• واقعیت کورد و کوردستان و سرزمین مادری

    23 مارس, 2021

    رهنودهای  رهبرآپو

    تفسیر پردازی دربارەی  واقعیت کورد تحت ابعاد گوناگون، از نظر تسهیل نمودن و آموزندگی مناسب‌تر می‌باشد. حتی  وقتی  همەی ابعاد آن را با همدیگر مورد ارزیابی قرار می‌دهیم نیز، باید بە اهتمام توجە نمود کە بە سبب وجود از هم گسیختگی، ابژە‌شدگی، ذوب شدگی و خودباختی(  بە سبب نسل کشی) موجود در همەی آن‌ها، درکل بخش‌های کوردستان تشابهاتی  وجود دارد.

    از زمان کوردهای اولیە تا کوردهای معاصر، بە لحاظ تاریخی کوردها همیشە دارای واقعیتی بە نام سرزمین مادری بودەاند. اصطلاحات(کورتیە) در زبان سومریان، (کوردوانا) (سرزمین کوردها) در زبان  لووی‌ها، کاردوخیە در زبان هلن‌ها از یک ریشە مشتق گردیدە، در طی  زمان متحول گشتە و از دوران حاکمیت سلاطین سلجوقی بر ایران بدین سو( سدەی ١١ ب.م) رسما بە عنوان کوردستان شکل نهایی  را بە خود گرفتە است. از توطعەی  ترک‌های سفید در سال ١٩٢٥ بە بعد بە یکبارە همە نوع میراث و نام‌گذاری مرتببط با کورد، کوردستان و هویت کوردی از طریق روش‌های دهشت انگیز ممنوع گشتند و خواستند تا آن‌ها را از حالت پدیدەای خارج  نمایند.

    این ضربەای کە متوجە اصطلاح کوردستان گردید، اهداف بسیاری را با خود دارد. قبل از هر چیز ترک‌های سفید( می‌توانیم این را بورژوازی بروکراتیک جوان ترک نیز بنامیم. اما بە شرط بە حساب آوردن سرمایەی یهودی بە عنوان هستەی مدیریتی درون آن) بە همراە مدیریت‌های استعمارگر انگلستان و فرانسە، کوردستان را این بار بە چهار بخش تقسیم نمودند، بزرگ‌ترین بخش آن را بە خویش اختصاص دادند، آن را بە همراە همە چیزش ترک بە حساب آوردند و بە سمت مرحلەی نسل کشی سوق دادند. این یک ضربەی توطعە آمیز علیە سرزمین و جغرافیا کوردستان بود. خواستند تا با( برنامەی اصلاحات شرق) در سال ١٩٢٥ واقعیت کورد را بە طور کامل از صحنەی تاریخ بزدایند و وطن کوردها را در حکم( نیست) بە شمار آورند.

    اصطلاحات وطن و سرزمین مادری در عصر تکوین ملت اهمیت یافتە است. سرزمین مادری( یا مام میهن) بە عنوان اصطلاحی جامعە شناختی، معرف جغرافیایی است کە از صدها سال بدین سو بر روی آن فرهنگ آفریدە شدە، بازار بەوجود آمدە، آگاهی تاریخی کسب شدە و از نظر دموگرافیک( یا جمعیتی) در آن سکونت صورت گرفتە است. از نظر کاپیتالیست‌های وابستە بە بازار و مهم‌تر از آن در نگاە خلق و ملتی  کە آفرینندگان واقعی  فرهنگ اجتماعی هستند، وطن مکان چشم نا پوشیدنی حیات می‌باشد. وطن، جرافیایی نیست کە صرفا فرهنگ و تولید مادی حیات اجتماعی در آن تحقق پذیرفتە باشد، بلکە گهوارە و کاشانەای است کە روح و تاریخش در آن شکل گرفتە است. محرومیت از آن( بە منزلەی مفهوم و روح)، بدتر از بدون کاشانە  و روح ماندن است. آن کە جامعە را بی‌کاشانە و بی روح کند، می‌تواند از فرهنگ مادی و معنوی نیز محروم نماید. حقیقتا نیز چنین مواردی تحت نام برنامەی اصلاحات شرق بە شکلیی بسیار وحشیانە بە اجرا گذاشتە شدند. با بهانە قراردادن شورش‌هایی کە وقتی توطعە بدان احساس نیاز کند بر بستر تحریک و اخلال گری{ یعنی  پرووا کاسیون} برپا می‌شوند، همە چیز را از بیخ و بن نابود کردە و استفادە از حتی یک  واژەی مرتبط با واقعیت کورد و کوردستان نیز ممنوع گردید. خلقی کە شاید هم در تاریخ اولین بار بە نام خویش صاحب میهن گشتە و عضو اصلی مٶسس جمهوری است، خود را با خارج شدن از وضعیت( خلق دارای وطن ذاتی) رویا رو دید.

    در هیچ عصری از تاریخ و از طرف هیچ ایدئولوژی و دینی دیدە نشدە کە یک وطن بدین شکل نیست شمردە شود. در ذهن و تصمیم گیری  اکثریت قریب بە اتفاق جامعەی ترک نیز چنین برخوردی وجود ندارد. هیتلر بە هنگام اقدام بە نسل کشی یهودیان، شخصا اعتراف نمودە بود کە از آزمون نسل کشی ارمنی‌ها کە دولت اتحاد و ترقی  انجام دادە بود، تأثیر پذیرفتە است.

    اصطلاح( ترکیە)، در همین سال‌ها ایجاد شدە بود. بە سبب کثرت جمعیت ترک و تشکل تاریخی آن، این اصطلاحی غلط نبود. اما تعمیم این اصطلاح از طریق اجبار و قانون جهت آنکە کوردستان را نیز در بربگیرد، در مغایرت با واقعیات تاریخی بود. مدرنیتەی ملت گرایانەی ترک آنچنان کە گویی  دین نوینی را بنا نهادە، بە خویش باوراندە بود کە وقتی  خطاب بە هر پدیدە و مفهوم پذیرفتە نشدەای عبارت( نیست شو) را بە کار ببرد، آن پدیدە و مفهوم نیست خواهد گشت! البتە کە میلیتاریسم کشندە و مرگبار اول را ایفا می‌نمود.

    برای اینکە کوردستان همچون یک میهن برای  کوردها باقی نماند، شورش‌های کوردی  بی‌رحمانە سرکوب گردیدند. بە جای خلقی کە در تأسیس جمهوری  مشارکت نمودە و وطنش رفتە بود، برخی( وحشی‌های) بی زبان و بی‌وطن باقی ماندند کە نامشان ممنوع بود و با همەچیز شان شایستەی سرکوب و نیست انگاری  بودند؛ همان‌هایی کە هنگام راە رفتن بر روی برف‌ها در کوهستان، صدای( کارت کورت) از زیر پایشان برمیخواست! انگلستان بە مثابەی نیروی هژمونیک کاپیتالیستی، همکار نزدیک این سیاست‌ها بود؛ هیچ اعتراضی نکرد و پنهانی از این سیاست‌ها پشتیبانی نمود. در اصل بە همین سبب بود کە نفت خام موصل-کرکوک را تصاحب کردە بود. نزدیک بودن حکومت ترکیە بە فرانسە، همچنین پذیرفتن نگرش مبتنی بر ملت و حقوق لائیک(  از سوی ترکیە)، کافی بودند تا فرانسە آن اعمال سوسیالیست‌های رئال روس نیز عملکردهای ترک گرایی سفید در کوردستان، نوعی( پیروزی ترقی خواهی در برابر واپسگرایی) بود! جمهوری کوردی مهاباد در شرق کوردستان نیز قربانی همان سیاست‌ها شدە بود. آنچە اثبات گردید این بود کە نیروی مدرنیست کاپیتالیستی در یک چشم بە هم زدن از قربانی نمودن و نیست انگاشتن سرزمین مادری خلقی با قدرت هزاران سالە در راە منافع روزانەی خویش، امتناع نخواهند ورزید.

    واقعیتی  بە نام جنوب کوردستان را در نتیجەی محاسبات جنگ سرد، بە حالتی جذاب درآوردند. با هدف ممناعت از پیشرفت آگاهی خلق کورد کە موجودیت خویش را- اگرچە از نظر فیزیکی- حفظ کردە بود، همچنین بە منظور ممانعت از حکم راندن خلق کورد بر سرنوشت خویش و برای آنکە  کوردستان بە صورت پایگاە پیش قراول نظام نگەداشتە شود، کوردستانی مینمیزە شدە و کوچک همیشە بە حالت یدک نگەداشتە شد. این بار منافع شان اینگونە حکم می‌کرد. پدیدەای کە کوردستان عراق عنوان می‌شود، بە شکلی همانند محکوم نمودن خلق‌های هلن و ارمنی بە ( تکە وطن هایی) کوچک کە بە ازای از دست دادن وطن تاریخی‌شان همانند یک دین خون‌بها بە آنان دادە شد، مطرح گشت. پس از اینکە وطن، کشور و(ولات) نیست شمردە شد، پابرجا نگەداشتن جامعە و تداوم بخشیدن بە هستی فرهنگ و معنوی آن تنها بستە بە معجزەهاست. این وضعیت همانند شنا کردن و یا راە رفتن یک انسان در خلأ می‌باشد. اگر می‌خواهی موجودیت خود را حفظ کنی، یا باید ماهی شوی و شنا کنی و یا پرندە شوی و پرواز کنی!

    یکی از بزرگترین جرم‌های مدرنیتەی کاپیتالیستی  در برابر پدیدەی وطن این است کە نگرش مبتنی بر( مرزی قاطع، تغییرنیافتنی و تک ملتی) را بە گونەای کە گویا مقدس‌ترین اصطلاح است، بە شیوەای متقلبانە بە بازار عرضە می‌نماید. بە نگرش دولت-ملت دربارەی( مرز) کە بە اصطلاح شاخص و پایەی چگونگی حفاظت از وطن است، اهتمامی در سطح یک آیین و عبادت دادە می‌شود. توسعە دادە شدە ترین شکل مالکیت است؛ آخرین مرحلەای است کە تاریخ مالکیت بدان رسیدە است، یعنی همان تاریخی کە از پرچین کشیدن اطراف یک  مزرعە آ‌غاز گردید. چنان قاطعیتی بە مرزها می‌بخشند کە بە اصطلاح در راە یک وجب آن جنگ‌ها بە راە می‌اندازند! جنگ‌ها بە راە انداختە می‌شوند؛ اما این جنگ‌ها نە در راە منافع خلق و ملت بلکە بە سبب پتانسیل بیشینە سودی کە در گسترەی آن‌ها نهفتە است، صورت می‌گیرند. مرزهای دولت- ملت بە همان نسبتی  کە قاطعیت بخشیدە شدە باشند، با خودشان بیشینە سود بە همراە می‌آورند.

    بدون شک خلق‌ها و ملت‌ها، مرزهای وطنی دارند. اما در نگرش مدرنیتەی دموکراتیک، شیوەی شکل گیری این مرزها و دفاع از آن‌ها بە کلی با شیوەی برآمدە از ذهنیت( دولت-ملت) گرا تفاوت دارد. در این نگرش، مرزها نوعی قطعیت بخشی بە مالکیت نیست؛ بلکە خطوط( همبستگی، دوستی و تشکل‌های اجتماعی فوقانی)ای هستند کە در آن پر رونق‌ترین همکاری، تسهیم و تشریک مساعی، دادوستد و سنتزسازی فرهنگی بیشتر از هرجایی در آن‌ها تحقق می‌یابد، حلقەهای نوآورانەای هستند کە فرهنگ و تمدنی در سطوح بالاتر در آن‌ها سرشتە می‌شود؛ حوزەهایی هستند کە صلح و برداری در آن‌ها پر رونق‌ترین همکاری، تسهیم و تشریک مساعی، دادوستد و سنتزسازی فرهنگی با همسایگان صورت می‌گیرند. این حوزەهایی کە کثیرالملە بودن و فراوانی فرهنگ بیشتر از هرجایی در آن‌ها تحقق می‌یابد، حلقەهای نوآورانەای هستند کە فرهنگ و تمدنی در سطوح بالاتر در آن‌ها سرشتە می‌شود؛ حوزەهایی هستند کە صلح و برداری در آن‌ها جریان دارد نە نزاع و جنگ. این مرزهایی  کە در تاریخ برای چنین اموری بستر سازی کردەاند، در دوران مدرنیتەی کاپیتالیستی بە خطوطی تبدیل گشتەاند کە بیشترین دشمنی و جنگ در آن‌ها روی دادە، مین گذاری شدە و از طریق سیم خاردارها و دیوارها بە حالت عبور ناپذیر در آوردە شدەاند؛ آن‌ها را بە دیوارهای زندانی مبدل  کردەاند کە خلق‌ها و ملت‌ها در آن بە اسارت گرفتە شدەاند. خلق‌ها و ملت‌هایی  کە در درون آن مرزها بە اسارت گرفتە می‌شوند، بە اجبار بە سربازی گماشتە می‌شوند و بە حالت بیکار یا کارگرانی با دستمزد اندک نگە‌داشتە می‌شوند. { در چارچوب همین مرزهاست کە} اتنیسیتە ها، خلق‌ها و ملت‌هایی غیر از ملت رسمی حاکم، همراە با فرهنگ و سنت‌هایشان مورد آسمیلاسیون و نسل کشی قرار می‌گیرند. در واقعیتی بە نام مرزهای مدل دولت-ملت، منافع بی‌حدو مرز انحصارهای سرمایە و قدرت نهفتە می‌باشد.

    واقعیت کوردی کە از سرزمین مادری خویش جدایش نمودەاند، واقعیتی مجروح دست شستن از تاریخ و فرهنگ خود می‌باشد؛ نتیجتا بە معنای این است کە از( ملت بودن و بە حالت جامعە زیستن) دست کشیدە شود. واقعیت جامعەی کورد بە گونەای فاقد وطن نمی‌تواند تعریف گردد؛ جامعەای کە فاقد وطن است نمی‌تواند موجودیت خویش را ادامە دهد و از پراکندەشدن و پاکسازی‌های پیاپی رهایی یابد.

    هر چند کوردستان واقعیتی از نوع وطن است کە استعمارگری و نسل کشی در آن جریان دارد، اما موجودیت آن قابل انکار نمی‌باشد. تا زمانی کە آخرین فرد دوست داران حیاتی آزاد بە شکلی پاینبد و لایق تاریخ و واقعیت جامعەی کوردستان در خاک آن باقی بماند، موجودیت کوردستان ادامە خواهد  یافت. وطن مشترکی خواهد بود کە نە تنها کوردها بلکە ارمنی‌ها، سریانی‌ها، ترکمن‌ها، اعراب و هر فرد و فرهنگی کە خواهان حیاتی آزاد است در آن  بە شکلی دموکراتیک، آزاد و برابر همراە یکدیگر زندگی خواهند کرد. مبدل نشدن{ کوردستان} بە دولت-ملت نە تنها بی‌شانسی نیست، بلکە شانسی برای  آن خواهد گشت. این بار نە تنها یک تمدن( دولت-ملت) و شهر نشینی نوین طبقاتی و اکولوژی ستیز نخواهد بود، بلکە وطنی خواهد شد کە مدرنیتەی دموکراتیک خاورمیانە در آن طلوع خواهد کرد و در ‌گهوارەی آن پرورش خواهد یافت.



    کژار