• برچسب‌ها:,

    زن در اسلام و حاکمیت اسلامی

    7 آوریل, 2021

    فرشته محمدی

    با نگاهی اجمالی به تاریخ واقعی انسان، به خوبی درمیابیم که جنگ بین خدایان ساختگی و الهه ی زن که  مظهر آزادی، برابری و رشد و پیشرفت جامعه انسانی بوده است، در پروسه‌ای طولانی با پیروزی خدایان ساختگی و زن ستیز به پایان می‌رسد و زن از عرش به اعماق ارض سقوط میکند. زن/مادر را سرکوب می‌کنند و مرد سالاری را که ماهیتش ستم بر انسان، قدرت‌طلبی، چپاولگری، ستمگری، تبعیض و بی‌رحمی با طبیعت بوده است را جایگزین سالاری زن می‌نمایند، سالاری که ماهیتش، مهرورزی و عشق به انسان و طبیعت و بخشیدن زندگی و امنیت به جامعه انسانی بوده است. تاریخ شاهد آن است، که در زمان سالاری زن و در جامعه زن محور، اثری از ستم، تبعیض، خشونت و استثمار در جامعه انسانی وجود نداشته است. با سقوط الهه زن، انسانیت نیز سقوط می‌کند، طبیعت و انسان هم با انواع گوناگون بحران‌های ناشی از سقوط انسانیت مواجه می‌شود.

    از بطن قدرت خدایان زن ستیز، قدرتی بر پایه ذهنیت مردسالاری، سرمایه و دین ظهور می‌کند و حاکمیت جامعه انسانی را در دست خود قبضه می‌نماید. از سوی دیگر نمایندگان خدای ساختگی برای ادامه جنگ با زن و تثبیت قدرت خود بر جامعه انسانی و جهت ادامه سیستم بر پایه مالکیت خصوصی، حکم مالکیت مرد را بر جسم و روح زن صادر کرده، خدایی زن را به دست مرد می‌سپارند و با دادن این امتیاز به مرد، مرد نیز تن به اسارت حاکمیت استثمارگر می‌دهد. ساخت و پاخت سرمایه، مردسالاری و دین علیه زن ادامه میابد و تعریفی کالایی از زن ارائه می‌شود. این تعریف کالایی اززن در کشورهای با حاکمیت و فرهنگ اسلامی، چنان وحشتناک و هار است که زن به عنوان انسان حساب نشده نقشش به عنوان یک خدمتکار، برده جنسی، و دستگاه تولید مثل برای مرد تنزل پیدا میکند. از نظر اسلام هدف از خلقت زن، هدیه لذت و آرامش به مرد بوده است و چنانچه زن این وظیفه را به نحو احسن به انجام نرساند، مرد حق هر گونه اعمال خشونتی را علیه زن دارد و وای به حال روزی که زن در برابر وظایف، نقش و تعریفی که دین اسلام و دولت برای او قائل شده است نا فرمانی کند در این صورت گردنش به داردولت آویخته میشود، با داس پدر سرش بریده میشود و تنش با چاقوی همسر و برادر تکه تکه میگردد. قتل عام زنان تحت نام دفاع از ناموس در جوامع تحت حاکمیت اسلام، با حمایت  دولت کارگزار سرمایه به صورت امری کاملا طبیعی و حتی ارزش درمی آید، مردی که زن نافرمان و طغیان گر را میکشد از سوی جامعه ی اسلامی و دولت نه تنها بازخواست نمیشود، بلکه مورد تقدیر و احترام هم قرار میگیرد، این چنین است که دین نقش واقعی نماینده خدای زن ستیزی را ایفا میکند که دشمنی دیرینه اش با زن به اعماق هزاران سال قبل بر میگردد.                      

     و اما حاکمیت استبدادی با ریشه ی دینی در ایران به قبل از حاکمیت جمهوری اسلامی بر میگردد، برای نمونه در زمان قاجار طبق هم پیمانی که بین دین و شاه و به سخنی شرع  و عرف  و قانون وجود داشت و بر جامعه حاکم بود، کسب علم و دانش برای زن بیهوده و خطرناک سنجیده میشد، حتی سواد آموزی زنان منع میشد، تفکیک جنسیتی با اندرونی و بیرونی بودن خانه ها و پیاده روهای مردانه و زنانه تحقق میافت، مکان تثبیت شده برای زنان کنج آشپزخانه بود و زنانی که علیه سنت و ودین و دولت میشوریدند، مرگ در انتظارشان بود، همانند قره العین که با کنار زدن روبنده اش در میان پیروان باب غوغا به پا کرد و در سال ۱۲۳۱ در تهران اعدام شد.

    در زمان رضا شاه نیز تبعیضهای نشات گرفته از اسلام علیه زنان در قانون مدنی کشور حفظ شد و نا برابری حقوقی و اجتماعی علیه زنان همچنان ادامه داشت، هر چند رضا شاه با دستوراتی که از انگلیس میگرفت و تقلیدی که از عطا تورک میکرد، ظاهرا دست به کشف حجاب زد و تا حدودی از نهادهای دولتی دین زدایی کرد، اما خود کشف حجاب هم اجباری بود بر زنان مذهبی و سنتی که تمایلی به برداشتن حجاب نداشتند و از سوی دیگر قانون ارث، طلاق و چند همسری علیه زنان همچنان وجود داشت، از همه مهمتر رضا شاه زنانی را خود آن زمان علیه حجاب و قوانین دینی علیه زنان بودند مورد سرکوب قرار داد.

    درزمان محمد رضا پهلوی نیز، زنان همچنان با تاثیرات مخرب دین و مذهب روبرو بودند و هر چند حاکمیت تحت نام اسلامی نبود و ظاهرا شاه خود را مدرن نشان میداد و وانمود میکرد که سیاستهایش در جهت مدرنیزه کردن ایران است، اما ماهیت اصلی حکومت شاه هم اسلامی و شیعی بود، در واقعیت با تمام قدرت از مذهب حمایت میکرد و شیعه گری را در سراسر ایران توسعه میداد، بودجه هنگفتی را به ساخت تکایا و مساجد و حسینیه ها اختصاص میداد و در به راه انداختن دسته جات سینه زنی و تعذیه ی عاشورا و برپایی مناسبات مذهبی دریغ نمیکرد، هنگام سفر از زیر قرآن رد میشد و همراه همسرش به خاکروبی مرقد رضا می پرداختند و فرح با چادر مشکی در مدیا ظاهر میشد. نگاه تحقیر آمیز حاکمیت پهلوی نیزبه زنان در مصاحبه شاه با اوریانا فالاچی، در سال ۱۳۵۲ کاملا مشهود بود، آنجا که فالاچی در باره نقش و اهمیت زنان میپرسد، شاه بیشرمانه چنین میگوید، من زنان را دست کم نمیگیرم، هیچ کس نباید فراموش کند که من پسر مردی هستم که حجاب را از سر زنان برداشت، اما واقعیت این است که در زندگی یک مرد زن زمانی اهمیت پیدا می کند که زیبا و جذاب باشد، ممکن است از نظر قانون زنان با مردان برابر باشند، اما از نظر توانمندی نه! شاه با نگاه زن ستیزش که ریشه در ماهیت نظام مستبد و مردسالارش با ریشه اسلامی داشت، اضافه میکند، که زنان در تاریخ هیچ کار بزرگی انجام نداده اند، حتی یک آشپز بزرگ هم به جهان هدیه نکرده اند. بر مبنای این تفکر زن ستیز و سیاستهای ستمگرانه اش، زنان بسیاری به جرم برابری طلبی و آزادیخواهی، در زندانها با فرمان او تحت وحشتناکترین شکنجه ها قرار میگرفتند.  در نتیجه میتوان گفت حاکمیت اسلامی و تفکر زن ستیز در ایران تاریخی و تاریخش بسیار طولانی است.

     با سقوط رژیم پهلوی و به شکست کشانیده شدن انقلاب دمکراتیک خلقها در سال ۱۳۵۸ و تثبیت حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، سیاستهای تبعیض آمیز، خشونتبار و زن ستیزعلیه زنان در بعد گسترده تر و عمیقتری اتخاذ شد. قانون اساسی بر پایه قوانین و شریعت اسلامی تنظیم گشت و طبق آن، حجاب اجباری بر زنان تحمیل گشت، زنان از داشتن شغلهای قضایی محروم و ازپستهای مدیریتی پاکسازی شدند، تفکیک جنسیتی به شدت به اجرا گذاشته شد. طبق قانون اسلامی زنان ازحقوق اجتماعی بیشتری محروم گشتند، از جمله محروم گشتن از احراز پست ریاست جمهوری.

      به مرور زمان دایره تبعیض و خشونت علیه زنان درایران تحت حاکمیت سیستم اسلامی تنگ و تنگتر گشت، برخی از رشته های دانشگاهی سهمیه بندی شدند و ورود زنان به ورزشگاهها ممنوع گشت وقانون بازنشستگی زودرس و بازخرید کردن زنان در جهت خانه نشین کردنشان انجام گرفت. در حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، زنان انقلابی و مبارز بسیاری به دلیل نه گفتن به رژیم و قوانین ضد زن زندانی، شکنجه و اعدام شدند. هم اکنون هم زندانهای رژیم مملو از زنانی است که در برابر نابرابری و انواع ستمها و خشونتها علیه زنان، کارگران و ملل تحت ستم دست به اعتراض زده اند و در بدترین شرایط و با حکمهای طولانی مدت و حتی ابد مقاومت میکنند.  

    به خودی خود نظام سرمایه، پدر/مرد سالار سیاستهای زن ستیزانه ی خود را علیه زنان به پیش میبرد و تبعیض و خشونت و فقیرکردن و فقیر نگه داشتن زنان و استثمار مضاعف زنان از سوی سرمایه، یک سیاست است که سیستماتیک علیه زنان اعمال میشود، اما حاکمیت اسلامی درتشدید این سیاستها و اعمال عریانتر واز نوع هارترشان علیه زنان نقش کلیدی دارد. در حاکمیت اسلامی، محرومیت و محدودیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زنان و خشونتهای اعمال شده بر آنان با کشورهای دیگر قابل قیاس نیست، ابزار دین علیه زن چنان خشونت و تبعیض دولت/ملت/ سرمایه/ مردسالاری را تقویت و نهادینه کرده و نورمالیزه میکند که کشورهای  با حاکمیت اسلامی برای زنان به جهنمی سوزان تبدیل گشته اند. در ایران کودک همسری، حق ازدواج مرد با دختر خوانده، تنفروشی قانونی تحت عنوان سیغه، اسید پاشی و عدم امنیت در محیط کارو جامعه حتی خانه، تبدیل شدن بازار کار به بازار مردانه، خرید نیروی کار زن با قیمتی بسیار ارزانتر از نیروی کار مرد، اجبار زنان به انجام کارهای سخت و غیر رسمی در نتیجه محروم بودن ازهمان حداقل مزایایی هم که به  کارگران مرد تعلق میگیرد، تبعیض و نابرابری مطلق علیه زنان همه و همه ارمغان حاکمیت اسلامی برای زنان است.

    من به هیچ وجه نمیخواهم به وجود یا عدم وجود خدا بپردازم، اما با شهامت میتوانم بگویم که همه دینها و به ویژه دین اسلام و اسلام سیاسی، یعنی اسلام قدرتگرا نقش نمایندگی خدایی ساختگی و زن ستیز و درنده خو را علیه زنان ایفا میکنند، خدایی که هیچ گونه باوری به مساوات و برابری ندارد، خدایی که یک مرد با ذهنیت مرد سالار است و هم دست با مرد و دولت و سرمایه،  شمشیرش را از غلاف کشیده و با هر پیام و قانونش زن را میکشد. خدایی که زن را از تخت الهگی به زمین کشید و او را از آفریدگاری، زندگی بخشی، نجات دهندگی انسان و پایه ریزی اخلاق و سیاست و برنامه و ایجاد پایه های جامعه انسانی، به کالا و موجودی تبدیلش کرد که هدف از خلقتش آرام گرفتن مرد در کنار او و ارضای شهوتهای مردانه بیش نبوده است. در پیامهایش نامی از او به عنوان یک انسان نمیبرد، مگر خطاب کردنش به عنوان کشتزار مردان، و همسان کردنش با اموال مردان( اسب و گاو و….) و مهر بندگی و بردگی زدن بر پیشانیش.

    خدایی که حکم به تجاوز و چادر سیاه کشیدن بر سر و زنجیربستن به پای زن میدهد و فروش او را در میدانها حلال و شرعی میکند. خدایی که نمایندگانش، رسوبات صفویسم و عثمانیسم هستند. بله در واقعیت دشمنان تاریخی زنان تحت نامهای گوناگون اسلامیسم و کاپیتالیسم به زنان یورش میبرند، و برای مشروعیت بخشیدن به جنایاتشان علیه زنان از تائید خدای زن ستیز و دین قدرتگرا بهره میجویند.

    علیرغم اینکه اسلام به شاخه های گوناگون سنی، شیعه، حنبلی، حنفی، شافعی و…..تقسیم شده اما از آنجا که پیروی این شاخه ها از همان دستورات زن ستیز می باشد و از آنجا که همچون مسیحیت هیچ رفرماسیونی در اسلام تا کنون صورت نگرفته است، لذا امروز پس از گذشت ۱۴۰۰ سال از عمراین  دین، زنان که بعنوان نیمی از پیکر جامعه می باشند، بخاطر سلطه قوانین بشدت مرد سالار بر آمده از شریعت بر هستی آنان، از خود اختیاری ندارند، بطوریکه قبل از باصطلاح، ازدواج، پدر و یا پدر بزرگ و پس از آن شوهر بعنوان صاحب اختیارشان می باشند. حق بیرون آمدن از خانه را ندارند و این یعنی بی حقوقی مطلق. زن در اسلام بعنوان یک اُبژه و کالایی است که توسط مردی( غریبه یا فامیل) از پدر و یا پدر بزرگ او خریداری می شود  و جالب است اینکه در بلی گفتنهای زنان به هنگام خواندن خطبه به اصطلاح عقد، زن تاکید می کند که با اجازه پدر و یا پدر بزرگ به ازدواج بلی می گوید و در واقع از خود دارای حق رای نیست! زن پس از ازدواج هم، هیچ نوع اراده ای در مورد جسم خود ندارد. مرد که نام شوهرگرفته است، هر زمان اراده کرد می تواند بدون در نظر گرفتن رای و نظر زن از جسم او و یا آنها استفاده کند یعنی در واقع به آنها تجاوز آشکار نماید. سوره بقره آیه ۲۲۳: “زنان کشتزار شمایند (مردان) و از هر طرف می توانید وارد این کشتزار شوید”  

    در مقابل ارائه غذا،‌ مکان، پوشاک و غیره توسط شوهر بعنوان نفقه، زنان وظیفه دارند از اوامر شوهرشان اطاعت کنند، سرویس جنسی بدون قید و شرط به او بدهند، به خانه داری بپردازند، برای او بچه های متعدد بخصوص پسر آورده و طبق نظر پدر، فرزندان را تربیت کنند. خانوداه در اسلام، در واقع رژیم هیراشی  پدر/ مرد سالاری است که به اوج خود رسیده است که بیانگر بی حقوقی مطلق زنان در این نظم می باشد. 

     اینکه امروز زنان در کشورهایی چون ایران و ترکیه دارای “حق رای” می باشند، به مدرسه و دانشگاه رفته و در برخی مراکز تولیدی و غیره به کار مشغول هستند و دستاوردهایی را در اینجا و آنجا کسب کرده اند، هم بخاطر مقاومت و مبارزه آنها در مقابل بی حقوقی ها در عرصه خانه و محیطهای بیرون از آن و نیز نیاز طبقه حاکمه دینمدار/ سرمایه دار به نیروی کار آنان با هدف کسب حداکثر سود می باشد، وگرنه قوانین شریعت بشدت مغایر با حق رای برای زنان و حضورشان در عرصه جامعه می باشد. در واقع اگر مقاومت جامعه دمکراتیک نبود( جامعه دمکراتیک در بطن جامعه تحت حاکمیت سرمایه و اسلام، زنده و وجود دارد، هر چند مدام مورد سرکوب قرار میگیرد، اما مبارزه و مقاومت ازسوی زنان انقلابی، نیروهای، چپ و انقلابی، سوسیالیست ها، آنارشیست ها وفیمینیست ها، همچنان منجر به حفظ آن شده است) ما همین امروز هم شاهد سنگسار زنان در کوی و برزن بودیم. البته نباید خوشباور بود، اگر امروز به خاطر منافع رژیمهایی مانند جمهوری اسلامی ایران، سنگسار زنان را قطع کرده اند، به نوعی دیگر،جنگ ویژه علیه زنان تدارک دیده اند وقتل و کشتار زنان را توسط، نسبتهای نزدیک زنان، مانند پدر، برادر و همسر و حتی فرزند پسرنیز تقویت کرده وتحت نام محافظت از ناموس به آن مشروعیت میبخشند.

      قوانین حاکمیت اسلامی علیه زنان بخشی از واقعیت است و بخش دیگر واقعیت، مبارزه ۴۱ ساله زنان علیه بنیاد و موجودیت این حاکمیت میباشد، که ریشه در تاریخ مبارزه زنان در ایران علیه مردسالاری و قوانین اسلامی دارد، از نخستین روزهای تثبیت حاکمیت اسلامی زنان برای دفاع از حقوق خود با شعار نه رووسری، نه تو سری، ما انقلاب نکردیم که به عقب برگردیم به میدان آمدند، در سازمانهای چپ و دمکراتیک متشکل شدند، شوراهای زنان را تشکیل دادند، خود را سازماندهی کرده و در صف نیروهای مسلح سوسیالیست وانقلابی علیه یورش حاکمیت اسلامی به حقوق خویش، به عنوان زن و ملل تحت ستم  و برای رفع هر گونه تبعیض به دفاع مشروع پرداختند. هر چند رژیم از همه توان خود برای سرکوب زنان استفاده کرد، اما هرگز نتوانست اراده وانگیزه مبارزه زنان را برای به دست آوردن مطالبات برابری طلبانه در همه ی زمینه های، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ملی و حقوقی تضعیف نماید، برعکس زنان جسورانه و آگاهانه در میدان بوده وتخم  ترسی عظیم و وحشتی بی پایان را از مبارزات خود در قلب حاکمیت کاشته اند. تعداد زنان مبارز در زندانها، زنانی که تسیلم شکنجه ها، ایزولاشیونها واعدام و حبسهای ابد و طولانی مدت نگشته اند، نشانگر این واقعیت است.

    زمانی که به دین، اسلام و زن ستیزی و قتل عام زنان از سوی نمایندگان خدای ساختگی و زن ستیز سخن میگوییم، داعش را نباید فراموش کرد، شدت دردنده خویی و و حشیگری اسلام را علیه زنان، داعش به نمایش گذاشت، تجاوز به ۳۰۰۰ زن کورد ایزدی، کشتن و به  برده جنسی تبدیل کردن زنان و به معرض فروش گذاشتنشان! نتیجه سیاست مشترک و همسان، سرمایه/دین/ مردسالاری که جهان را وادار کرد، به سوک انسانیت بنشیند. البته نباید از یاد برد که جهان درعین حال شاهد بود که در چنین فصل سیاهی و در برابر چنین درنده خویی، زنان مبارز کورد همراه با  رفقای زن  خود از کل منطقه خاور میانه و سراسر جهان، که با تکیه بر فلسفه ی  فیلسوب در بند کورد، عبدالله اوجالان به  سان دریایی از روشنایی  با موجهای خروشان خود سیاهی را به شکست کشاندند وبا بر افراشتن پرچم افتخار زن آزاد و انقلابی افتخاری بی نظیر را در تاریخ مبارزات زنان به ثبت رساندند و مهر بطلان بر کل اندیشه های ضد زن زده و همچنین فرمول دین، خدایان ساختگی و زن ستیز و سرمایه و مرد سالار را بر هم زدند و بذر امید در قلب زنان جهان و انسانهای تحت ستم کاشتند.

    لازم به یاد آوری است، که پدر داعش ( اردوغان و اعتلاف، آ که په و مه هه په)  و شارلاتانیسم درنام ترامپ و همه سلطه گرانی که به اردوغان چراغ سبز نشان دادند، نتواستند این پیروزی و دستاورد زنان و خیل ستمکشان جهان را درغرب کوردستان تحمل کرده، و با حمله ترکیه و اشغال عفرین در سال ۲۰۱۸ نشان دادند، که ارتش، اشغالگر، سرمایه، دین و خدای ساختگی همراه با مناسبات مرد سالاری و سیاست پدر/مرد سالار جهان علیه زنان و آزادی زنان در یک جبهه ی متحد قرار دارند و بسیار خوب بر این حقیقت واقف هستند که ریشه کن شدن ستم و استثماربرانسان  که پایه های دولت/ملت و نظامشان را تشکیل داده است با آزادی و رفع ستم بر زنان به خطر می افتد و رهایی انسان از مسیر رهایی و آزادی زن میگذرد به همین جهت به مرکز و زادگاه تاریخی و کنونی زن آزاد حمله ور گشتند و همچنان در راستای این هدف در تلاش هستند.

    با توجه به تمام موارد اشاره شده، ما زنان برای مقابله با جبهه ی متحد دشمنانمان، چاره ای جز اتحاد، سازماندهی، ایجاد نیروی دفاع جوهری، خود آموزشی، ایستادن بر پای خود و قطع ریسمان وابستگی به دیگری جز خود و مبارزه پیگیر و مستمرنداریم. اصلی که نباید هرگز نادیده گرفته شود، تلاش برای رها ساختن خود از تارهای نامرئی است، که خدای ساختگی و نمایندگانش  بر ذهن و روح ما تنیده اند، تارهایی که ممکن است دیده نشوند، اما وجود دارند و در راه قدم گذاشتن در مسیر رسیدن به رهایی ایجاد سد کرده و به شدت بازدارنده اند، چرا که تنیدگی این تارها قدمتی هزاران ساله دارد.

    در پایان به برخی از قوانین ضد زن که در قانون اساسی حاکمیت اسلامی ایران درج شده است اشاره خواهم کرد. البته باید به این موضوع نیز اشاره شود در حقیقت، طبق قوانین حاکمیت اسلامی، رژیم حاکم است و جامعه محکوم، از نظر حاکمیت به هیچ عنوان، انسان و بشر معنی ندارد و این در مور کل جامعه وجود دارد، همانطور که رژیم هیچ گونه پایبندی به مفاد کونوانسیون بشرندارد، طبق قوانین ارتجاعیش نیز جامعه ایران بشر حساب نشده و به همین دلیل است، که بیش از ۴۰ سال  به شیوه ی وحشیانه و درنده خویانه از اعمال هر گونه سرکوبی علیه آحاد جامعه دریغ نکرده است، سرکوبش علیه همه و همه، ملل تحت ستم، کارگران، زنان، اقلیتهای مذهبی، کودکان و حتی محیط زیست هم صورت گرفته است و میگیرد. اما به دلیل اختصاص بحث به وضعیت زنان در حاکمیت اسلامی به صورت ویژه به قوانینی اشاره میکنم که در مورد زنان میگوید، قوانینی که موجب شده است، روزانه زنان کشته شوند، و سن زنان قربانی این حاکمیت و قوانینش به پایین ترین حد خود یعنی ۱۳ سالگی برسد و از سوی دیگر فشارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ناشی از این قوانین و سیاستهای حاکمیت مطلقه فقیه زنان را به سوی دست زدن به خودکشی هدایت کرده و آمار خودکشی زنان در مناطقی که زنان در کنار ستم جنسیتی و قوانین زن ستیزانه، تحت ستمهای دیگر ملی و طبقاتی نیز هستند، بسیار بالا است و خبرها ی ناگوار خودکشی زنان روزانه از این مناطق منتشر میشود. قوانین ضد زن اسلامی، همانگونه که جسم و روح و روان زنان را به نابودی میکشاند، تاثیرات به شدت مخربی هم بر وضعیت اقتصادی زنان دارد، زنان در حاکمیت اسلامی، همانطور که در شروع بحث اشاره شد، در هیج زمینه ای فرصت رشد و نمو ندارند، در نتیجه زنان،  بیشترین آسیبها را نیز در زمینه اقتصادی متحمل میشوند، و زنان با استثمار مضاعف، بیکاری و کارهای سخت با مزد کم، امکان کم برای وارد شدن به بازار کار، مجبور شدن به انجام کارهای غیر رسمی، کولبری و….. روبرو هستند. ۶۰٪ فارق التحصیلان دانشگاهها زنان میباشند اما فقط ۲٪ از آنان درعرصه ی  اقتصادی فعال هستند!

    زنان چاره ای جزتغییر ریشه ای جهان را ندارند، به ویژه درکشورهایی با تحت حاکمیت اسلام باید دست اسلام را از زندگی خود کوتاه نمایند وبه دین و مذهب اجازه ندهند آنان را تسلیم و به عنوان بنده تقدیم مرد سالاری و سرمایه نماید، اما این امر بدون بالا بردن سطح آگاهی خود و خود آموزشی، سازمان دهی، ایجاد نیروی دفاعی وتلاش برای ایجاد سیستمی که جامعه ی آزاد برای انسان آزاد را تضمین نماید.    

    طبق اصل ۲۱  «دولت موظف است که حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید، که البته قید شرط «موازین اسلامی» دست رژیم را در پیاده کردن همه افکار ارتجاعی و زن ستیز و پدر/ مرد سالاری نهفته در اسلام قدرتگرا باز گذاشته است، و زن ستیزی را در بند بند همه قوانین دیگر و همچنین در تار و پود جامعه جامعه نهادینه کرده است.

    ۱.ماده ۱۲۱۰، سن بلوغ برای پسر ۱۵ و برای دختر ۱۳ سال میباشد، علاوه بر این در ماده ۱۰۴۱، ازدواج  کودکان دختر قبل از ۱۳ سالگی با اجازه ولی مانعی ندارد.

    ۲.ماده ۱۱۷ میگوید، شوهر میتواند زن خود را از مشاغل یا حرفه هایی که منافی مصالح یا حیثیات خانوادگی باشد، منع نماید.

    ۳. ماده ۱۱۰۵ اذعان میدارد که ریاست خانواده خصیصه شوهر میباشد.

    ۴. ماده ۱۱۱۴ زن را موظف میکند که در منزلی که شوهر تعیین میکند، زندگی کند.

    ۵. طبق ماده ۸۶۰ به جز پدر و جد پدری کس دیگری حق ندارد بر صغیر وصی معین کند، حتی مادر.

    ۶. ماده ۱۱۶۹، میگوید، هنگام جدایی زن و شوهر، حضانت فرزند پسر بزرگتر از ۲ سال  و دختر بزگتر از ۷ سال به پدر تعلق میگیرد.

    ۷. ماده ۹۰۷ قانون مدنی رژیم در رابطه با سهم الارث، سهم ارث پسران را دو برابر دخترا در نظر گرفته است.

    ۸.قانون مجازات رژیم، در ماده ۱۴۷ خود، سن کیفری دختران را فقط ۹ سال قمری تعریف کرده است.

    ۹. ماده ۳۰۱ قانون مجازات عملا دست پدر و اجداد پدری را برای قتل زن و دختر باز میدارد.

    ۱۰. ماده ۵۵۰، دیه قتل زن نصف مرد است.

    در مجازات های تعزیری، جرائم منافی عفت با مجازات شلاق روبرو خواهد بود. عدم رعایت حجاب اجباری جرم منافی عفت تلقی میگردد.

    سوره النساء آیه ۳۴ :

    “مردان را برزنان تسلط و حق نگهبانی است بواسطه آن برتری(نیرو و عقل) که خدا بعضی را بر بعضی برتری داشته و هم بواسطه آنکه مردان از مال خود باید به زنان نفقه دهند پس زنان شایسته و مطیع آنهایند که در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را خدا به حفظ آن امر فرموده نگهدارند و زنانی که از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناکید باید نخست آنها را موعظه کنید  اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزینید باز مطیع نشدند آنها را به زدن تنبیه کنید “

     پیغمبر اسلام: اسلام در این خلاصه میشود، اطاعت زن از مرد و محبت مرد به زن.

    امام علی: ای مردم، زنان در مقایسه با مردان، در ایمان و عقل متفاوتند، تفاوت ایمان زنان، بر کنار بودن از نماز و روزه در عادت ماهانه آنان است و اما تفاوت عقلشان با مردان بدان جهت است که شهادت دو زن باربر شهادت یک مرد است و تفاوت در بهره وری از اموال آنکه ارث زنان نصف مردان است.



    کژار