثت، از حق انتخاب کردن و منتخب شدن. بطور خلاصه نظام مردسالار بنا به دیدگاه خویش برای ما مرزهایی را تعیین کرده بود که عبور از آن مستلزم مبارزه بود. اولین اقدامی که انجام شد درهم شکستن این محدودیت ها بود. ما زنان باید به مردان نشان می دادیم که انسانیم وبنابراین شهروند هستیم و طبق حقوق انسانی باید با ما برخورد می شد. دیگر وقت سردادن “نه” فرا رسیده بود.  

    در اویل سده ی 19 صدای “نه” از سوی هزاران زن برخواست. شاید امروز اهمیت و ارزش این “نه”های اول را بخوبی ندانیم، ولی در آن دوره و پس از سالیان بسیار دراز این سخن به خودی خود شروع یک انقلاب گشت. انقلاب آزادی زن که در سالهای اخیر رفته رفته بسرعت در حال پیشرفت است. گفتن “نه” فقط یک رد نیست، بلکه صدای اعتراض است. مخالفت است، مقاومت و مبارزه است. قبول نکردن است. سکوت نیز عکس آن می باشد. یعنی قبول کردن، یعنی مقاومت نکردن و هم رأی شدن. یعنی شریک شدن. ما زنان مدت درازی در حالت سکوت بودیم. زیر فشارهای سنگین و طولانی ترسیده بودیم، سرکوب شده بودیم. یا بدتر اینکه متقاعد شده بودیم. خودمان نیز باور کرده بودیم که ناتوانیم، بی حس و بی عقلیم! همه ی عمل هایمان از سر حوس بود. وسواسی بودیم، عاطفی، نامتعادل! در هر صورت نیز عامل اصلی عملکرد و برخوردهای مرد. اگر مورد تجاوز، قتل، خشونت قرار می گرفتیم باز تقصیر از ما بود. در هر دادگاهی حکم از پیش صادر شده بود: مجرم زن است.

    اواخر سده ی بیستم بود که پس از مبارزات متمادی از حقوق انسانی برخوردار شدیم. قبلا، از شرکت در سیستم منع شده بودیم. با این قدم نخستین، آیا قلعه ای را از درون فتح کردیم، یا اینکه با وارد شدن در میان نظام محلول رفتیم؟ این مورد را می توان امروز مورد بازخواست و انتقادهای شدیدی قرار داد و جوانب منفی بسیاری را برشمرد. می دانیم که قبول شدن ما بعنوان شهروند و حتی برخورداری از حق رأی و یا منتخب شدن در پست های بالای نظام های دولتی و اداری، در راه رسیدن به آزادیمان کمک نکرد، حتی بسیاری از ما زنان با دریافت حقوق های ابتدایی چنین پنداشتیم که به آرمان اصلی مان دست یافته ایم و دیگر نیاز به مبارزه نیست. و برخی از زنان نیز که در نظام مردسالار موظف شدند، همرنگ و همدست همان نظام گشتند و در وخیم تر شدن مسائل زنان نیز دخیل شدند. ولی این نیز یک واقعیت انکارناشدنی است که ما زنان تازمانیکه محدودیت ها و مرزهای دوربرم را درهم نمی کوبیدیم و وارد میدان نمی شدیم، نمی توانستیم واقعیت عینی این نظام را درک کنیم و آنوقت نمی دیدیم که این نظام یک تاریک خانه ی وحشتناک است که نه تنها مخالف مطالبات ما است، برای مردان نیز به همان میزان مضر می باشد.

     راهپیمایی ها، تظاهرات، ارائه ی تقاضانامه ها، اعتصاب ها، زدوخوردها، دستگیری ها و مقاومت ها… در هر قاره ای از جهان و هر کشوری در نتیجه ی مبارزات مستمر و مصمم، حق رأی را بدست آوردیم. در کشور ایالات متحده ی آمریکا از 1820 تا 1920 یعنی قریب به 100 سال کوشیدیم که بتوانیم در انتخابات کشور شرکت کنیم. یعنی بعنوان شهروند قبول شدیم. چه افتخار بزرگی! آنهم به چه بهایی. اولین گام بود در مسیری طولانی. در ایران با اینکه در سال 1322 از سوی نمایندگان حزب توده آذربایجان در مجلس، طرح اعطای حق رای به زنان ارائه شد ولی تا سال 1969 (1341) به این حق دست نیافتیم. پس از تاسیس نظام جمهوری اسلامی ایران حق رأی برای زنان دست نخورده باقی ماند. با اینکه روحانیون، علما، طلاب و بزرگان اصناف بشکلی سرسختانه با حق رأی زنان در دوره ی پهلوی مخالف بودند. سید ابوالقاسم کاشانی مجتهد شیعه و فعال سیاسی می گفت: “دولت باید حتماً از دادن حق رأی به زنان جلوگیری کند، چرا که آنان باید در خانه بمانند و به وظیفه اصلی خودشان یعنی خانه‌داری و پرورش فرزند بپردازند.” روحانی و سیاست مدار وقت آیت الله سید حسن مدرس (سید حسن طباطباییقمشه)استدلال کرد که قوانین موجود به خوبی حقوق زنان را حفظ می‌کند و هشدار داد که اعطاء حق رأی به زنان به بی‌ثباتی سیاسی، فساد مذهبی و هرج و مرج اجتماعی خواهد انجامید. در سال ۱۳۴۱ (۱۹۶۲ میلادی)، وقتی که طی لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی زنان حق شرکت در انتخابات و نامزد شدن برای انتخابات را بدست آوردند، خمینی با ارسال تلگراف به محمد رضا شاه مخالفت خود را با اعطای حق رای به زنان بیان کرد. ولی چرا پس از تاسیس نظام حق رأی و انتخاب شدن (با محدودیت) از زنان سلب نشد؟ آیا این یک عقب نشینی بود، یا یک تله؟ در مدت این 42 سال 36 بار در ایران انتخابات صورت گرفته است. 2 همه پرسی، 1بار انتخابات مجلس خبرگران برای بررسی قانون اساسی، 11 بار انتخابات مجلس، 12 بار انتخابات ریاست جمهوری، 5 بار انتخابات مجلس خبرگان، 5 بار نیز انتخابات شوراهای روستا و شهر برگزار شده است. در روزهای آتی دوباره انتخابات ریاست جمهوری و مجلس خبرگان صورت خواهد گرفت. فکر کنم هیچ نیازی نیست که در اینجا یک به یک به انتخابات گذشته و بخصوص تاثیری که بر وضعیت زنان داشت، اشاره کرد. چون این انتخابات که اغلبشان نمایشی و فرمایشی بودند، همگی جز تکراری بیش نبودند.

    جستجو کردن علت بمیان آمدن مسئله ی زن، ما را با نظام مردسالار که پدیده ای جهانی است، مواجه می کند و برای حل کامل این مسئله نیز مبارزه ای همه جانبه و بسیار وسیع مستلزم می باشد. ولی بعضی از نظام ها هستند که بشکلی بسیار وحشیانه و خشن رخسارنمایی می کنند که حتی کوچکترین تحول را نیز بشکلی قاطعانه برنمی تابند. نظام کنونی ایران نیز از بدو تاسیس تا امروز در مورد زنان چنان موضعی سرسختانه گرفته است که نرمش کوچکی نیز از خود نشان نمی دهد. باید این را گفت که این نظام موجودیت خود را بر “تبعیض زنان” پایه گذاری کرده است. اگر شکاف و یا درز ایجاد شود، از بن فرو خواهد پاشید. بنابراین انتخاباتی که برگزار می شوند، همگی نقش آرایش و ماسک زدن به چهره ی زشت و مکروه این نظام را ایفا می کنند.

    آخرین انتخابات در سال 1398 با مشارکت آمار بسیار پایینی از مردم کشور برگزار شد. حال نیز برای کشیدن پای مردم به صندوق، هرچند دیگر هیچ وعده ای نمانده که به ابزاری برای تبلیغات در آورند، پیرامون نامزدهایی که کارنامه ی بسیار بدی دارند، بحث های داغی به میان می آورند تا بتوانند حداقل در میان مردم ایجاد توجه کنند. بخصوص همه ی هم و سعی شان بر آن است رأی زنان را کسب کنند. تقریبا 58 سال است که زنان ایرانی از حق رأی برخوردار شده اند، امروز سطح پیشرفت و آگاهی زنان ایرانی آنچندان ارتقا پیدا کرده است که می دانند حق شرکت در انتخابات دستاوردی بود که در مراحل گذشته از اهمیت برخوردار بود. اما امروز شرکت در انتخابات به وسیله ای برای تبلیغ و مشروعیت بخشی به نظام حاکم مردسالار تبدیل شده، لذا راه را بر تحقیر، تبعیض و سرکوب زنان می گشاید. شرکت در انتخابات این نظام به معنی مشروعیت دهی و حتی شریک شدن در کردارهای نظام است. از این رو ما زنان این را خوب می دانیم همانطور که طی انتخابات گذشته هیچ یک از مطالبات و نیازهای ما برآورد نشد، از این پس نیز نه تنها تغییری حاصل نخواهد شد، بر دردهایمان، فشار و سرکوب هایی که بر ما تحمیل می شود، بر آزارهایی که بر بدن، ذهن، روحیه و هویتمان اعمال می شود، بر اعدام، کشتار، تجاوز، استعمار و استثمار بر ما خواهد افزود. از این رو ما زنان به شکلی قاطعانه و بدون هیچ گونه شک و تردید به این نظام و سیستم انتخاباتی اش می گوییم. نه! همانگونه که دو قرن پیش صدای “نه” موجب تغییراتی مهم و کسب دستاوردهایی برای ما زنان شد، امروز نیز با تجربه هایی که از آزمون گذشته فراگرفته ایم، بخصوص پس از سنجش و بررسی تاریخ مان، برای رهایی، برای تغییر، برای شروع مبارزه ای منسجم تر، برای ادامه راه آن زنان فداکار و قهرمان، برای رستاخیزی از نظام مردسالار و مستبد کنونی، برای آفریدن آینده ای بهتر و بخصوص برای احیای دوباره ی زندگی اجتماعی شروع به گفتن “نه” می کنیم. این “نه” اولین نه نیست، آخرین نیز نخواهد بود. آنچه اهمیت دارد ما سرتعظیم فرو نیاورده، ما مقاوم و مستحکم، ایستاده و اراده مند به این روند منحرف و فاسد می گوییم “نه”.

    آیا می توان در مقابل این نظام که هنوز ما زنان را جنس دوم، ضعیفه، ناقص العقل، موجودی ناچیز و ابزار می پندارد، سکوت کرد؟ آنهم در عصری که بشریت از هر لحاظ  در حال پیشرفت و توسعه است، در عصری که فناوری، آگاهی و دانش همه ی مرزها و ممنوعیت ها را درمی نوردد و ما زنان نه تنها سیستم مردسالار را به انتقاد می گیریم، بلکه بشکلی فراگیر و گسترده در راستای ایجاد نظامی دمکراتیک، اکولوژیک و آزادی زن مبارزه می کنیم، آیا می شود که در مقابل ذهنیت این نظام که بسان زالویی خون جامعه را می مکد، ساکت ماند؟ البته که “نه!”



    کژار